eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
569 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
خسته ام! شد خواب و رؤیایم فراق کربلا شد تقاص معصیت هایم فراق کربلا پای پرچم مینشینم، از نفس افتاده ام لرزه ها انداخت بر پایم فراق کربلا بغض کرده مادرم رو به حرم! شد علتِ- -بیقراری هایِ بابایم فراق کربلا فکر و ذکرم در دو عالم همنشینی با حسین(ع) همّ و غمّ هر دو دنیایم فراق کربلا پا به پای زائران ویزا و دعوتنامه نه... میرسد از دست آقایم فراق کربلا یاد چاییِ عراقی اشک میریزم فقط میچکد هر لحظه در چایم فراق کربلا خاطرات اربعین دارد مرا دق میدهد کرده درگیرِ بلایایم فراق کربلا در قیامت مطمئنم میشوم خسران زده میزند آتش به فردایم فراق کربلا! #@shia_poem
جز خاطرات اربعین دور و برم نیست در خاطرم جز اشک با من هم قدم نیست لبریز شوقم تا حرم گردم مشرف بر گونه هایم جز نمی از جنس غم نیست من فطرس بی بال و پر هستم حسین جان جز چشم خیس من به گریه متهم نیست زندانی درد فراق کربلایم درد جدایی از حرم که درد کم نیست چون عاشقی که دور مانده ز معشوق چیزی حریف گریه ی چشم ترم نیست جامانده از راه جنون انگیز عشقم باور نخواهم کرد و اصلا باورم نیست حال بد من را ببین و دل بسوزان ای دلبری که کارِ تو غیر از کرم نیست چشم دلم تنگ است تا گنبد ببیند چشم امید من به جز دست قلم نیست من نذر گریه کرده بودم در جوارت جایی برایم بهتر از کنج حرم نیست حال و هوای کربلا را دوست دارم غیر از هوای کربلایت در سرم نیست اشکم دم مشک است و حسرت روی قلبم جز خاطرات اربعین دور و برم نیست... #@shia_poem
اومدم تا که تو آرومم کنی خیلی بیقرارم و دلم پُره نگرانم! میگم این نوکرِ بد نکنه به درد تو نمیخوره میدونم که روسیاه و عاصی ام ولی میخوامت و می میرم برات اسم تو مُهر قبولِ توبه و... حرَمت عرشۂ کشتی نجات راهم از تو دوره آقا چه کنم؟! داره آتیش میزنه من و فراق تلخِ تلخِ تلخِ لحظه های من مثل جرعه جرعه قهوۂ عراق یادِ عاشقیِ توو جاده بخیر یکی با عطش میداد نذریِ آب یکی با گریه توو هر قدم میگفت: امون از تشنگیِ طفلِ رباب(س) خیره میشدم به شوقِ موکبا میشدم توو حالِ زوّارِ تو گم مونده توو گوشم و یادم نمیره لحن نابِ نوحۂ هلابیکُم متوسّل میشدم به زینب(س) و یادمه گریه امونم نمیداد روضۂ پای عمودِ شصت و نه به پاهام یه جونِ تازه تر میداد میگرفتم عکس یادگاری و... میدونم مادرت و رنجوندم با فرستادنِ این عکسا چقدر- دلِ جامونده ها رو سوزوندم از سرم راضی شو و مثل قدیم پیش ِ این گدای درمونده بشین اشکام و ببین و لااقل بگو... چه کنم با خاطرات اربعین؟! زل زدم به عکس بین الحرمین به سرم زده هوایِ عتبات بذار امسالم بیام و آقاجون خط بزن سیئات و با حَسنات دیگه ناامیدم از برگ برات تازه فهمیدم که سقّا چی کشید مشکِ پاره تا که خالی شد از آب شد شبیه من امیدش ناامید! #@shia_poem
سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند لطف تو هر طِیبی را عاقبت حُر می کند زمزم و کوثر میان چشم من جوشیده است پس گلابِ این گُلِ پژمرده را کُر می کند رزق چشمم کربلا را دیدن است ، اما فراق نان چشمان مرا هربار آجر می کند یک سلام از پشت بام خانه دادم ، فطرست جای خالی مرا در کربلا پُر می کند در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی پشت بام خانه را مرقد تصور می کند آسمان روضه گرفت و ابر گریه می‌کند رعد سینه می زند ، زهرا تشکر می کند مهر تربت را که بوسیدم دلم آرام شد سنگ هم باشم نگاه تو مرا دُر می کند #@shia_poem
بخر مقابل چشمانِ خوب‌ها بد را نشان بده به همه لطفِ بیش، از حد را ببخش، حاجتِ من کمتر است، از کَرمت خودت بخواه، برایم هر آنچه باید را مسافر حرمم؛ روی بال سجاده سلامِ صبح، به مبدأ رسانده مقصد را به جمعِ گریه‌کنان؛ بین ابرها بردی همان‌که چشمِ خودش را به گریه می‌زد را شهادتِ نفسم شد دَم حسین حسین نگیر، از لب خشکم فراتِ اَشهد را کلاغ را چه به پرواز، با کبوترها ! همان که هیچ ندیده‌ست، رنگِ گنبد را بحقّ پای سپاهِ پیاده‌ی حرمت نگیر، از منِ بد؛ اربعینِ مشهد را @shia_poem
عاشقان دارند در میخانه مأوا می‌کنند خانه ی غم را خراب از سیلِ صهبا می کنند خوب ها گلچین شدند و در مسیر کربلا شرح شور عشق را با اشکْ معنا می کنند اذن از مولا گرفته از نجف راهی شدند این چنین در عاشقی دل را مهیّا می کنند سودها دارد مَشایه در طریقِ کربلا نقدِ جان را با متاع عشق سودا می کنند پابرهنه چون رقیّه، سرسپرده، جان به کف هر دلی را در طریقِ دوست شیدا می کنند در عمود آخرین عشّاق دلداده به ماه با دمِ "عباس جیٖبِ الْمٰای" غوغا می کنند در جواب آنکه روزی یار می کردی طلب با لَکَ لَبیک، اعجاز مسیحا می کنند التفاتی نیست عشّاق شما را با بهشت در میان دو حرم، فردوس پیدا می کنند @shia_poem
هلا ای جسم من ای خفته ای زندانیِ دیوار فقط با مرگ از این خواب سنگین می شوی بیدار فراری از تمام مردم دنیا مسیرم خورد به قبرستان به شهر مردمِ آرام و بی آزار می اندیشم به آرامش به خوابی خوش درون خاک جهان ! ای بختک بی انتها دست از سرم بردار به سر شوق رهایی داشتم از این جهان اما نفس در سینه ام اصرار کرد اصرار کرد اصرار به ساز خود مرا رقصاند و بی تنبوره رقصیدم جهان این مست لامذهب ، جهان این پیر لاکردار جهان آری چه فرقی می کند با سیب یا گندم فریبم داد با درهم فریبم داد با دینار جهان این استخوان خوک در دست جذامی ها جهان این مثل آب بینی احشام، بی مقدار جهان یک روز در صفین ، جهان یک روز بر منبر فریبم داد با قرآن فریبم داد با دستار جهان نگذاشت تا روز دهم در کربلا باشم چه فرقی می کند حالا شوم تواب یا مختار جهان این نخ نمای رنگ و رو رفته ولی گاهی شبیه چادر مادربزرگم می شود گلدار جهان این تیرهء خاموش روشن می شود آری محرم ها که می کوبم سیاهی بر در و دیوار همان وقتی که اشکی می چکد در روضه از چشمم همان وقتی که می گویند از گودال از مسمار همان وقتی که در مشّایه خوابم برد روی خاک دلم آن خواب را می خواهد آن رویای بی تکرار عمود آخر است و چشم های خیس من بسته است به گوشم می رسد اهلا و سهلا مرحبا زوار جهان پایان خوبی با حسین ابن علی دارد تو تنها گریه کن در روضه ، باقی را به او بسپار جهان زیبا جهان زیبا جهان زیبا جهان زیباست جهان با حضرت زهرا جهان با حیدر کرار انالحق شطح منصور است روی دار اما ما علیُ حق به لب داریم همچون میثم تمار.... @shia_poem
ما سر نهاده ایم روی زانوی فراق با روح زخم خورده و قلبی پر اشتیاق بغضی که مانده بین گلو اشک کال ماست ابر شکست خورده‌ی در حسرت عراق این طفل ناخلف که دم در نشسته را من مطمئن شدم پدرش کرده بود عاق اما همینکه ما در این خانه آمدیم از لطف فاطمه ست، نه از روی اتفاق هرگز نمانده تابش خورشید پشت ابر هرگز نمانده روشنیِ ماه در مُحاق پرواز میکنیم که مارا بغل کنی تکثیر می شویم در آیینه‌ی رواق با فطرسیم در همه ی شهر هم مسیر در موکبیم با خودِ جبریل هم اتاق هرکس رفیق توست ، یقیناً رفیق ماست با هرکه غیر توست نداریم انطباق فتوای عالمان دروغین به قتل توست علامه‌ های صاحب عمامه‌ی نفاق آه از هزار و نهصد و پنجاه رد خون نازل شده به جسم تو آیات انشقاق #@shia_poem
نخواهم رفت تا محشر پی غیر شما اصلا به بیماری خوشم دردم بده اما شفا اصلا چه راحت دل سپردم بر ضریحت بی خبر بودم که عشق آسان نماید اولش در انتها اصلا قسم دادم خدا را هشت بار از عمق قلبم چون خدا هم رد کند مارا سریع الارتضا اصلا خدا را شکر از آن ابتدا نقاشی ام بد بود! کشیدم درد دوری از مسیر عشق،پا اصلا گره در کار نوکر کور شد مانند چشمانش ولی رد خور ندارد کارها با مجتبی اصلا بسوزان نوکرت را هر طریقی دوست میداری به هر چیز امتحانم کن ولی با کربلا اصلا تمام روضه ها را هم اگر هضمش کنم آخر سرت را حنجرت را شاید اما نعل ها اصلا... @shia_poem
اهلِ ادَب میسازَد عشقَش بی ادَب هارا اینجا تَماشا کُن شُکوهِ تاب و تَب ها را شورِ حُسینی ها چه شیرین است باوَرکُن با اشک ها پَروَرده اند اینجا رُطَب ها را روزیِ هَرروزِ مَرا داده ست دَر هیئت با روضه اش سَر کَرده ام یک عُمْر شَب ها را باشَد حَرامَم زندگی حَتّیٰ اگَر یک روز واجِب نَدانَم این قَبیل از مُستَحَب ها را با چایِ شیرینَش نَمَک گیرَش شُدَم ، این چای از تلخکامی هایِ دُنیا شُست لَب هارا موکَب به موکَب از نَجَف تا کَربَلا دیدیم این عشْق کَرده مُشتَرَک اَصل و نَسَب ها را ازاین سُتون تا آن سُتون شوقِ فَرَج دارَند دَر راه میبینی هَمه مُنجی طَلَب ها را حَتّیٰ مَسیحی ها هَم اینجا اَشک میریزَند گویا که آقا باز می خوانَد وَهَب ها را تاوَل که نه نوعی مدال از جنسِ مُروارید بسیار زیبا کَرده پایِ مُنتَخَب ها را داغِ مِنا سوزاند مارا پَس بیا حاجی اینجا ببین فَرقِ عَرَب ها با عَرَب ها را... @shia_poem
تکیه کردم بر همه بر روی دیواری که نیست یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست! آه! چاه جمکران، دلتنگ دیدارم چقدر نامه هایم را نبردی پیش دلداری که نیست گر نمی آیم به چشم تو همین حالا بگو من شکایت دارم از این وقت دیداری که نیست دوستت دارم ولی حق می دهم طردم کنی دوستی با عاشقِ بد قول، اجباری که نیست ای کسی که تا گرفتارم به دادم می رسی به خدا خیلی گرفتارم، گرفتاری که نیست نوکرم بر نوکرانِ نوکرانِ نوکرت نوکری ها در قبال لطف تو، کاری که نیست بین عشاق حرم گفتم گنهکارم ولی زود گفتی صبرکن! اینجا گنهکاری که نیست آبرو ریزی نشد چون فاطمه فوراً گذاشت دستمال گریه را بر چشم نَمداری که نیست یک خطا کردم هزاران سال راهم دور شد ورنه تا شش گوشه اصلاً راه بسیاری که نیست صحبت از راه است... زینب خسته از راه آمده! پیرتر برگشته است از راه همواری که نیست گریه کرد و بر سر و بر معجرخود خاک ریخت با برادر شکوه کرد از کوچه بازاری که نیست همچنان برگ خزان انداخت خود را بر زمین گفت اذیت کرد ما را زجر بیماری که نیست گفت امانت را نخواهی، مانده در ویرانه ها دخترت دق کرده بعدِ تشت و تالاری که نیست @shia_poem
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست جای من هم در میان هیئت جامانده هاست دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم "از حرم جا مانده ای" هم صحبت جامانده هاست یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین گوشه ی صحن و سرایت؛ حسرت جامانده هاست کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جامانده هاست من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس نوبتی هم باشد آقا! نوبت جامانده هاست دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد این هم آقای غریب! از غربت جامانده هاست تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین! حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست " صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری " خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند @shia_poem