#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#مصیبت_درودیوار
#غزل
اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند
با برق چشم خرمن جان را شرر زدند
در اول ربیع خزان شد بهار من
ماه مرا به آخر ماه صفر زدند
از چوب، خون تازه روان شد به روی خاک
از بس که با غلاف به پهلوی در زدند
می رفت آب غسل نبی از کفن هنوز
کاین قوم، دل به آب برای گذر زدند
تا آمدم به خویش، جلالش کبود شد
بدسیرتان جمال مرا بی خبر زدند
هر قدر گفت دختر پیغمبرم مزن
اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند
این جای دست های فلانی فقط نبود
این نقش را مسلَّم، چندین نفر زدند
تاریکِ روشن دم صبح است موی او
در شب چگونه خیمه سپاه سحر زدند
معنی ورشکسته چو خواهی، مرا ببین
سرمایه ی امید مرا از کمر زدند
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#غزل
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم قناری گنگی ست در سرودن او
کشاندنش به صحارّی شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دختری، که پدر پشت بوسهها میدید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری، که برای علی به حظّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسهی کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام میچکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیدهی ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
#غلامرضا_شکوهی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_کوچه
#مصیبت_درودیوار
#مسمط_مخمس
می نویسم به چشمِ تَر مادر
می نویسم به رویِ دَر مادر
با همین پاره یِ جگر مادر
سوختم از سکوت اگر مادر
می نویسم مرا بِبَر مادر
-
خواهرم نامِ مادر آورده
چادرِ گریه آور آورده
غمِ من باز هم سر آورده
کوچه دادِ مرا در آورده
باز رفتم به آن گذر مادر
-
کوچه بود و عبورِ بانویش
کوچه و یک بهشت در کویش
مادری و فرشته هر سویش
باد حتیٰ نخورده بر رویش
من در آن کوچه بی خبر مادر
-
کوچه بود و غروبِ غم بارش
کوچه بود و دو تا عزا دارش
کوچهی سنگی و دو دیوارش
کوچه و سنگهایِ بسیارش
کوچه پُر شد زِ رهگذر مادر
-
دیدم آنجا هزار مشکل را
بسته بودند راهِ منزل را
جمعِ نامحرم و ارازل را
دیدم آن روز دستِ قاتل را
وای از چشمِ خیره سَر مادر
-
چشمِ خود را که بست زد سیلی
دید بی حیدر است زد سیلی
وای با پشتِ دست زد سیلی
گونهای را شکست زد سیلی
سنگِ دیوار بود و سر مادر
-
می زدم داد که نزن نامرد
کُشتیاش پیشِ چشم من نامرد
جایِ مادر مرا بزن نامرد
یک نفر بینِ چند تن نامرد
از غرورم شکستهتر مادر
-
او زد و هر دوتا زمین خوردیم
هر دوتا بی هوا زمین خوردیم
پیشِ نامردها زمین خوردیم
خنده کردند تا زمین خوردیم
چادر و خون و خاکِ تر مادر
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#غزل
روي تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه
نقش شد زهرا سلام الله عليها فاطمه
آنكه خاك جانمازش را پرستش مى كنند
اوليا الله عالم ، كيست اِلّا فاطمه
انبيا از بركت دستاس او نان مى خورند
رزق و روزى مى دهد به اهل بالا فاطمه
ظاهراً فرموده اند امّ الائمه فاطمه
باطناً فهمانده اند امّ ابيها فاطمه
جلوه اى شد ليله القدر رسول الله او
جلوه اى شد ليله المحياى مولا فاطمه
بچه هايش حجّت الله اند اما گفته اند
آشكارا حجّت الله علينا فاطمه
سيزده معصوم هريك نورى از زهراست پس
مى شود سرجمع اين ها چهارده تا فاطمه
فاطمه حق و على حق و مع الحق آينه است
چه على اندر على چه فاطمه با فاطمه
حك شده بر روى گردنبند زهرا ياعلى
حك شده بر ذوالفقار مرتضى يا فاطمه
بسكه حيدر فاطمه است و بسكه زهرا حيدر است
در نجف چيزى نمى بينيم اِلّا فاطمه
شادى روح خديجه ، كورى چشم همه
سرورى دارد به زن هاى دو دنيا فاطمه
با هر اسمى كه بخوانى در نهايت مادر است
راضيه، حنانة الحوراء، زهرا، فاطمه
مادرى بالاترين از اين مهربانى بيش از اين؟
ميرسد محشر به داد شيعه صد جا فاطمه
خانه اش كه سوخت مسمار از خجالت سرخ شد
آن چنان برخورد با سينه كه آنجا فاطمه
#محمد_جواد_پرچمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مناجات
#مصیبت_درودیوار
#غزل
مادر برای عمر کمت گریه می کنیم
هر شب برای قد خمت گریه می کنیم
هر روزِ ما برای شما فاطمیه است
پس لحظه لحظه پای غمت گریه می کنیم
ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
از رفتن قدم قدمت گریه می کنیم
هر جا که دود و آتش و مسمار دیده ایم
از غصه های دم به دمت گریه می کنیم
ما بی خیال سیلی مادر نمی شویم
پس تا ظهور منتقمت گریه می کنیم
چادر نماز فاطمه حصن حصین ماست
ما زیر سایه ی علمت گریه می کنیم
توفیق گریه را تو خودت می دهی به ما
پس پای سفره ی کرمت گریه می کنیم
ایوان طلا و گنبد و گلدسته ات کجاست؟
حالا که گم شده حرمت گریه می کنیم
#حسین_ایزدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
بسترت را جمع کن از خانه ، بیماری بس است
زیر چشمت گود افتاده است ، پس زاری بس است
از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام
خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است
تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام
این تبسم کردن از روی ناچاری بس است
لاله ، لاله ،لاله، لاله، لاله، لاله ، ...تا به کی ؟
جای خالی در لباست نیست گل کاری بس است
من مرتب میکنم این خانه ات را تو فقط
لحظه ای هم دست از دیوار برداری بس است
ای شکسته بال پس کی استراحت میکنی
هر زمان که پا شدم دیدم تو بیداری ، بس است
این طرفداری از من کار دستت داده است
بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است
وقت کردی یک کفن هم بعد پیرهن بباف
زندگی کردن برای من بس است ، آری بس است
باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم
بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#غزل
مصحفی اعجاز دارد که کلامش فاطمه است
آن نمازی قرب دارد که قیامش فاطمه است
آنکه من هستم فقیر ابن الفقیر خانه اش
آنکه من هستم غلام ابن الغلامش، فاطمه است
دستبوس فاطمه بودن کمال مصطفاست
در مقامات نبی این بس مقامش فاطمه است
حکم زهرا بر تمام انبیا هم واجب است
شرع ما پیغمبری دارد که نامش فاطمه است
حج زهرا ظاهرا بیت الحرامش مرتضاست
حج مولا باطنا بیت احرامش فاطمه است
فاطمه امر خداوند است و مامورش علیست
پس امام اول عالم امامش فاطمه است
مصطفی ؟ یا مرتضی ؟ یا فاطمه ؟ یا هرسه تا؟
مانده ام از این سه تا اصلا کدامش فاطمه است
رشته های چادرش بازار گرمی خداست
صبح محشر هم دلیل ازدحامش فاطمه است
عقلها راهی ندارند و زبانها الکنند
در مقام اهل بیتی که تمامش فاطمه است
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
چه غم گر هر کسی از من بجز غم رو بگرداند
مبادا از سرم رو کاسهی زانو بگرداند
رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم
به بستر، او مرا زین سوی، بر آن سو بگرداند
نگاه شوهر تنهای من این راز میگوید
که دیده؛ همسری از همسر خود رو بگرداند
ز بس بیزارم از دشمن عیادت چون کند از من
کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند
دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم
کجا بیمار رو، از کاسهی دارو بگرداند
پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری
مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند
فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد
اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند
#علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#مصیبت_درودیوار
#غزل
بادخترت حرفی بزن تا دِق نکرده
چیزی بگو با این حسن تا دِق نکرده
فکرِکفن بیچاره کرده زینبت را
بااو بگو از پیرُهَن تادِق نکرده
درشهرِ خودتنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ شَه شو دروطن تا دِق نکرده
بااین سکوت اَنداختی ازپا علی را
قرآن بخوان قرآنِ من تادِق نکرده
بعداز توچاهِ شهر همدردِ امیراست
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکرده
استادِ روضه روضۀ گودال باتو
حالا بخوان از بی کفن تادِق نکرده
بانویِ پاکی ها تورا به خاکِ چادر...
ندبه بخوان بابُوالحسن تادِق نکرده
#حسین_ایمانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#مصیبت_درودیوار
#غزل
سر تا سر وجود مرا غم فرا گرفت
آتش کشید شعله و دور مرا گرفت
شکر خدا که دود به داد علی رسید
امکان دیدن رخم از مرتضی گرفت
تا آمدم به خویش در افتاد و میخ در
از بین دنده در وسط سینه جا گرفت
چون سرخ گشته بود نیامد ز جا برون
تا پــــــــــــــــاشدم زجا بغلم را خدا گرفت
برخواستم زجا به هواخواهی علی
برروی چادرم اثراز جای پا گرفت
نفرین به این زمانه ی بی معرفت چه زود
ضرب قلاف جای لب مصطفی گرفت
تادید بین کوچه علی نیست همرهم
راه عبور تنگ مرا بی حیا گرفت
یک ضربه زد دو لاله گوشم شکاف خورد
نور دو دیدگان مرا بی هوا گرفت
این ضرب دست آمد و پنجاه سال بعد
معجر ز موی دختر من کربلا گرفت
#قاسم_نعمتى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
صبح امروز در اين خانه چه غوغا كردي
بندو زنجير غم از پاي دلم وا كردي
صبح ديدم كه سرت گرم به كار خانه است
خانه ي غمزده را خانه ي رويا كردي
سجده ي شكر نمودم كه سر پا شده اي
خاطرم را تو رها از همه غمها كردي
گيسوي دختركم بافته بودي ديدم
بهتر از قبل مويش شانه چه زيبا كردي
ديدم امروز سر و روي حسن راشستي
با حسينت وسط آب چه نجوا كردي؟
آب و جارو كه نمودي بخدا دانستم
سرفه ات را چقدر سخت تو حاشا كردي
رفتم از خانه كه برگردم و بينم زهرا
بعد چند ماه برايم تو بغل وا كردي
خبرت را كه شنيدم به زمين افتادم
صبح امروز مرا تو شب يلدا كردي
حال من آمده ام ديده گشا و بنگر
اي كمر خم شده ي من كمرم تا كردي
سرنعش تو حسين و حسن و زينب تو
چكنم من سند مرگ من امضا كردي
زينب افتاد روي سينه ي تو رفت عقب
دنده هاي تو تكان خورد چه باما كردي
فكر اينكه تو بماني زسرم پر زده بود
بعد روزيكه خودت حامي مولا كردي
زير باران لگد جمع شدي يك گوشه
جاي يك شهر حمايت زمن آنجا كردي
لااقل روضه نخوانده تو مرو از بر ما
بر سر نعش خودت محشر كبري كردي
چشم بر گودي پاي تو حسينت دارد
فكر گودال و تن و چكمه و آن پا كردي؟
گيسو از ته بخورد پنجه بريدن سهل است
راز اين روضه ي جانسوز تو معنا كردي؟
#مجتبي_صمدي_شهاب
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#مناجات
#غزل
افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
برکت این زندگی از روضههای فاطمه است
درس توحیدم بوَد زهراشناسی، زین سبب
میپرستم آن خدایی که خدای فاطمه است
منکر این روضهها! بشنو که گفته رهبرم
روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است
چشم دل وا کردم و دیدم که قرآنِ خدا
آیههایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است
هیچکس با پای خود در مجلس روضه نرفت
هر کجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است
گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان
عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است
خلقت جنت برای شیعهی حیدر بود
نار، جای منکرین بیحیای فاطمه است
بین قبرم دو ملک تا سینهام را بو کنند
پیش خود گویند:«بهبه، این گدای فاطمه است»
روز محشر سینهزنهایش شفاعت میکنند
این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است
نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه
افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
#مهدی_علی_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem