eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
569 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ببین که می‌بَرد امشب تبسمهای زیبایش دلِ مادربزرگش را  دلِ اولادِ سلمان را... @shia_poem
من اسیرم؛ ولیکن آزادم من خرابم؛ اگرچه آبادم در سکوتم قرینِ فریادم باورم کن که جمع اضدادم رو به‌ راهم در اوج در به‌ دری جان به قربانِ استقامت تو من اسیرم؛ اسیر عزّت تو هم اسیرِ هزار رکعت تو شده‌ام من، خراب محنت تو نکند درکِ غربتت، بشری با ابوحمزه‌ی تو بیدارم غرق الفاظ توست افکارم هرچه دارم من از دعا دارم به تو من تا ابد بدهکارم بر سرِ خوانِ ناله‌ی سحری سجده‌هایت نموده ذوالثَّفِنات اشک گردیده از سرشکت مات می‌دمد از لبِ تو رمز نجات می‌طراود ز مَقدَم تو حیات می‌شود تا خودت مرا ببری؟ تو چه اُمّ‌ حنیفه‌ای داری خواهران عفیفه‌ای داری چه کتاب و صحیفه‌ای داری آیه‌های شریفه‌ای داری چه قَدَر دلبری، ز هر نظری تشنه‌ام؛ تشنه‌ی تفقّد تو بنده‌ام؛ بنده‌ی تعبّد تو کاش باشم همیشه هُدهُد تو روز فرخنده‌ی تولّد تو بده این بنده را تو بال و پری پسر زمزم و صفا! سجّاد! پسر مکّه و منا! سجّاد! پسر دخت مصطفی! سجّاد! ای سراپات مرتضی! سجّاد! یا علی! تو حسین را ثمری به فدای اِذا تَنَفَّسِ تو به فدای وجود اقدس تو انبیایند جمله در پس تو در برِ محضر مقدّس تو "ما اَنا سیّدی و ما خَطَری"* * من که هستم و چه ارزشی دارم؟! (دعای ابوحمزه ثمالی) @shia_poem
سر کرده‌ی عُباد جهان،سیدِ سجاد سر خیلِ محبان خدا،سرور اَمجاد در ذاتِ شریفش که به او منتسب ایجاد حیران همه اقطاب و پریشان همه اوتاد والا حسبی کآمده ز آباء و ز اجداد بر چِهْرِ مَهان زیور و بر فرقِ شهان تاج @shia_poem
  سجاد! ای به گوشِ ملائك، دعای تو شب، خوشه‎چين خلوت تو با خدای تو ای چشم آسمان و زمين مانده خيره‎وار بر شور و جذبه‎های تو در سجده‎های تو ای ديدن قتال غم انگيز كربلا حُزنِ هميشه ساخته از ماجرای تو يك روز بود واقعه ی كربلا، بلی يك عمر وقفه داشت ولی كربلای تو اي وارثِ پيمبر و حيدر كه اختران برآفتاب فخر كنند از ولای تو محراب را به وقت مناجات تو ، همه افتاده لرزه‎ها به تن از های ‎های تو اي يك نيای تو به نَسَب، مفخر عرب وی محور عجم به حَسَب يك نيای تو ای زينت تمامی پرهيزيان به زهد وی زيور تمام دعاها، دعای تو در مدح تو، ترانۀ توحيد سردهد هرچند نيست زمزمۀ من، سزای تو  @shia_poem
یا كریمیم و سرِ جاده­‌یِ تو شیعه شدیم ما كنارِ پرِ سجاده­‌یِ تو شیعه شدیم @shia_poem
نشستم یه گوشه با حال خراب شدم نی که از غم حکایت کنم گلومو گرفته یه بغض غریب میخوام قصه ای رو روایت کنم ابوحمزه میگه که وارد شدم توی خونه ی سیدالساجدین دیدم آسمون چشاش ابریه بازم خیسه سجاده روی زمین تحمل نکردم به حرف اومدم با یه حالی گفتم که جونم فدات چهل ساله که حال و روزت اینه چقد گریه آخه فدای چشات شده زخم پلکات بمیرم برات چقد گریه آخه گل فاطمه شهادت که ارث تبار شماست شهادت که ارث بنی هاشمه مگه حمزه کشته نشد تو احد مگه سجده گاهِ علی خون نشد نیفتاد زهرا مگه پشت در مگه مجتبی تیر بارون نشد رسید اینجا تا حرف دیدم امام هنوزم دلش انگاری کربلاست صدا زد ابوحمزه رحمت به تو شهادت همیشه تو تقدیر ماست ولی میدونی تا که یادم میاد میگم کاش عمرم به فردا نبود شهادت آره ارث ما طایفه ست اسارت ولی ارث ماها نبود نبودی ندیدی که تو کربلا چطور خواهرام میدویدن رو خار فرار کردن از خیمه ها عمه هام بیا و دیگه رو دلم دس نذار @shia_poem
نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم پای بساط اهل بیت از راغبینم بر پنجم شعبان گره خورده است دینم مدیون خیر و لطف زین العابدینم از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد آمد علیِ دوم ارباب، سجاد آمد به ما آموخت طرز بندگی را پای مناجات و دعا، پایندگی را آورد با خود راه و رسم زندگی را آموخت با رفتار خود بخشندگی را ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود گَرد فراموشی ازین آیین زدوده دین را دوباره با دعا احیا نموده ابواب رحمت را سوی مردم گشوده در هر مناجاتش، گریز روضه بوده با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد تابید نورش، بازتابش شد صحیفه خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه ارکان ناب انقلابش شد صحیفه دل های ما را با مناجاتش تکان داد راه خدا را با ابوحمزه نشان داد از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته با گریه هایش دین، سر و سامان گرفته از یک دعای نوکرش، باران گرفته با مادر او آبرو ایران گرفته لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو دست من و احسانِ بی بی شهربانو کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد با روضه هر جامانده را خوش عاقبت کرد خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند از کام بابایش همیشه روضه می خواند با روضه اش تا سال های سال، می سوخت یاد لباس خونی و پامال، می سوخت یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد @shia_poem
چنین که ماه به این طفل واکنش دارد برای جاذبه هم چهره اش کشش دارد کمان ابرویش آرش، دو چشم،لیل عرب که خون شیعه و خون هخامنش دارد تمام ادعیه اش راهکار زندگی است که از «صحیفه»ی خود قصد پرورش دارد به طرز خمس عَشَر نیز یادمان داده که خواستن ز خداوند هم رَوَش دارد خدای بعد تو آن قدر شد به ما نزدیک که جای نبض،رگ گردنم تپش دارد به غیر اینکه امامی،چنان شدی سجاد: که در قضا و قَدَر حرف تو برش دارد شروع نهضت ادعیه بعد کرب و بلاست ریاضی است جهان: بعد پنج،شش دارد و متصل به سجود است این قیام آن قدر؛ که در تمامی ذرات گسترش دارد @shia_poem
آن جا که میل یار، اسیری عاشق ست در بند می روند ولی سر نمی دهند ایرانیان به هیچ بزرگ قبیله ای جز خاندان فاطمه دختر نمی دهند @shia_poem
شبیهِ سیبِ غلطانی که از جوی تو می‌آید دلِ سرگشته‌ی ما از شبِ موی تو می‌آید تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمی‌دانیم که این عطرِ خداوند است یا بوی تو می‌آید تو از آن جلوه‌هایِ ذاتیِ حقی که  از لاهوت علی حق و علی حَی  از دَمِ هویِ تو می‌آید حسین آنقدر عادت بر تماشایِ علی دارد به هرجا می‌رود تنها دلش سوی  تو می آید حسین است و علی اکبر رسول الله را آورد امیرالمومنینش هم که با روی تو می‌آید کنارِ شهربانو فاطمه ذوقی دگر دارد که از این مادرِ ایرانیان بویِ تو می‌آید خدا می‌خواست میدان داری‌ات پنهان شود وَرنَه سلحشوری  علمداری  به بازویِ تو می‌آید گره بر اَبرویت ای کاش می‌دادی و می‌گفتند کجیِ ذوالفقار  آری به اَبرویِ تو می‌آید خدا می‌خواست دستت بسته باشد وَرنَه با تیغی سرِ گردن‌کشان در زیرِ زانویِ تو می‌آید خدا را شکر در بیچارگیِ ما در این ایام به دادِ ما دعاهای تو دارویی تو می‌آید بخوان "یا مَن تُحَلُّ..." تاکه حل گردند مشکل‌ها که هرجا سائلی باشد سرِ کویِ تو می‌آید چه خاکی خطبه‌هایت بر سرِ آلِ یزید آورد هنوز از کاخِ ویرانش هیاهویِ تو می‌آید دلِ زینب کنارت قرص می‌شد در تمامِ راه که پایش بعد عباسش‌ به زانوی تو می‌آید « ندانم دل کجا می‌نالد از دردِ گرفتاری صدایِ چینی‌ای  از چینِ گیسوی تو می‌آید» نمی‌دانم چه آمد بر سرت از کوفه تا شام صدایِ فاطمه از دردِ پهلویِ تو می‌آید «»:بیدل @shia_poem
به حضور حضرت چشم تو شده سِرِّ آئینه بر ملا به نفیر نافذ هر دمت به اجابت آمد هر دعا که به یمن مقدمت آمده به شعف طلیعه ی اقتضا به مقام حادث ذات می که تویی کتابت اصطفا سر  سجده برده به قامتت شریان جرعه ی  ابتلا یم استجابت هو هوَ به عبادتت شده بی قرار نرسد به منزل می فروش که عیان شود رخ نوبهار مگر از شمیم صحیفه ات بزند پیاله ی بیشمار که تو انتهای اجابتی به تو ملتجی شده روزگار به دعای حضرت اشک تو به اجابت آمده هر دعا تویی آنکه نام جناب تو شده زین زینت عابدین لمعات نور قدیم تو به حدوث عیان شده در زمین قدحی که پر شود از دمت شود آیت ره متقین که شعاع اقدس فیض تو بُوَد اصل شائبه ی یقین به دو دیده دیده ی دل رسد به اشاره ات سوی کبریا عجبا ز تاک دوچشم تو که زغصه آمده خونفشان چه اقامه ای چه مقاله ای که ز اشک چشم تو شد عیان گذری به رهگذر بلا به نوای خسته ی کاروان همه خار و نشتر و کعب نی ره شام و شادی شامیان به اسارت آمده سوی تو غل جامع از شرر بلا تو خطیب خطبه ی عزتی تو بدیع روح عبادتی تو قیام قائم غربتی تو کتاب و نص سیادتی تو امام روز قیامتی تو علیم علم شهادتی که اسیر صبر تو شد ستم که تو روح حکم ولایتی به مقام نوری حضرتت به تجلی آمده هل اتی همه شور شعر بلاکشان نفسی ز نشئه ی جام تو شرر شراره ی یعدلون اثری ز شرح کلام تو صفحات مصحف صبر خم غلیان فیض مدام تو نرسد کسی به شکوه دل مگر از جواز مقام تو شرف مقام حضور تو جلوات جلوه ی من تشاء شب بی دلی دل بیدلال همه طوف کعبه ی کوی تو مه کامل آیینه ای که زد می حیرت مه روی تو اثری که محفل می کشان گره خورده بر شب موی تو شعفی شبی چه شود رسد اثرات خلسه ز سوی تو اگر این چنین شود آن شود که شود فنا غزل بقا کلامات مصحف از عشق تو به عبارت آمده برزبان نفحات سِر نفحت از دم حضرتت شده در بیان گِل آدمی به ولای تو  زده ره به جانب لامکان اثر از نگاه تو داده جان به گلی که آمده نیمه جان که پریش طره ی حضرتت شده شوق عاشق مبتلا @shia_poem
صد ره از هوش رَوَم چون رسد از کوی تو باد آن قدر بی‌خودی از بوی تو دارم که مپرس @shia_poem