eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
573 عکس
207 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
جان علی! جانم فدایت کَلِّمینِی کُشتی مرا با گریه هایت کَلِّمینِی حرفی بزن، آهی بکش، بیچاره ام کرد این اشک های بی صدایت کَلِّمینِی بسته ست جان من به پلک نیمه جانت می میرد آخر مرتضایت کَلِّمینِی از غصه هایت با علی هم درد دل کن ای در صبوری بی نهایت کَلِّمینِی روضه بخوان امشب بخوان از داغ محسن با من بگو از آن حکایت کَلِّمینِی از ماجرای کوچه که چیزی نگفتی تا دق نکرده مجتبایت کَلِّمینِی پلکی بزن تا قلبهامان جان بگیرد جان شهید کربلایت کَلِّمینِی نیمه نگاهی کن به حال زینبین و بردار دست از این دعایت کَلِّمینِی ذکر شب و روزت شده «عَجِّل وَفاتِی» آوای جانسوزت شده «عَجِّل وَفاتِی» @shia_poem
این آسیای گندم تو گریه آور است این پخت نان و هیزم تو گریه آور است گرچه کبود چهره ی تو زیر روسری است اما همین تجسم تو گریه آور است وقتی هنوز زخم لبت درد میکند زحمت نکش! تبسم تو گریه آور است کم کم کنار آمدی با درد پهلویت سنگینی تفاهم تو گریه آور است باران گرفت دیشب و می گفت آسمان حیدر! هوای خانم تو گریه آور است @shia_poem
فاطمیه اعتقاد شیعه است عشق زهرا در نهاد شیعه است فطمیه آبروی اهل دل سوختن در گفت و گوی اهل دل فاطمیه شاهدی بر بی نشان غربت مولا امیر مؤمنان فاطمیه از ولایت تا ولی یک سقیفه فتنه در حق علی فاطمیه شور و حال گریه است چشم اگر چشم است مال گریه است فاطمیه شرح زهرا بودن است افتخار نسل زنها بودن است فاطمیه فصل یک تاریخ درد این حدیث تلخ با دلها چه کرد فاطمیه کوثر پر پر شده شاخه ای از یاس خاکستر شده فاطمیه رنج محتوم علی یک سقیفه حق مظلوم علی فاطمیه ذوالفقار در نیام بازتاب گریه های نا تمام فاطمیه شرم آتش در بهشت بیقرار از اشک پیغمبر بهشت فاطمیه سیلی و یاس کبود یا محمد جرم زهرایت چه بود؟! فاطمیه خطبه های آتشین گفتن حق در حضور ظالمین فاطمیه با اذان های بلال سوختن در آتش اشک زلال فاطمیه ریشه دارد در حجاب جلوه ی زهرایی اسلام ناب فاطمیه سرّ یاس و لاله است یک حیاط پاک هجده ساله است فاطمیه محنت و رنج و بتول اولین غمنامه ی آل رسول @shia_poem
وقتش رسید هم، سخنت را عوض کنی هم خواهش رها شدنت را عوض کنی لاغر شدی کفن دگر اندازه تو نیست باید زمان پر زدنت را عوض کنی پهلو عوض نکن تو که مجبور می شوی وقت نماز پیرهنت را عوض کنی دستت تکان نمی خورد اصلا نیاز نیست با دست خود لباس تنت را عوض کنی باید که یا تحمل بی تابی حسن یا جای بقچه ی کفنت را عوض کنی باغ بنفشه شد به خدا غنچه ی تنت مویم سفید می شود از راه رفتنت خیلی رعایت دل بی یار می کنی داری مرا به خویش بدهکار می کنی حتی هنوز هم که دگر بی نفس شدی با این نفس نفس نفسم کار می کنی پنهان نکن عزیز دلم بی دلیل نیست تا می رسم تو روی به دیوار می کنی باشد نگو فقط کمی آرام گریه کن همسایه را دو مرتبه بیدار می کنی نیلوفرم قدم به قدم زرد می شوی پا می شوی دوباره کمر درد می شوی شکرخدا که ظاهرا امروز بهتری نان می پزی و دست به دستاس می بری باشد قبول خوب شدی! جمله ای بگو تا مطمئن شوم که ز پیشم نمی پری دلتنگ دست های تو و موی زینبند آئینه ها و شانه و سنجاق و روسری این فاطمه که فاطمه ی این سه ماه نیست حالا درست مثل زمان پیمبری قد قامت صلات! زمان نماز شد باید نماز را سرِ پا جا بیاوری اما دوباره پای قیام تو پا نشد حتی قنوت نافله ات هم ادا نشد @shia_poem
آسمان بر پای سلمان تو اختر ریخته آبرو هم آب رو بر خاک قنبر ریخته حضرت عیسی مسیح از آسمان چارمین روح، جای گل به دامان ابوذر ریخته کعبه ی جان استی و در خانه ی خشت و گلت جای فرش از عرش جبریل امین پر ریخته با تماشای جمالت گوهر روحی فداک از تبسم های شیرین پیمبر ریخته نام تو انسیة الحورا و دور خانه ات صد فلک حوریه مانند کبوتر ریخته سایه ات از قامتت افتاده در باغ بهشت دورآن بر سجده یک جنت صنوبر ریخته از تبسم هات، روح تازه دادی بر پدر با کلامت اشک شوق از چشم حیدر ریخته فضه ات از بس شریف و طیب است و طاهر است جای گل در دامنش روح مطهرریخته هر کجا نام گدای آستانت آمده شهر یاران سراسر تاج از سر ریخته در مسیر دشمنانت تا جهنم نار قهر از نگاه دوستانت فیض کوثر ریخته بسکه اوصاف تو را تکرار کرده روز و شب از لب ختم رسل قند مکرر ریخته در زمین حشر میبینم نباشد جای پا بسکه از دستت برات عفو داور ریخته فاتح خیبر به بازوی تو دارد احتیاج گویی از انگشت هایت فتح خیبر ریخته گرچه تنهایی میان دشمنان در حفظ دوست روی خاک پات صد افلاک لشکر ریخته در حیات خانه ی خشت و گلت بال ملک در تنورت نور از مهر منور ریخته بسکه احسان میکنی از شرم احساست عرق از جبین بر صورت خصم ستمگر ر یخته خواست نام فضه گردد در کنیزانت علم ورنه در بیت تو صد حورا و حاجر ریخته با تکلم های شیرین تو در دوران حمل در لبخند از تبسم های مادر ریخته تو عزادار پدر بودی چرا در خانه ات بار هیزم جای گل خصم ستمگر ریخته آه تو بر خواسته از آتش خصم خدا اشک تو خونیست کز شمشیر حیدر ریخته بعد محسن طرح قتل کل اولاد تورا قاتل بیداد گر تا صبح محشر ریخته دسته بیداد سقیفه خون ابناء تو را تا قیامت از دم شمشیر وخنجر ریخته ظلم پشت ظلم،فتنه روی فتنه ،دم به دم طرح دیگر ،طرح دیگر،طرح دیگر ریخته خون اصغر در وجود محسن شش ماهه بود خون محسن از گلوی خشک اصغر ریخته از همان ساعت که مادر گوش تو آزرده شد خون به دشت کربلا از گوش دختر ریخته گرچه عمری چشم میثم بوده گریان در غمت اشک او روز ازل در عالم زر ریخته @shia_poem
چه غصه ها که نخوردی برای همسایه هنوز هم که تو داری هوای همسایه کمی به فکر خودت باش در قنوت شبت بزرگ هست عزیزم خدای همسایه تو ناله کردی و همسایه را دعا کردی ز گریه ی تو در آمد صدای همسایه دعای توست که مرگت سریعتر برسد همین شده است دقیقاً دعای همسایه کمر به قتل تو بستند، باز هم بانو به فکر نان شبی و غذای همسایه؟! به زخم دست تو پاشید آن نمک را که گرفته بود ز دستت گدای همسایه به خانه ریخته اند و گمان نمی کردم به خانه وا شود اینگونه پای همسایه نخواستیم جواب سلام ها را، کاش سلاممان ندهد با کنایه همسایه چه غربتی است که همسایه بی خبر باشد ز داغ مرگ عزیز و عزای همسایه قسم به سرخی خونهای چادرت دیگر برام رنگ ندارد حنای همسایه @shia_poem
سر پروردگار یازهرا صاحب اختیار یازهرا بوده ای در بهشت قرب خدا بانوی تاجدار یازهرا ومن الماء کل شی حی ای به خلقت مدار یازهرا ای که باشد چو مصطفی و علی مدح تو بیشمار یازهرا جبرئیل و همه ملائکه اند بر تو خدمتگذار یازهرا ای بزرگی که با کنیز خویش کرده تقسیمِ کار یازهرا پر نمودی همیشه کیسه ی ما بیش از انتظار یازهرا بانویی را ندیده همتایت گردش روزگار یازهرا پشت گرمی حیدر کرار بر علی اقتدار یازهرا نقش سر بند فاتح خیبر وسط کارزار یازهرا شاهدم چهارچوب آن قلعه است هیمن ذوالفقار یازهرا کاشف الکرب عالم است علی کاشف الکرب یار یازهرا می برد یک نگاه پرمهرت غم ز روی نگار یازهرا رو به راه است زندگی علی تا توئی خانه دار یازهرا فیض بردند از نماز شبت همه ایل و تبار یازهرا می شود مثل عرش غرق نور خانه روزی سه بار یازهرا در قیامت که هر پدر ز پسر می نماید فرار یازهرا تازه آنجا زمان جلوه ی توست با تمام وقار یازهرا می شوی باجلال فاطمی ات روی ناقه سوار یازهرا دور تا دور تو ملائکه اند جملگی پرده دار یازهرا روبرو ، پشت سر ، یمین و یسار هر سو هفتاد هزار یازهرا میرسی با حریر سبز بدست محضر کردگار یازهرا کتب ا.. و نفسه الرحمه گشته وقت قرار یا زهرا هر که دارد به سینه حب علی میکشد انتظار یازهرا تا که دستش بگیری و با تو بشود همجوار یازهرا با چنین عزت و جلال و شکوه با چنین