eitaa logo
شعر شیعه
8هزار دنبال‌کننده
736 عکس
257 ویدیو
27 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
یا غافر الخطایا، با ما چکار داری با بنده ای فراری، اینجا قرار داری از روسیاه عالم، چه انتظار داری؟ راهم اگر ندادی، تو اختیار داری یکسال رفته بودم، دنبال اشتباهم حالا رسیده ام با، پرونده ی سیاهم عمر و جوانی ام را، عصیان تباه کرده این گرگ ... یوسفم را، تنهای چاه کرده هرچه گناه کردم، مهدی نگاه کرده آن عبد خودسرش را، خود سر به راه کرده گرچه فریب خوردم، بازنده را بخر باز شرمنده ام کن امشب، شرمنده را بخر باز آنکه به شانه بار، ما را کشیده مهدی است درد نگفته ام را، او که شنیده مهدی است آن یار که به داد، عالم رسیده مهدی است در سینه ی فلسطین، نور امید مهدی است بوی وصالش امشب، قبل اذان می آید ما که امیدواریم، آقایمان می آید باید ز بس خرابیم، در قبرْ چال مان کرد ای کاش میشد امشب، فکری به حال مان کرد مولا رسید و رحمی، بر سن و سال مان کرد اسم علی که آمد، مادر حلال مان کرد این عبد بی لیاقت، با فاطمه طرف شد سجاده ی نمازش، خاکِ درِ نجف شد گرد و غبارم امشب، روی عبای حیدر تا صبح سجده دارم، بر خاک پای حیدر خاکم کنید بین، صحن و سرای حیدر شاید طلا شدم در، ایوان طلای حیدر بی او عبادت ما، در اصل ... معطلی بود هر روزه ای گرفتیم، کار خود علی بود طاعت برای ما کرد، ضربت برای ما خورد زحمت کشید و جایش، با سائلان غذا خورد در این بهار باید، بین نجف هوا خورد گریان شده کسی که، افطار ... کربلا خورد مولا کنار سفره، خود را به ما رسانده هرشب سلام ما را، تا کربلا رسانده کشتی ما حسین و دریای ما حسین است دنیای ما حسین و عقبای ما حسین است امروز ما حسین و فردای ما حسین است دلدار ما حسین و لیلای ما حسین است زنجیر غم گرفتیم، آن را مدال کردیم با مرتضی و ارباب، تحویل سال کردیم هجران مرتضی نه، هجران دخترش بود چون شمعی آب میشد، پروانه دخترش بود حیدر به فکر روز، پایان دخترش بود فکر هجوم کوفه، بر جان دخترش بود زینب برای داغ، دلدار گریه می کرد بر غربت حسین و بازار گریه می کرد مثل امیر عالم، همدم نداشت زینب پیش حسین و عباس، که غم نداشت زینب در کوفه معجرش رفت، پرچم نداشت زینب دورش شلوغ بود و محرم نداشت زینب خاکستر سرش از، خاکستر حسین است خون سرش به محمل، خون سر حسین است @shia_poem
باز کن آغوش خود را سائل‌ات سر می رسد آن گدا که بخشش‌ات را کرده باور،می رسد آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین ناله های هر شبم از پشت این در می رسد تا نَفَس باقی است..،نَفس سرکشم را رام کن رفته‌رفته عمر من دارد به آخر می رسد در شب قَدرَت،به قَدرِ گریه ام رونق بده... هر که به جایی رسید ، از دیده‌ی تر می رسد گرچه بد کردم..،بیا با این بدت تندی مکن ای که لطفِ بی حدت حتی به کافر می رسد از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید کار من هرگاه گیر افتاد..،مادر می رسد زیر قرآن زیر و رویم کن..