#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#ترکیب_بند
از صفات فاطمه توحید می آید برون
از کنار نور او خورشید می آید برون
امتحان پس داده قبل از خلقتش پیش خدا
با نزولش عالم از تردید می آید برون
سوره ی کوثر شبیه سن و سال او کم است
لیک از آن مرجع تقلید می آید برون
کیست زهرا آنکه با ضعف بدن هم از لبش
وقت بابا گفتنش، امّید می آید برون
آنکه حتی رو گرفت از چشم نابینای شهر
تا غریبی علی را دید می آید برون
صورتی که زیر پوشیّه است از فرط ورم
نیمه شب وقتی حسن خوابید می آید برون
کهکشان، رنگ کبود چشم تار مادر است
کوچه های عرش اعلا داغدار مادر است
کی اسیر وعده ی امروز و فردا بوده است
هرکجا تکلیف بوده فاطمه پا بوده است
موقع تحریم در شعب ابی طالب فقط
او کنار مصطفی ام ابیها بوده است
گرچه شورای سقیفه بر ولایت پشت کرد
فاطمه بوده که پشتیبان مولا بوده است
بی تفاوت بودن انصار را اصلاً ندید
رفته دنبال علی، هرچند تنها بوده است
عده ای غصب فدک کردند با سیلی زدن
اصلاً از اول سر اسلام، دعوا بوده است
پیش چشمان همه افتاد زهرا بر زمین
آنکه پای مرتضی جان داد، زهرا بوده است
فاطمیه را نباید دید صرفاً اتفاق
فاطمه بیعت نخواهد کرد با اهل نفاق
خوب همسر داری اش بود و نبود فاطمه است
اینکه زن تکریم شد صرف وجود فاطمه است
خانه داری کردنش هم خیر دنیا داشته
رزق ما روزی ما از دست جود فاطمه است
مادر آب است و از آب است کُلّ شیء، حَی
اینکه گریانیم لطفِ صبحِ زود فاطمه است
از نخ و سوزن زدن هایش به پیراهن ببین
تار و پود کربلا از تار و پود فاطمه است
چند وقتی میشود که خانه درهم برهم است
داغ زینب، بیشتر روی کبود فاطمه است
آنچه دارد میزند آتش علی را، میخ نیست
نیمه شب با درد بازویش، سجود فاطمه است
خانه بی لبخند زهرا، خاک قبر مرتضاست
روضه های کوچه ها سنگین تر از کرببلاست
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#چارپاره
هرچه من درصفات حق دیدم
همه جا جلوه کرده ای زهرا
تو که هستی که بارها خوانده
مصطفی مادر خودش او را
ای که نور نماز تو دارد
ز خداوند اتصالش را
جبرئیل آمده سلام کند
فاطمه می دهی مجالش را؟
عِلمِ اسماء و فضّه ی خود را
می کشانی به عَلَّم الاسماء
ای تجلی اسم، بسم الله
اسم تو انسیه است یا حورا؟
نقطهء عطف ختم قرآنت
نقطهء زیر باءِبسم الله
آمده در میان خانهء تو
کعبه هم در شعاعِ بسم الله
مَحرم و مُحرمت حسین و حسن
حَرم اللهِ بی حرم زهرا!
بدی ام را به روی من نزدی
قابل التوبه! مادرم ...زهرا...
"عجز الواصفون عن صفتک"
در مقام تو شاءنیت دارد
مرتضی که ولی امر همه است
از ولای تو عافیت دارد
در نبرد چهل نفر نامرد
همه را می کُشد تکبّر تو
ذوالفقار تو حرز نام علی
جوشن حیدر است چادر تو
چشم تارت که بوده عین الله
همه جا ناظره است فاطمه جان
ذکر مولا کنار آتش در
ذکر یافاطر است فاطمه جان
با همان چکمه اش چه نامردی...
ضربه زد بی هوا به در، که شکست
ناله ای می زدی که ای فضه
شیشه ام را بیا ببر، که شکست
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#چارپاره
آسمان نگاه تو تیره
اشک چشمان من شده جاری
قطره قطره چو شمع میسوزی
و به پای غریب می باری
خوب میدانم ای حبیبه من
رنگ رخسار تو چرا نیلی است...
پای چشمت چرا سیاه شده...
این کبودی کبودی سیلی است
آن زمانی که بر زمین خوردی
بر زمین گوئیا فلک می خورد
همچنان استخوان پهلویت
شیشهء قلب من ترک می خورد
حرفهایت این دم آخر
یک غزل یک قصیده ناب است
ای گل طاهر و مطهره ام
بسترت از چه غرق خوناب است
در هوائی گرفته و دلگیر
شور و حال تگرگ داری و بس
بعد هجده بهار پائیزی
فاطمه شوق مرگ داری و بس
یک اذان یک اقامه دیگر
تا نماز وصال تو راه است
همدم و همکلامِ رفتنی ام!
بعد تو محرمم دل چاه است
حسن از تو چه دیده است مگر
که سرشکش ز چشم می آید
تا که نام مغیره می آید
می خروشد به خشم می آید
بین دریای اشکهای علی
دختری غمزده مشوش بود
در غمستان غربتت میسوخت
خانه ای که حصار آتش بود
یاد داری تو ای صبورعلی
بین خون استخاره میکردی
درحمایت ز من گریبان را
گوش تا گوش پاره میکردی
یاد داری که کوچه ها پُربود
از تماشاگران بی احساس
روز بود و کسوف را میدید
چشم بی غیرت عوام الناس
چهره ات چون بهشت زیبا بود
گرچه وصفش به ماه میکردم
مانده ام مات چهره آن چهره است
یا که من اشتباه میکردم
برتن دخترت چه می آید
چادری که نماز می خواندی
کاش میشد به خاطر زینب
پیش ما در مدینه می ماندی
قلهء افتخار من بنگر
ریزش کوه تاب و صبرم را
خانه بی تو میشود قبرم
گوشه گوشه ببین تو قبرم را
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#ترکیب_بند
تویی که یاور و منّای احمدی سلمان
چرا به گریه فتادی، مردّدی سلمان
بیا به داخل خانه، خوش آمدی سلمان
چه خوب شد که سری هم به ما زدی سلمان
درست آمده ای! خانه ی علی اینجاست
درست آمده ای! این گرفته رو زهراست
عزای صاحب عزا را کسی نمی خواهد
بیا که خاطر ما را کسی نمی خواهد
علی ولی خدا را کسی نمی خواهد
مریض هست و شفا را کسی نمی خواهد
درون سینه شان ارزنی ارادت نیست
خداوکیل، کسی نیتش عیادت نیست
مگو که چشمِ من ِزار، خون گرفته چرا
مگو که خانه ام این بار، خون گرفته چرا
مگو که این در و دیوار، خون گرفته چرا
مگو که بستر بیمار، خون گرفته چرا
سئوال کن که چه دیدند فضه و اسماء
سئوال کن ولی از من نه... از خود زهرا
به قدر غایت یک مرد، پای من جنگید
زمین نخورد و به پای ولای من جنگید
ز ذوالفقار، فراتر برای من جنگید
چو صبر دست مرا بست، جای من جنگید
نداشت دشمن حیدر، تصور زهرا
ببین پناه گرفتم به چادر زهرا
دعای فاطمه ام را گذاشتم مسکوت
گمان کنم که هوایی شده رود لاهوت
وصیتی شده دیشب، که مانده ام مبهوت
بیا بگو که بسازم چگونه یک تابوت
بیا که راز دلم را به چاه می گویم
ببین چگونه شده رو به قبله بانویم
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#وداع
#غزل
چاره ای بر این غم سربار کن بعداً برو
یک دعا در این شب دشوار کن بعداً برو
تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه
راه مرگم را خودت هموار کن بعداً برو
آخرش بی اذن تو پوشیه را برداشتم
شکوه ای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو
آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟
فکر خون مانده بر دیوار کن بعداً برو
با دعای تو دل همسایه ها راضی شده
لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو
بازویت که پر ورم... هر دنده ات که جابجا...
هرچه را که دیده ام، انکار کن بعداً برو
روزه نذرت کرده ام یک بار دیگر پا شوی
لا اقل پیشم بمان افطار کن بعداً برو
ناسزاهایی شنیدم از همه وقت سلام
فکر داغ حیدر کرار کن بعداً برو
هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت
جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو
کاسه ی آب از کسی دیگر نمی گیرد حسین
عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو
پیرهن را بافتی، اما یکی کافی نبود
باز هم روی کفن ها کار کن بعداً برو
زینبت بوسه بجای تو به حنجر می زند
چاره ای بر نیزه ی اشرار کن بعداً برو
دخترت دق می کند وقتی اسارت می رود
فکر معجر، بر سر بازار کن بعداً برو
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
#امام_زمان_عج
#فاطمیه
دلم را به بزم محبت کشیدی
دوباره مرا پای صحبت کشیدی
ز بی آبرویی من هم گذشتی
از این نوکر پست، منّت کشیدی
گناه مرا دیدی و گریه کردی
عزیزم بمیرم خجالت کشیدی
اگرچه یکی غصه ات را نخورده
تو جای همه، آهِ حسرت کشیدی
نشد خانه ام، خیمه گاه تو باشد
ز نا اهلی ام، درد غربت کشیدی
شنیدی که دلتنگ شهر حسینم
لب تشنه ام را به تربت کشیدی
گنهکارم اما نجف لازمم من
چرا روی پرونده ام خط کشیدی
اگر روضه دارم دعای تو بوده
اگر فاطمی ام، تو زحمت کشیدی
سحر در کنار مزارش نشستی
به اینجا مسیر زیارت کشیدی
سلام ای گل پرپر خانه مادر!
