eitaa logo
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
295 دنبال‌کننده
156 عکس
41 ویدیو
0 فایل
گلچین اشعار عاشقانه و اشعار عارفانه 🌸 ارتباط با ما و انتقادات و پیشنهادات: @RuholahQ روح‌الله قادری
مشاهده در ایتا
دانلود
14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زدم فالی به شوق دیدنت در شام یلدایی مردّد مانده حافظ هم که می‌آیی نمی‌آیی @shernab
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زهراست مادر من و من بی قرار او آن نام را می آورم آری به افتخار آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز پیغمبران پیاده می آیند و او سوار فریاد می زنند که سر خم کنید هان تا از صراط بگذرد آیات سجده دار هر جا نگاه می کنم انجا مزار اوست پنهان و آشکار چنان ذات کردگار اینها که گفته ایم یکی بود از هزار اما هنوز شیعه مصمم...امیدوار... @shernab
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها تا خار غم عشقت آویخته در دامن کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها آن را که چنین دردی از پای دراندازد باید که فروشوید دست از همه درمان‌ها 🌸 @shernab
هیچ‌کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هر چقدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر @shernab
مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست @shernab
آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی @shernab
اشک روشنگر چشم است ولیکن نه چنان که چراغ دل افروخته خاموش کنیم @shernab
منزلگه یار است دل، ماوای دلدارست دل از غیر بیزارست دل، کی جای اغیار است دل؟ جمعیت خاطر مده از دست بهر کار تن در بارگاه قدس جان، پیوسته در کار است دل گر در ره دلدار نیست، بر اهل دل عار است جان از مهر جانان گر تهیست، بر دوش جان بار است دل از پرتو رخسار او جان مجمع انوار شد از عکس خال و خط او پیوسته گلزار است دل تا روی او را دیده‌ام محراب جان ابروی اوست تا چشم او را دیده‌ام پیوسته بیمار است دل گیسوش تا آشفته شد دود از سر من میرود تا شد پریشان زلف او مشتاق زنّار است دل طرز خرام قامتش یاد از قیامت می‌دهد جان واله از بالای او، بیخود ز رفتار است دل بر دور شمع روی او پروانهٔ دل بی‌شمار در تار زلفش مو بمو، گم گشته بسیار است دل از روی او در آتشم از موی او در دود و آه از خوی او جان در بلا، در عشق او زار است دل تا در دل من جا گرفت، عشقش به دل ماوا گرفت کار جنون بالا گرفت، از عقل بیزار است دل گاهی ز وصلش سرخوشم گاهی بهجران مبتلا گه سود دارد گه زیان، در عشق ما زار است دل دل را به بند ای فیض در، از جسم و بگشا سوی جان زان رهگذر راحت رسان، زین ره در آزار است دل 🌸 @shernab
نگارا، وقت آن آمد که یکدَم ز آنِ من باشی دلم بی‌تو به جان آمد، بیا، تا جانِ من باشی دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدارِ من باشی مرا جان آن زمان باشد که تو جانانِ من باشی فَلَک پیشم زمین بوسد، چو من خاک دَرَت بوسم مَلَک پیشم کمر بندد، چو تو سلطانِ من باشی @shernab
تو اگر خامی و ما سوخته‌ ، توفیر بَسی است شُعلهٔ عِشق نه گیرنده‌ی هر خاروخَسی است @shernab
چو شمعِ صبحدمم شد ز مِهر او روشن که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد 🌸 @shernab