،الهی بِالْعَلی... دلشکسته گیر می افتد ، به دلبر می رسد نخل حیدر خرج افطاری ما را می دهد از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر می رسد دفن نوکر احتیاطاً گردن ارباب هاست بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد در سراشیبی قبرم ، بعد تلقین خواندنم... حتم دارم مرتضی آنجاست که سر می رسد هرچه ماتم بود حیدر در وجودش جمع کرد بعدها ارث پدر یک‌جا به دختر می رسد ▪️ ▪️ سر به چوب مهمل خود زد..،در آن ساعت که دید نیزه‌داری مست با راس برادر می رسد در کنار خانه ی باباش سنگش می زنند زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود... کاش بر هر دختری می دید معجر می رسد @shia_poem
دوباره اومدم چونکه یه عمره شده بنده نوازی کار و بارِت میشینی با دل و جون پایِ حرفام دوسِت دارم! سبک میشم کنارِت دلم خیلی گرفته، بسکه ذهنم همش تاریکه و محتاجِ نوره خبر داری! میدونم! آره، اما بذا واست بگم حالم چجوره دلم رو خیلیا خیلی شکستن چه شبها سوختم تا صبح توو تب تک و تنها با گریه مثل هر سال به آغوشت پناه آوردم امشب خدایا از زمونه خیلی خسته م دلم خونه! ندارم حس و حالی میدونم که نمیذاری بمونه شب بیست و یکم دستام، خالی شب قدره، شدم حالا که مهمون بگو بخشیدمت! پیش خودم باش گذشتی از گناهام با یه توبه بدونم بیشتر قدرِ تو رو کاش شب قدره، به قدرِ چند جرعه میشه قسمت بشه رزق شهادت؟! واسه من که حسین(ع) آقامه والله... به قران اُفت داره مرگِ راحت خودت میدونی که دارم شب قدر به این نیت فقط "جوشن" میخونم میترسم آخه از مردن خدایا شهیدم کن! میخوام زنده بمونم تو رو جونِ همون آقا که دیگه تویِ بستر داره از دست میره یتیما پشتِ در میگن با گریه: دیگه شیر از گلوش پایین نمیره چقد سختی کشید و خسته جون داد بمیرم! رفت با فرقِ شکسته خبر پیچیده توو کوفه، که حیدر- تموم کرده! دیگه چشماش و بسته دلم آتیش گرفت از اینکه باید بسوزن بچه ها از غم توو خونه که تشییع علی(ع) هم خیلی آروم شبیه فاطمه(س) باشه شبونه به دورِ بستر خالی دوباره نشستن بچه ها با چشم گریون حسن(ع) شاید به زینب(س) گفته باشه دو چندان شد غم ِ بی مادریمون ندارن میلِ به افطار، دیگه دلم داره عجب حالِ وخیمی کناره سفره میخونم با گریه یتیمی درد بی درمون یتیمی! @shia_poem
مرتضی مظهر جود رب بود بهترین دلخوشی زینب بود او که از داغ پدر دلهره داشت مرهم تازه روی زخم گذاشت فرق، با لخته ی خون، درهم بود کاش، ابروی علی، سرهم بود گفت؛ بابا چه سری دیدم من! دل من را چو سر خود نشکن شانه بر موی پریشان نزدی دو شبی سر به یتیمان نزدی دخترت را غم تو دلخور کرد چاه را زمزم اشکم، پُر کرد سخت کردی چقدر کار مرا خون دل کرده ای افطار مرا داغ آن لاله ی پرپر، بس بود بستر خونی مادر، بس بود خاطرات در و دیوار! مرو کشته ی روضه ی مسمار، مرو قاتل مادرمان، یادت هست؟ داد می زد سرمان، یادت هست؟ به غرور من و مادر بر خورد تا ترا در وسط مسجد بُرد ماند از آنروز غمی بر جگرت جای شمشیر برهنه به سرت دیدن یار به بستر، سخت است بستن زخم روی سر، سخت است مرو غم، راه مرا می بندد ابن ملجم به حسن می خندد اینقدر آه نکش، حرف بزن بگو از عاقبت کوفه به من اسمی از کوچه اغیار، مبر ذهن من را ته بازار، مبر کاش باشند برادرهایم نگران غم معجرهایم @shia_poem
مرا در خاطرت بسپار؛ آلوده ترین هستم گناهانم زمینم زد اگر که این چنین هستم تویی ساقی؛ تویی باقی؛ تویی اعلی؛ تویی والا ببین حال پریشانم، فقیر و مستکین هستم دو دست خالی آوردم؛ دلی آلوده آوردم به درگاه تو محتاجِ کمی نان جوین هستم اگر عمری گنه کردم، غلط کردم، غلط کردم درِ این خانه امشب غرقِ امید و یقین هستم  میان وادی ظلمت اسیر نفس معیوبم کمک کن، دستگیرم باش، پُرِ بغضم، حزین هستم شب قدر آمده اما به سر شور نجف دارم بر انگور ضریحش دستهایی خوشه چین هستم اگر آلوده دامانم اگر بی ارزش و پستم ولیکن خاک نعلینِ علی یعسوب دین هستم مرکب گر شود دریا، درختان گر قلم گردند شود مشق شبم حیدر اگر شور آفرین هستم علیٌّ حُبُه جُنَّه، قَسیمُ النّارِ و الجَنَة گدای بی سر و پای امیرالمؤمنین هستم صراط المستقیم هر دو عالم نیست جز حیدر زمان مرگ محتاج شفیعُ المذنبین هستم به فرق منشق حیدر بزن امضا، مقدّر کن ببین که چشم در راهِ برات هستم صدا زد: میشوم راحت من از این مردم جاهل خداوندا! خلاصم کن، که با غصه عجین هستم نرفته یادم آن روزی که زهرایم کتک می‌خورد نرفته یادم آن لحظه، که آهی آتشین هستم اگر خونین شده فرقم دگر زینب کنارم نیست پریشان حالِ عباس و عمود آهنین هستم @shia_poem
ناله های هر شبم را از دل مضطر ، شنید عاقبت فریاد این دلداده را دلبر شنید هیچ سَدّی تاب سیل اشک‌هایم را نداشت سرگذشت زندگی ام را که چشم تر شنید هر بلایی بر سرم آمد ، خودم کردم ، خودم! هرچه از من خواست شیطان ، نَفْسِ طُغیانگر شنید بار سنگین مرا گردن نمی گیرد کسی داستان رنج من را شانه‌ام بهتر شنید از تو ممنونم که رسوایم نکردی ، ای خـدا ! شَهر با لُطفَت فقط از خوبیِ این شَر شنید خُلقِ تَنگم ، خَلق را از من گریزان کرده است می توان راز مرا از بنده‌ای خودسر شنید هیچکس از سُفره‌ی احسان تو محروم نیست مَزّه‌ی بخشایشت را می شُد از کافر شنید آمدم لب تر کنم ، دیدم بغل کردی مرا این گدا ذوق تو را نَنشِسته پشت در ، شنید! گیر کردم هر کجا ، زهرا به فریادم رسید گریه‌های طفل بداقبال را مادر شنید زحمت افطاریِ ما را حسن‌جان می کِشَد... آنقَدَر از دست و دلبازی او ، نوکر شنید! زود خود را در شبستان نجف حس کرده‌ام گوش من تا بین هیئت ذکرِ یا حیدر شنید بانی سرمستی‌ام طرح ضریح مرتضاست ساغرم تعریف‌ها از ساقی کوثر شنید آخرِ سالی تمام فکر و ذکرم کربلاست لذّت شش‌گوشه‌اش را کور دید و کر شنید روزه‌دارِ تشنه‌لب را می کُشد نامِ حـسـین... یاد شاهی که هزاران طعنه از لشکر شنید ▪️ آه ! با دلواپسی شاه غریبم ذبح شد زیر تیغی کُند ، حرف از غارت معجر شنید @shia_poem
منم و چشم تر و این دل مضطر مانده تویی و حُرمت این مُصحَفِ بر سر مانده شب قدر آمده قَدری بغلم کن یا رب بر سرم دست بکش..،بر سَرِ این درمانده اگر امشب تو مرا پس بزنی..،میمیرم! عاشقی پشت در خانه ی دلبر مانده باغ اعمال مرا آتش غفلت سوزاند چه کنم! شاخه ی عمرم همه بی بر مانده چه خطاها که نکردیم و تو جمعش کردی ای که در بخشش بی حدِّ تو کافر مانده همه راندند مرا،نیست غمی..،زهرا هست پُشت این کودک تنها شده ، مادر مانده در قیامت همگی زیر پرِ فاطمه ایم محشر مادر ما در صف محشر..،مانده زیرِ قرآنِ خدا..،ذکر علی‌جان..،عشق است لب من در هَوَس گفتن حیدر مانده دادِ افلاک بلند است: الهی به علی! نام مولا وسط عرش شناور مانده جز محبت نچشیده است غلام حیدر حسرت اخم علی در دل قنبر مانده شبِ قدری برسانید مرا پیش پدر ای نجف! آرزویت در دل نوکر مانده کاسه ی شیر یتیمی ، به زمین خورد..،شکست کاسه ی او دل ما بود که لب‌پَر مانده آخرین ثانیه هایی‌ست که بابا داریم همه دلگرمی ما در دل بستر مانده لحظه ها،لحظه ی دیدار علی با زهراست... کوثری منتظرِ ساقی کوثر مانده تیغ کوفه به سر شیرخدا رحم نکرد پدری رفت ولی غصه‌ی دختر ، مانده ▪️ ▪️ در دل کوچه ی کوفه چه به روزش آمد آه! زینب وسط چند نفر شَر..،مانده کاش می شد سر بازار بگویند به او غم مخور چون که به قدر همه معجر مانده @shia_poem
سحر بود و علی، مشتاق دیدار رخ یارش خدا مشتاق تر از او خودش آمد به دیدارش دوباره عطر و بوی یاس، گل کرده میان شهر شبیه آن سحرگاهی که رفت از پیش او یارش علی با روح آیینه قراری داشت دیرینه کنار بغض در سینه که اشک او شد افطارش سلامش را جوابی نیست این شب‌ها ولی انگار مغیره با سلامش می‌دهد هر روز آزارش زبان تیز مسمار از سر و از سینه می‌گوید دوباره اشک‌ می‌ریزد برای درد دلدارش نگاه غافلان در خواب بودند و علی آرام شهادت را کمر می‌بست با پیوند دستارش زمین آرام بود و منتظر تا در بغل گیرد طبیبی را که خوبان جهان بودند بیمارش موذن باز هم اللهُ اکبر گفت اما کاش خدا این‌بار هم باشد ولایت را نگهدارش علی بیدار خواهد کرد حتی مرگ را از خواب نباشد جز شهادت رفتنی دیگر، سزاوارش سحر بود آسمان سر بر سر سجاده خورشید قلم باران شد و فزت و رب الکعبه اشعارش دهان کعبه وا شد از تحیر، روز میلادش خدای کعبه شد روز شهادت هم خریدارش @shia_poem
دعوتم کردی به این ماه آمدم بر درت الحمدلله آمدم خسته جان بودم ولی راه آمدم چون گنهکارم سحرگاه آمدم خوب خوبم در بهار سرنوشت چونکه تقدیر مرا حیدر نوشت قطره های اشکم از دریا گذشت سالِ سخت درد و ماتم ها گذشت سایه ی شرّ گناه از ما گذشت از خطای بنده ها زهرا گذشت من اگر با دست خالی آمدم بر در مولی الموالی آمدم گردن طغیانگرم زنجیر شد پیش مردم بنده ات تحقیر شد باز کن در را به رویم، دیر شد سال نو، یکسال، نوکر پیر شد نیمه شب، روی سیاه آورده ام حاصل عمر تباه آورده ام من ضرر کردم، ضرر کردم، ضرر آبرودار! آبرویم را نبر حال من را خوب کن با چشم تر نیست، بینِ هفت سینِ من سفر در شب قدر علی، عازم شدم بسکه محتاجم، نجف لازم شدم گفتن «ایّاکْ» با «نَعبُد» خوش است بنده، با جُرم کمش لابُد، خوش است هرکه مهمان کریمان شُد، خوش است مرتضی با قوم و خویش خود، خوش است من فقیرم من فقیرم من فقیر جان آقای نجف دستم بگیر ذکر ایتام علی یارب شده قاتل مولای کوفه، تب شده دخترش در خانه، جان بر لب شده مرتضی دلواپس زینب شده خانه های کوفیان پُر همهمه است روضه خوان کوچه، امشب فاطمه است گرچه داغی بر دل حیدر نشست گرچه بین کوچه ها مادر نشست گرچه بین سینه میخ در نشست گرچه سیلی روی چشم تر نشست کِی میان شهر، با آزار رفت کِی اسارت رفت، کی بازار رفت با لگد با مُشت، اغلب را زدند دختری که شد معذب را زدند پیش ماهِ نیزه، کوکب را زدند کوفیان با سنگ، زینب را زدند بین کوفه، دست از سر بر نداشت چونکه بین جمعیت معجر نداشت @shia_poem
گرچه در عرشی و آنجا سرفرازی می کنی از گنهکاران، خودت مهمان نوازی می کنی سومین قدر آمده، دیر آمدم، سرگشته ام رفتم و با آبروی رفته ام برگشته ام نیستم دلواپسِ اینکه مرا رسوا کنی دعوتم کردی، چرا باید مرا دعوا کنی سختگیری که کنی، جمعی معطّل می شود یک نفر توبه کند، کار همه حل می شود برگه ی تضمین سلطان را بگیر و تا مکن آبروداری کن و پرونده ام را وا مکن من که گفتم از گنهکاری پشیمانم دگر پیش چشم دشمن زهرا نسوزانم دگر آنهمه سرمایه که دادی، ز کف دادم، ببخش دیگر امشب به علی قول شرف دادم، ببخش جای غمگین بودن، اظهار ارادت می کنم باز با ذکر علی امشب عبادت می کنم گرچه میدانم که فیض تو به عالم می رسد من فقط دستم به بی دست محرم می رسد مثل حُر، انداختم پائین، سرم را آمدم خسته از بیراهه ام! دیدم حرم را آمدم تشنه ی جام حسینم، کربلا لازم شدم لنگ لنگان، یا رقیه گفتم و عازم شدم دست من را دختری که بر زمین خورده گرفت او گناه نوکرش را باز نشمرده گرفت گفت بابا خسته ام از حرفهای سرسری پیر شد عمه! کجا بودی که پُر خاکستری چشم تارم از دو چشم خون، خجالت می کشد لکنت من از گلوی تشنه منّت می کشد کو تن و آن حنجر و انگشترت! حرفی بزن خورده ام زخم زبان، با دخترت حرفی بزن من که دندانم شکسته ... وای، دندان ترا! مو پریشانم ... ولی موی پریشان ترا! ای سر بالانشین، ویران نشین را ناز کن عمه مجروح است باباجان، بغل را باز کن @shia_poem
🌼 توصیه‎ها معصومین و بزرگان برای استفاده بهتر از شب‌های قدر🌼 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... 🌷امام صادق علیه‌السلام: 🔹هر کس سورۀ و را در «شب ۲۳ ماه رمضان» تلاوت کند،به خدا سوگند که او است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌷پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: 🔹هر کس در شب قدر این را بخواند( در هر ركعت بعد از سوره حمد، نمازگزار باید سوره (قل هو الله) را بخواند و بعد از تمام شدن نماز مرتبه ذکر «استغفر الله و اتوب الیه» را تکرار کند) از جای خود بلند نمی‌شود مگر آنکه خداوند گناهان او، پدر و مادرش را ببخشد، و ملائکه را مأمور کند که تا شب قدر سال آینده برای او حسنات بنویسند، در برایش درخت بکارند، قصر بسازند و نهر جاری کنند... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌷امام باقر علیه‌السلام: 🔹هر کس شب قدر را بماند، گناهانش آمرزیده می‌شود، حتی اگر به تعداد ستاره‌های آسمان، وزن کوه‌ها و پیمانه‌های دریا باشد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌷 آیت الله بهجت (ره) : 🔹«نزد ما تقریبا واضح است شب بیست و سوم است» ایشان در شب های قدر ادعیه وارده در آن شب ها را مراعات می کرد و شب های قدر را که بیدار می ماند قرآن سر می گرفت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌷مقام معظم رهبری حفظه الله: 🔹در شب های قدر برای مسائل کشور و مسلمین کنید شب قدر، فرصتی برای و است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، والّا روزی خواهد آمد که خدای متعال به بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». خدای نکرده در ، به ما اجازه عذرخواهی نخواهند داد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌷حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹دعای قبل از اعمال شب قدر برای جلب مغفرت و اداء حقوق، دعای خوبی است، حکم زیاد را دارد. اگر انسان دعای مشلول را قبل از اعمال شب قدر بخواند، پاک می‌‌شود. اگر یک حقوقی یک وقتی نمی‌داند و به گردنش است، این‌ها فرو می‌‌ریزد... و همچنین هزار بار که خیلی سفارش شده است. اگر کسی نمی تواند هزار بار این سوره را بخواند، حداقل بخواند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌ ‌🌷 آیت الله جوادی آملی: 🔹در شب هاى قدر چیزى بهتر از فراگیرى علوم الهى، گفتن و شنیدن نیست. تشکیل یا شرکت در برنامه‌هایى مانند جلسه یا حدیث یا احکام، که خود سعادت و توفیقى است؛ و اگر چنین برنامه‌اى نداشت، امر به معروف و نهى از منکر داشته باشد و اگر نتوانست لااقل ذکر بگوید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌷آیت‌الله صافی گلپایگانی: 🔹از جمله وظایف مهم در این شب‎ها، با ولی امر، حضرت ‎عجّل الله تعالی فرجه‎ و خواندن دعای معروف: «اَللهم کُن لِوَلِیِّکَ...» می‎باشد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌷آیت الله فاطمی نیا: 🔹 ابتدا ، بعد سوره توحید را خوانده و بعد از آن ۷ مرتبه «یا الله» بگویید که از اسرار است و نمیتوانم سِرّ آن را باز کنم. @shia_poem
نیمه‌شب شد ، وقت دیدارت رسید این بدهکارت به بازارت رسید باز کن در را ، گنهکارت رسید عبد خاطیِ گرفتارت رسید سر به راهش کن اگر سرگشته است بند‌ه‌ی بی چشم و رو برگشته است حاصل عُمری تباه آورده ام کوله باری از گناه آورده ام نَفس سرکش را به راه آورده ام من به مادرجان پناه آورده ام! فاطمه امشب برایم جا گرفت دست من را باز هم زهرا گرفت اشک من شمع جهان افروز نیست بنده‌ات شاگرد عشق آموز نیست هیچکس جز مرتضی ، دلسوز نیست بی علی نوروز من نوروز نیست یا الهی گفتن ما یا علیست بانی تحویل سال ما علی‌ست عاشق شاه بنی هاشم شدم پشت این در نوکری دائم شدم بین رویا دیده ام عازم شدم این شبِ قدری نجف‌لازم شدم سجده کردم رو به ایوان علی من مسلمانم ، مسلمان علی ساغر تقدیر را سر می کشم خویش را تا کوی دلبر می کشم جبرئیلم تا نجف پر می کشم سر به روی خاک حیدر می کشم روح ، شوق پر زدن از تن گرفت کفن و دفنم را علی گردن گرفت نوبت مَولی الموالی می شود بین کوفه خشکسالی می شود گریه های ما سوالی می شود طفل ، بی بابا چه حالی می شود؟! دین ترک برداشت ، ایمانش شکست کاسه‌ی شیر یتیمانش شکست رحل قرآنش کنار بستر است تازه آغاز عزای دختر است این گریز از روضه های حیدر است تیغ کوفه بهتر از میخ در است جان دلبر در غم دلدار سوخت فاطمه بین در و دیوار سوخت شعله ها بر پَهنه ی گلزار خورد یاس ، محکم بر در و دیوار خورد بی هوا ، یک سیلی از اغیار خورد مادر ما زخم از مسمار خورد سنگ با آئینه ای برخورد کرد بازوی او را قلافی خُرد کرد بعدها این غم تجسم می شود پیکری تشییع با سُم می شود معجری پاسوز هیزم می شود دختری شیرین زبان گُم می شود! سیلی از زجر حرامی خورده است ارث از مادربزرگش بُرده است دور او را لشکر ظلمت گرفت شمر مویش را چه بی حُرمت ، گرفت من بمیرم! طفل را وحشت گرفت آنقَدَر ترسید تا لکنت گرفت دست و پای ناتوانش کُند شد بِ بِ بِ بـابـا!..، زبانش کُند شد @shia_poem