[ الا ای آهـــوی وحــشی کـجایی؟ ]
#حافظ
[ بماندم بی سر و سامان کجایی؟ ]
#عطار
[ کجایی؟ با فـراقم در چـه کاری؟ ]
#عراقی
[ نــگارِ تـــازه خــیز مــا کـجایـی؟ ]
#باباطاهر
[ کجایی ای جـنون ویرانهات کو؟ ]
#بیدل_دهلوی
[ کجایی تو؟ کجایی تو؟ کجایی؟ ]
#مولانا
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
تا من تو را بدیدم
دیگر جهان ندیدم
گم شد جهان زِ چشمم
تا در جهان نشستی...
#عطار
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
عطار
فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست.
#معرفی_شاعر #عطار
📜 @sheraneh_eitaa
روز و شب چون غافلی از روز و شب
کی کنی از سر روز و شب طرب
روی او چون پرتو افکند اینت روز
زلف او چون سایه انداخت اینت شب
گه کند این پرتو آن سایه نهان
گه کند این سایه آن پرتو طلب
صد هزاران محو در اثبات هست
صد هزار اثبات در محو ای عجب
چون تو در اثبات اول ماندهای
ماندهای از ننگ خود سردرکنب
تا نمیری و نگردی زنده باز
صد هزاران بار هستی بی ادب
هر که او جایی فرود آمد همی
هست او را مرددونهمت لقب
چون ز پرده اوفتادی میشتاب
تا ابد هرگز مزن دم بیطلب
طالب آن باشد که جانش هر نفس
تشنهتر باشد ولیکن بی سبب
نه سبب نه علتش باشد پدید
نه بود از خود نه از غیرش نسب
چون نباشد او صفت چون باشدش
خود همه اوست اینت کاری بوالعجب
گر تو را باید که این سر پی بری
خویش را از سلب او سازی سلب
بر کنار گنج ماندی خاک بیز
در میان بحر ماندی خشک لب
چون رطب آمد غرض از استخوان
استخوان تا چند خائی بی رطب
هین شراب صرف درکش مردوار
پس دو عالم پر کن از شور و شعب
مست جاویدان شو و فانی بباش
تا شوی جاوید آزاد از تعب
چون تو آزاد آیی از ننگ وجود
راستت آن وقت گیرد حکم چپ
از دم آن کس که این می نوش کرد
دوزخ سوزنده را بگرفت تب
همچو عطار این شراب صاف عشق
نوش کن از دست ساقی عرب
#شعر #عطار
📜 @sheraneh_eitaa
شد درد حواله از ازل بر تن ما
عشاق کنند وام از خرمن ما
بر گردن چون تویی گرانی حیفست
گر درد تو خون ماست بر گردن ما
#عطار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
از سینه رمیدن نفس نزدیکست
آزادی این مرغ قفس نزدیکست
از من به هزار بال و پر بگریزد
گر جان داند که با چه کس نزدیکست
#عطار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
اکنون نگاه کردم تو خود همه جهانی
گنج نهانی اما چندین طلسم داری
هرگز کسی ندانست گنجی بدین نهانی
نی نی که عقل و جانم حیران شدند و واله
تا چون نهفته ماند چیزی بدین عیانی
چیزی که از رگ من خون میچکید کردم
فانی شدم کنون من باقی دگر تو دانی
کردم محاسن خود دستار خوان راهت
تا بو که از ره خود گردی برو فشانی
در چار میخ دنیا مضطر بماندهام من
گر وارهانی از خود دانم که میتوانی
عطار بی نشان شد از خویشتن بکلی
بویی فرست او را از کنه بی نشانی
#شعر #عطار
📜 @sheraneh_eitaa
هرکه باشد اهل ایمان ای عزیز
پاک دارد چار چیز از چارچیز
از حسد اول تو دل را پاک دار
خویشتن را بعد از آن مومن شمار
پاک دار از کذب و از غیبت زبان
تا که ایمانت نیفتد در زیان
پاک اگر داری عمل را از ریا
شمع ایمان مر ترا باشد ضیا
چون شکم را پاک داری از حرام
مرد ایمان دار باشی والسلام
هر که دارد این صفت باشد شریف
ور ندارد دارد ایمان ضعیف
هر که باطن از حرامش پاک نیست
روح او را ره سوی افلاک نیست
چون نباشد پاک اعمال از ریا
است بی حاصل چو نقش بوریا
هر کرا اندر عمل اخلاص نیست
درجهان از بندگان خاص نیست
هر که کارش از برای حق بود
کار او پیوسته با رونق بود
#شعر #عطار
📜 @sheraneh_eitaa
ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او
همچو من شو گرد یک یک حلقه سرگردان او
منت صد جان بیار و بر سر ما نه به حکم
وز سر زلفش نشانی آر ما را زان او
گاه از چوگان زلفش حلقهٔ مشکین ربای
گاه خود را گوی گردان در خم چوگان او
خوش خوش اندر پیچ زلفش پیچ تا مشکین کنی
شرق تا غرب جهان از زلف مشک افشان او
نی خطا گفتم ادب نیست آنچه گفتم جهد کن
تا پریشانی نیاید زلف عنبرسان او
گر مرا دل زنده خواهی کرد جامی جانفزای
نوش کن بر یاد من از چشمهٔ حیوان او
گر تو جان داری چه کن بر کن به دندان پشت دست
چون ببینی جانفزایی لب و دندان او
گو فلانی از میان جانت میگوید سلام
گو به جان تو فرو شد روز اول جان او
جان او در جان تو گم گشت و دل از دست رفت
درد او از حد بشد گر میکنی درمان او
چون رسی آنجا اجازت خواه اول بعد از آن
عرضه کن این قصهٔ پر درد در دیوان او
چشم آنجا بر مگیر از پشت پای و گوشدار
ورنه حالی بر زمین دوزد تو را مژگان او
هرچه گوید یادگیر و یک به یک بر دل نویس
تا چنان کو گفت برسانی به من فرمان او
چند گریی ای فرید از عشق رویش همچو شمع
صبح را مژده رسان از پستهٔ خندان او
#شعر #عطار
📜 @sheraneh_eitaa
ز عشقت سوختم ای جان کجایی
بماندم بی سر و سامان کجایی
نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی
نه در جان نه برون از جان کجایی
ز پیدایی خود پنهان بماندی
چنین پیدا چنین پنهان کجایی
هزاران درد دارم لیک بی تو
ندارد درد من درمان کجایی
چو تو حیران خود را دست گیری
ز پا افتادهام حیران کجایی
ز بس کز عشق تو در خون بگشتم
نه کفرم ماند و نه ایمان کجایی
بیا تا در غم خویشم ببینی
چو گویی در خم چوگان کجایی
ز شوق آفتاب طلعت تو
شدم چون ذره سرگردان کجایی
شد از طوفان چشمم غرقه کشتی
ندانم تا درین طوفان کجایی
چنان دلتنگ شد عطار بی تو
که شد بر وی جهان زندان کجایی
#شعر #عطار
📜 @sheraneh_eitaa
«🌸🌸6روز تا بزرگترین عید 🌸🌸»
💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚
کسی را که باشد به دل مهر حیدر
شود سرخ رو در دو گیتی به آور
#رودکی
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
#سعدی
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
#فردوسی
ز مشرق تا به مغرب گر امام است
امیرالمؤمنین حیدر تمام است
#عطار
💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚
#شعر #عید_غدیر #امام_علی
📜 @sheraneh_eitaa
دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدرِ عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی، عشق ، بند است
وگر در عشق از عشقت خبر نیست
تو را این عشق عشقی سودمند است
هر آن مستی که بشناسد سر از پای
ازو دعوی مستی ناپسند است
ز شاخ عشق برخوردار گردی
اگر عشق از بن و بیخت بکند است
سرافرازی مجوی و پست شو پست
که تاج پاکبازان تخته بند است
چو تو در غایت پستی فتادی
ز پستی در گذر ، کارت بلند است
بخند ای زاهد خشک ارنه ای سنگ
چه وقت گریه و چه جای پند است
نگارا روز، روزِ ماست امروز
که در کف باده و در کام قند است
می و معشوق و وصل جاودان هست
کنون تدبیر ما لختی سپند است
یقین میدان که اینجا مذهب عشق
ورای مذهب هفتاد و اند است
مرا نزدیک او بر خاک بنشان
که میل من به مشتی مستمند است
مرا با عاشقان مست بنشان
چه جای زاهدان پر گزند است
بیا گو یک نَفَس در حلقهٔ ما
کسی کز عشق در حلقش کمند است
حریفی نیست ای عطار امروز
وگر هست از وجود خود نژند است...
#عطار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
هر دیده که بر تو یک نظر داشت
از عمر، تمام بهره برداشت
سرمایهٔ عمر، دیدنِ توست
وان دید تو را که یک نظر داشت
کور است کسی که هر زمانی
در دید تو دیدهٔ دگر داشت
جاوید ز خویش بیخبر شد
هر دل که ز عشق تو خبر داشت
مرغی بپرید در هوایت
کز شوق تو صد هزار پر داشت
در شوق رخ تو بیشتر سوخت
هر کو به تو قُربِ بیشتر داشت
در عشق رخ تو یک سر موی
ننهاد قدم کسی که سر داشت
بس مرده که زنده کرد در حال
بادی که به کوی تو گذر داشت
با چشم تو کارگر نیامد
هر حیله که چرخ پاک برداشت
خوار از چه سبب کنی کسی را
کز جان خودت عزیزتر داشت
در پیش لبت ز شرم بگداخت
هر شیرینی که آن شکر داشت
در هر بُن ِموی، بی رخ تو
عطار هزار نوحهگر داشت...
#عطار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شد دلیل نیک بختی چار چیز
هرکه این چارش بود باشد عزیز
اصل پاک آمد دلیل نیک بخت
نیست بی اصل سزای تاج و تخت
یک دلیل دیگر آمد قلب پاک
گر دلت پاکست نبود هیچ باک
نیک بختان را بود رای صواب
آنکه بد رایست باشد در عذاب
هر که ایمن از عذاب حق بود
نیست مؤمن کافر مطلق بود
عمر دنیا پنج روزی بیش نیست
غافلست آنکس که پیش اندیش نیست
ترک لذات جهان باید گرفت
دامن صاحب دلان باید گرفت
در پی لذات نفسانی مباش
دوست دار عالم فانی مباش
نیست حاصل رنج دنیا بردنت
عاقبت چون میبباید مردنت
از تنت چون جان روان خواهد شدن
خاکت اندر استخوان خواهد شدن
مر ترا از دادن جان چاره نیست
رهزنت جز نفسک اماره نیست
#شعر #عطار
📜 @sheraneh_eitaa
بس رنج کشم طرب نمیدانم چیست
رنجوری را سبب نمیدانم چیست
پیش و پس و روز و شب نمیدانم چیست
کاریست عجب عجب نمیدانم چیست
#شعر #عطار
شبتون در پناه حق
📜 @sheraneh_eitaa