eitaa logo
شعرِ تر
10 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
0 فایل
عاشقانه‌ها، تک مصرع ها و شعر های دلنشین
مشاهده در ایتا
دانلود
دیرگاهی است که افتاده ام از خویش به دور شاید این عید به دیدار خود هم بروم...
من بودم و دل بود و کناری و فراغی...
زِ پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم
کاری بکن که عمر فراقت به سر رسد تا سر نیامده‌است در این غم، زمان من
من آن تبسم بی پاسخم که هیچ کسی، به یاد من غزل عاشقانه ای نسرود
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم باری، بیا که جان را در پای تو فشان . . . . گیرم که من نگویم لطف تو خود نگوید: کین خسته چند نالد هر شب بر آستانم؟
همه با یار خوش و من به غمِ یار خوشم...
مرا هزار امید است و هر هزار تویی...
دل با دل تو می تپد اصلا نخواستیم این قلب را و این ضربان را بدون تو
دم زد از حق و ناروا کشتند از وفا گفت و از جفا کشتند دعوت از کوفه بود و مهمان را قبل کوفه به نینوا کشتند هرکس آمد پی نصیحت شان یا به سنگش زدند یا کشتند خنجر از پشت خوردنش درد است طبق تاریخ از قفا کشتند آه از ازدحام رعیت ها شاه را زیر دست و پا کشتند با وضو، بلکه قربة لله تا که راضی شود خدا کشتند هرکسی هرچه کرد گفت آن روز مزد می خواست، با ریا کشتند گاه با تیر و نیزه و شمشیر گاه با طعن و ناسزا کشتند حوصله خرج شد برای علی اکبرش را هجا هجا کشتند داغ عباس کار خود را کرد کودکش را دگر چرا کشتند؟ از سر ظهر تا غروب آن روز ذره ذره حسین را کشتند علقمه…پشت خیمه…در گودال پس نه یک‌ بار، بارها کشتند سید جعفر حیدری
ماه محراب عبودیّت حق سر به محراب عبادت منشق...
کسم علی ست در آن بی کسی که می خوانند: به عزت و شرف لا اله الا الله...
خوردیم زخم‌ها که نه خون آمد و نه آه وه این چه نیش بود که تا استخوان برفت؟!
ای عشق سر بزن به دل سنگ من که گاه روید ز سنگ‌فرش خیابان جوانه‌ای....
شده آیا که نفهمی که چه مرگت شده است؟ من دقیقا به همین درد دچارم امروز...
خوش بہ حال دل فرهاد كہ در مدت عمر مزه‌ے تلخ‌ترين خاطرہ اش شيرين است
بی‌ تو بودن، درد!!!!!! دارد! می‌زند من را زمین...
دامن عصمتم از گرد عبادت پاک است نشود بنده حیدر به ثواب آلوده...
یک جهان شِکوه و یک روز قیامت، چه کنم؟
قصه‌ی روز و شبِ من سخنی مختصر است روز در خوابِ خیالاتم و شب بیدارم
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من نفسی هست، دلی هست، ولی جانی نیست
گفته بودَم که به دریا نزنم دِل اما کو دلی تا که به دریا بزنَم یا نزنَم؟
شعرِ تر
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من نفسی هست، دلی هست، ولی جانی نیست
یا: گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من چیست نفسی هست و دلی هست و ولی جانی نیست
شعرِ تر
یا: گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من چیست نفسی هست و دلی هست و ولی جانی نیست
جور نیست ولی گفتنش خود ابراز نظریست باخبری که از شعر و عروضش چیزی بارم نیست😣🤣
جان را به تمنای لبش بردم و نگرفت گفتم بِسِتان بوسه بده! گفت: گران شد!😒 یک عمر به سودای لبش سوختم و آه روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد😞 حامد عسکری
قاصد برسان مژده ی دیدار و دگر هیچ...
یاد باد آنکه سرکوی تواَم منزل بود یعنی آن منزل خوبی که لبِ ساحل بود در دلم بود که با دوست نباشم هرگز چه کنم دختر همسایه ی ما خوشگل بود بعد یک عمر که می خواست به من سر بزند از بد بخت من آن شب پدرم منزل بود دوش با یاد حریفان به خرابات شدم گرچه شب وارد آنجا شدنم مشکل بود دیدم او را که نمی دیدم اگر، بهتر بود با سر و روی بدی داخل مجلس وِل بود...
آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت دور