eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
762 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
محمود درویش (زادهٔ ۱۳ مارس ۱۹۴۱ – ۹ اوت ۲۰۰۸) شاعر و نویسنده فلسطینی بود. او بیش از سی دفتر شعر منتشر کرد و شعرهای او که بیشتر به مسئله فلسطین مربوط می‌شد در بین خوانندگان عرب و غیر عرب شهرت و محبوبیت داشت. برخی از شعرهای او به فارسی ترجمه و منتشر شده‌است. وی مدتی عضو سازمان آزادیبخش فلسطین بود و در ۱۹۹۳ در اعتراض به پذیرش پیمان اسلو از این سازمان استعفا داد. درویش از تشکیل دولتی مستقل در کنار کشور اسرائیل دفاع می‌کرد. او میهن‌پرستی بود که با گرایش‌های یهودی‌ستیزی، مخالف بود اما صهیونیسم را دشمن بشریت می‌دانست و هرگز در مقابل تجاوزگری‌های رژیم صهیونیستی سکوت نکرد. خود او به خوبی به زبان عبری حرف می‌زد و با فرهنگ یهودیان آشنایی داشت و دوستان یهودی ضد رژیم صهیونیستی زیادی داشت. 📜 @sheraneh_eitaa
پیشانی‌ات وطن من است به من گوش کن و چون علفی هرز پشت این نرده‌ها رهایم نکن همچون کبوتری در کوچ مرا وا نگذار همچون ماه تیره‌روزو بسان ستاره‌ای دریوزه در میان شاخسار مرا با اندوهم رها نکن، زندانی‌ام کن با دستی که آفتاب می‌ریزد بر دریچه‌ی زندانم بازگرد تا بسوزانی‌ام، اگر مشتاق منی، مشتاق من با سنگ‌هایم، با درخت‌های زیتونم، با پنجره‌هایم… با گلم وطنم پیشانی توست صدایم را بشنو و تنها رهایم نکن 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر از تو درباره پرسیدند، بگو به آن‌ها در آن‌جا شهیدی است که شهیدی را حمل می‌کند و شهیدی از وی عکس می‌گیرد و شهیدی او را بدرقه می‌کند و شهیدی بر وی نماز می‌خواند. ‏ اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ...
قطعه‌‌ای از من كنار توست و قطعه‌ای كنار خودم. و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند، می‌شود بیایی؟ 📜 @sheraneh_eitaa
هنوز هم مي‌توانم هم‌چنان از عشق سخن بگويم و از رديف آرام درختانى كه در دو سوى جاده، جهان را گرفته‌اند.. من براى همه روشن هم‌چون هوا سخن مى گويم من براى همه از سرزمين خويش و آرزوهاى شما سخن مى گويم... 📜 @sheraneh_eitaa
أنت أجمل شيء ینبض بقلبي کل ليلة «تو قشنگ‌ترین چیزی هستی که هر شب در قلبم می‌تپد» 📜 @sheraneh_eitaa
السّلامُ على أمی أوّل الأوطان وآخِر المنافی سلام بر مادرم اولینِ وطن‌ ها و آخرینِ تبعیدگاه‌ ها 📜 @sheraneh_eitaa
چون عشق، رهگذر چون گل، به دست باد چون گل، میان برف از یاد می روی… من آنِ جاده.ام آن‌جا که هست: آنان که گامشان پیشی گرفته است ز گامم وآنان که روشناییِ رؤیاشان سرمشق خواب‌های من است و آن دیگران که با مدد خلق و خوی نیک منثور می‌کنند سخن را تا بگذرد ز مرز حکایت یا روشنی دهد به تغزل... 📜 @sheraneh_eitaa
شيءٌ ما ينقصني، رُبَّما أمل، رُبَّما نسيان، رُبَّما صديق، رُبَّما أنا چیزی مرا کم است شاید امید، شاید فراموشی، شاید دوست شاید خودم... 📜 @sheraneh_eitaa
قلیلَ منکِ یَکفینی و لکن قَلیلکِ لا یُقال لَه قَلیل! اندکی از تو مرا کفایت می‌کند اما اندکِ تو را نمی‌توان اندک خواند... 📜 @sheraneh_eitaa
من سوء حظي نسيت أن الليل طويل... و من حسن حظك تذكرتك حتى الصباح... از بخت بدم بردم از ياد درازی شب را و از بخت خوشت تا صبح به یاد تو بودم... 📜 @sheraneh_eitaa
"چیزی نیست" ؛ عبارتی‌ست که آن را می‌گوییم وقتی که درونمان، لبریز از همه‌چیز است… 📜 @sheraneh_eitaa
ما در دلتنگی دسـتی نداشتیم و در فاصله‌ای که داشتیم، ‏هزار دست داشتیم! ‏سلام بر تو، که حقیقتا دلتنگِ تواَم ‏و‌ سلام بر من ، برای آن‌که دلتنگم... #محمود_درویش #شعر 📜 @sheraneh_eitaa
أحببتك رغم أني لا أحتضنك ولا أراك دوما، أحببتك لأني كتبت بك، وقرأت لك، وضحكت من أجلك، وتغيرت لأجلك، أحببتك وأنت بعيد... دوستت داشتم با وجود اینکه تو را به آغوش نکشیدم و تو را همیشه نمی‌بینم دوستت داشتم چون برایت نوشتم و برایت خواندم و بخاطرت خندیدم و بخاطر تو تغییر کردم تو را دوست داشتم در حالی که دور بودی... 📜 @sheraneh_eitaa
اکنون چو بیدار می‌شوی، به‌یاد آر واپسین رقص قو را. آیا رقصیده‌ای در خواب با فرشتگان کوچک؟ آیا تو را برافروخت پروانه، آن هنگام که می‌سوخت در پرتو ابدی گل؟ آیا به روشنی، عیان شد برایت ققنوس؟ آیا خواند نام تو را؟ دیده‌ای آیا سر زند «سپیده»، از انگشتانِ آن‌که دوستش می‌داری؟ و آیا لمس کرده‌ای، با دستانت رویا را؛ یا خواب را رها کرده‌ای، تا به تنهایی رویا ببیند؛ هنگامی که پی بردی به غیبت خویش؟ این‌گونه ترک نمی‌گویند خواب‌بینندگان خواب خویش، چراکه آنان می‌درخشند وُ شکوفان می‌کنند زندگی‌‌شان در خواب.... به من بگو: چگونه می‌زیستی رویای خویش را هر کجا، تا بگویمت، کیستی... اکنون، چون بیدار می‌شوی به‌یاد آر: آیا جفا کرده‌ای به خواب خویش‌؟ گر چنین است؛ اینک به یاد آر واپسین رقص قو را! 📜 @sheraneh_eitaa
وطن من، کودکی است، که دستانش را با امید و شجاعت به سوی شادی دراز می‌کند. او بادی است در زندان. و شاخه‌هایی است در نور و تاریکی، پیرمردی است که در این شاخساران جاودان در ماتم زمین و پسرانش نشسته است. این سرزمین پوست و استخوان است. مرا در آن رها کنید. قلب من و درخت خرما با هم از آن به سوی سال‌های سخت اوج می‌گیریم. مرا به خرما آویزان کنید من به او خیانت نمی‌کنم.... 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وأَمَّا الخريف، فليس سوى خُلْوة للتأمُّل في ما تساقط من عمرنا... پاییز چیزی نیست جز خلوتی برای تعمق در آن‌چه از عمرمان فروافتاد... 📜 @sheraneh_eitaa
بارانی آرام در پاییزی دور وَ گنجشک‌ها آبی‌اند… آبی وَ زمین، ضیافتی... به من مگو که من، ابرِ فرودگاه‌ام، چون من هیچ نمی‌خواهم، از سرزمینی که افتاد از پنجره‌ی قطاری بیرون جز دستمالِ‌ مادرم، وَ دلایلی برای مرگی نو! بارانی آرام در پاییزی غریب وَ پنجره‌ها سفیدند…سفید وَ خورشید، اناری در گرگ و میش عصر وَ من نارنج‌بُنی متروک! پس از چه رو می‌گریزی از تن‌ام حال که من هیچ نمی‌خواهم از سرزمینِ خون‌واژه‌ها و بلبل جز دستمالِ‌ مادرم، وَ دلایلی برای مرگی نو... 📜 @sheraneh_eitaa
تو نه دوری تا انتظارت کشم و نه نزدیکی تا دیدارت کنم و نه از آنِ منی تا قلبم آرام گیرد و نه من محروم از توام تا فراموشت کنم تو در میانه‌ی همه چیزی... 📜 @sheraneh_eitaa
وطنم، من تو را در تو جستجو می‌کنم و جز چین‌های دستانت را بر پیشانی‌ها نمی‌بینم وطنم! آیا در ویرانه‌ها روزنی باز خواهی کرد؟ 📜 @sheraneh_eitaa
وطن! مرا به نخل آویزان کنید من به او خیانت نمی‌کنم این زمین و مزرعه ی من است اینجا در گودال‌های آن افتاده‌ام، و دستانم در آتش سوخته است در اینجا شیر شتر را در کودکی سر کشیده‌ام وطن من روایت روزهای شاد و غمگین نیست وطن در رویا نمی‌زید و نه در مزرعه‌ای در آغوش ماه، و نه در قطره‌ای نورانی بر گل رز وطن من غریبه‌ای خشمگین است در اضطراب قرن‌ها با ماشه‌ای کشیده بر شقیقه‌اش وطن من، کودکی است که دستانش را با امید و شجاعت به سوی شادی دراز می‌کند او بادی است در زندان و شاخه‌هایی است در نور و تاریکی، پیرمردی است که در این شاخساران جاودان در ماتم زمین و پسرانش نشسته است این سرزمین پوست و استخوان است مرا در آن رها کنید قلب من و درخت خرما با هم از آن به سوی سال‌های سخت اوج می‌گیریم مرا به خرما آویزان کنید من به او خیانت نمی‌کنم. .. 📜 @sheraneh_eitaa