eitaa logo
تاریخ تشیع
177 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
28 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
4_319907705579896976.mp3
573.9K
هدایت شده از یوسف الزهرا
بحق ثامن الحجج اللهم عجل لولیک الفرج
دوستان سلام ببخشید چند لحظه ای روضه حضرت رقیه میخونم اگه دلتون شکست التماس دعا ⚫⚫⚫⚫ ◼️🌴امروز، روز رقیه حسین(علیه السلام ) است، رقیه ای که همراه با برادر کوچکش علی اصغر حماسه بزرگی را در جهان ثبت کردند تا نامشان در صف اول مریدان امامت ثبت شود، درود بیکران خداوند بر کودکی که بدنش در اثر تازیانه کبود شده بود😭 و درود خدا به آن هنگامی که با دیدن پدر جان از بدنش خارج شد.😔😭 🌴هنگامی که امام حسین(علیه السلام ) در لحظات آخر رقیه را در آغوش می‌گیرد و لب‌های خشکیده نازدانه‌اش را می‌بوسد، در این هنگام رقیه به پدرش می‌گوید العطش العطش، فان الظما قد احرقنی؛ بابا بسیار تشنه‌ام، شدت تشنگی جگرم را آتش زده است،😔😭 ✨امام حسین(علیه السلام ) به او فرمود: کنار خیمه بنشین تا برای تو آب بیاورم. 🔅آن‌گاه امام حسین(علیه السلام ) برخاست تا به‌سوی میدان برود، باز هم رقیه(سلام الله علیها ) دامن پدر را گرفت و با گریه گفت: یا ابه این تمضی عنا؟؛ بابا جان کجا می‌روی؟ چرا از ما بریده‌ای؟ 🔆 امام حسین(علیه السلام ) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد، این نشان از رابطه عمیق عاطفی بین حضرت رقیه‌(سلام الله علیها ) و اباعبدالله‌الحسین(علیه السلام ) دارد. 🌀وقتی‌که عصر عاشورا، دشمنان برای غارت خیمه‌ها هجوم آورده‌اند، کودکان اهل‌ بیت(علیهم السلام ) بر اثر تشنگی در خطر هلاکت هستند، هنگامی که آب را برای رقیه(سلام الله علیها ) می‌برند، آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به‌سوی قتلگاه حرکت کرد.😭😭 🌴‌پس از این‌که هیاهو در دشت نینوا به خاموشی می‌گراید و خاندان آل طه پس از یک روز پر از مصیبت با بدن‌های زخمی مدتی کوتاه را به استراحت می‌گذارند و در شب شام غریبان،‌ حضرت زینب(سلام الله علیها ) در زیر خیمه نیم سوخته‌ای، خواب بر چشمانش سنگینی می‌کند، 💠 در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) را دید، عرض کرد: مادرجان،‌ آیا از حال ما خبر داری؟، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) فرمود: تاب شنیدن ندارم،😔 حضرت زینب(سلام الله علیها ) عرض کرد: پس شکوه‌ام را به چه کسی بگویم؟، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) فرمود: من خود هنگامی‌که سر از بدن فرزندم حسین(علیه السلام ) جدا می‌کردند،‌ حاضر بودم،😭😭 اکنون برخیز و رقیه را پیدا کن. ♻️در این هنگام حضرت زینب(سلام الله علیها ) سراسیمه از خواب برخاست، هر چه صدا زد، ‌حضرت رقیه را نیافت و با خواهرش ام‌کلثوم،‌ درحالی که گریه می‌‌کردند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛‌ تا این‌که نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند، کنار بدن‌های پاره پاره، رقیه را دیدند😭 که خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده‌ و درحالی که دست‌هایش را به سینه پدر چسبانیده است، درد دل می‌کند، 😭😭 🍃حضرت زینب(سلام الله علیها ) او را نوازش کرد و در این وقت حضرت سکینه نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند، در مسیر راه،‌ سکینه(سلام الله علیها ) از رقیه پرسید: چگونه پیکر پدر را پیدا کردی؟ بی بی رقیه جان پاسخ داد: آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، ‌من در اینجا هستم.😭😭 💢مدتی از واقعه عاشورا گذشته بود، کاروان اسیران کربلا به شهر شام رسیده بود. کودکی با چهره ای خاک آلود و کبود در خرابه ای کنار حضرت زینب(سلام الله علیها ) نشسته بود.😔 او که صحنه های عطش خانواده، غارت خیمه ها را با دو چشم خود دیده بود و از وحشت مردی که گوشواره هایش را از گوش هایش کشیده بود، خود را بیشتر به عمه اش می چسباند.. 😭 جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند. پرسید: -عمه جان اینان کجا می روند؟ -عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. -عمه مگر ما خانه نداریم؟ -چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. -عمه پدرم کجاست؟ - به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین کجاست؟ اکنون او را دیدم. زنان اهل بیت که می کوشیدند شهادت پدران را از کودکان پنهان کنند، هرچه کردند نتوانستند او را ساکت کنند. خبر را به یزید رساندند، او دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند تا ساکت شود. 😢😭 سر مطهر و نورانی امام حسین (علیه السلام )را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل رقیه کوچک قرار دادند😔😭 پرسید: این چیست؟ من که غذا نخواستم 😔 گفتند: مگر پدرت را نمی خواستی؟ این سر پدر توست .😔😭 دخترک با دست های کوچک و لرزان خود سرپوش طبق را کنار زد، سر را که دید، رنگ از رویش پرید، وحشت زده و ناباورانه سر را برداشت و در آغوش کشید،😭 بر پیشانی و لب های پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد: ✨یَا اَبَتَاه! مَن ذَا الّذِی خَضَبَکَ بِدِمَائِکَ؟ یَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِی قَطَعَ وَر
ِیدَکَ؟ مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟😭 چه کسی رگ های گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.😭😭 ◾️🍃دختر خردسال حسین(علیه السلام ) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد.😭 همه گمان کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. 😭😭 شبانه او را در همان خرابه مدفون نمودند. مرا دشمن به قصد کُشت می‌زد به جسم کوچک من مُشت می‌زد هرآن گه پایم از ره خسته می‌شد مرا با نیزه‌ای از پُشت می‌زد😔 توئی ماه من و من چون ستاره غمم گشته پدرجان بی‌شماره اگر روی کبودم را تو دیدی مکن دیگر نظر بر گوش پاره😔😭 بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دو چشم خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را😭😭 🥀رقیه(سلام الله علیها ) در روز سوم صفر سال ۶۱ ه.ق در سفر اهل بیت(علیهم السلام ) به شهر شام از دنیا رفته است. نام‌گذاری روز سوم محرم به نام این بانوی کوچک به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت آن حضرت یادی شود. ان شاء الله بی بی سه سال با دستان کوچکش گره های بزرگ مشکلاتتون رو باز کند حاجت روا باشید ان شاءالله التماس دعا🙏🙏🙏 گرفتاران به دستهای کوچک حضرت رقیه..ناله هیچ طفلی سر نیاد🤲🤲 به ناامیدی ابوالفضل هیچ امیدی دراین شب مبارک ناامید نشه...😭😭😭 به غنچه زیبا قاسم ...هیچ جوانی ناکام نشه😭🤲 با تمام وجودت امین یارب العالمین... التماس دعا 😭😭🤲🤲🤲🤲🤲 اللهم عجل لولیک الفرج اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک اللهم حفظ قائدنا الخامنه ای خدایا آبروی ما مریز خدایا گناهان ما بریز خدایا ما را ببخش و بیامرز
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
4_319907705579896976.mp3
573.9K
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
4_319907705579896976.mp3
573.9K
هدایت شده از یوسف الزهرا
بحق ثامن الحجج اللهم عجل لولیک الفرج
سیدعلی ⚫️: 🌻«بِسْم‌اللہ‌الرَحمݩِ‌الرَحیْـم»🌻 🌴السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام🙏 📢مــوضـــوع 👈💫شب چهارم محرم 🌴شب حر و دو فرزند حضرت زینب سلام الله علیها شب چهارم: شب چهارم عزاداری محرم اختصاص به یکی از شهیدان سربلند کربلا یعنی حربن یزید ریاحی دارد. البته این شب را به فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها نیز منسوب کرده‌اند. 🍃حر الگوی توبه و حقیقت جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین(علیه السلام ) چنین جایگاه وارسته‌ای نداشت و به گفته خودش مأمور بود و معذور. اما ادب و تواضع حر در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. حر با ژرف بینی، حق را بر باطل ترجیح داد و پیشانی پشیمانی بر سجده گاه توبه فرود آورد. حر، جذاب‌ترین الگوی توبه برای خطاکاران است. 🔹در کربلا زمانی که جنگ و درگیری حتمی شد عده‌ای از سپاه عمربن‌سعد به سپاه امام حسین (علیه السلام ) پیوستند. زیرا آن‌ها علاقه‌ای به ریختن خون امام حسین نداشتند و می‌پنداشتند که این مقابله به صلح می‌انجامد. یکی از افرادی که به امام حسین (علیه السلام ) پیوست حربن‌یزید ریاحی بود. 🔸پس از رسیدن کاروان امام حسین علیه‌السلام و لشکر حر به کربلا، حربن‌یزید ریاحی به دستور عبیدالله‌بن‌زیاد تمام راه‌ها را بر امام حسین (علیه السلام ) بست. عبیدالله‌بن‌زیاد لشکریان فرآوانی به فرماندهی عمربن سعد را به کربلا گسیل کرد. پس از مذاکرات عمربن سعد با امام حسین (علیه السلام ) و نامه‌نگاری او با عبیدالله‌بن‌زیاد، شمر‌بن‌ذی‌الجوشن فرمان جنگ امام حسین (علیه السلام ) و قتل ایشان را درصورت عدم بیعت برای عمر سعد آورد. 💢هنگامی که حربن‌یزید آگاه شد که لشکر کوفه تصمیم جنگ با حسین (علیه السلام ) را دارند و فریاد هل من ناصر ینصرنی حسین را شنید. به عمربن‌سعد گفت: «تو با این مرد می‌جنگی؟ گفت آری بخدا، جنگی که در آن سرها بیفتند و دست‌ها بریده شوند، حر گفت آیا پیشنهاد او پسند شما نیست، عمر سعد گفت اگر کار بدست من بود پذیرا می‌شدم ولی ابن زیاد نپذیرفت.» ♻️حربن‌یزید از لشگر کناره گرفت و خود را به حسین (علیه السلام ) نزدیک کرد. یکی از مهاجرین اوس به او گفت چه قصدی داری؟ پاسخ او را نداد و لرزه ای بر اندامش افتاده بود مهاجر اوس به او گفت وضع مشکوکی داری، من تو را در هیچ میدانی چنین ندیدم و اگر به من می‌گفتند شجاع‌ترین اهل کوفه کیست؟ تو را نام می‌بردم. حر گفت: «من خود را در میان بهشت و دوزخ می‌بینم بخدا چیزی را بر بهشت اختیار نکنم اگر چه پاره پاره و سوزانده شوم.» و بر اسب زد و تازید.  دست بر سر گذاشت پس گفت بار خدایا به سوی تو برگشتم توبه ام را بپذیر، من دل دوستان تو و زادگان دختر پیغمبرت را لرزاندم وقتی به امام نزدیک شد سپر واژگون کرد و بر آن‌ها سلام کرد. 🌀حر خود را به امام رساند و گفت: «جانم به فدایت یابن رسول الله من همان هستم که نگذاشتم برگردی و در راه، پا به پای تو آمدم و تو را اینجا زمین گیر نمودم من گمان نمی‌بردم که این مردم پیشنهاد تو را یکسر نپذیرند بخدا اگر می‌دانستم با تو چنین می‌کنند. چنین رفتاری نمی‌کردم من به خدا توبه کردم آیا توبه ام پذیرفته می‌شود؟» ☀️امام فرمود بله خداوند قبول می‌کند حال از اسب فرود بیا، عرض کرد: «من سواره بهتر می‌توانم خدمت کنم اگر اجازه بفرمائید ساعتی با آنها می‌جنگم و در آخر به شهادت می‌رسم.» امام فرمود خدایت رحمتت کند هر چه در نظر داری عمل کن. ⚡️حر جلوی امام ایستاد و گفت «ای اهل کوفه، مادرتان مرده باد؛ این بنده شایسته خدا را دعوت کردید تا نزد شما آید او را تنها گذاشتید، گمان داشتید که از او با جان خود دفاع می‌کنید و سپس بهر او جنگیدید تا او را بکشید و از هر سو راه بر او بستید. حال چون اسیری در دست شما گرفتار شده و سود و زیان خود را از دست داده است؛ آب فراتی که یهود و ترسا (مسیحیان) و گبر مینوشد و به روی او و زنان و کودکانش بستید چه بد رفتاری است که با ذریه محمد صلی الله علیه و آله می‌کنید.» 🥀سخن حر به اینجا رسید که عده ای بر او حمله کردند و او آ‌مد در برابر امام ایستاد؛ امام به او فرمود: اهلاّ و سهلاّ (خوش آمدی تو در دنیا و آخرت حری) و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجز خوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. ✴️درسی که می‌توان گرفت ♻️امام صادق (علیه السلام ) فرمود: آزاده آزاده است در همه حالاتش، حتی اگر مصیبتی سخت بر او وارد شود. حتی اگر مصیبت‎ها بر او محکم کوبیده شود او شکیبایی می‎کند. آری او شکسته نمی‎شود، هر چند اسیر و مقهور شود. 🦋 از مولاامیرالمؤمنین، علی (علیه السلام ) نقل شده: بنده غیر خود مباش، چرا که خدای تعالی تو را آزاد آفریده است. 💠در کربلا هم حضرت امام حسین (علیه السلام ) لشکر ابن سعد را اینگونه مورد خطاب قرار دادند: ای پیروان خاندان ابی‎سفیان، اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمی‎ترسید، پس لااقل در دنیای خود آزادمرد باشی
د. 🌴شب و روز چهارم دهه اول محرم را برای دو طفل جوان (نقل شده ده ساله)، حضرت زینب سلام الله علیها عزاداری می کنند. استدلال این دو آقازاده آن بود که مادر ما از همه به ابی عبدالله (علیه السلام ) نزدیکتر است و ما می بایست اولین قربانیان کربلا باشیم، اما اینگونه نشد. 🌾خانوم زینب سلام الله علیها دستان هر دو فرزندش رو گرفت: آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من تو نمیام،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم، خود بی بی زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نكنه من سهمی نداشته باشم،😔😢 بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید ناراحتند،چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند: مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه. ☀️دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اكبر میشه،فوری میگی برو،😔 وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،😭😭 حالا كه نوبت من شده،نه تو كار میاری،باشه حسین،نمی دونید چقدر حسین گریه كرد.😭😭 💢ظهر عاشورا اول نوبت علی اکبر بود، و بعد دیگران تا قاسم ابن حسن و دیگر طاقت این نوجوانان طاق شد و از مادر جهت دریافت اجازه از امام تقاضا کردند. بالاخره حضرت زینب (سلام الله علیها ) برای گرفتن اذن میدان فرزندانش به سوی برادر خویش رفت.به هر تقدیر امام اذن میدان جعفر و عون دو نوجوان حضرت زینب (سلام الله علیها ) را صادر فرمودند. 🔻 از بس این نوجوانان کوچک بودند زره ها برایشان بزرگ بود و نقل شده که نوک غلاف شمشیرهایشان به زمین کشیده می شد… نوجوانان وارد میدان شدند … رجز خواندن را با معرفی به عنوان پسران زینب دختر علی ابن ابیطالب (علیهما السلام) شروع و با اسم مبارک دایی تکمیل کردند: “امیری حسین و نعم الامیر” : حسین امیر من است و چه خوب فرماندهی است … و به سوی لشکر سفاکان حمله ور شدند … یزیدیان حلقه ای زدند و دو آقازاده جوان را در میان خود محبوس کردند و به شکل ناجوانمردانه ای به شهادت رساندند تا نشانه ای دیگر باشد از آنکه زینب (سلام الله علیها ) همه هستی خود را در راه برادر داد.😔😔 🥀پس از شهادت عون و جعفر (که نام پدر بزرگوار آنها و همسر زینب کبری (سلام الله علیها ) عبدالله ابن جعفر است) ، حضرت زینب (سلام الله علیها ) بر خلاف کاری که در مورد دیگر شهدا و خصوصا علی اکبر انجام دادند (و خود را به بالین شهید رساندند و مددکار امام حسین (علیه السلام ) شدند) به هیچ وجه به میدان نرفتند و حتی از خیمه خارج نشدند تا باعث شرمندگی امام نشوند. 😔😔 انگار که اصلا جگرگوشه هایشان کشته نشدند…😭 و ابی عبدالله (علیه السلام ) خودشان به کمک حضرت عباس (علیه السلام ) بدن های بی جان خواهر زاده را به خیام باز گرداندند. 🌴السلام عليكم يااباصالح المهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)السلام عليك ياامين الله فى ارض وحجته على عباده(ياصاحب الزمان آجرک الله)ماه محرم بر شما وعاشقان حسين تسليت عرض مينمايم)◾️🍃 ببخش اگه گل پرپر ندارم ببخش اگه برات لشکر ندارم همین دو تا رو هم از من قبول کن ببخش اگه پسر بیشتر ندارم قربونیم و فرستادم ردش نکن که میمیرم هدیه ای که به تو دادم میدونی که پس نمیگیرم خون شده قلب من بذار برن روم و زمین نزن بذار برن نبین که کوچیکن میدونی مردن مثه داییشونن مرد نبردن حالا دیگه شدن راهیه میدون دعای من اینه که بر نگردن😭😭
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
4_319907705579896976.mp3
573.9K
هدایت شده از یوسف الزهرا
بحق ثامن الحجج اللهم عجل لولیک الفرج
⚘H...A⚘: شب پنجم محرمه و شب گل نورَس امام مجتبی🥀 شب روضه ی عبدالله بن حسنِ💔 شب اون آقازاده ای هست که مثل رقیه، از حضرت زهرا ارث برده😔 رقیه درد پهلو و شکستگی پهلو رو از حضرت زهرا به ارث برده عبد الله هم شکستگی دست و بازو رو 😭 آقا نمیخواست اجازه بده که یادگار برادرش بیاد میدون جنگ... دستشو گذاشت تو دست زینب و گفت: خواهرم، عبدالله رو نگه دار... ولی مگه میشه جلوی شیر بچه ی فاتحِ جمل رو گرفت؟ یه سری اتفاقاتی رو از دور وسط میدون و کنار گودی قتلگاه دید که دیگه نتونست تحمل کنه... چی دید عبد الله که دستشو از دست عمه جدا کرد و خودشو رسوند بالای سر عموش؟ 👇 مصحف ما، چه به هم ریختنت، وای عمو چقدر تیر نشسته به تنت وای عمو 😭 همه ی رخت تو غارت نشده…پاره شده 😭😭 چرا لباسات اینجوری پاره شده عمو؟ همه ی رخت تو غارت نشده…پاره شده بس که یکپارچه با پا زدنت وای عمو😭 تا از چشمای عموش این سوالو خوند که: عمو چرا اومدی اینجا وسط معرکه جنگ؟ عبدالله جواب داد: آمدم تا که اجازه بدهی و یک یک نیزه ها را بکشم از بدنت، وای عمو😭 من پسر امام حسنم غیرتم اجازه نمیده ببینم اینجور بهت جسارت کنن 😭😭 غریب گیر آوردنت 😭😭 با هرچی می شد زدنت 😭😭 دیدم که... با پا میزد تو دهنت 😭😭😭 جان نداده همه بالای سرت جمع شدند چه شلوغ است سر پیرهنت، وای عمو 😭😭 آنقدر نیزه زیاد است، نمیدانم که.. بکشم از بدنت یا دهنت؟ وای عمو 😭😭 تا اون ملعون شمشیرشو به قصد حسین پایین آورد، عبدالله دستشو حائل و سپر عموش کرد 😭😭 بمیرم برا غربتت آقاااااا رگ غیرت این پسر بچه برات به جوش اومده 😭 شمشیر پایین اومد دست عبدالله رو به پوست آویزون کرد 😭😭 خون این عمو و برادرزاده تو گودال قتلگاه با عم مخلوط شد 😭😭 حسین با تمام بی رمقیش عبدالله رو به سینه چسبوند... 😭 یه مرتبه تیر سه شعبه ... از فاصله ی نزدیک... بدن عبدالله رو به سینه ی عموش دوخت 😭😭😭 صلی الله علیک یا ابا عبد الله🖤
🌴شب پنجم محرم: یاد آور حبیب بن مظاهر ، زهیر و عبدالله بن حسن علیه السلام 🍃این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به حضرت حبیب بن مظاهر ، حضرت زهیر و حضرت عبدالله بن حسن (کودک هشت یا یازده ساله امام مجتبی علیه السلام ) نیز منسوب است. عبدالله  در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(علیه السلام ) در ظهر عاشورا به شهادت رسید. روز پنجم: ✔️1- در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام “شبث بن ربعی را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد. ✔️2- عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام “زجر بن قیس” بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند. ✔️3- در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت، مردی به نام “عامر بن ابی سلامه” خود را به امام علیه‏السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید. 🔷حضرت حبیب بن مظاهر:  ابوثمامه صیداوی که نام شریفش عمروبن عبدالله است چون دید وقت زوال است به خدمت امام علیه السلام شتافت و عرض کرد یا ابا عبدالله جان من فدای تو باد همانا می بینم که این لشکر به مقاتلت تو نزدیک گشته اند ولکن سوگند با خدای که تو کشته نشوی تا من در خدمت تو کشته شوم و به خون خویش غلطان باشم و دوست دارم که این نماز ظهر را با تو بگذارم آنگاه خدای خویش را ملاقات کنم، حضرت سر به سوی آسمان برداشت پس فرمود یاد کردی نماز را خدا ترا از نمازگزاران و ذاکرین قرار دهد، بلی اینک اول وقت آنست، پس فرمود از این قوم بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا ما نماز گذاریم. 💢حصین بن تمیم چون این بشنید فریاد برداشت که نماز شما مقبول درگاه الله نیست، 🌱حبیب بن مظاهر فرمود ای حمار غدار نماز پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قبول نمی شود و از تو قبول خواهد شد؟!! حصین بر حبیب حمله کرد حبیب نیز مانند شیر بر او تاخت و شمشیر بر او فرود آورد و بر صورت اسب او واقع شد حصین از روی اسب بر زمین افتاد پس اصحاب آن ملعون جلدی کردند و او را از چنگ حبیب ربودند پس حبیب رجز خواند و فرمود: چه خواهد کرد در راه خداوند مبارز خواست از آن قوم گمراه که بر نام آوران تنگ آمدی کار همی مرد از سر مرکب جدا کرد فکند از آن جماعت جمع بسیار ببین اخلاص این پیر هنرمند رجز خواند و نسب فرمود آنگاه چنان رزمی نمود آن پیر هشیار سر شمشیر آن پیر جوان مرد به تیغ تیز در آن رزم و پیکار 🥀حبیب مبارزه سختی نمود تا آنکه به روایتی شصت و دو تن را به خاک هلاکت افکند، سپس مردی از بنی تمیم که او را “بدیل بن صریم” می گفتند بر آن جناب حمله کرد و شمشیر بر سر مبارکش زد و شخصی دیگر از بنی تمیم نیز بر آن بزرگوار زد که او را بر زمین افکند حبیب خواست تا برخیزد که حصین بن تمیم شمشیر بر سر او زد که او را از کار انداخت پس آن مرد تمیمی فرود آمد و سر مبارکش را از تن جدا کرد. 🔹حصین گفت که من شریک توام در قتل او سر را به من بده تا به گردن اسب خود آویزم و جولان دهم تا مردم بدانند که من در قتل او شرکت کرده ام آنگاه بگیر آنرا و ببر به نزد عبیدالله بن زیاد برای اخذ جایزه، پس سر حبیب را گرفت و به گردن اسب خویش آویخت و در لشکر جولانی داد و به او رد کرد. 🔸حضرت زهیر: زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پش از شروع محرم، از دیدار حسین(علیه السلام ) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(علیه السلام ) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد. 🥀وفاداری زهیر به جایی رسید که در شب عاشورا به امام حسین (علیه السلام) گفت : اگر هزار بار در راه تو کشته شوم و دوباره زنده شوم دست از تو برنمی دارم . در هنگام شهادت او در ظهر عاشورا ، امام حسین (علیه السلام) به بالین او آمد و فرمود : ای زهیر خداوند تو را در پیشگاه قرب خود قرار دهد و دو قاتل تو را لعنت کند. 🌴حضرت عبدالله بن حسن:  در میان کودکان حرم، کودکی بود که هنوز به آن صورت بزرگ نشده بود. (می گویند 8 یا 11 ساله بود)، او همینکه عموی خود(حضرت امام حسین علیه السلام ) را ناراحت و غمدیده دید، چنان ناراحت شد که گفت: می خواهم عمویم را یاری کنم. دوان دوان بطرف عموی بزرگوارش دوید. (امام(علیه السلام ) در میدان جنگ بود). 🍃حضرت زینب(سلام الله علیها ) به دنبالش آمد تا او را باز دارد. ♻️ امام حسین(علیه السلام ) هم فرمود: ای خواهر، عبدالله را نگهدار، مبادا آنکه در میدان بلاخیز آید و مبادا مورد هدف دشمنان قرار گیرد. ولی عبدالله همچنان اصرار داشت تا همراه عمویش باشد. او می گ
فت: بخدا قسم، از عمویم جدا نخواهم شد. هرچه زینب کبری(سلام الله علیها ) تلاش کرد نتوانست مانع او شود. 💢او خود را به عمویش رساند. همینکه دشمن خواست شمشیری به جان مبارک امام حسین(علیه السلام ) فرود آورد، عبدالله فریاد زد: وای به حال تو ای زنازاده. می خواهی عموی مرا بکشی. تا دشمن شمشیر خود را فرود آورد، عبدالله دست خود را جلو شمشیر دراز کرد و شمشیر دست او را قطع کرد بطوری که پوست آویزان شد. و فریاد می زد: یا ابتا یا عمّا. پدرجان عموجان …😔😭 🥀امام حسین(علیه السلام )، عبدالله را به سینه گرفت و فرمود: ای عزیز برادر، صبر کن خداوند تو را به پدرانت ملحق گرداند. در حالی که در دامن عموی بزرگوارش بود، حرمله ملعون با تیری سه شعبه و زهر آگین گلوی مبارک او را هدف قرار داد و بشهادت رسانید. 😢😭 سر می نهد تمام فلک زیر پای او دل می برد ز اهل حرم جلوه های او عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت با این حساب عالم و آدم گدای او انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی هر لحظه می تپد دل زینب برای او او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر تا با حسین می گذرد لحظه های او بالاتر از تمامی افلاک می نشست وقتی که بود شانۀ عباس جای او نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود بوی مدینه می رسد از کربلای او مثل رقیه روح و روان حسین بود او همچو عمه دل نگران حسین بود از نسل حیدرم، حسنی زاده ام عمو از کوچکی به دست تو دلداده ام عمو با سن و سال کوچکم آماده ام عمو افتاده ای زمین و من افتاده ام عمو حالا زمان مردی و پیکارم آمده بابایم از مدینه به دیدارم آمده کشته شدن به راه تو باشد سعادتم چشم انتظار لحظه پاک شهادتم من هم مدافع حرمم، از ارادتم هوهوی ذوالفقار من اوج عبادتم ابن الحسن فدای جراحات پیکرت من مرده ام مگر که بیفتد ز تن سرت 😔 دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو 😭 می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو از خیمه آمدم که بمیرم برای تو خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو هرطور شد دویدم و بی حال دیدمت در زیر چکمه ها چه بد اقبال دیدمت اصلاً تو را بدون پر و بال دیدمت وقتی رسیدم، در تهِ گودال دیدمت 😭 دیدم که شمر روی تنت راه می‌رود دارد نفس ز سینه ی تو آه، میرود 😭😭 دستم اگر شکسته، فدایِ سرِ شما این حنجرم فدای علی اصغرِ شما امروز که فتادم عمو در برِ شما شد زنده روضه های غمِ مادر شما 😭 از مادرت شکست اگر پهلو ای عمو از من بریده شد به رهت بازو ای عم حاجت روا باشید ان شاءالله
هدایت شده از یوسف الزهرا
بحق ثامن الحجج اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
🔴اشتباه تاریخی شیعیان ◀️اشتباه بزرگ شیعیان در سال 60 و 61 هجری این نبود که در مقابل سپاه امام حسین ایستادند و اینکه در سپاه إبن زیاد و پسر سعدبن ابی وقاص حضور داشتند. 🔹در تاریخ نیامده است که از شیعیان مشهور کسی در جنگ علیه امام حسین(ع) شرکت کرده باشد. 💥اما اما اما.... 👈اشتباه بزرگ و غیرقابل جبران شیعیان این بود که نماینده امام را؛ 📢به این دلیل که مگر مسلم ابن عقیل معصوم است که به همه دستوراتش عمل کنیم... 📢با این عنوان که تو دستور مستقیم جهاد و ایستادن در مقابل دشمن را نداری، 📢با این عنوان که او جوان است و تجربه ندارد، 📢با این عنوان که فقط امام معصوم می تواند حکم جهاد صادر کند، 📢با این عنوان که ما منتظر می مانیم تا امام معصوم بیاید و آنگاه برای او جان خواهیم داد. 👈راست هم می گفتند، جان می دادند اما قتلگاه عین الورده و توابین کجا ! و کربلا کجا...؟؟؟ 🌟با همین شبهات نماینده امام را تنها گذاشتند و شد آنچه می دانید... 🌟و قرن هاست عبرت نگرفته ایم! 💥هنوز می گوییم مگر ولی فقیه معصوم است؟! 💥هنوز می گوییم می مانیم تا امام زمان.عج. بیاید و برایش جان خواهیم داد... 🌙اهل کوفه نبودن یعنی: تا وقتی حسین (ع)نیامده، مسلم ولی است.... تا امام زمان نیامده سید علی ولی است.
🌑 سخت ترین بین وقایع کربلا و کوفه و شام چه بود؟!! از امام (علیه السلام) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ حضرت سه بار فرمود: (الشام الشام الشام) در امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند. 2- سرهای شهدا را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت. 3- زن های شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید. 4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند. 5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آنها می گفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و ... کشتند و خانه های آنها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید... 6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آنها مقدور نساخت. 7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شبها از سرما آرامش نداشتیم ... 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
هدایت شده از یوسف الزهرا
بحق ثامن الحجج اللهم عجل لولیک الفرج
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
امشب هم مهمون کریم اهل بیتیم... یا امام حسن مجتبی وارث باباشه این نوجوون ۱۳ ساله...❤️ عموش حسین خیلی دلواپسشه هی میگه: تو فرق نداري به خدا با پسرخویش اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش خوب است نقابی بزنی برقمرخویش تا قوم زمینت نزند با نظرخویش   آخر تو شبیه حسنی،حرز بینداز تو یوسف صحراي منی،حرز بینداز همین که بعد از اصرارهات اذن میدون از عمو گرفتی، خیمه رو بهم ریختی قاسم... 😔 مادرت و عمه ت دلشون ریخت😔 زن ها چقدر مويْ پریشان تو کردند از بس که دعا بر تو و برجان تو کردند وقتی که نظر بر قد طوبای تو کردند... وقتی که نگه بر تو و میدان تو کردند گفتند: نَبردش چه نبردي است ! این طفلِ حسن زاده چه مردي است ! به عموش گفته بود مردن برام از عسل هم شیرینتره... اما همین ضرب المثلی که گفت، به سرش اومد... 😔 میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد آئینه‌ی جنگیدن مرد جملت کرد آنقدر عسل گفتی و مثل عسلت کرد با زحمت بسیار عمویت بغلت کرد از بسکه عدو سنگ به ظرف عسلت زد اندام تو در بین عسل ریخت، کش آمد یکم این بیت رو بازش کنم ... حسین با زحمتْ قاسم رو از زیر سم اسب ها نجات داد 😔 یه نگا به صورتش کرد... دید نظم صورت قاسم بهم خورده... 😭 یه نگاه به قد و بالای قاسم کرد دید تو همین مدت زمان کم، قاسم قد کشیده و رعنا تر شده... 😭😭 در این دقایق کوتاه قد بلند شدی چه کرده اند قدت این قَدَر شده است قاسم هم مثل رقیه و عبدالله یجور دیگه از بی بی زهرا ارث برد... 😭 ارثی که برده ای تو زمادربزرگ خود باعث شده در اوج جوانی خمت کنند  😭 آقای غریبِ ما خواست تنهایی قاسمو بغل کنه بیاره خیمه... آخه استخونبندی این نوجوون زیر سم اسب ها له شده بود... 😭😭 دور و برت آنقدرشلوغ است که جانیست خوبی ضریح تو به این است جدا نیست برگیسوي تو خون جبین است،حنا نیست نه ...بردن این پیکر تو کار عبا نیست باید که کفن پوش بلندت بنمایم آغوش به آغوش بلندت بنمایم... آغوش به آغوش...😭 یعنی باید یه نفر سرتو به آغوش بگیره یه نفر پاهاتو بلند کنه به آغوش بگیره یه نفر دست زیر کمرت بگیره... بلکه بشه اینجوری از زمین بلندت کرد قاسمــــــــــم...😭😭😭 یک لحظه تو پاشو بنشین...جان برادر آخرچه کنم ماه جبین ...جان برادر؟ تا پا مکشی روي زمین...جان برادر از کاکل تو مانده همین؟...جان برادر جسم تو زمین است .عمو ، میرود از دست تو میروي ازدست ،عمو می رود از دست صلی الله علیک یا ابا عبد الله🖤 🤲 ای گدایان رو کنید، امشب که آقا قاسم است😔 تا سحر پیمانه ریز، کاسه ما قاسم است😔 یادمان باشد اگر، روزی، بقیع را ساختیم..😭 ذکر کاشی های، باب المجتبی یا، قاسم است..🤲😔 مگه نوجوون ۱۳ ساله چقد قد و قامت داره؟ زره به تنش نشد،😔 زنای هاشمی دورشو گرفتن سرمه به چشمش کشیدن،نقاب به صورتش زدن انقد زیبارو بود،😭 میگفت: بچم چشم نخوره،کسی که وقتی میخواد بره میدان جنگ باید زره تن کنه،زره به تنش نشد عاقبت کفن تنش کردن،😭😭 اللّهُمَّ صَلِّ علی فاطمه و اَبیها و بَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک اَللّهُمَّ اِنّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظيمِ الاْعْظَمِ، اَلاْعَزِّ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ، بحقِّ امامِ زمانِنا، بِدَمِ المظلوم ده مرتبه يا اَللّهُ يا اَللّهُ يا اللّهُ… اللهم عجل لولیک الفرج اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک اللهم حفظ قائدنا الخامنه ای خدایا آبروی ما مریز خدایا گناهان ما بریز خدایا ما را ببخش و بیامرز برای سلامتی هموطنامون و مریض های مورد نظر: *أعوذ بالله من الشيطان الرجيم* *اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ* 🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻 *اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ* 🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻 *اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ* 🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻 *اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ* 🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻 *اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ* 🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