روزها با فکر او دیوانه ام، شب بیشتر!
هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر...
یک اتاق و لقمه ای نان و کمی آغوش او...
من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر...؟!
شبتون در پناه حق🌙
#سیدسعید_صاحبعلم #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
صبح آمده برخیز که خورشید تویی
در عـــالم ناامیدی امید تـــویی
درجشن طلوع صبح در باغ وجـود
آن گل که به روی صبح خندید تویی
#نصرت_صادقلو #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
گر آمدنم به خود بُدی، نامدمی
ور نیز شدن به من بُدی، کی شدمی؟
به زان نَبُدی که اندر این دیر خراب
نه آمدمی نه شدمی نه بُدَمی
#خیام #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
عمری به جهان چو پایکوبی کردم
در خلق سیاحتی قلوبی کردم
مشنو که نبیند آدمی بد از خوب
من بد دیدم به هر که خوبی کردم
#جیحون_یزدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
قرآن آسان - 1500.pdf
21.9M
💠دانلود کل قرآن «نگارش آسان»
🔹ترجمه فارسی: مهدی الهی قمشهای
🔹خط: ابوالحسن مظفری
🔻مجموعه ویژگیهای فوق باعث میشود تا این قرآن:
الف) با خطی واضح و خوانا
ب) رنگبندی ملایم و دلنشین
و ج) توضیحاتی کامل؛
🔻موجب:
1- قرائت آسان
2- تلاوت کماشتباه
3- درک بهتر ترجمه
4- کمترین خستگی برای قرائتهای طولانی شود.
من مهندس بودم و دنبال راه و سازه ها،
عاشقم کردی و ره گم کردم و شاعر شدم.
#محمد_بزار #شعر #عاشقانه
📜 @sheraneh_eitaa
جهاندار هوشنگ با رای و داد
به جای نیا تاج بر سر نهاد
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشا
جهاندار پیروز و فرمانروا
به فرمان یزدان پیروزگر
به داد و دهش تنگ بستم کمر
و زان پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ
به آتش ز آهن جدا کرد سنگ
سر مایه کرد آهن آبگون
کز آن سنگ خارا کشیدش برون
#شعر #فردوسی #شاهنامه
📜 @sheraneh_eitaa
جمالالدین ابومحمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد (۵۳۵ هـ. ق– ۶۰۷–۶۱۲ هـ. ق) متخلص به نظامی و نامور حکیم نظامی، شاعر و داستانسرای ایرانی پارسیگوی در سده ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که بهعنوان صاحب سبک و پیشوای داستانسرایی در ادبیات پارسی شناخته شدهاست. آرامگاه نظامی گنجوی، در حاشیه غربی شهر گنجه قرار دارد. نظامی در زمرهٔ گویندگان توانای شعر پارسی است، که نهتنها دارای روش و سبکی جداگانه است، بلکه تأثیر شیوهٔ او بر شعر پارسی نیز در شاعرانِ پس از او آشکارا پیداست. نظامی از دانشهای رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، فلسفه، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب) آگاهی گستردهای داشته و این ویژگی از شعر او به روشنی دانسته میشود. روز ۲۱ اسفند در تقویم رسمی ایران روز بزرگداشت نظامی گنجوی است.
#معرفی_شاعر #نظامی
📜 @sheraneh_eitaa
لیلی نه که لعبتِ حصاری
دز بانویِ قلعهٔ عماری
گشت از دَم یار چون دُم مار
یعنی به هزار غم گرفتار
دلتنگ چو دستگاه یارش
در بستهتر از حساب کارش
در حلقهٔ رشتهٔ گرهمند
زندانی بند گشته بیبند
شویش همه روزه داشتی پاس
پیرامُنِ دُر شکستی الماس
تا نگریزد شبی چو مستان
در رخنهٔ دیر بتپرستان
با او ز خوشی و مهربانی
کردی همه روزه جانفشانی
لیلی ز سر گرفته چهری
دیدی سوی او به سرد مهری
روزی که نواله بیمگس بود
شب زنگی و حجره بی عسس بود
لیلی به در آمد از در کوی
مشغول به یار و فارغ از شوی
در رهگذری نشست دلتنگ
دور از ره دشمنان به فرسنگ
میجست کسی که آید از راه
باشد ز حدیث یارش آگاه
ناگاه پدید شد همان پیر
کز چارهگری نکرد تقصیر
در راه روش چو خضر پویان
هنجار نمای و راهجویان
پرسیدش لعبت حصاری
کز کار فلک خبر چه داری؟
آن وحشنشین وحشتآمیز
بر یاد که میکند زبان تیز؟
پیر از سر مهر گفت کای ماه
آن یوسفِ بیتو مانده در چاه
آن قلزم ِ نانشسته از موج
وان ماه جدا فتاده از اوج
آواز گشاده چون منادی
میگردد در میان وادی
لیلی گویان به هر دو گامی
لیلی جویان به هر مقامی
از نیک و بد خودش خبر نیست
جز بر ره لیلیاش گذر نیست
لیلی چو شد آگه از چنین حال
شد سروبنش ز ناله چون نال
از طاقچهٔ دو نرگس جفت
بر سفت سمن عقیق میسفت
گفتا منم آن رفیق دلسوز
کز من شده روز او بدین روز
از درد نیَم به یک زمان فرد
فرق است میان ما در این درد
او بر سر کوه میکشد راه
من در بن چاه میزنم آه
از گوش گشاد گوهری چند
بوسید و به پیش پیر افکند
کاین را بستان و باز پس گرد
با او نفسی دو همنفس گرد
نزدیک من آرش از ره دور
چندانکه نظر کنم در آن نور
حالی که بیاوری ز راهش
بنشان به فلان نشانه گاهش
نزدیک من آی تا من آیم
پنهان به رخش نظر گشایم
بینم که چه آب و رنگ دارد
در وزن وفا چه سنگ دارد
باشد که ز گفتههای خویشم
خواند دو سه بیت تازه پیشم
گردد گره من اوفتاده
از خواندن بیت او گشاده
پیر آن دُر سفته بر کمر بست
زان دُر نسفته رخت بربست
دستی سلب خلل ندیده
برد از پی آن سلب دریده
شد کوه به کوه تیز چون باد
گاهی به خراب و گه به آباد
روزی دو سه جستش اندر آن بوم
و احوال ویاش نگشت معلوم
تا عاقبتش فتاده بر خاک
در دامن کوه یافت غمناک
پیرامن او درندهای چند
خازن شده چون خزینه را بند
مجنون چو ز دور دید در پیر
چون طفل نمود میل بر شیر
زد بر ددگان به تندی آواز
تا سر نکشند سوی او باز
چون وحش جدا شد از کنارش
پیر آمد و شد سپاسدارش
اوّل سر خویش بر زمین زد
وانگه در عذر و آفرین زد
گفت ای به تو مُلک عشق برپای
تا باشد عشق، باش برجای
لیلی که جمیلهٔ جهان است
در دوستی تو تا به جان است
دیری است که روی تو ندیده است
نز لفظ تو نکتهای شنیده است
کوشد که یکی دمت ببیند
با تو دو به دو بهم نشیند
تو نیز شوی به روی او شاد
از بند فراق گردی آزاد
خوانی غزلی دو رامشانگیز
بازار گذشته را کنی تیز
نخلستانی است خوب و خوشرنگ
درهم شده همچو بیشهٔ تنگ
بر اوج سپهر سرکشیده
زیرش همه سبزه بر دمیده
میعادگه بهارت آنجاست
آنجاست کلید کارت آنجاست
آنگه سلبی که داشت در بند
پوشید در او به عهد و سوگند
مجنون کمر موافقت بست
از کشمکش مخالفت رست
پی بر پی او نهاد و بشتافت
در تشنگی آب زندگی یافت
تشنه ز فرات چون گریزد؟
با غالیه باد چون ستیزد؟
با او ددگان به عهد همراه
چون لشگر نیکعهد با شاه
اقبال مطیع و بخت منقاد
آمد به قرارگاه میعاد
بنشست به زیر نخل منظور
آماجگهی ددان از او دور
پیر آمد و زان چه کرد بنیاد
با آن بت خرگهی خبر داد
خرگاهنشین، بتِ پریروی
همچون پریان پرید از آن کوی
زآنسوترِ یارِ خود به ده گام
آرام گرفت و رفت از آرام
فرمود به پیر کای جوانمرد
زین بیش مرا نماند ناورد
زینگونه که شمع میفروزم
گر پیشترک روم بسوزم
زین بیش قدم زدن هلاک است
در مذهب عشق عیبناک است
زان حرف که عیبناک باشد
آن به که جریده پاک باشد
تا چون که به داوری نشینم
از کرده خجالتی نبینم
او نیز که عاشق تمام است
زین بیش غرض بر او حرام است
درخواه کزان زبانِ چون قند
تشریف دهد به بیتکی چند
او خواند بیت و من کنم گوش
او آرد باده من کنم نوش
پیر از سر آن بهار نوبر
آمد بر آن بهار دیگر
دیدش به زمین بر اوفتاده
آرام رمیده هوش داده
بادی ز دریغ بر دلش راند
آبی ز سرشک بر وی افشاند
چون هوش به مغز او درآمد
با پیر نشست و خوش برآمد
کرد آنگهی از نشید آواز
این بیتک چند را سرآغاز
#شعر #نظامی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | گزیدهای از زندگی شاعرِ ای نام تو بهترین سرآغاز
#فرزند_ایران
📜 @sheraneh_eitaa
از ذکر بسی نور فزاید مه را
در راه حقیقت آورد گمره را
هر صبح و نماز شام ورد خود ساز
این گفتن لا اله الا الله را
#شعر #مولانا
📜 @sheraneh_eitaa