eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
561 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
جز در خانه ي تو محض طلب كردن رزق هر كه جاي دگري رفت يقين گمراه است @shia_poem
شد زندگي دشوار ابرو خم نكردي بر تو رسيد آزار ابرو خم نكردي چيزي نماند از آن همه دارائي تو تنها به عشق يار ابرو خم نكردي يكبار هم لب بر شكايت وا نكردي گفت احمد مختار ابرو خم نكردي تنها فقط بانو تو ام المومنيني در راه دين يكبار ابرو خم نكردي تنها شدي هنگام وضع حمل زهرا يك لحظه از اين كار ابرو خم نكردي دل خوش به اين بودي كه زهرا دخترت شد از طعنه ي اغيار ابرو خم نكردي شعب ابي طالب ترا از پا در آورد مادر شدي بيمار ابرو خم نكردي حتي كفن هم در بساط تو نمانده انگار نه انگار ابرو خم نكردي @shia_poem
بين جام ديده ام قدري شراب افتاد و بعد قرعه ي مستي به نام اين خراب افتاد و بعد از خجالت آب شد شاعر كنار دفترش ياد ايوان طلاي بوتراب افتاد و بعد سمت ايوان نجف شاعر نشست و سجده كرد پاي تا سر پيكرش در اضطراب افتاد و بعد با سر پائين قدم برداشت تا ايوان او برد سر بالا كلاه از سر به آب افتاد و بعد بار ديگر خم شد و آن آستان را بوسه زد باز هم حرف بهشت از آب و تاب افتاد و بعد كرد جرأت تا شود نزديك قدري بر ضريح ياد شعر ذره كه شد آفتاب افتاد و بعد هو كشيد و هو كشيد و هو كشيد و هو كشيد ناگهان از روي دلدارش نقاب افتاد و بعد... @shia_poem
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس از ستاره پر شده دور و بر شمس الشموس از مدینه نور می تابد به سمت آسمان اول ذالقعده آمد دلبر شمس الشموس هشت جنت وام دار حضرت معصومه است زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس جبرئیل آمد برای آنکه حکاکی کند ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس... #@shia_poem
هستم اين لحظه پدر محضر تو اما حيف جان به من داده دم خواهر تو اما حيف گفته بودم سر زانوي تو سر بگذارم آرزو داشت به دل دختر تو اما حيف هر دوتا دست من افتاده پدر جان از كار شده مهمان من امشب سر تو اما حيف كاش ميشد دم آخر بغلم ميكردي كاش سر بود روي پيكر تو اما حيف كاش يكبار دگر راه كمي مي رفتم دست در دست علي اكبر تو اما حيف كاش يكبار دگر در همه جا مي پيچيد صوت لبخند علي اصغر تو اما حيف كاش اينها همه يك خواب فقط بود و همه مي نشستيم به دور و بر تو اما حيف لااقل كاش كه ديروز نمي ديدم من خيزران بود و يزيد و سر تو اما حيف... #@shia_poem
هستم اين لحظه پدر محضر تو اما حيف جان به من داده دم خواهر تو اما حيف گفته بودم سر زانوي تو سر بگذارم آرزو داشت به دل دختر تو اما حيف هر دوتا دست من افتاده پدر جان از كار شده مهمان من امشب سر تو اما حيف كاش ميشد دم آخر بغلم ميكردي كاش سر بود روي پيكر تو اما حيف كاش يكبار دگر راه كمي مي رفتم دست در دست علي اكبر تو اما حيف كاش يكبار دگر در همه جا مي پيچيد صوت لبخند علي اصغر تو اما حيف كاش اينها همه يك خواب فقط بود و همه مي نشستيم به دور و بر تو اما حيف لااقل كاش كه ديروز نمي ديدم من خيزران بود و يزيد و سر تو اما حيف... #@shia_poem
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را گرداند به دور سر خورشيد از اول با عشق تمامي قمرهاي خودش را او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم با عشق درآميخت سپرهاي خودش را در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد بانوي ادب نام پسرهاي خودش را سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد انگار نه انگار جگرهاي خودش را @shia_poem
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را گرداند به دور سر خورشيد از اول با عشق تمامي قمرهاي خودش را او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم با عشق درآميخت سپرهاي خودش را در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد بانوي ادب نام پسرهاي خودش را سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد انگار نه انگار جگرهاي خودش را @shia_poem
رو كرد به يك باره هنرهاي خودش را پوشاند رخ اهل نظرهاي خودش را با ديدن و با بودن آن لوءلوء و مرجان برجسته نمي ديد اثرهاي خودش را گرداند به دور سر خورشيد از اول با عشق تمامي قمرهاي خودش را او وقف عزيزان دل فاطمه كرده است از لحظه ي ميلاد ثمرهاي خودش را اول ادب آموخت به آن ها و سپس رزم با عشق درآميخت سپرهاي خودش را در روضه فقط ذكر حسين گفت و نمي برد بانوي ادب نام پسرهاي خودش را سوز جگرش خرج حسين ابن علي شد انگار نه انگار جگرهاي خودش را @shia_poem
دست فهم بشر از درك شما كوتاه است گر چه اندازه ي انفاس به سويت راه است جز در خانه ي تو محض طلب كردن رزق هر كه جاي دگري رفت يقين گمراه است نوه ي حضرت خورشيد شدي،سوره ي نور ذره اي كه شده روشن ز نگاهت ماه است ليله القدريتان ارثيه ي زهرا بود فقط از كنه مقام تو خدا آگاه است زير و رو ميكند اين جامعه را جامعه ات خط به خط جامعه تفسير كلام الله است سامرا رفته فقط حرف مرا ميفهمد اوج لذت بخدا سجده بر اين درگاه است @shia_poem
جز در خانه ي تو محض طلب كردن رزق هر كه جاي دگري رفت يقين گمراه است @shia_poem
پادشاهي كه غريب و آشنا را دوست داشت روزها خدمت به خلق و شب دعا را دوست داشت مست حب اش هر كه شد از مستحب ها دل بريد پاك دامن مادري كه مرتضي را دوست داشت با صدايش حرف ميزد در شب معراج حق بس كه در عالم پيمبر اين صدا را دوست داشت داد انگشتر به سائل در همان حين ركوع سجده واجب شد به شاهي كه گدا را دوست داشت حب او را شك نبايد كرد شرط بندگي ست هر كسي كه عاشق او شد خدا را دوست داشت هم برادر هم وصي هم اولين هم آخرين حضرت بدرالدجا شمس الضحي را دوست داشت ابروانش باطن سعي صفا و مروه است اصل حج از اين جهت سعي صفا را دوست داشت صد هزاران چون اميني لازم است و عمر نوح تا بگوئيم از خدائي كه خدا را دوست داشت @shia_poem2