#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#غزل
نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن
در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن
دست خالی پیش ارباب کرم رفتن خطاست
شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن
می روی مشهد دل از بند زمینی ها بکن
آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن
هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش
بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن
ده برابر ده برابر عشق جبران می کند
بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن
مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین
گفت : مادر ، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#شهید_آیتالله_رئیسی
#انتخابات
#مثنوی
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
«حبالوطن» ثبت است در قاموس ایران
لبریز ایمان است اقیانوس ایران
باید در این دوران، جهانی گام برداشت
در هر زمینه، آسمانی گام برداشت
در این ولایت آسمانها خاکبوس است
این مُلک، زیر پرچم شمس الشموس است
ایرانزمین آیینۀ هفتآسمان است
هر طایفه یک طیف از این رنگینکمان است
ترک و لر و کرد و عرب همراه با هم
یکپارچه با پرچم «الله» با هم
زنجان و آذربایجان میگوید از جان
قربان جمهوری اسلامی ایران
از یُمن موسی وادی طور است ایران
نُورٌ عَلَی نُورٌ عَلَی نُور است ایران
از نسل موسی باز خضر راه داریم
عیسیدمی مانند روحالله داریم..
اکنون که گام دوم این انقلاب است
ایران پس از یک چله، تیری پرشتاب است
در کشور ما پُست، جای پَستها نیست
در گام دوم، ترسی از بنبستها نیست
در سایۀ شور و شعور انتخابات
گرم است در کشور تنور انتخابات
گرچه فقط یک روز، روز اخذ آراست
تاثیر آن تا سالهای سال با ماست
ما پاسداران حریم اهلبیتیم
در رجم شیطان ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتیم
ایران اسلامی حریم اهلبیت است
چشمش به دستان کریم اهلبیت است
ما همقسم با حاج قاسم ایستادیم
مثل ابومهدی مقاوم ایستادیم
مرد و زن ما مرد میدانند امروز
«حبالوطن» را قدر میدانند امروز
هم لیلةالقدر نظام است انتخابات
هم مطلعالفجر قیام است انتخابات
دنیا نگاهش بر حضور ماست امروز
هر انتخاب ما جهانآراست امروز
ما فتح خرمشهرها در پیش داریم
تا سجده بر بیتالمقدس بیقراریم
هر رأی ما در حکم موجی بیکران است
یک مشت محکم بر دهان دشمنان است..
روح شهیدان ناظر آراست امروز
چشمانتظار انتخاب ماست امروز
این انتخابات آبروی ملت ماست
تجدید بیعت با شهید خدمت ماست
گرچه رئیسی رفت اما مکتبش ماند
در یاد ملت خدمت روز و شبش ماند
تابید زیر سایۀ خورشید چون ماه
سبقت گرفت از سایرین با «صِبْغَةَ اللّه»
با مردمش جوشید و بر دشمن خروشید
در این سه سال اندازۀ ده سال کوشید..
داغش عیان در اشک دانهدانۀ ماست
هجران او باری گران بر شانۀ ماست
آری رئیسی فاطمی و حیدری بود
همواره در خط امام و رهبری بود
دلخسته بود اما چراغ صبر افروخت
قلب صبور رهبر از مظلومیاش سوخت
این هشت گل، دستهگلی از مردم ما
با عشق، تقدیم امام هشتم ما
رحمت به روح آن شهید دیپلماسی
آن قهرمان دیپلماسی حماسی
هر کس به دل دارد هراس از خشم دشمن
خود را به ذلت افکند در چشم دشمن
از منظر تاریخ این نکته ظریف است
پامال دشمن میشود هرکس ضعیف است
آن هشت سال صلح برجامی ضرر بود
از جنگ تحمیلی خسارتبارتر بود
ننگ است دل بستن به امضای شیاطین
بدتر از آن، گفتند این امضاست تضمین!
صد روز در جام ولایت زهر کردند
یک شب «به وقت شام» بیخود قهر کردند
آنکس که همگام است گاهی با «کری»ها
پا میگذارد روی خون «باکری»ها
وقت است تا اشعار پرشوری بخوانم
جا دارد از اقبال لاهوری بخوانم
تا چند در خوابی در این ملک جوانخیز
ای دوست «از خواب گران خواب گران خیز»..
در چشم بعضی درهم و دینار، دین است
اسلام امریکایی اینان، همین است
آنان که دنبال شعار برد-بردند
برخی برادرهایشان خوردند و بردند
در خواستگاه خستگان، جزء خواصاند
این اشعریها همنوا با عمروعاصاند
در حق حزبالله شک کردند اینان
همواره شیطان را بزک کردند اینان..
یک عده امریکاپرست افسوس، دربست
قبلهنمای قلبشان مایل به غرب است
اینان که مهر غرب را در سینه دارند
بیخود همیشه با خودیها کینه دارند
در سفرۀ ابلیس گویا کاسهلیساند
انگار در ایران، سفیر انگلیساند
خیری ندیدیم از مدیران نفوذی
یارب بکن شر منافقهای موذی
ملک علی را حفظ کن از خودسریها
از مکر اشعثها و شر اشعریها..