اعتبار یازهرا به دو دست بریده عباس می کنی افتخار یازهرا همچو مرغی که دانه برچیند می شوی دست بکار یازهرا بر گنهکارهای بی کس و کار هم محلی گذار یازهرا میشوی با تمام فاطمیون بر جنان رهسپار یازهرا مهر تو جلوه میکند صد جا ای بزرگوار یازهرا مانده ام با چنین مقام چرا گشته ای بی مزار یازهرا که حیف کوتاه بوده عمر شما گل هجده بهار یازهرا سینه ی تو بهشت احمد بود شد به آتش دچار یازهرا غنچه از شاخه با تکان افتاد خانه شد لاله زار یازهرا سر آن ضربه ای که تو خوردی شیعه شد سوگوار یازهرا آمدی تا به خویش ، در افتاد بین آن گیر و دار یازهرا میخ مگذاشت تا که تو خود را بکشانی کنار یازهرا میکنم این قصیده را کوتاه با دلی داغدار یازهرا کاش مهدی بیاید و گردد آن مزار آشکار یازهرا هر که با شعر من شکسته دلش با همان انکسار یازهرا از برای ظهور منتقمش گوید از دل سه بار یازهرا @shia_poem
پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه حمد شفا برام بخوانید نیمه شب دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین وضعیت خراب دلم را نگاه! آه عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه... لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه من را ببخش تا که علی شادمان شود دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه از غربت علی و غم حضرت بتول باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه ‌ نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه طوری زدند که همه دیدند فاطمه پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه با چکمه هایشان چقدر این حرامیان رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه @shia_poem
باز باران است،باران حسین بن علی عاشقان جان شما،جان حسین بن علی خواه بر بالای زین و خواه در میدان مین جان اگر جان است قربان حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند،اما باک نیست وعده ی ما دور میدان حسین بن علی... در همین عصر بلا پیچیده عطر کربلا عطر باران عطر قرآن حسین بن علی هر کجای خاک من بوی شهادت می دهد عشقم ایران است، ایران حسین بن علی دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی دست های ما به دامان حسین بن علی @shia_poem
با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد با نیزه اش به روی تن شاه میکشد نقشه برای پیروهن شاه میکشد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته ی خود... روزِ آخری با چشم نیم بسته ی خود... روزِ آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت @shia_poem
دوای درد عالم یا حسین است شفای روح آدم یا حسین است به لوح آفرینش با خط نور نوشته اسم اعظم یا حسین است اگر باشد تمام عمر یک‌دم همان یک‌دم مرا، دم یا حسین است اگر بر مرده جان بخشد عجب نیست دم عیسی بن مریم یا حسین است پس از ذکر خداوند تعالی ز هر ذکری مقدّم یا حسین است نجات اهل محشر، روز محشر خموشی جهنم یا حسین است به یاد آن لب عطشان هماره صدای آب زمزم یا حسین است نوار قلب کل سینه‌زن‌ها نفس‌های محرّم یا حسین است درون سینه آهم یا ابالفضل به صورت نقش اشکم یا حسین است نسیم نینوا، پیک شهادت صدای کربلا هم یا حسین است کتاب "نخل میثم" را بخوانید تمام نخل میثم یا حسین است @shia_poem
شوق تو بارانی از غزل دارد نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد خوشا به حال خیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد به یاد چایی شیرین کربلایی ها لبم حلاوت "احلی من العسل" دارد چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب شش گوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بگو محبت ما ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانه ی خون که روسیاهی ما نیز راه حل دارد @shia_poem