چرا پوشیه روی صورت کشیدی؟
الهی که دیگر مصیبت نبینی
تو از میخ در هم مصیبت کشیدی
دم کوچه افتاده بودی و گفتی؛
علی را چرا پای بیعت کشیدی
اگرچه لگد خوردی از حال رفتی...
کنارش نفس های راحت کشیدی
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_بستر_پردرد
#وداع
#فاطمیه
#مربع_ترکیب
خورشید عالمتاب من! تابش نکردی
در خانه ات احساس آرامش نکردی
یکبار هم از شوهرت خواهش نکردی
مظلوم من! با ظالمان سازش نکردی
حتی میان بسترت هم ایستادی
زهرا عجب درسی به اهل ظلم دادی!
این زخمِ روی سینه ی تو کارِ در نیست
در شهر گشتم، مرهم درد کمر نیست
باور کن اینجا از علی مظلوم تر نیست
حالا که من تنها شدم وقت سفر نیست
کار مرا با رفتن خود زار کردی
با درد پهلو روز آخر کار کردی
میخواهد از اشکم دو دست لاغرت چه؟
چیزی بگو! آمد سر این پیکرت چه؟
گیرم لباست نو شود، آن بسترت چه؟
میخندی اما گریه های دخترت چه؟
آن پهلوان که لشکر خیبر بهم ریخت
پای وصیت های تو آخر بهم ریخت
تابوت تو آماده و تابوت من نه!
کاری اگر داری بگو، غسل و کفن نه!
در شعله ها افتاده بوده این بدن، نه؟
جای همه هست این وسط، جای حسن نه!
خیره شدن هایش به آن چادر، اشاره است
در دست هایش تکه های گوشواره است
خانم! ندیدم بین کوچه مَردی اصلاً
پیدا نکردم همدمی، همدردی اصلاً
زهرا نمی آید به من شبگردی اصلاً
فکری برای بچه هایت کردی اصلاً؟
برخیز و آن چادر نمازت را سرت کن
جان علی، چاره برای دخترت کن
لرزان شده پایم، دگر حیدر بریده
قلب برادر سوخته، خواهر بریده
روزی حسینش میشود حنجر بریده
با کُندی خنجر شود آن سر، بریده
آنجا که غیر از نیزه ها چیزی تنش نیست
دنبال سر می گردی و پیراهنش نیست
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#شب_جمعه
#غزل
بوی عصیان می دهد گرچه جسارت های من
تو کرامت می کنی وقت سماجت های من
باز هم شرمنده ام از اینهمه بار گناه
باز هم می بخشی ام قبل از ندامت های من
هیچکس گوشش به حرفم نیست جز تو ای رفیق
می نشینی نیمه شب ها پای صحبت های من
بچه ی لجبازم اما دوستم داری خدا
خاک می ریزی خودت روی لجاجت های من
آنقدر تو آبرویم را خریدی پیش خلق
که کسی اصلاً نزد حرف از فضاحت های من
تا گره بر کار من افتاد، کارم شد درست
هست محتاج کمی انگور، حاجت های من
حال ما بیچاره ها با یاعلی خوش میشود
شوق ایوان نجف دارد زیارت های من
ذکر تسبیح شب جمعه حسین است و حرم
قیمتی تر میشود با او عبادت های من
با لب خشکیده در مقتل صدا می زد حسین ....
زیر و رو شد با نوک چکمه قرائت های من
گفت مادر جان بمیرم زخم پهلو بدتر است ...
از هزار و نهصد و اندی جراحت های من
اولین بار است می دزدم نگاهم را ز تو!
فکر آن پیراهنی یا این خجالت های من؟
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#فاطمیه
#غزل
اگرچه دوست، ندیده گرفته اعمالم
همان گدای خطاکار و غرق اِشکالم
وصال یار چه دارد که در فراقش نیست؟
کجاست حالِ خوش من؟ ... هنوز بدحالم
گلایه از قفسِ نفس می کنم تا صبح
نمی برد به هوایش مرا دو تا بالم
به دام حیله ی خناس ها گرفتارم
کشیده مکر شروران، مرا به چنگالم
کسی به تاجرِ خسران زده نمی خندد
گناه کردم و آتش زدم به اموالم
اگرچه غربت من را کسی نفهمیده ...
اگرچه نیست کسی یار من در این عالم ...
سلام من به همه نوکران آقایم
که وقت روضه می آیند باز دنبالم
یکی کمک بکند، مادری زمین خورده
زمان ذکر مصیبت که می رسد، لالم
برای دست ورم کرده اش، دلم خون است
بیاد درد قنوتش هنوز می نالم
لباس یاس، تن لاله را نمی پوشاند
بیاد بسترِ خونی، مریضْ احوالم
چهل نفر به زنی باردار، لطمه زدند
نگفته بی خبر از آن هجوم و جنجالم
صدای میخ در آمد، صدای زهرا نه!
کنار شعله ی آن در، به فکر گودالم
فدای آنکه فرو رفت نیزه در دهنش
برای پیرهنی، پاره پاره شد بدنش
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
ای شب یلدای هجرت بیشتر از سال ها
ای حضورت در شب غم، بهترینِ فال ها
بخت کور عاشقان را باز کن یابن الحسن
تا به کی بسته به چین ابرویت اقبال ها
سجده ای، اشکی، دعایی در نماز نافله!
بی دعایت بوی عصیان می دهد اعمال ها
کربلا! من اشک میخواهم که تطهیرم کند
چون شب جمعه شود تقسیم، شور و حال ها
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
ای شب یلدای هجرت بیشتر از سال ها
ای حضورت در شب غم، بهترینِ فال ها
بخت کور عاشقان را باز کن یابن الحسن
تا به کی بسته به چین ابرویت اقبال ها
سجده ای، اشکی، دعایی در نماز نافله!
بی دعایت بوی عصیان می دهد اعمال ها
کربلا! من اشک میخواهم که تطهیرم کند
چون شب جمعه شود تقسیم، شور و حال ها
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات_با_خدا
#لیله_الرغائب
#مسمط
آمده در گذرش باز کسی آلوده
عاشقی، در به دری، مستحقی فرسوده
مرهانید مرا از در او بیهوده
کار من بوده گدائیش فقط تابوده
بی جهت نیست که شد خاطر من آسوده
چونکه هاتف سحرِ روز ازل فرموده:
بنشین بر سر این سفره اگر گمراهی
راه گم کرده بیا،بر در باب اللهی
دستمان از جگر نخل ثمر می چیند
پر پرواز بده، عشق که پر می چیند
نقشه های است که تقدیر سحر، می چیند
پای مان را علی از کوی و گذر می چیند
روزی سائل خود را دم در می چیند
نان و خرما به سر سفره، پدر می چیند
بنشین با پدر خاک،ندارد راهی
راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی
منم و چشم وی و جام،بده دستم می
تا فراموش کنم غیر، به لب بستم می
با وجود تب شوقش نکند مستم می
کرده پاگیر شرابش، نه که پابستم می
تا که ساقی است علی پای تو پا هستم می
قابل التوبه خود اوست، مکن پستم می
نذر کن بر در این میکده سالی ماهی
راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی
شب این طایفه بی دوست،مگر سر شدنی است
او جمیل است و نوشتند که اظهر شدنی است
مالک خاک درش مالک اشتر شدنی است
کاسهء پس زده اش بادهء کوثر شدنی است
چون که میزان بود عصیان تو کمتر شدنی است
چون صراط است، ورود تو به محشر، شدنی است
سعی کن با مدد شاه،نمانده راهی
راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی
فکر کن محشر کبراست،علی هست و بتول
روضه برپا شده با رخصت چشمان رسول
می کند شور مصیبت کمی از عُرف،عدول
می کشد چند دقیقه، سپس این مرثیه طول
اشکها می کند از روزنهء چشم، حلول
تا شود روضهء برپا شده در عرش، قبول
ای که تا صبح قیامت پی ثاراللهی
راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی
بعد آن روز که شد،روضهء محرابی، سر
عمرها می شود از غربت اربابی،سر
می شود محفل این جمع،به بی تابی،سر
می کند مادر تشنه به کفِ آبی ، سر
می رسد بعد به سرنیزه،زِ هَر بابی، سر
می شود وارد محشر تنی امّا، بی سر
می کِشند آه ملائک پی زهرا آهی
راه گم کرده بیا، بر باب اللهی
صحنه ای باز مجسم شده است از گودال
کاش می داد یکی بر تن ارباب، مجال
پشت هم نیزه پران بود که می زد بر خال
ضربه می خورد لبی تشنه و می رفت از حال
خنجری سر به هوا خورد به سر از دنبال
بعد شد بر سر انگشتر و کاکل جنجال
مادرش گفت چه از پیرهنش می خواهی
راه گم کرده بیا،بر درباب اللهی
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem