enc_16777698340661716503911.mp3
3.77M
با روضه هاش قلبمگرفت
قاب چشمامو بارون نم نم گرفت
گفتم حسین گریه م گرفت
انقدر مَرده که دست نامردم گرفت
جانم حسین جانم حسین 😭
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#پیشنهاد_دانلود
| جواد مقدم
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
آدم میان روضه سبکبال می شود
مست می محولالاحوال می شود
بزم عزا بهشت زمین است و آسمان
از دیدن بهشت زمین لال می شود
بال عروج ماست سلام علیالحسین
روضه برای روح پر و بال می شود
شادی واقعی ست دم یاحسین ما
با یاحسین، فاطمه خوشحال می شود
چشمی که بود کاسهی خون بین روضهها
جای قدوم کشتهی گودال می شود
گودالقتلگاه چه با اهلبیت کرد
یک کاروان الف ز غمش دال می شود
از قتلگاه زینب کبری دو داغ دید
بالای تل دو مرتبه بیحال می شود
هم سینه ی حسین لگدمال شمر شد
هم زیر سم اسب لگدمال می شود
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
نه آسان دیدنِ رویت نه ممکن دوری از کویت
ندانم چون کنم در وادیِ حیرت گرفتارم ....
#محتشم_کاشانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
آب روی ماست گریه، آبروداریم ما..
با لباس مشکی ات عمریست خو داریم ما
باطهارت بودن از ارکان مجنون بودنست
حرف لیلا میشود هرجا ، وضو داریم ما
چشم ما بی اشک بی خیرست،بی خیرش نکن!
که فقط از دار دنیا، دو سبو داریم ما..
حرف ما در روضه ها با اشک گفته میشود
درمیان گریه باهم گفتگو داریم ما
دامن آلوده شدیم اما تو پاکش میکنی
روسیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما
حضرت عباس حامی علمداران توست!
چه هراس از این و آن وقتی عمو داریم ما
هرکسی دل را بدستت داد از مردم برید
تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟!
خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده ایم!
خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما!
آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست..
کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما!
شهر با یک یاحسین ما معطر میشود
هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما
لحظه های آب خوردن هم بفکر روضه ایم..
بغض خشکی لب و بغض گلو داریم ما..
در غمت آیات قرآن روضه خوانی میکنند
آب دریا و بیابان روضه خوانی میکنند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
از عشق حسین،تا که جامش پُر شد؛
او در صدف توبه وجودش دُر شد
در مکتب عشّاق اباعبدالله؛
اسطورهی عاقبتبخیری حر شد...
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#محرم
#شب_ششم_محرم
#غزل
ما حسینی گشتهایم از قبلِ دنیا با حسن
ما خودِ کرببلا هستیم اما با حسن
هرکه گرید بر حسن در وقت گریه بر حسین
طور دیگر قُرب دارد پیش زهرا با حسن
هست در نام حسن جان، هم جلال و هم جمال
من زیارت میکنم هر پنجتن را با حسن
یک کریم از هرچه دارد هر دو عالم کافی است
کارِ ما اُفتاده است امروز و فردا با حسن
منکه هرچه درد دیدم شد مداوا با حسین
منکه هر بیچاره دیدم گشت آقا با حسن
کم اگر آوردهای در دخل و خرج خانهات
کاروبارت میشود تنها مُهیا با حسن
گاهگاهی شمع روشن کن به سقاخانهای
نذر کن روز فرج را پیش آقا با حسن
نذر کن باهم حرم سازیم بر خاک بقیع
پیش قبر فاطمه آییم آنجا با حسن
ترس در این سیره هرگز جای اظهاری نداشت
یک طرف دنیا و ظلمش یک طرف ما با حسن
گفت: لا یوم... و در و دیوار با او گریه کرد
روضه خوانی پا گرفته از همانجا با حسن
حجرهی او شد حُسینیه حسینش مستمع
قبل عاشورا محرم گشت پیدا با حسن
قاسمش جای رجز فرمود انا ابن الحسن
تا به هم ریزد سپاه کفر تنها با حسن
ارزق شامی زمین اُفتاد قاسم نعره زد
کربلا کامل نمیگردید الا با حسن
روز محشر هرکسی دنبال آقاییست؛ کاش
مادرش آنجا صدا میکرد ما را با حسن
هر که گرید زیر این خیمه یقیناً میشود...
مادرش زهرا سلامالله علیها با حسن
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#محرم
#اشعار_محرم
#غزل
داشت عشقِ نبرد؛ روز ازل
پسرِ غیرتیِ شیرِ جمل
سیزده سال از عمو آموخت
جرأتی که نداشت مثل و بدَل
گفت در چشم من شهادت هست-
سخت شیرین! شبیه طعم ِ عسل
إذن میدان گرفت مردانه
داشت در سر، خیالِ خیرُالعمل
غضبش ذوالفقارِ عریان بود
رجزَش بود جانشینِ اجل
از هجومش چقدر ترسیدند
گرچه بودند مثل #ازرق؛ یل
جنگجویانِ مدّعی؛ حیران...
دشمنانِ پیاده؛ مستأصل...
یک نفر گفت بیچاره شدیم
حمله اش را کسی کُنَد مختل
نیزه باران شد و به خاک افتاد
پیکرش شد اسیرِ قوم ِ دغل
از حسن(ع) داشتند کینه به دل
پسرش را زدند بینِ جدَل
#قاسم(ع) از حال رفت و جایِ پدر-
آمد او را عمو گرفت بغل
جان سپرد و به جای آن همه تیر
آب می خورد کاش حداقل
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#محرم
#اشعار_محرم
#قطعه
یا نداری جان، لبی بگشایی و آهی کشی
یا عسل چسبانده قاسمجان لبانت را به هم
ای یتیم خانهام رحمی به حال نجمه کن
ریختی در خیمهام گریه کنانت را به هم
نالهات می آمد اما پایکوبی داشتند
ناله کردم که نریزید این امانت را به هم
نذر کردم بین اَبرویت ببوسم بازهم
حیف نعلی ریخت اَبروی کمانت را به هم
شیر شد لشکر همین که دید قد و قامتت
دوخت بر این خاک جسم خون چکانت را به هم
عمهات دارد میآید اینقدر پا را مکش
با تقلایت نریزی عمهجانت را به هم
کاش میشد که بگویم با حسن: حالا نیا
آخ پاشیده است تیغی نوجوانت را به هم
دشنهای خوردی صدایت را به سینه قطع کرد
نیزهای نامرد پیچانده دهانت را به هم
در میان سینهات شن ریزه میبینم چرا
وای ساییدند شنها استخوانت را به هم
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#محرم
#قطعه
یک علی روی عبا و یک علی زیر عبا
خوب شد بر روی دوش خود عبا انداختم
تیر را بیرون کشیدم خِسخِسِ تو قطع شد
ای زبانبسته تو را من از صدا انداختم
حرمله بعد از شکارت چند تا خلعت گرفت
گفت با یک تیر اما هردو را انداختم
کاش پشت خیمهها پنهان نمیکردم تو را
وای بدجوری طمع در نیزهها انداختم
آب را وا میکنند اما نمینوشد رُباب
عمههایت را پس از تو از غذا انداختم
آه هر سنگی که بر من خورد بعدش بر تو خورد
شرمگینم که تورا در زیر پا انداختم
دست بسته میدود دنبال تو با خواهرم...
مادرت را بین مُشتی بی حیا انداختم
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#اشعار_محرم
#محرم
#قطعه
گفتم از آبی که مینوشند حتی اسبها
مرهم لبهای بیجانش کنم اما نشد
آنقدر گفتم که منوا مادرم هم گریه کرد
خواستم یک جرعه مهمانش کنم اما نشد
رو زدم بر حرمله گفتم علی، جان میدهد
رو زدم شاید پشیمانش کنم اما نشد
بچهام را تشنه بر دستم گرفتم خواستم
آن جماعت را پریشانش کنم اما نشد
خون چکید از این عبا و مادرش از هوش رفت
آمدم با تیر پنهانش کنم اما نشد
پشت خیمه خاک کردم دستپاچه لااقل
مخفی از چشمِ سوارانش کنم اما نشد
جای زخم ناخنش بر گردن من مانده است
زخم آوردم که درمانش کنم اما نشد
تیر وقتی خورد بر حلقش ، نگاهش خشک شد
هی تکان دادم که گریانش کنم اما نشد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#محرم
#اشعار_محرم
در سرآغاز محرم قصه را از سر بخوان
از شب دلواپسیها، از شب آخر بخوان
از فرات، از آب، از دریا، از امواج عطش
از کمان، از تیر، از شمشیر، از خنجر بخوان
ای رباب آرام و تنها گریهکن مانند ابر
شعرهایت را برای غنچهی پرپر بخوان
در کنار خیمهها بنشین و باگریه فقط
از هجوم نیزههای وحشی لشکر بخوان
همدم گهواره باش و باصدایی دلنشین
زیرلب آرام "لالایی علیاصغر" بخوان
خطبهای از ماجرای قدکشیدن روی نی
از زبان کودک ششماهه بر منبر بخوان
اهل عالم نوحهخوانان گلوی اصغرند
ازغم ششماهه در ششگوشهی محشر بخوان
یا گریزی هم بزن گاهی بهسمت علقمه
از علمدار و علم، از مشک آبآور بخوان
در مدینه در کنار حضرت امالبنین
لااقل این روضهی مکشوف را کمتر بخوان
با سهشعبه، چارپاره میشود شعر گلو
این غزلمرثیه را در قالبی دیگر بخوان
دست پدر منبر شدو با نای زخمی
با واژه هایی غرق درخون خطبه خواندی
هرچند لشکر کور و کر بودند اما
پیغمبری کردی،پیامت را رساندی
گهواره ی بی تاب تو در طول تاریخ
فریاد مظلومیتت را ثبت کرده ست
یعنی حدود چارده قرن است دنیا
با دشمنان ظالم تو در نبرد است
در کربلا در شام در کوفه ،مدینه
آیینه ای مانند تو در آسمان نیست
از منظر چشم گرفتاران عالم
مثل تویک باب الحوائج درجهان نیست
بعد از تو چشمان رباب اصلا نخشکید
باران و ابر از همنفسهای ربابند
درعمق اقیانوس ها رازی نهفته ست
سرچشمه ها از چشم دریای ربابند
بین زمین وآسمان بودی مردد
تیرسه شعبه سرنوشتت راعوض کرد
آرام جان دادی به روی دست بابا
یعنی خداجای بهشتت راعوض کرد
نام توقفل چشمها را باز کرده
در اوج روضه اوج گریه اوج احساس
تو جان زینب جان بابا و سکینه
جان ربابی جان زهرا جان عباس
#روحاله_گائینی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#اشعار_محرم
#محرم
#غزل
جهان مُلکی است بی پایان که سلطانش علی باشد
صراطالله است آن راهی که پایانش علی باشد
علی عینِ کتابالله آیاتش شروح او...
ولایت را کسی فهمد که قرآنش علی باشد
حدیث من یمت... فرمود جان دادند عُشّاقش
خوشا آن خانهی قبری که مهمانش علی باشد
به مقداد و به سلمان و ابوذر میخورم سوگند
کسی که پای حیدر ماند تاوانش علی باشد
به قربان علی زهراست از اول، یقیناً هم
به قربانش به قربانش به قربانش علی باشد
پیامبر گفت در دوزخ نمیسوزد هر آنکس که
فقط یک ذره از ذرات ایمانش علی باشد
تبار عاشقان تنها به قنبر میرسد در اصل
بزرگ است آنکه آقای نیاکانش علی باشد
بهشت ماست آنجایی که نامش را نجف گفتند
حرم باشد دلی که نقش ایوانش علی باشد
قیامت نامهی اعمال ما را زود میپیچند
خوشا آن نامهای که جای عنوانش علی باشد
حرم وقتی حرم شد که دل آرامش حسین است و...
نگهدارش علمدار و نگهبانش علی باشد
حرم وقتی خیالش تخت میباشد که میبیند...
سلحشورش علی باشد رجزخوانش علی باشد
حسین از عمر میخواهد فقط دورِ علی گردد
به دامانش علی باشد به دستانش علی باشد
من از حال پدر دنبال اکبر خوب دانستم
فقط جانش علی باشد فقط جانش علی باشد
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem