هدایت شده از فصل پنجم
30.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن یکی آمد در یاری بزد
گفت یارش کیستی ای معتمد؟
گفت من، گفتش برو هنگام نیست
بر چنین خوانی مقام خام نیست
خام را جز آتش هجر و فراق
کی پزد کی وا رهاند از نفاق
رفت آن مسکین و سالی در سفر
در فراق دوست سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس بازگشت
باز گرد خانه ی همباز گشت
حلقه زد بر در به صد ترس و ادب
تا بنجهد بیادب لفظی ز لب
بانگ زد یارش که بر در کیست آن
گفت بر در هم تویی ای دلستان
گفت اکنون چون منی، ای من در آ
نیست گنجایی دو من را در سرا
نیست سوزن را سر رشته ی دوتا
چونکه یکتایی درین سوزن در آ
رشته را با سوزن آمد ارتباط
نیست در خور با جمل سمّالخیاط
کی شود باریک هستی جمل؟
جز به مقراضِ ریاضات و عمل
مثنوی معنوی #مولوی دفتر اول
@naberfan
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان عاشقان عشق را هم عشق و سودا میکشد @shernab
#مولوی
دشمن خویشیم و یار آنکه ما را میکشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد
زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین میدهیم
کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا میکشد
خویش فربه مینماییم از پی قربان عید
کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا میکشد
همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه
درمدزد از وی گلو گر میکشد تا میکشد
نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان
عاشقان عشق را هم عشق و سودا میکشد
کشتگان نعره زنان یا لیت قومی یعلمون
خفیه صد جان میدهد دلدار و پیدا میکشد
از زمین کالبد، بر زن سری وانگه ببین
کو تو را بر آسمان بر میکشد یا میکشد
روح ریحی میستاند راح روحی میدهد
باز جان را میرهاند جغد غم را میکشد
@shernab
منگر به هر گدایی، که تو خاص از آن مایی
مفروش خویش ارزان، که تو بس گران بهایی
#مولوی
هدایت شده از شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
گر در آتش می پسندد رای دوست … می روم آن سان که خاطرخواه اوست
عاشقان از نیک و از بد فارغند … هر چه از نزدیک یار آید نکوست
هر که بینی جستجویی می کند … آنکه من جویم برون از جستجوست
هر کسی را آرزویی در دل است … آنکه من خواهم برون از آرزوست
رشته ای بر گردنم افکنده دوست … می کشد هر جا که خاطرخواه اوست
#مولوی
@shernab
هدایت شده از شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
گر در آتش می پسندد رای دوست … می روم آن سان که خاطرخواه اوست
عاشقان از نیک و از بد فارغند … هر چه از نزدیک یار آید نکوست
هر که بینی جستجویی می کند … آنکه من جویم برون از جستجوست
هر کسی را آرزویی در دل است … آنکه من خواهم برون از آرزوست
رشته ای بر گردنم افکنده دوست … می کشد هر جا که خاطرخواه اوست
#مولوی
@shernab
آمده شهر صیام سنجق سلطان رسید
دست بشوی از طعام مائده جان رسید
روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست
تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید
صبر چو ابریست خوش، حکمت بارد از او
زانکه چنین ماه صبر، بود که قرآن رسید
نفس چو محتاج شد روح به معراج شد
چون در زندان شکست جان بر جانان رسید
پرده ظلمت درید دل به فلک برپرید
چون ز مَلَک بود دل، باز بدیشان رسید
زود از این چاه تن دست بزن در رسن
بر سر چاهآب گو یوسف کنعان رسید
دست و دهان را بشو، نه بخور و نه بگو
آن سخن و لقمه جو، کان به خموشان رسيد
#مولوی 📖 دیوان شمستبریزی
🌸 @shernab
هدایت شده از شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
هدایت شده از شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
گر در آتش می پسندد رای دوست … می روم آن سان که خاطرخواه اوست
عاشقان از نیک و از بد فارغند … هر چه از نزدیک یار آید نکوست
هر که بینی جستجویی می کند … آنکه من جویم برون از جستجوست
هر کسی را آرزویی در دل است … آنکه من خواهم برون از آرزوست
رشته ای بر گردنم افکنده دوست … می کشد هر جا که خاطرخواه اوست
#مولوی
@shernab