eitaa logo
شعر شیعه
8هزار دنبال‌کننده
743 عکس
263 ویدیو
31 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام گره خورده‌ست آیا سرنوشت کربلا با شام؟ به نیزه آفتابی می‌شکافد سینۀ شب را و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام به دل بغض علی، در دست سنگ و بر زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آن‌ها شام نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت برملا کرده چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام @shia_poem
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است چرا سکوت کنم سینه‌ام پر از سخن است برای من اگر انسانم و مسلمانم جوانِ جان به کف غزه نیز هموطن است هنوز هم که هنوز است خون‌نوشتۀ «قدس» برای پیکر اسلام نقش پیرهن است به آتشی که برافروخته‌ست باد خزان چه غنچه‌ها که زبان‌بسته گرم سوختن است ببین مقابلۀ تانک‌ها و انسان را کسی نگفت چرا! این چه جنگ تن به تن است؟ جوان سنگ به دستی به خط زد و دیدیم به روی شانۀ شهری شهید بی‌کفن است مگر پرندۀ ما از قفس چه می خواهد؟ تمام آرزویش لحظۀ رها شدن است @shia_poem
چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام گره خورده‌ست آیا سرنوشت کربلا با شام؟ به نیزه آفتابی می‌شکافد سینۀ شب را و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام به دل بغض علی، در دست سنگ و بر زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آن‌ها شام نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت برملا کرده چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام @shia_poem
چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام گره خورده‌ست آیا سرنوشت کربلا با شام؟ به نیزه آفتابی می‌شکافد سینۀ شب را و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام به دل بغض علی، در دست سنگ و بر زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آن‌ها شام نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت برملا کرده چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام @shia_poem
چه غمگین، کاروانی می‌رود از کربلا تا شام گره خورده‌ست آیا سرنوشت کربلا با شام؟ به نیزه آفتابی می‌شکافد سینۀ شب را و از گودال خون منزل به منزل می‌رود تا شام به دل بغض علی، در دست سنگ و بر زبان طعنه در استقبال آل مصطفی برخاست از جا شام چنان سنگین‌دلی‌ها با کبوترهای زخمی شد که در شام بلا از غصه شد هر روز آن‌ها شام نمی‌دانم چه دیده حضرت سجاد در این شهر که پرسیدند از رنج سفر، فرمود مولا: شام ولی این کاروان همراه با خود زینبی دارد به دست دختر شیر خدا افتاد از پا شام اگرچه جای خنجر خیزران می‌دید اما باز شبیه کربلا در چشم زینب بود زیبا شام اسارت را ببین راز شهادت برملا کرده چنان که مو به مو تفسیر کرده کربلا را شام @shia_poem