دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
تیغ اما دگر نمیبرید
محو زیبایی پسر شده بود
پدر آن لحظه خوب میدانست
امتحانی بزرگ در پیش است
آه! گویی مقابل این سرو
تیغ اندازه تبر شده بود
باز میشد میان آن برهوت،
جادهای به دریچۀ ملکوت
سفر وحی بود و... اسماعیل،
اینچنین راهی خطر شده بود
و زنی که تمام جانش را
تکه تکه به آسمان میداد
جان و دل میسپرد دست خدا
گویی از راز باخبر شده بود
ناگهان دید آسمان منا
سبز شد با ندای لبیکش
او که در امتحان ابراهیم
باز هم صاحب پسر شده بود
و خدا گفت: وقت اعجاز است
مرد اینبار هم سرافراز است
دیگر آن زن نبود هاجر، او
از فرشته فرشتهتر شده بود...
#ساراسادات_باختر #شعر #عید_قربان
عید قربان مبارک🌺🌺🌺🌺
📜 @sheraneh_eitaa
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
که من، مرآت نور ذوالجلالم
عروس پردۀ بزم وصالم
مرا دست خلیل اللَه برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
نباشد هیچ اندر خطۀ خاک
مکانی همچو من، فرخنده و پاک
چو بزم من، بساط روشنی نیست
چو ملک من، سرای ایمنی نیست...
مقدس همتی، کاین بارگه ساخت
مبارک نیَّتی، کاین کار پرداخت
در این درگاه، هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد، گاه و بیگاه
«أنا الحق» میزنند اینجا در و بام
ستایش میکنند اجسام و اَجْرام
در اینجا عرشیان تسبیحخواناند
سخنگویان معنی، بیزباناند...
در اینجا رخصت تیغآختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
نه دام است اندر این جانب نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت...
مرا زین حال بس نامآوریهاست
به گردون بلندم برتریهاست
بدو خندید «دل» آهسته، کای دوست
ز نیکان، خود پسندیدن نه نیکوست
چنان رانی سخن، زین تودۀ گِل
که گویی فارغی از کعبۀ دل
تو را چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبهای مانند دل نیست
تو را گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حیِّ داور
تو را گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان، آب و رنگ است
تو را گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
تو را در عیدها بوسند درگاه
مرا باز است در، هرگاه و بیگاه
تو را گر بندهای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی، کرد آباد...
تو جسم تیرهای، ما تابناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
تو را گر مروهای هست و صفایی
مرا هم هست تدبیری و رایی
در اینجا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست، انعکاس چهرۀ اوست
تو را گر دوست دارند اختر و ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه
تو را گر غرق در پیرایه کردند
مرا با عقل و جان، همسایه کردند
در این عزلتگه شوق، آشناهاست
در این گمگشته کشتی، ناخداهاست...
چه محرابیست از دل با صفاتر
چه قندیلیست از جان روشناتر...
خوش آنکس، کز سر صدق و نیازی
کند در سجدگاه دل، نمازی...
#پروین_اعتصامی #شعر #عید_قربان
📜 @sheraneh_eitaa
فاش می گوییم شما را یک کلام
شده دوران بزن در رو تمام
گر زنید از پشت یک خنجر به ما
صد زنیم از روبرو ما والسلام
#شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
مردان میدان در عروج از آسمان ها
بردند بر دوش خود اسماعیل جان را
امروز ابراهیم ها در آتش عشق
مبهوت خود کردند چشمان جهان را
جان بر کفان عرصه اخلاص و ایثار
پیوسته در جنگیم با کفر جهانی
قربان حق تنها نه این تن های فانی است
داریم با شیطان مصافی جاودانی
امروز قربانگاه طفلان است غزه
در خون خود غرق اند اسماعیل هامان
در قدس باید بست احرام منا را
«موسی» کنار ما و نابود است «هامان»
دیروز اگر تنها سلاح ات بود یک سنگ
امروز پشتیبان تو خلق جهان است
شد وعده صادق شکست دشمنانت
مثل همیشه یاورت صاحب زمان است
روز سقوط آل نمرود است نزدیک
اهل یمن، سوریه، لبنان و فلسطین
تا آسمان ها گلسرود فتح بر لب
از نهر تا بحر است جاری صوت آمین
از نو بزن بر خانمان غاصبان سنگ
چون کعبۀ ما مسجدالاقصی است امروز
مردانگی، تقوا و رسم پاکبازی
در زندگی از حیدر کرار آموز
صهیون بداند هست این پایان بازی
دیگر نخواهد دید روز خوش در این خاک
از طور سینا هست پیدا معجزاتی
تأیید بر نابودی این قوم ناپاک
#عباس_ایمانیان_بیدگلی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
سيدحبيب نظاری سال ۱۳۵۱ در آبادان متولد شد. وی سالیانی است در قم زندگی میكند و سابقۀ مدیریت مرکز آفرینشهای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قم را بر عهده داشته است. اشعار او از اوايل دهۀ ۷۰ در مجلات منتشر شد و رباعی قالب مورد علاقۀ او است. از آثار او میتوان به «بگو تا صبح چند آدینه مانده است»، «از این دست»، «تنها برای تو میبارد» و «خدا تسبیحی از گنجشک دارد» اشاره کرد.
#معرفی_شاعر #سیدحبیب_نظاری
📜 @sheraneh_eitaa
بیا، با اشکهای ما وضو کن
جهان را با نگاهی زیر و رو کن
تو که سنگ صبور اهل دردی
کمی بنشین و با ما گفتوگو کن
جهان در انحصار بیش و کمها
شکستنها، بریدنها، ستمها
تو حتماً خوب میدانی که بیتو
به روز ما چه آوردند غمها؟
جهان ما جهان بیکسیها
خزان لالهها و اطلسیها
اگر تو سایهسار ما نبودی
چه میکردیم با دلواپسیها؟
همه صبحیم، شب در بین ما نیست
یکی بیتاب و تب در بین ما نیست
به درد دوری تو خو گرفتیم
دلی راحتطلب در بین ما نیست
بهار تا ابد! زخم است با ما
زمان تا میرود، زخم است با ما
بیا تاریخ ما را منتشر کن
هزار و چارصد زخم است با ما
به ما ای کاش پاکی یاد میداد
به غنچه، سینهچاکی یاد میداد
زبان آسمان را انتظارت
به آدمهای خاکی یاد میداد!
شب توفان، کسی باید بیاید
بهار نورسی باید بیاید
کسی که باعث آرامش ماست
در این دلواپسی باید بیاید
#سیدحبیب_نظاری #شعر #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | دلم قربانِ شادیِ تو، قربانِ غمت حتی...
شعرخوانی آقای علی چاوشی در حضور رهبر انقلاب
📜 @sheraneh_eitaa
🕋 چه خوش است اگر ببینیم عرفات و کربلا را
شب بین الحرمین و شب مشعر و منا را
🌷 چه نکوتر اَر ببینیم رخ یار را در آنجا
که شود به روی او دید جلوات کبریا را
🌹 عرفات کوی مهدی، عرفات روی مهدی
چه شود اگر که مهدی نظری کند گدا را
🌸 گل فاطمه کجایی تو تمام حج مایی
چه شود دمی نمایی تو جمال دلربا را
🌺 تو مقام را مقامی تو به حاجیان امامی
تو حرم کنی حرم را تو صفا دهی صفا را
🎊🎈🎉 عید سعید قربان بر مولایمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و شیعیان آن حضرت مبارک باد.
🤲🏻 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#امام_زمان #شعر #عید_قربان #عرفه
📜 @sheraneh_eitaa
شعر گفتم تا بسوزم بلکه کردم راضی اش
هرکسی یکجور میباشد غزل پردازی اش
یک جهان با من همش جنگ جهانی میکند
هیتلری در چشم های توست با آن نازی اش
پای لنگت را بپوشان این جهان پر کلک
خوب نامرد است و خیلی خوب سنگ اندازی اش
فکر فردای فراق از عمر ماها میخورد
حال ما هر روز بدتر میشود از ماضی اش
آن دلی که با دو صد لبخند آوردی به دست
گاه از یک اخم ساده، ساده تر میبازی اش
#شبگرد #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
هاجر امشب می زند شانه
فرق اسماعیل قربانی
رخت نو بر قامت اش کرده
خلعتت،ای مادر ارزانی
امر ایزد تا شود اجرا
تیغ ایراهیم،در دست است
می رود با پای خود مسلخ
گوئیا جشن است و مهمانی
دست و پایش بسته محکم چون
گوسفندی نزد قصاب اش
چشم بر چشم پسر دارد
رحم بابا می کند،آنی
سست ابراهیم شد آن دم
گفت اسماعیل: بابا را
ای پدر, محکم ببر اکنون
کن اطاعت حکم یزدانی
چشم بر هم کرد ابراهیم
می کشد چاقو ی خود محکم
ناگهان جبریل نازل شد
یک خبر ،از حیّ سبحانی
امتحان خویش پس دادی
گوسفندی می رسد اکنون
تا شود او،جای اسماعیل , قربانی
امتحان هر چند سنگین است
سر به طاعت, می کند تسلیم
نور چشم خویش را،آری
چون رسد دستور ربانی
#اعتمادی #شعر #عید_قربان
📜 @sheraneh_eitaa
«💚💚8 روز تا عید بزرگ غدیر💚💚»
🔹با علی هممسیرم🔹
اگر نوبهارم، اگر زمهریرم
اگر آبشارم، اگر آبگیرم
اگر تیره مانند شبهای ابری
اگر مثل خورشید، روشنضمیرم
تپشجوش اگر مثل امواج دریا
عطشنوش اگر مثل خاک کویرم
اگر هرچه هستم، سحر، شب، طرب، غم
فقیرم، فقیرم، فقیرم، فقیرم
همینم که هستم، همین روح خاکی
اگر بر گلیمم، اگر بر حریرم
رها از حصار نفسگیر حرصم
مگیرید خرده اگر بر حصیرم
لبالب ز شعرم، لبالب ز آتش
اگر لب گشایم، اگر گُر بگیرم...
گزیر و گریزی مرا نیست از عشق
«که بر عهد و پیمان روز غدیرم»
علی بوده تا بوده ورد زبانم
«شناسند مردان، صغیر و کبیرم»
اگر خفتهام، با علی همخیالم
اگر میروم، با علی هممسیرم
مرام علی را فقط دوست دارم
کلام علی را فقط میپذیرم
اگر بیعلی شاد باشم، بگریم
اگر بیعلی زنده هستم، بمیرم
علی بوده در بیقراری، قرارم
علی بوده در گمشدن، دستگیرم
اگر از کلامم نظر برندارد
به ششگوش گیتی نیابی نظیرم
علی عزّتم داده گر عزّتی هست
اگرنه حقیرم، حقیرم، حقیرم
#مرتضی_امیری_اسفندقه #شعر #عید_غدیر
📜 @sheraneh_eitaa
طنز انتخاباتی دوره ی چهاردهم ریاست جمهوری...
🌸🌺🌟💫💐🌺🌸
چک برگشتی ام کرده حساب بانک را مسدود
ریالی نیست دیگر در حساب خالی ام موجود
برای من که تعطیل است کل کاسبی هایم
چه فرقی می کند <باقر>شود پیروز یا<مسعود>
اگرچه ارتباطی نیست با ایشان ولی حتمن
شوم از ازدحام رای در صندوق ها خشنود
به عشق مملکت هر بار می آیم مصمم تر
چرا که هست من را اعتلای این وطن مقصود
هواداران نامزدها خوشند از قول نامزدها
چنان که بُرد برخی را به اوج کهکشان <محمود>
چنان که شد سبیل عدّه ای چرب از <حسن> وقتی
که برجام بلا یک آفت سنگین و ممتد بود
نخند از من که دست من ز لطف این و آن خالیست
علیرغم وفاداری ، از این و آن ندیدم سود
نه پُستی، نه مقامی، نه پرستیژی ، نه ماوایی
گرانی بیشتر آمد شدم از این و آن مطرود
خدا رحمت کند هردم رجایی و رئیسی را
عروج سختشان غم را به درد سخت ما افزود
هم از چپ فاجعه دیدند هم از راست چندین بار
جفا دیدند و کوچیدند از این خاک ِ فسق آلود
رها کن باند بازی را، کسی را برگزین کز وی
خدا از کارها راضی، وطن از حجمه ها آسود
کسی از لافهای باند چپ یا راست خوشدل نیست
خوشا بر آنکه بیرون زد از این باند و جناحی زود
خوشا بر آنکه وقتی رای آورد و به پاستور رفت
به میدان عمل هرگز نگردد فاسد و مردود
#محمدجعفر_زارع_خوشدل #انتخابات #شعر #شعر_طنز
📜 @sheraneh_eitaa