آری چه بیم از فتنهجوییهای دشمن
در پیش روی ماست فرداهای روشن
والفجر! با زهرا لیالٍ عَشر داریم
والشمس! با خورشید حشر و نشر داریم
در سایهاش آیات فتح و نصر با ماست
والعصر! الطاف ولیعصر با ماست
#سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#میثم_تمار_علیه_السلام
#شهادت
#قصیده
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
آن شیردل بیشه سر سبز ولایت
آن عاشق و دل باخته مکتب ایثار
در چرخ کمال علوی، اختر دانش
بر باب علوم نبوی، صاحب اسرار
پرسید از آن شیفته آل محمد
فخر دو جهان، شیر خدا حیدر کرار
کای دوست! چه حالی است تو را گر ز ره کین
در راه ولایت ببَرندت به سرِ دار؟
هم دست تو، هم پای تو از تیغ شود قطع
آرند زبان از دهنت فرقه اشرار
گفتا که اگر دادن جانم به ره توست
جانم به فدای تو! به هر لحظه دو صد بار
گویند که در کوفه حبیببنمظاهر
برخورد به او خندهزنان بر سر بازار
فرمود که ای یار علی! در همه احوال
بینم که در این راه کشی محنت بسیار
در پاسخ او میثم تمار چنین گفت:
ای پور مظاهر! زهی از دولت بیدار!
بینم که ز خون سر تو چهره شود سرخ
در راه حسینبنعلی، رهبر احرار
مردم سخن هر دو شنیدند ولی حیف
لبخند تمسخر زده با حالت انکار
چندی نگذشت از سخن آن دو که دیدند
صدق سخن هر دو نفر گشت پدیدار
میثم ز سر دار بلا سر به در آورد
چون ماه فروزنده ز آغوش شب تار
دو پا و دو دستش ز بدن، قطع و زبانش
گویا به ثنای علی و عترت اطهار
فریاد زد: ای مردم! دانید علی کیست؟
احمد چو علی هست و علی، احمد مختار
دانید علی کیست؟ همان کس که به فرداست
مهرش ثمر جنت و بغضش شرر نار
دانید علی کیست؟ علی، جان رسول است
قرآن محمد به فصاحت کند اقرار
دانید علی کیست؟ علی محور توحید
دانید علی کیست؟ علی نقطه پرگار
بالله! که با طاعت کونین نباشد
بر خصم علی جز شرر نار، سزاوار
از منطق او کاخ ستم شد متزلزل
گفتی که مگر خطبه مولا شده تکرار
میرفت که در کوفه فتد شور قیامت
وز تخت شود زاده مرجانه نگونسار
با خشم رسیدند و بریدند زبانش
کز پیش از این ظلم، علی بود خبردار
بعد از سه شب و روز از این وقعه جانسوز
زد نیزه به پهلوش عبیداللَّـه غدار
در راه علی کشته شدن آرزویش بود
جان داد شجاعانه در این ره به سرِ دار
نگذشت مگر اندکی از کشتن میثم
تا واقعه کرب و بلا گشت پدیدار
شد نوبت جانبازی فرزند مظاهر
ماه اسدی، آن اسد بیشه پیکار
از یوسف زهرا بگرفت اذن شهادت
چون صاعقه زد بر جگر لشکر کفار
پوشید ز جان دیده و کوشید به صد جهد
تا نقش زمین گشت به خاک قدم یار
گردید ز خون سر او سرخ، محاسن
آن سان که به او گفته بُدی میثم تمار
افسوس! که شد پیکر آن حافظ قرآن
آزرده چو برگ گلی از نیش دو صد خار
قاتل سر نورانی او برد به کوفه
گرداند چو خورشید به هر کوچه و بازار
میرفت به هر رهگذر و کوی و بیابان
طفلی پی آن قاتل و آن سر به دل زار
قاتل به تحیر شد و پرسید از آن طفل
آیی ز چه همراه من؟ ای طفل دلافکار!
آن کودک دل سوخته در پاسخ او گفت:
این است سر باب من، ای جانی خونخوار!
این حافظ قرآن و حمایتگر دین است
کُشتی ز چه او را به هوای دو سه دینار
فرزند حبیب! ای گل گلزار مظاهر!
فریاد مزن؛ سوز دل خویش نگه دار
دیدی تو سر پاک پدر لیک ندیدی
طشت زر و چوب ستم و لعل گهربار
کن گریه بر آن سر که شکستند به چوبش
نفرین به یزید و به چنین شیوه و رفتار
کن گریه بر آن سر که به چشمان پر از اشک
در بین عدو عترت خود دید گرفتار
«میثم»! جگر شیعه در این آتش غم سوخت
هر مصرع اشعار تو شد یک شرر نار
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#روز_مباهله
#غزل
محمد(ص) آمد و نورٌ علی نور است همراهش
علی(ع) یک سمت و آن سو حضرتِ زهرای دلخواهش
حسن(ع) محکم گرفته مهربان؛ دستِ حسینش(ع) را
قدم برداشت و رویید گل ها بر سرِ راهش
خدا دلدادۂ این پنج تن بود و سفارش کرد
که بی وقفه بگردد دورشان، خورشید با ماهش
مسیحیانِ نجران آمدند اما عقب رفتند
پیمبر(ص) بود و خانوادۂ از غیب آگاهش
هراس افتاده بر جانِ کلیسا، میزند ناقوس
ترک خورده صلیبِ سنگی از اندوهِ جانکاهش
علی(ع) بر هم گره اندازد ابرو را، همین کافیست
که عیسی میرسد بیتاب و سرگردان به درگاهش
خدا داده به زهرا(س) آنچنان اعجاز که والله
به ویرانی مبدّل میکند یک آهِ کوتاهش
پسرهای علی(ع) هم که اگر نفرین کنند ای وای...
زمین می مانَد و کوهی که نه! آری بخوان کاهش
مبادا لحظه ای بیرون بیاید از غلاف خود
امان از ذوالفقارِ مرتضی(ع) و خشم گهگاهش!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem