اللهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبِیبَةِ حَبِیبِکَ وَ نَبِیِّکَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ الَّتِی انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ اللهُمَّ کُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ کُنِ الثَّائِرَ اللهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِهَا اللهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ الْأَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِیلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْکَرِیمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاةً تُکْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ [أَبِیهَا] صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْیُنَ ذُرِّیَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّی فِی هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَ السَّلامِ
این صلوات را به نیت نصرت رزمندگان اسلام، از طرف حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف برای صدیقه طاهره سلام الله علیها بخوانیم.
#وعده_صادق
#قدس
#غزل
شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود
رسید از شش جهت سجیلبارانی که حرفش بود
رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی
رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود
برای انتقام خون دلهایی که میخوردیم
فرود آمد همان شمشیر برّانی که حرفش بود
و حالا دشمن است و صبحِ کابوسی که میگفتیم
و حالا دشمن است و عصر خسرانی که حرفش بود
بشارت باد گلها را به فروردینِ روییدن!
که نزدیک است آن سرسبزدورانی که حرفش بود
قسم به موی خونآلود اطفال فلسطینی
به زودی میرسد این سر به سامانی که حرفش بود
بیا و گوش کن! از قدس دارد میرسد کمکم
همان صوت صمیمی… صوت قرآنی که حرفش بود…
کسی و الفجر میگوید… کسی و الفتح میخواند…
کنار طبل آن جنگ نمایانی که حرفش بود
به دست ما نوشته میشود بر مصحف تقدیر
برای داستان قدس، پایانی که حرفش بود
#فاطمه_عارفنژاد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
4_5827816676988556037.mp3
12.12M
🎧 #رجزخوانی | #استودیویی
📝 ضربه قاضیه...
🎤 #حاج_مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#هشتم_شوال
#روز_بقیع
#مربع_ترکیب
در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی
خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی
روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی :
قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی
هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده
خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده
وارد شدن در وادی طور خدا سخت است
از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است
تنهایی ارباب های با وفا سخت است
گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است
گریه کنانش آستینی در دهن دارند
اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند
سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست
زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست
از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست
بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست
مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید
جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید
دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش
دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش
خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش
از ابرهای آسمان باران نبارد کاش
وقتی بباری کار ما مشکل شود باران!
قبر امامان غریبم گِل شود باران
تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد
ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد
انگشتری مادرم نذر حرم گردد
تا صحن و ایوانِ "حسن جانم" علم گردد
باید غریب خویش را یاری کنم آخر
باید برای مجتبی کاری کنم آخر
شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد
بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد
ناموس شاه لافتیٰ را زجر سختی داد
پسکوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد
این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده
فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده
این خاک را آخر حسن آباد می سازیم
منبر به نام باقر و سجاد می سازیم
ایوانطلا و پنجره فولاد می سازیم
صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم
شب های جمعه "ناحیه" با آه میخوانیم
مانند مشهد "آمدم ای شاه" میخوانیم
باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد
تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد
دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد
هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد
پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست
با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست
بالای گنبد بال و پرها باز می ماند
سجاده ی خونینجگرها باز می ماند
راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند
زُوّار می آیند و درها باز می ماند
در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم
نقارهزن ها را به روی بام می بینیم
باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت
حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت
تمثال مَشکی سردر بابالحوائج ساخت
صحنی به نام مادر بابالحوائج ساخت
در مضجع ام البنین ریحانه می ریزیم
پائین پایش طرحِ "سقاخانه" می ریزیم
روضه که می خوانی بگو هی آب،آب آنجا
روضه بخوان از تشنگی بی حساب آنجا
زنجیر میبینی بگو وای از طناب آنجا
تا آب نوشیدی بگو وای از رباب آنجا
سقّا کنار علقمه قدّش هلالی شد
سهم رباب از آب،تنها مشکِ خالی شد
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#هشتم_شوّال
#روز_بقیع
#سالروز_تخریب_بقیع
#غزل
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع،پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
چه دستها که رسیده است تا بقبع از دور
که قد کشیدن زایر به قامت و قد نیست
نه صحن مانده نه ایوان نه آینه نه رواق
اگرچه خاک ، دلیل نبود مرقد نیست
همیشه حس زیارت حرم نمی خواهد
که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست
برای گریه شدن زیر آفتاب اینجا
میان ماندن و رفتن کسی مردد نیست
((دعای سوته دلان مستجاب ، خواهد شد))
در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست
بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر
اگر به شوق ضریح آمده ، نیاید، نیست
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#سالروز_تخریب_بقیع
#روز_بقیع
#غزل
اینجا بقیع و گریه اینجا جرم دارد
با چشم خیس اینجا تماشا جرم دارد
بوی سقیفه می دهد بی حرمتی ها
در شهر حیدر نام زهرا جرم دارد
اینجا هرانکس حرفی از عشق علی زد
اندازه تاریخ دنیا جرم دارد
حق زیارت نامه خواندن هم نداری
اسم مفاتیح الجنان ها جرم دارد
اینجا که یک روزی شبیه کربلا بود
حرف از حرم افسوس حالا جرم دارد
دست از روی دیوار ها بردار زائر
قصدت تبرک هست اما جرم دارد
هرگز مبادا اهت از سینه براید
جز اشک اینجا اه حتی جرم دارد
قاری طوطی وار بسیار است اما
قران با تفسیر و معنا جرم دارد
گفتند روزی با پیمبر این جماعت
کاغذ قلم در مکتب ما جرم دارد
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#هشتم_شوال
#سالروز_تخریب_بقیع
#غزل
چشمم همين كه گشت خوشاقبال، گريه كرد
ياد بقيع كرد و به هر حال گريه كرد
همراه چار قبلهى حاجات اشک ریخت
همپاى چار كعبهى آمال گريه كرد
«يکباره چار كوه كجا بر زمين نشست؟
هفت آسمان به هشتم شوّال گريه كرد» *
در كوچه، مادرى به زمين خورد و مجتبى
با يادِ آن شكسته پر و بال گريه كرد
با ياد نينوا چه به سجّاد مىگذشت
بعد از پدر، قريبِ چهل سال گريه كرد
با داغ باقر و غم صادق دلم شكست
حتّى به روی شانهى من، شال گريه كرد
بعد از مدينه، نوبت كرببلا رسيد
آن جا كه تل به سر زد و گودال گريه كرد
#محمدحسین_مهدی_پناه
* #جواد_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#سالروز_تخریب_بقیع
#ترکیب_بند
کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل
کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن
کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل
کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد
کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل
کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع
زائران را خوب می شد که نرانی لااقل
کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب
پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل
کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین
قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل
کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم
کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد
خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد
مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست
ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد
کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم
اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد
گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود
چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد
چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود
قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد
هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود
دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود
صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست
روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست
چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است
در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست
می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت
در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست
چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند
چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست
در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو
بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست
از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع
تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست
مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت
گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت
حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است
حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است
ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است
در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده
در کجایت رد پای اشک های حیدر است
گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است
کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است
گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب
کربلا آرامگاه لاله های پرپر است
گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند
کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است
من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه
در عوض کرببلا قبر علی اصغر است
در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع
یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع
#مهدی_نظری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آيینی
@shia_poem
#سالروز_تخریب_بقیع
#مثنوی
اشکم به رخ، خونم به دل، آهم به سینه است
ای زائرین، ای زائرین این جا مدینه است
شهری که خاکش آبرو بخشد به جنّت
شهر محمّد شهر قرآن، شهر عترت
در هر وجب صدها چراغ راه دارد
نقش از قدم های رسول الله دارد
ای جا محمّد عالمی را رهبری کرد
هم یار امّت بود و هم پیغمبری کرد
ای جا ستمکاران کافر عهد بستند
پیشانی و دندان پیغمبر شکستند
این جا شرار آه جبریل امین ریخت
خون از سر و روی محمّد بر زمین ریخت
این جا علی پروانه سان گرد پیمبر
گردید تا آمد نور زخمش به پیکر
این جا دل پیغمبر اسلام خون شد
این جا جگر از پهلوی حمزه برون شد
این جا محمّد داغها بر سینه اش ماند
زنگ غم و اندوه بر آئینه اش ماند
این جا قدم بر عرش اعلامی گذارید
چون پا به جای پای زهرا می گذارید
این جا مراد از قبّة الخضراء بگیرید
این جا سراغ از تربت زهرا بگیرید
این جاست کعبه نه، زکعبه بهتر این جاست
هم فاطمه هم تربت پیغمبر این جاست
آوای وحی آید زدیوار رفیعش
هم باب جبرائیل و هم باب البقیعش
در بین آن محراب و منبر جا بگیرید
بوسه زقبر مخفی زهرا بگیرید
گلزار وحی و روضۀ طاهاست این جا
آتش گرفته خانۀ زهراست این جا
پشت در این خانه نزدیک همین قبر
زهرا کتک خورد و علی بگریست چون ابر
خورشید در این کوچه ها گردید نیلی
بلبل سراپا سوخته گل خورد سیلی
این جا امیرالمؤمنین را دست بستند
تا با لگد پهلوی زهرا را شکستند
این جا کشیده بر فلک آتش زبانه
این جا گلی پرپر شده با تازیانه
این جا به زیر پای مردم کوثر افتاد
تنهای تنها فاطمه پشت در اوفتاد
پیوسته چشم شیعه اینجا خون فشان است
زیرا زیارتگاه قبری بی نشان است
قبری که هر قلبی بیاد او کباب است
قبری که تنها زائر او آفتاب است
قبری غریب و بی رواق و بی نشانه
بر خاک آن صورت نهد طفلی شبانه
قبری که مخفی در دل تنگ زمین است
خاکش گل از اشک امیرالمؤمنین است
قبری که ما گشتیم و پیدایش نکردیم
از دور هم حتی تماشایش نکردیم
این قبر، قبر دختر پیغمبر ماست
با آن که پیدا نیست چون جان در بر ماست
این قبر احمد، این بقیع و قبرهایش
گلهای پرپر گشته اما با صفایش
آن فاطمه بنت اسد آن ام عباس
این قبر ابراهیم، احمد را گل یاس
این مجتبی این قبر بی شمع و چراغش
این سید سجاد با آن درد و داغش
این باقر و این صادق آل محمّد
این قبر عباس آن عموی پیر احمد
این قبرها را یک به یک دیدیم اما
یابن الحسن، یابن الحسن، کو قبر زهرا
این جا محمّد رازها در پرده دارد
این جا امیرالمؤمنین گُم کرده دارد
این جا شرار، از سینۀ عالم برآید
جا دارد ار جان از تن میثم برآید
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#سالروز_تخریب_بقیع
#غزل
به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست
بدون مِهر تو از آب شد سراب درست
نگاه کردن تو خلقت است تکویناً
نگاه کردی و شد ماه... آفتاب... درست
خدا به طرح تو پرداخت، شد امام درست
خدا به شرح تو پرداخت، شد کتاب درست
اگر قبول کنی من تراب نعلینم
مرا برای تو کرده ابوتراب درست
یکی برای حسین و یکی برای حسن
از این دو قطره فقط میشود شراب درست
بتول در عوض پیرهن برای حسین
برای صورت تو میکند نقاب درست
بقیع مظهر آبادی است پس عرش است
بهشت نیز شده از همین خراب، درست
"عتاب یار پری چهره" را کشیدم من
اگر چه هم نشود کار با عتاب درست...
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#سالروز_تخریب_بقیع
#غزل
چارتا گل چونکه دٙرهم شد گلابش بهتر است
با همین توجیه این وادی شرابش بهتر است
چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع
اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است
در کرم در علم در بحث صبوری در اصول
مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است
کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که
غالبا طرح سوالش از جوابش بهتر است
تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن
اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است
مرقد و گلدسته ها خوبند اما نزد ما
کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است
هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع
از زمین کربلا که آفتابش بهتر است
گرچه مانع می شود اما به دستی بسته نیست
اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است
حرف ها را میزنند اما سری بر نیزه نیست
پس شنیدن گاه از دیدن عذابش بهتر است
گرچه می گردد کباب از حرف، قلب ما ولی
مجلس اینجا از آن مجلس کبابش بهتر است
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#سالروز_تخریب_بقیع
#چارپاره
می رسد از مدینه بوی غم
فاطمه باز دیده گریان شد
چونکه قبر چهار فرزندش
در حریم بقیع ویران شد
آتش کینه شعله ها دارد
از دل سرسپرده های یهود
لعنت حق به هر چه وهابی
لغنت فاطمه به آل صعود
قصد دارند ریشه را بزنند
صحبت از قبرها بهانه بود
ریشۀ بغض و کینۀ اینان
آتش و دود و تازیانه بود
لعنت حق به آن کسانی که
اولین شعله را به پا کردند
حق پیغمبر معظم را
با لگد پشت در ادا کردند
در مدینه ز بعد پیغمبر
ناله های بلند ممنوع است
در مرام پلید این مردم
زن زدن از امور مشروع است
گریه کردند آسمانی ها
با نوای حزینه ی زهرا
به گمانم که باز تازه شده
داغ مسمار و سینه ی زهرا
بعد از آنکه زدند زهرا را
دستشان باز شد به بی ادبی
کاش روزی هیچکس نشود
ضرب سنگین سیلی عربی
کاش مهدی بیاید با او
ریشه ی فتنه را براندازیم
عاقبت بهر مادر سادات
گنبد و بارگاه می سازیم
با نیابت ز قبر مادرمان
سوی ام البنبن سلام کنیم
دست بر سینه در مقابل او
مثل عباس احترام کنیم
#قاسم_نعمتي
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem