eitaa logo
شاعرانه
26.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
810 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
چه هوایی، چه طلوعی، جانم ... باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم آرزوهایم را بدهم تا برساند به خدا... صبحتون بخیر🌸🌱 📜 @sheraneh_eitaa
ای نام خوش تو بر زبان‌ها وی یاد تو زینت بیان‌ها از مهر رخت چو ذره هستند در رقص و سماع آسمان‌ها مرغان ترانه‌سنج خوانند وصف رخ تو به بوستان‌ها اندر ره عشق بی‌سرانجام دریاهایی است بیکران‌ها ای دل بشتاب زانکه رفتند زین کاخ مجاز کاروان‌ها از سروری جهان گذر کن در باطن خود ببین جهان‌ها سر دهنت نیافت اسرار هر قدر شدش عیان نهان‌ها 📜 @sheraneh_eitaa
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ما را به یک نگاه کنی صید خویش دل‌ها را! هزار عابد و زاهد همی‌شود میْ‌نوش به محفلی که تو گیری به دست صهبا را! به طوق بندگی گردن نهد چو قمری سرو ببیند ار به چمن این قد دل‌آرا را! کشیده مردم چشمت برای قتلم تیر کجا رهم که زند ناوک تو عنقا را! مشام جان و دل از نکهت تو تر گردد اگر به باد دهی زلف عنبرآسا را! سنای پیر خرابات بایدم گفتن که داد با من مخمور پای خُم‌جا را! بیار ساقی قدح را چه جای اهمال است به رهن باده دهم خرقه مصلا را! شهید خنجر مژگان او شدم طغرل بکش ز تربت من گر گذر کنی پا را! 📜 @sheraneh_eitaa
هر دیده که بر تو یک نظر داشت از عمر، تمام بهره برداشت سرمایهٔ عمر، دیدنِ توست وان دید تو را که یک نظر داشت کور است کسی که هر زمانی در دید تو دیدهٔ دگر داشت جاوید ز خویش بی‌خبر شد هر دل که ز عشق تو خبر داشت مرغی بپرید در هوایت کز شوق تو صد هزار پر داشت در شوق رخ تو بیشتر سوخت هر کو به تو قُربِ بیشتر داشت در عشق رخ تو یک سر موی ننهاد قدم کسی که سر داشت بس مرده که زنده کرد در حال بادی که به کوی تو گذر داشت با چشم تو کارگر نیامد هر حیله که چرخ پاک برداشت خوار از چه سبب کنی کسی را کز جان خودت عزیزتر داشت در پیش لبت ز شرم بگداخت هر شیرینی که آن شکر داشت در هر بُن ِموی، بی رخ تو عطار هزار نوحه‌گر داشت... 📜 @sheraneh_eitaa
ما به سوی چشمه از این خشک‌سالی می‌رویم با گلوی تشنه و با مشک خالی می‌رویم قطره قطره از میان روضه‌ها جاری شدیم بین گرد و خاک جاده با زلالی می‌رویم نیمه‌شب از بین نخلستان کوفه رد شدیم با صراط المستقیم از آن حوالی می‌رویم راه را سلمان نشان داده‌ست، در نزد کریم کوله‌باری نیست با ما، دست خالی می‌رویم «سرزنش‌ها می‌کند خار مغیلان در مسیر» با تمام طعنه‌های احتمالی می‌رویم... دسته دسته، تا حرم، پرچم به دوش، از شرق و غرب با نسیم صبح و با باد شمالی می‌رویم اربعینی‌ها خبر دارند ما از این مسیر «با چه حالی آمدیم و با چه حالی می‌رویم» 📜 @sheraneh_eitaa
میرزا حبیب الله شهیدی (زاده ۱۲۲۸ خورشیدی، ۱۲۶۶ هجری قمری در مشهد - درگذشته ۱۲۸۷ خورشیدی، ۱۳۲۷ هجری قمری) (در بعضی منابع نام او را میرزا حبیب الله مجتهد رضوی یا حسینی هم نوشته‌اند) متخلص به «حبیب» و معروف به «حبیب خراسانی» شاعر، عارف و مجتهد شیعی دورهٔ قاجاریه بوده‌است (در خراسان با عنوان «آقا» شناخته می‌شده). پدرش میرزا محمدهاشم مجتهد (متوفی ۱۲۶۹) نوهٔ میرزا مهدی مجتهد معروف به شهید رابع بود. میرزا محمدمهدی، در ۱۲۱۸ق به فرمان نادر میرزا (متوفی ۱۲۱۸) پسر شاهرخ میرزا افشار که مشهد را تصرف کرده بود به شهادت رسید. به همین سبب فرزندان و نوادگان میرزامهدی به «شهیدی» معروف شده‌اند. نسب او از طریق میرزا محمدمهدی به شاه نعمت‌الله ولی می‌رسد. وی افزون بر کسب علوم دینی و فراگیری زبان فرانسه و عربی، به مقامات عالی عرفانی و معنوی دست یافت. در تزکیهٔ نفس و تهذیب اخلاق و کردار نیکو، سر مشق اهل روزگار بود و ذوق شعری و استعداد درخشانی داشت. میرزا حبیب در حدود سال‌های ۱۳۱۵ق تا ۱۳۱۶ در بحرآباد با عارفی به نام سید ابوالقاسم درگزی (درگذشت ۱۳۱۹ق) دیدار کرد. پس از این آشنایی، او مسئولیت امور شرعی را رها کرد و به جز مواقعی خاص که برای موعظهٔ مردم به مشهد می‌آمد، کنج عزلت گزید و حدود ۱۰ سال در روستاهای اطراف مشهد به‌خصوص روستای کَنگ به عبادت، ریاضت و تفکر مشغول شد. با ظهور انقلاب مشروطه، طرفداران مشروطه در خراسان از وی خواستند که فتوایی در وجوب مشروطه امضا کند. حبیب هم با بیان اینکه سال‌هاست از فتوا و امضا دست کشیده، حکم صریحی در این مورد نداد و فقط خانهٔ خود را در اختیار انجمن ایالتی مشروطه قرار داد تا به امور مردم در آنجا رسیدگی شود. مرگ ناگهانی حبیب در سال ۱۳۲۷ قمری در بحرآباد و سلسله حوادثی که پیش از درگذشتش رخ داد، سبب شد که در بین نزدیکانش این گمان تقویت شود که مشروطه‌خواهان از بیم آن که وی در خارج از ایران فتوایی علیه آنان صادر کند، او را مسموم کرده‌اند. او در دوران حیات خویش توجه ویژه‌ای به پیراستن فرهنگ شیعی از خرافات داشت و مردم را از خرافات و برخی آیین‌ها نظیر شبیه‌سازی صحرای کربلا منع می‌کرد. مزار حبیب خراسانی در حرم امام رضا (ع) است. دیوان اشعار وی به همت «علی حبیب» در سال ۱۳۳۵ شمسی در تهران منتشر شده است. 📜 @sheraneh_eitaa
بگیتی بهتر از دانشوری نیست بجز دانش بگیتی مهتری نیست سری سخت و دلی ستوار باید که کار دین و دانش سرسری نیست ز دانشور سخن باور توان کرد که نادان هر چه گوید باوری نیست بنادان داوری بردن نشاید که جز دانش بگیتی داوری نیست پذیره کردن دیو و پری را بدست جم جز این انگشتری نیست بدو گیتی ز دانش برتری جو که جز دانش بگیتی برتری نیست ز دریای خرد گوهر توان جست که دریائی بدان پهناوری نیست بجز یک پرتو از انوار دانش فروغ آفتاب خاوری نیست بجز اندر پی دانش غژیدن تکاپوهای چرخ چنبری نیست زنادانی سوی یزدان پناهم که نادانی بجز بدگوهری نیست برای مرد دانا میرود چرخ که جز دانشوری نیک اختری نیست خرد را رهبر خود کن بهر کار بدو جهان جز خرد را رهبری نیست دد و دام از خردمندی شود رام که بهتر از خرد افسونگری نیست صدف را چون شناسد از گهر باز در آن رسته که مرد گوهری نیست همه پیغمبری ها را خرد کرد جز او کس در خور پیغمبری نیست چه باشد کافری انکار دانش که جز انکار دانش کافری نیست ز مردم جوی دانش نی ز دفتر که راز دین و دانش دفتری نیست براه دانش ای مرد خردمند زیانی برتر از تن پروری نیست یکی دیو ستمکار است شهوت که هرگز در خور رامشگری نیست خرد جام جهان بین و آب خضر است که جز وی آینه اسکندری نیست خرد تخت سلیمان است و در وی ره آمد شد دیو و پری نیست بدین شیرینی ای مرد خردمند نبات مصر و قند عسکری نیست 📜 @sheraneh_eitaa
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | ماجرایم فارسی است... شعرخوانی آقای حمید تقوی 📜 @sheraneh_eitaa
می دهی درد سرم چند ای طبیب دردما را چاره باید ازحبیب دستم از دامان وصلش کوته است ای خدا یا وصل یا مرگ رقیب روز و شب نالم ز عشق روی او چون به گلشن در بهاران عندلیب نی عجب چشمش گر از من برد دل چشم مست اوبودعابد فریب حیف کو دور از لب ودندان ماست گو که به باشد زنخدانش ز سیب یک نگه کرد وزمن شش چیز بود دین ودل تاب وتوان صبر وشکیب می سزد از پی فراقش را وصال چون فرازی دارد از پی هر نشیب همچو من نبود بلنداقبال کس گر وصال او مرا گردد نصیب 📜 @sheraneh_eitaa
آنکه عشاق بود بنده رخسار بدیعش سعی ما با خط او نقش بر آب است جمعیش کس ندانم که نخواهد بود آن ترک مطاعش دل نباشد که نیابی بر آن شوخ مطیعش هرکه را چهر تو منظور چه زحمت ز خزانش هرکه را وصل تو مقدور چه حاجت به ربیعش یارب از کوی خرابات چه خیزد که به شوخی ینجه با زاهد صد ساله زند طفل رضیعش هرکه از بند بگریخت نیابند پناهش هر که از چشم تو افتاد نجویند شفیعش ندهی گوش گر از مهر تو بر ناله جیحون باری اندیشه کن از سطوت شهزاده رفیعش 📜 @sheraneh_eitaa
دلشده گانیم ما، بر سر کوی حبیب باک نداریم ما یک سر مو، از رقیب درد دل عاشقان به نشود از دوا درد سر ما مده بیش از این ای طبیب! داروی درد دل عاشق بیچاره نیست جز لب عناب گون یا، زنخ همچو سیب سرو ز رشک قدت مانده فرو پا به گل ماه ز شرم رخت گشته نهان در حجیب ساخته پا بستم آن گیسوی همچون کمند برده دل از دستم آن نرگس جادو فریب بس دل صید افکنان زیر کمند آوری گر تو به عزم شکار پای نهی در رکیب جان و دل خویش را برخی قاصد کنم گر ز سر کوی تو سوی من آرد کتیب خواهش «ترکی» بود از لب تو بوسه‌ای نیست تو را آن کرم، نیست مرا این نصیب 📜 @sheraneh_eitaa
‍ شب است و در شبِ من خوش نشینی‌ات زیباست شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa