#امام_سجاد_علیه_السلام
#شرح_حالی_از_ابوحمزه_ثمالی
نشستم یه گوشه با حال خراب
شدم نی که از غم حکایت کنم
گلومو گرفته یه بغض غریب
میخوام قصه ای رو روایت کنم
ابوحمزه میگه که وارد شدم
توی خونه ی سیدالساجدین
دیدم آسمون چشاش ابریه
بازم خیسه سجاده روی زمین
تحمل نکردم به حرف اومدم
با یه حالی گفتم که جونم فدات
چهل ساله که حال و روزت اینه
چقد گریه آخه فدای چشات
شده زخم پلکات بمیرم برات
چقد گریه آخه گل فاطمه
شهادت که ارث تبار شماست
شهادت که ارث بنی هاشمه
مگه حمزه کشته نشد تو احد
مگه سجده گاهِ علی خون نشد
نیفتاد زهرا مگه پشت در
مگه مجتبی تیر بارون نشد
رسید اینجا تا حرف دیدم امام
هنوزم دلش انگاری کربلاست
صدا زد ابوحمزه رحمت به تو
شهادت همیشه تو تقدیر ماست
ولی میدونی تا که یادم میاد
میگم کاش عمرم به فردا نبود
شهادت آره ارث ما طایفه ست
اسارت ولی ارث ماها نبود
نبودی ندیدی که تو کربلا
چطور خواهرام میدویدن رو خار
فرار کردن از خیمه ها عمه هام
بیا و دیگه رو دلم دس نذار
#میلاد_حسنی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#مربع_ترکیب
نزد کریمانِ دوعالم خوشه چینم
پای بساط اهل بیت از راغبینم
بر پنجم شعبان گره خورده است دینم
مدیون خیر و لطف زین العابدینم
از برکتش شد خانه ی مولایمان شاد
آمد علیِ دوم ارباب، سجاد
آمد به ما آموخت طرز بندگی را
پای مناجات و دعا، پایندگی را
آورد با خود راه و رسم زندگی را
آموخت با رفتار خود بخشندگی را
ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود
کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود
گَرد فراموشی ازین آیین زدوده
دین را دوباره با دعا احیا نموده
ابواب رحمت را سوی مردم گشوده
در هر مناجاتش، گریز روضه بوده
با سجده هایش خلق را دلگرم می کرد
سنگ دل هر غافلی را نرم می کرد
تابید نورش، بازتابش شد صحیفه
خیر کثیرِ آفتابش شد صحیفه
پیغمبری کرد و کتابش شد صحیفه
ارکان ناب انقلابش شد صحیفه
دل های ما را با مناجاتش تکان داد
راه خدا را با ابوحمزه نشان داد
از سجده هایش روح ایمان، جان گرفته
با گریه هایش دین، سر و سامان گرفته
از یک دعای نوکرش، باران گرفته
با مادر او آبرو ایران گرفته
لطفی ندارد روزی ام بی شهربانو
دست من و احسانِ بی بی شهربانو
کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد
خیلی غلام، آقا خرید و تربیت کرد
نسبت به داغ کربلا با معرفت کرد
با روضه هر جامانده را خوش عاقبت کرد
خیره به ظرف آب می شد، تشنه می ماند
از کام بابایش همیشه روضه می خواند
با روضه اش تا سال های سال، می سوخت
یاد لباس خونی و پامال، می سوخت
یاد تن بی سر، ته گودال، می سوخت
یک عمر یاد غارت اطفال، می سوخت
با گریه اش تبلیغ کرد و کم نیاورد
با گریه اش ما نوکران را گریه کن کرد
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#غزل
چنین که ماه به این طفل واکنش دارد
برای جاذبه هم چهره اش کشش دارد
کمان ابرویش آرش، دو چشم،لیل عرب
که خون شیعه و خون هخامنش دارد
تمام ادعیه اش راهکار زندگی است
که از «صحیفه»ی خود قصد پرورش دارد
به طرز خمس عَشَر نیز یادمان داده
که خواستن ز خداوند هم رَوَش دارد
خدای بعد تو آن قدر شد به ما نزدیک
که جای نبض،رگ گردنم تپش دارد
به غیر اینکه امامی،چنان شدی سجاد:
که در قضا و قَدَر حرف تو برش دارد
شروع نهضت ادعیه بعد کرب و بلاست
ریاضی است جهان: بعد پنج،شش دارد
و متصل به سجود است این قیام آن قدر؛
که در تمامی ذرات گسترش دارد
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#حضرت_شهربانو
آن جا که میل یار، اسیری عاشق ست
در بند می روند ولی سر نمی دهند
ایرانیان به هیچ بزرگ قبیله ای
جز خاندان فاطمه دختر نمی دهند
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#غزل
شبیهِ سیبِ غلطانی که از جوی تو میآید
دلِ سرگشتهی ما از شبِ موی تو میآید
تو آنقدر از خدا سرشار هستی که نمیدانیم
که این عطرِ خداوند است یا بوی تو میآید
تو از آن جلوههایِ ذاتیِ حقی که از لاهوت
علی حق و علی حَی از دَمِ هویِ تو میآید
حسین آنقدر عادت بر تماشایِ علی دارد
به هرجا میرود تنها دلش سوی تو می آید
حسین است و علی اکبر رسول الله را آورد
امیرالمومنینش هم که با روی تو میآید
کنارِ شهربانو فاطمه ذوقی دگر دارد
که از این مادرِ ایرانیان بویِ تو میآید
خدا میخواست میدان داریات پنهان شود وَرنَه
سلحشوری علمداری به بازویِ تو میآید
گره بر اَبرویت ای کاش میدادی و میگفتند
کجیِ ذوالفقار آری به اَبرویِ تو میآید
خدا میخواست دستت بسته باشد وَرنَه با تیغی
سرِ گردنکشان در زیرِ زانویِ تو میآید
خدا را شکر در بیچارگیِ ما در این ایام
به دادِ ما دعاهای تو دارویی تو میآید
بخوان "یا مَن تُحَلُّ..." تاکه حل گردند مشکلها
که هرجا سائلی باشد سرِ کویِ تو میآید
چه خاکی خطبههایت بر سرِ آلِ یزید آورد
هنوز از کاخِ ویرانش هیاهویِ تو میآید
دلِ زینب کنارت قرص میشد در تمامِ راه
که پایش بعد عباسش به زانوی تو میآید
« ندانم دل کجا مینالد از دردِ گرفتاری
صدایِ چینیای از چینِ گیسوی تو میآید»
نمیدانم چه آمد بر سرت از کوفه تا شام
صدایِ فاطمه از دردِ پهلویِ تو میآید
«»:بیدل
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_سجاد_علیه_السلام
#مدح
#اعیاد_شعبانیه
#مسمط_مخمس
به حضور حضرت چشم تو شده سِرِّ آئینه بر ملا
به نفیر نافذ هر دمت به اجابت آمد هر دعا
که به یمن مقدمت آمده به شعف طلیعه ی اقتضا
به مقام حادث ذات می که تویی کتابت اصطفا
سر سجده برده به قامتت شریان جرعه ی ابتلا
یم استجابت هو هوَ به عبادتت شده بی قرار
نرسد به منزل می فروش که عیان شود رخ نوبهار
مگر از شمیم صحیفه ات بزند پیاله ی بیشمار
که تو انتهای اجابتی به تو ملتجی شده روزگار
به دعای حضرت اشک تو به اجابت آمده هر دعا
تویی آنکه نام جناب تو شده زین زینت عابدین
لمعات نور قدیم تو به حدوث عیان شده در زمین
قدحی که پر شود از دمت شود آیت ره متقین
که شعاع اقدس فیض تو بُوَد اصل شائبه ی یقین
به دو دیده دیده ی دل رسد به اشاره ات سوی کبریا
عجبا ز تاک دوچشم تو که زغصه آمده خونفشان
چه اقامه ای چه مقاله ای که ز اشک چشم تو شد عیان
گذری به رهگذر بلا به نوای خسته ی کاروان
همه خار و نشتر و کعب نی ره شام و شادی شامیان
به اسارت آمده سوی تو غل جامع از شرر بلا
تو خطیب خطبه ی عزتی تو بدیع روح عبادتی
تو قیام قائم غربتی تو کتاب و نص سیادتی
تو امام روز قیامتی تو علیم علم شهادتی
که اسیر صبر تو شد ستم که تو روح حکم ولایتی
به مقام نوری حضرتت به تجلی آمده هل اتی
همه شور شعر بلاکشان نفسی ز نشئه ی جام تو
شرر شراره ی یعدلون اثری ز شرح کلام تو
صفحات مصحف صبر خم غلیان فیض مدام تو
نرسد کسی به شکوه دل مگر از جواز مقام تو
شرف مقام حضور تو جلوات جلوه ی من تشاء
شب بی دلی دل بیدلال همه طوف کعبه ی کوی تو
مه کامل آیینه ای که زد می حیرت مه روی تو
اثری که محفل می کشان گره خورده بر شب موی تو
شعفی شبی چه شود رسد اثرات خلسه ز سوی تو
اگر این چنین شود آن شود که شود فنا غزل بقا
کلامات مصحف از عشق تو به عبارت آمده برزبان
نفحات سِر نفحت از دم حضرتت شده در بیان
گِل آدمی به ولای تو زده ره به جانب لامکان
اثر از نگاه تو داده جان به گلی که آمده نیمه جان
که پریش طره ی حضرتت شده شوق عاشق مبتلا
#امیر_سهرابی
#طره_اصفهانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
صد ره از هوش رَوَم چون رسد از کوی تو باد
آن قدر بیخودی از بوی تو دارم که مپرس
#محتشم_کاشانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مناجات
#غزل
خبر پیچیده در عالم که درّ ناب می آید
نگین پنجم ِ آل کسا؛ ارباب می آید
در آغوشش گرفته فاطمه(س)، یکریز پیغمبر(ص)-
برای بوسه بر لبهای او بیتاب می آید
چه تمرین میکند فطرس طریقِ دست بوسی را
مگر شب تا سحر در چشم هایش خواب می آید!!
فقط مشتاق دیدار است و وعده داده بر بالَش
که محض پر گشودن بهترین اسباب می آید
خدا قنداقه اش را با حریرِ کهکشان بسته
برای خواندنِ لالایی اش مهتاب می آید
ملقّب شد به «ثاراللهْ»! قطعاً قبله و کعبه...
برای دیدنش با مسجد و محراب می آید
علی(ع) در سایۂ گهواره اش «والشّمس» میخواند
وَ سائل با رعایت کردنِ آداب می آید
یقیناً می رود با دست های پُر از این خانه
کسی که بی ریا، با قصدِ دقّ الباب می آید
به یاد تشنگی هایش می آید اشک از چشمم
میان روضه مادامی که حرف از آب می آید!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
«اَحسنُ الخالِقین» از آن روییم
که تو را آفریدهایم حسین!
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#مدح
#مربع_ترکیب_بند
دارم از رابطهی شاه و گدا میگویم
پشتِ این در «بده در راه خدا» میگویم
تا بیایند، همه همسفر اشک شویم ...
«هر که دارد هوس کربوبلا» میگویم
فطرس از راه برس؛ راه بلد میخواهم !
از پرِ نامهرسانِ تو مدد میخواهم
آسمانجُلتر از آنم که کبوتر باشم
آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم
سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم
من فقط آمدهام دربدرِ در باشم
پشت این قافله ما را بدوانید فقط
دست ما را به ضریحش برسانید فقط
دستِ عرشی شدهی تربت او بر سرم است
هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است
جنسِ گهوارهی ارباب، ضریحی از چوب
بندِ قنداقهاش از ریشه دخیلِ حرم است
شعر نه؛ واژهای از دفتر شاعرهایم
زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم
گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست
آجرِ روضهایِ بزمِ عزایش اینجاست
دستبوسان؛ به حرم؛ همنفسِ خوبانند
صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست
هر کجاییم، کنار حرم اربابیم
خاک پاییم، غبار حرم اربابیم
خبری هست، همه عرش خبردار شده
«فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده ...
... در دلِ قصهی آزادیِ خود میگوید ...
«باز هم حیدر کرار، پسردار شده»
ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم
یارمان آمد و ما نیز، به قربان رفتیم
مادر آب، به دامان؛ سر دریا دارد
پدر خاک، به لب؛ تربتِ اعلا دارد
بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله
باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد
مادرِ آب، عطش را به بغل میگیرد
اشک میآید و لبخندِ لبش میمیرد
روضه نازل شد و در میکده باران آمد
صحبت از آب شد و آیهی عطشان آمد
مقتلِ ناطقِ این روضه؛ پس از باریدن ...
به تسلای دلِ مادر گریان آمد
مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» میگفت
از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» میگفت
خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد
مادری ضجهای از داغِ پسر خواهد زد
لشکری میرسد و بر بدنِ تشنه لبی ...
خنجر و تیغ و عصا؛ سنگ و سپر خواهد زد
آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد
روضهخوان ! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
هستی اش را که خدا داد به دامان علی
خنده ها کرد نبی از لبِ خندان علی
آسمان را به قدم های زمین می ریزد
تا خدا می شنود ذکر حسین جانِ علی
آیه ها یک به یک از وصف جمالش گویند
چشم او نقطه ی با بود به قرآنِ علی
شب معراجِ علی بود در آغوش زمین
دست حق میوه خودش داد به دستان علی
این پسر کیست که لبخندِ خدایی دارد
این غزل سر مگویست به دیوانِ علی
می وزد بوی خدا باز به کاشانه ی عشق...
یوسف فاطمه رو کرده به کنعان علی
گوییا پرده ز رخساره ی مهتاب کشید
چشم خود را که نشان داد به چشمانِ علی
#محمد_بخشوده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
مرا با چشمهای بسته از پل بگذران ای دوست!
تو وقتی با منی دیگر مرا بیم معادی نیست
#فاضل_نظری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem