eitaa logo
شاعرانه
27.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
772 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقِ یارم هر زمانی منزل اندر دل کند تا به زیر حلقهٔ زلفش، دلم منزل‌کند دل‌که از من بگسلد منزل‌کند در زلف او عشق او کز در درآید ، منزل اندر دل کند هرکجا او بگذرد، رویش جهان پرگُل‌کند هرکجا من بگذرم، چشمم زمین پرگِل کند گاه ازو بیم فراق است وگهی امید وصل بیم و امیدش همه کارِ مرا مشکل کند صورتش هر ساعتی در پیش چشم آید مرا تا دگر باره مرا از خویشتن غافل کند 📜 @sheraneh_eitaa
انسان معاصری که بی مقدار است بی مایه ولی از همه بستانکاراست در آینه از بس به خود ش زل زده که از هرچه به جز واژه ی من بیزار است 📜 @sheraneh_eitaa
چشم در راه بهارم چشم در راه کسي هستم کوله بارش بر دوش آفتابش در دست خنده بر لب ، گل به دامن ، پيروز کوله بارش سرشار از عشق ، اميد آفتابش نوروز باسلامش ، شادي در کلامش ، لبخند از نفس هايش گُل مي بارد با قدم هايش گُل مي کارد مهربان ، زيبا ، دوست روح هستي با اوست ! قصه ساده ست ، معما مشمار چشم در راه بهارم آري چشم در راهِ بهار …. ! 📜 @sheraneh_eitaa
امیرالشعراء ابوعبداﷲ محمد معزی نیشابوری فرزند امیرالشعراء عبدالملک برهانی نیشابوری از شاعران دربار الب ارسلان بود.امیرمعزی شهرتی فراوان به دست آورد و از مقربان درگاه سلطان گردید و صاحب جاه و جلال شد چنانکه عوفی در لباب الالباب نویسد: «سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند و قبولها یافتند چنانکه کس را آن مرتبه میسر نبود، یکی رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و معزی در دولت سلطان ملکشاه.»معزی تا پایان عهد ملکشاه یعنی تا سال ۴۸۵ ه.ق در خدمت این پادشاه بود بعد از وفات او و آشفتگی کار جانشینان وی، معزی مدتی از عمر خود را در هرات و نیشابور و اصفهان به سر برد و سرگرم مدح امرای مختلف این نواحی بود تا آن که سنجر به سلطنت رسید و امیرمعزی بدو پیوست و از این پس تا پایان حیات در خدمت سنجر بود.عوفی درباره ٔ مرگ امیرمعزی نوشته است که روزی سلطان سنجر در خرگاه بود، ناگاه تیری از کمان شاه جدا شد و به امیرمعزی اصابت کرد و او در حال جان سپرد. بنا به تحقیقی که عباس اقبال در مقدمهٔ دیوان معزی کرده قول عوفی بر این که معزی بعد از اصابت تیر در حال بمرد درست نیست و معزی مدتها بعد از این واقعه زنده بوده است. اما از مرثیه‌ای که سنایی در مرگ معزی گفته معلوم می‌شود که معزی سرانجام به همان زخم تیر بدرود حیات گفته است و تاریخ مرگ او بنا به تحقیقات اقبال و صفا بین ۵۱۸ و ۵۲۱ ه.ق بوده است. ویژگی عمده شعر معزی سادگی آن است. کوششی که او در سرودن غزلهای نغز به کار برده -اگر چه فاقد سادگی و شیرینی غزلهای فرخی است- مسلماً وسیله مؤثری در پیشرفت فن غزل‌سرایی شده است. 📜 @sheraneh_eitaa
گر تو پنداری که رازم بی‌تو پیدا نیست هست یا دلم مشتاق آن رخسار زیبا نیست هست یا ز عشق لولو و یاقوت شَکَّر بار تو چشم ‌گوهر بار من هر شب چو دریا نیست هست ور تو را صورت همی بندد که از چشم و دلم آب و آتش تا ثَری و تا ثُریّا نیست هست گر تو پنداری که بی‌وصل تو جان اندر تنم مستمند و دردمند و ناشکیبا نیست هست ور تو پنداری که از جور و جفای روزگار در دِماغ و طبع من سودا و صفرا نیست هست گر گمان تو چنان است ای صنم ‌کز عشق تو این بلاها بر من بیچاره تنها نیست هست این همه زشتی مکن کامروز را فردا بود ور تو گویی از پس امروز فردا نیست هست 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟ أشهد أن علیاً ولی الله بگو✌️ شعرخوانی جالب دو برادر نوجوان در وصف حضرت عباس(علیه السلام) در برنامه معلی 📜 @sheraneh_eitaa
متن شعرخوانی بالا _-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_- روزی شعر من امشب دو برابر شده است چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است چون که بانوی کلابیه پسر آورده چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهواره سقا مانده زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد بعد از این ام‌بنین، ام‌اسد خواهد شد با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد از در خانه او پا نکشیدم هرگز چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد در طوافش سخن از عقل فراتر می‌گفت در حقیقت لک لبیک برادر می‌گفت! این اباالفضل که از قبله فراتر می‌رفت مرتضی بود که بر دوش پیمبر می‌رفت علی‌اکبر به ثنا گویی او می‌آید چقدر منبر کعبه به عمو می‌آید خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد در حقیقت همه را قبله‌نمای خود کرد گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابای من آبادش کرد از در خانه او پای نکشیدم هرگز چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز کاشف الکرب تویی؛ خندۀ ارباب تویی پدر خاک علی و پدر آب تویی! روی چشم تو بود جای حسن جای حسین هست مابین دو ابروی تو بین‌الحرمین پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است و فقط محضر زینب سر تو پایین است ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود نام تو در دل میدان رجز قاسم بود زور بازوی علی ریخته در بازویت ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت تیغ چرخانده‌ای و پیش تو طوفان هیچ است لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است وسط جنگ زمین را به زمان دوخته‌ای فن شمشیر زنی را ز که آموخته‌ای؟! ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟ أشهد أن علیاً ولی الله بگو او علمدار حسین است ببخشید مرا مدح او کار حسین است ببخشید مرا 📜 @sheraneh_eitaa
عشق یک واژه‌ بی ارزش بی معنی بود تا که یکباره خدا گفت که عشق است «حسین (ع)» 🍃السلام علیک یااباعبدالله الحسین🍃 📜 @sheraneh_eitaa
يکی بود يکی نبود شايد هم بود شايد چه بسيار بودند و فقط يکی بود که نبود با يکی بود و چه بسيار که نبودند مادربزرگ آغاز خاطرات ما با گيس بلند و سفيد ايمان داشت که يکی بود يکی نبود همچنان که رفت مادربزرگ با آن همه يکی بودهای دور و يکی نبودهای روزگار يخ شايد آنکه بود هنوز هم هست و ما نمی بينيم يا آن ديگری که نبود روزگاری بود و حالا نيست راستی آنکه بود عاشق بود يا آنکه نبود؟ چطور شد که نبود شايد زاده نشد هرگز يا مرده است و جایی در خاطرات ما دفن شده است شايد هم کشته شد آنکه نبود روزی با دست های آنکه بود چرا هرگز از مادربزرگ نپرسيديم و حالا چه کار کنيم با قصه های بی آغاز چرا آنکه نبود از کنارمان نمی گذرد و آنکه بود را هرگز نمی يابيم ! 📜 @sheraneh_eitaa
الهی! دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم. الهی! خود را از همه به تو وابستم، اگر بِداری، تو را پرستم و اگر نداری، خود پرستم، نومید مساز، بگیر دستم.! ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرنده ی هر آواره، ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده، دست ما گیر ای بخشنده ی بخشاینده! 📜 @sheraneh_eitaa
همیشه قصه شب ، در همین خلاصه شده است: تو غرق خوابی و من غرق آرزوی توام ... شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
یا رب، در دل، به غیرِ خود جا مگذار در دیده ی من، گرد تمنا مگذار گفتم، گفتم؛ ز من نمی‌آید هیچ رحمی، رحمی؛ مرا به من وامگذار! صبح آدینتون بخیرو شادی❄️🌲 📜 @sheraneh_eitaa
دوبار تیر فــــراقت مرا نــــــشانه گرفت درون قلب شکـــــسته غـم تو خـانه گرفت تمام درد و غم هــــجر تو نهـــــفته به دل چو آتــــشی بروی قلـــب من زبانه گرفت خوشا بحـــال کسی که در این زمانه پست میـان کــوچه ی عشــق تو اشــیانه گرفت ز بعد فصل زمـــــستان رسد بگـوش همه گل بـــهار ظهـــور شما جــــوانه گرفت نظر نـــما به دلـی که میان خلـــــوت شب فقط برای شـــما حـــال عاشـــقانه گرفت 📜 @sheraneh_eitaa
چشمها پرسش بی پاسخ حیرانی ها دستها تشنۀ تقسیم فراوانی ها با گلِ زخم، سر راه تو آذین بستیم داغهای دل ما جای چراغانی ها حالیا دست کریم تو برای دل ما سرپناهی‌ست در این بی سروسامانی ها وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزلها و غزلخوانی ها سایۀ امن کِسای تو مرا بر سر بس تا پناهم دهد از وحشت عریانی ها چشم تو لایحه ی روشن آغاز بهار طرح لبخند تو پایان پریشانی ها... 📜 @sheraneh_eitaa
مرا خیال وصالش کشیده در ندبه دوباره وقت قرارم رسیده در ندبه کشیده روی سرم دست مهربانش را همین که قطره ی اشکی چکیده در ندبه میان زمزمه ی عاشقان یقین دارم صدای ندبه ی من را شنیده در ندبه به کار من که نمی آید این دو چشمی که جمال صاحب خود را ندیده در ندبه رسیده ام به فرازی که این دل تنگم به سمت کرب و بلا پر کشیده در ندبه سلام حضرت ارباب، گفتم و دیدم که این گدای درش را خریده در ندبه 📜 @sheraneh_eitaa
mp3.mp3
2.47M
ای آرزوترین بهار تنها امید روزگار آرامش دل های زار ماه شبای انتظار بیا برگرد ای مسافر خسته از غم تو گسسته تار و پود دل این دلشکسته ز هجر تو ابر دیده بهاره در فراق نگاره چشم پنجره ها در خون نشسته در رویای دیدار تو ام بی قرار تو ام مرغ غمزده حالم قوت پر و بالم وا بکن گره از این پای بسته بر روزگار بی حبیب جانا تویی تنها طبیب یارا در این شهر غریب عطری نداره بی تو سیب بیا برگرد ای ترانه ی لبها بهترین دعاها ای پناه سرشک بی کسی ها بزن بارون ای خزانه ی رحمت آسمان کرامت سوی تو به نیاز دست دنیا توی نجوای هر روز شبی فاطمی نسبی ای سلاله عصمت سر کن این شب غیبت ای امید زلال اشک غم ها اللهم عجل لولیک الفرج 📜 @sheraneh_eitaa
محمدعلی مجاهدی ملقب به «شمس‌الدین» و متخلص به «پروانه» ۲ فروردین ۱۳۲۲ در خانواده‌ای روحانی در شهر قم متولد شد. وی سرودن را از دبیرستان آغاز کرد و پس از اخذ مدرک کارشناسی حقوق قضایی چند سالی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت و سپس به بررسی متون منظوم پارسی و تحقیق درباره شعر آیینی مشغول شد. وی دبیر شعر آیینی کشور، عضو شورای شعر وزارت ارشاد و مدیر انجمن ادبی قم و انجمن محیط بوده است. مجاهدی زحمت بسیاری برای شعر آیینی کشیده است و از او به‌عنوان «پدر شعر آیینی» یاد می‌شود. وی علاوه بر مقاله‌های متعدد، بیش از ۴۰ عنوان کتاب، تألیف و گردآوری کرده است. از آثار او می‌توان به «شکوه شعر عاشورا»، «سیری در ملکوت»، «یک صحرا جنون» و «آسمانی‌ها» اشاره کرد. 📜 @sheraneh_eitaa
روی تو را ز چشمۀ نور آفریده‌اند لعل تو از شراب طهور آفریده‌اند... پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش خورشید را برای ظهور آفریده‌اند منعم مکن ز مهر خود ای مه، که ذرّه را مفتون مهر و عاشق نور آفریده‌اند... از پرتو جمال تو در کوه و برّ و بحر سینای عشق و نخلۀ طور آفریده‌اند... عمری اسیر هجر تو بود و فغان نکرد بنگر دل مرا چه صبور آفریده‌اند... پروانه را در آتش هجران خود مسوز او را برای درک حضور آفریده‌اند 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی جناب آقای محمدعلی مجاهدی در محضر رهبر انقلاب اسلامی 📜 @sheraneh_eitaa
دوست داشتنِ تو در وجود من است خاکش ، آبش ، نورش زندگی و خیالش با عشق با هم آمیخته است تو همچو نفسی هستی که در جانم همان سویی هستی که در چشمم همان تپشی هستی که در قلبم و همان فکری هستی که در سرم جریان دارد محبوب من به هرچه بیندیشم به تو فکر می‌کنم به هرچه می‌نگرم تو را می‌بینم 📜 @sheraneh_eitaa
چقدر مانده به روزی که سرنوشت من است؟ اگر کنار تو باشم یقین بهشت من است 📜 @sheraneh_eitaa
در دام غمت، دلم زبون افتاده است دریاب! که خسته، بی‌سکون افتاده است شاید که بپرسی و دلم شاد کنی چون می‌دانی، که بی تو چون افتاده است؟ 📜 @sheraneh_eitaa
‏نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر ‏هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر ‌‏ “چو قسمت ازلی بی‌حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر” شبتون بخیر وشادی 📜 @sheraneh_eitaa
از خواب سحر دل بکنی صبح بخیر است لبخند به عشقت بزنی صبح بخیر است برخیز و غبار از تن آیینه بِدَر کن چون لایق زیبا شدنی صبح بخیر است |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
كم بعثنا مع النسيم سلاما للحبيب الجميل حيث أقاما... «چه سلام‌هایی که همراه نسیم روانه کردیم، به هر آن سویی که محبوبِ زیبا اقامت گزیده...» 📜 @sheraneh_eitaa
خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست 📜 @sheraneh_eitaa
به امیدی نشستم شِکوه ی خود را به دل گفتم همی خندد به من، این هم مرا دیوانه می‌داند به جان او، که دردش را هم، از جان دوست تر دارم ولی می‌میرم از این غم، که داند یا نمی‌داند...؟ 📜 @sheraneh_eitaa
سخن هر چه گویم همه گفته‌اند بر باغ دانش همه رفته‌اند اگر بر درخت برومند جای نیابم که از بر شدن نیست رای کسی کو شود زیر نخل بلند همان سایه ز او بازدارد گزند توانم مگر پایه‌ای ساختن بر شاخ آن سرو سایه فکن کز این نامور نامهٔ شهریار به گیتی بمانم یکی یادگار تو این را دروغ و فسانه مدان به رنگ فسون و بهانه مدان از او هر چه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز و معنی برد یکی نامه بود از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان پراگنده در دست هر موبدی از او بهره‌ای نزد هر بخردی یکی پهلوان بود دهقان نژاد دلیر و بزرگ و خردمند و راد پژوهندهٔ روزگار نخست گذشته سخن‌ها همه باز جست ز هر کشوری موبدی سالخْوَرد بیاورد کاین نامه را یاد کرد بپرسیدشان از کیان جهان و زان نامداران فرخ مهان که گیتی به آغاز چون داشتند که ایدون به ما خوار بگذاشتند چه گونه سر آمد به نیک اختری بر ایشان همه روز گُند آوری بگفتند پیشش یکایک مهان سخن‌های شاهان و گشت جهان چو بشنید از ایشان سپهبد سخن یکی نامور نامه افکند بن چنین یادگاری شد اندر جهان بر او آفرین از کهان و مهان 📜 @sheraneh_eitaa
خواجه جمال الدین سلمان ابن خواجه علاءالدین محمد مشهور به سلمان ساوجی در دههٔ اول قرن هشتم هجری در ساوه متولد شد. وی ابتدا در خدمت خواجه غیاث الدین محمد و سلطان ابوسعید بهادر خان بوده و پس ازبر هم خوردن اساس سلطنت ایلخانان واقعی به خدمت امرای جلایر پیوست. دلشاد خاتون همسر شیخ حسن بزرگ نسبت به سلمان کمال توجه و محبت را داشت و تربیت فرزندش سلطان اویس را به او واگذار کرد. وی در اواخر عمر منزوی شد و به زادگاه خود بازگشت و در همانجا در سال ۷۷۸ هجری قمری دار فانی را وداع گفت. از وی علاوه بر دیوان قصاید و غزلیات و مقطعات، دو مثنوی به نام «جمشید و خورشید» و «فراقنامه» به جای مانده است. 📜 @sheraneh_eitaa
نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟ سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟ روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟ گر منم دور ز روی تو، دل من با توست نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟ برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟ دل در آن چاه زنخ مرد و به مویی کارش بر نمی‌آوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟ نیک‌خواه توام و روی تو، دلخواه من است می‌رود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟ پادشاه منی و من، ز گدایان توام از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟ در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را «حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟ 📜 @sheraneh_eitaa