eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
568 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
جای دارد تاک روید معنی از خاک درش اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته @shia_poem
هر كه دل بُرد،دلبر ما نيست هر كه نازي فروخت،ليلا نيست هر كه هويي كِشَد مسيحا نيست هر كسي با تو نيست با ما نيست دلبر محض، غير مولا نيست كيست مولا و فيه نور ِاله قد تجلي بنورهي الله گه خدا آينه ست و  مولا گاه وسط و ابتدا و آخر راه ذره اي فرق بين آنها نيست عاشقان دف به كف ز حيراني صف كشيدند بر غزل خواني تا فِتد بر كه فال قرباني رحمت حق به قوم نصراني نزد آن شيعه كز تو شيدا نيست مستم از عشق و خُم به دوش تويي نُهمين بحر باده جوش تويي پسر سلسله فروش تويي حق تعالاي هر سروش تويي ورنه جبريل مرد اينها نيست اي پدر خوانده ي پياله و خُم هو تويي اي عزيز يازدهم اي امير عمارت مردم تو به "نحنُ "بناز و من "انتم" كه كتابت به شرح آتاني است اربعيني به شيشه مِي بوده كس نداند كه تاك كِي بوده مِهر يا اين كه تير و دِي بوده چون عروس علي ز ري بوده نيمي از اين شراب ايراني است شه به بزم جلوس مي آيد منكر او عبوس مي آيد جان سلطان طوس مي آيد يا انيس النفوس مي آيد جان دهيدش ، گهِ تماشا نيست جلوات تو مشرق سحر است خلوات تو فيض خونجگر است سكنات تو مو به مو پدر است حركات تو حيدري دگر است لمعات تو كم ز زهرا نيست اي غروب بهانه را مرآت گريه كم كن بخور ز آب فرات يافتي چون ز تشنگي تو نجات به علي اصغر و لبش صلوات بهتر از اين به آب معنا نيست @shia_poem
ای آنکه به شوقت جگر خلق کباب است گر نیم‌نظر لطف کنی، عین ثواب است در سجده بفرما که به پایت بدهم جان خَم کن سر این شیشه که هنگام شراب است ای دل، نظر شیر خدا حدِّوسط نیست یا موج مزن، یا که بجوش، این چه سراب است ذکر تو سوار است به سنگ یمن این‌جا یعنی علی از شوق علی پابه‌رکاب است اسباب تکامل همه نفی است در اینجا انگور که چسبد به ضریحِ تو شراب است تأثیر اگر کرد فغان، لطف تو باقی است یک تار سر زلف تو تکوین رباب است آن نامه که سربسته فرستند به کویت گر پاره کند خادم تو عین جواب است اندازه‌ی پلکی ز تو دنبال ندارم ای من به فدای قدمت، این چه شتاب است تیغی که تو بستی چو به گلزار ببندند یک غنچه دمیدن، همه جا عالم آب است شمشیر همان شمّه‌ی شیر است به میدان جز تو به میان تیغ اگر بست خطا بست معنی جگر صحبت باشیر ندارد جز اینکه بگوید به ره دوست تُراب است @shia_poem
زبس خاک نجف نزد خداوند آبرو دارد تیمّم با غبار معبرش شأن وضو دارد به دربار کسی رو کرده‌ام دل را که از عزّت سگ کوی غلامش نیز حقّ جستجو دارد کدامین دِین برخیزد زجا بی اذنِ شمشیرش؟ به هر گردن که دیدم، قامت از بهر گلو دارد زبس سامان جوهر کرده تیغش از شراب ناب لحد را گر شکافی، عَبدوَد در کف سبو دارد ثواب مؤمنان چرکی‌ست بر روح شریف این‌جا نجف، شیرخدا حوضی برای شستشو دارد صدایی دارد آن مافوق هستی کز شنیدن‌ها به هرگوشی که دیدم، پرده از ننگ رفو دارد به حسّ ما و من او را تعلّق نیست ای غافل مثال است این که می‌گویند حضرت رنگ و بو دارد خیال حاشیه بر متن تقدیسش ندارد راه کدامین شانه از آن زلف، شرحی مو به مو دارد؟ خیالست این که با مولاعلی محرم شوی“معنی” تو لاغر لهجه‌ای و شیر حق با نعره خو دارد @shia_poem
از حسینش نتوان کرد جدا زینب را موج هر قدر که بی تاب شود با دریاست @shia_poem
اشك زينب ز اختيارش نيست ذاتاً اين كعبه زمزمی دارد "يا حسين" است ذكر آخر او بر لبش اسم اعظمی دارد @shia_poem
  بر سر تخته پاره دریا رفت ناله از تخت سینه بالا رفت چهار حمّال و آفتابِ فلك چه بساطیست اینكه با ما رفت جبرئیل از فلك اذان سر داد عجّلوا عجّلوا كه آقا رفت شجر طور ساقه اش بشكست یا كه بشكسته ساق، موسی رفت یك تن و این همه كفن چه كند؟ ناله از بوریا به بالا رفت @shia_poem
ما حوصله ی صف کشیِ حشر نداریم باید که جنانْ دربِ دگر داشته باشد @shia_poem
خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد اول قدم آن است جگر داشته باشد جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید دیوانه محال است خطر داشته باشد با ما جگری هست که دست دگران نیست از جرات ما کیست خبر داشته باشد؟! اینجا که حرام است پریدن ز لب بام رحم است بر آن مرغ، که پر داشته باشد تیغ کرمِ تو، بِکُند کار خودش را هر چند گدای تو سپر داشته باشد در فضل تو امّید، برای چه نبندم؟ جایی که شب امّیدِ سحر داشته باشد چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن حیف است که گریان تو سر داشته باشد بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش شاید که دلم میل سفر داشته باشد می گریم و امید که آن روز بیاید بنیادِ مرا سیل تو برداشته باشد رحمت به گدایی که به غیر تو نَزَد روی هرچند که خَلْقِ تو گهر داشته باشد خورشیدِ قیامت چه کند سوختگان را در شعله کجا شعله اثر داشته باشد؟ ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم باید که جنان درب دگر داشته باشد ما را به صف حشر معطل نکن ای دوست هر چند که خود قند و شکر داشته باشد دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت مادر چو فراری ز پسر داشته باشد جز گریه رهی نیست به سر منزل مقصود هیهات که این خانه دو در داشته باشد عدلش نرود زیر سوال آن شه حاکم گر چند نفر را به نظر  داشته باشد گفتی که بیایید، ولی خَلق نشستند درد است که شه سائل کر داشته باشد @shia_poem
ما هرچه خورده ايم به پای تو خورده ايم پس از قضا به دست تو دادم حساب را @shia_poem
فراق گر نَكُشد،ميكشد تحيرم آخر ز شش جهت نفست ميرسد،حسين كجایی... @shia_poem
بازی طفلان حکم دارد، تویی داوری کردن قسم دارد، تویی نبض دریا زیر انگشت تو زد آسمان هم تکیه بر پشت تو زد جز تو بعد از چهارده یکتا که شد؟ زیر این هفت آسمان دریا که شد؟ در جبل‌ها کوه رحمت کیست؟ تو توده انبوه رحمت کیست؟ تو چیستی ای داغ عرفان بر جبین در تحرک اولین کوه زمین @shia_poem