eitaa logo
تاریخ تشیع
177 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
28 فایل
کانال تاریخ تشیع همراه با عالیترین مطالب در حوزه های تاریخ، علوم سیاسی، اجتماعی، هنر، ادبیات، نجوم، دانستنیها، فایلها + پی دی اف تمامی مطالب معتبر هستند همراه با مرجع، منابع آورده می شوند. نظرات وپیشنهادات مدیرکانال: @uwiyut
مشاهده در ایتا
دانلود
*🌷کاری ساده ، ولی ضروری برای بعد از مرگ خودمان*🌷 متن سوال: سلام ... اگر حقوق کسانی را ضایع کرده باشیم ولی در حال حاضر فراموش کردیم و اصلا یادمان نباشد، یا جایی از کسی حقی ضایع کردیم و اصلا نفهمیدیم، چطور باید این حقوق رو ادا کنیم که در وادی حق الناس گرفتار نشویم..؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ سلام ... خدا که فراموش نکرده، درسته.؟ در علم خدا ثبت و ضبط هست، درسته.؟ پس برای اینها حساب جاری باز کنید چجوری.؟ هرازچندگاهی اعمال صالح انجام بدهید، و به خدا عرضه بدارید خدایا! اینکار به نیابت از کسانیکه که به گردن من حق دارند اما من نمی‌شناسمشون یا یادم رفته ، یا اصلا متوجه نشدم ، ولی توی علم تو ثبت و ضبط شده و من بدهکار اونها هستم .. مثلا: یک صفحه قرآن بخوانید⚘ یک سلام به امام حسین علیه السلام بدهید⚘ دو رکعت نماز مستحبی بخوانید و هدیه به معصومین کنید⚘ یک فقیر اطعام کنید⚘ صدقه به فقرا بدهید⚘ چندتا صلوات بفرستید⚘ پیاده‌روی اربعین چند قدم به نیابت از اونها بروید⚘ زیارت امام رضا علیه السلام مشرف شدید، یک زیارتنامه به نیابت از اونها بخوانید⚘ وصیتنامه یک شهید منتشر کنید و زیارت اهل قبور بروید⚘ به صورت پدر و مادر لبخند بزنید و ثوابش رو هدیه کنید و ... هزاران هزار کار دیگه که ثواب داره ... روایت فرمود: کلُّ مَعروفٍ صَدَقه تمام کارهای خوبی که مصداق معروف هست، صدقه هست پس هر کاری که مصداق کار خوب هست و ثواب داره، می‌تونیم به دیگران اهدا کنیم⚘ البته واجبات خودمون رو نه ... مثلا نمیشه نماز واجب رو به دیگری اهدا کرد ... اما کارهای مستحب رو میتونیم هدیه کنیم به کسانی که به گردنِ ما حق الناسی دارن و ما فراموش کردیم ... و... *⚘پس این حساب جاری رو باز کنید، و هر از چند گاهی شارژ کنید*⚘ اگر روزانه باشه هم بهتره مثلا با خودتون قرار بگذارید روزانه یک کار برای این حساب انجام بدهید حالا نه لزوما برای کسانیکه نمی‌شناسید برای تمام کسانیکه به گردن شما حق دارند، خصوصا اینهایی که نمی‌شناسید و دسترسی ندارید مثلا روزی ۱۴ تا صلوات یا روزی ۱ صفحه قرآن یا روزی دو رکعت نماز یا...... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بیایید با هم یک قرار بگذاریم از امروز، یک کار ساده و سبک در حد توان خودمون انتخاب کنیم، و به این حساب واریز کنیم من برای خودم این رو انتخاب کردم فعلا: ⚘روزی ۱۴ صلوات + ۳ بار دست به سینه رو به قبله با وضو: صلّی الله علیک یا ابا عبدالله همه به نیابت از اونهایی که گردن ما حق دارند و ما نمی‌شناسیم یا یادمون رفته یا دسترسی نداریم ... وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبرميگذارند⚘⚘ شخصى خدمت امام صادق(علیه السلام) رفت و گفت من از آن لحظه بسيار ميترسم، چه کنم .؟ امام صادق(علیه السلام)فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان . آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم.؟ امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد *اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود*؟ یعنی خدايا شفاعت حسين(علیه السلام)را هنگام ورود به قبر نصیبِ من کن ...⚘ زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(علیه السلام) در آن لحظه به فريادتون برسه ..⚘ ...اگر خواستید قرائت زیارت عاشورا را ترویج کنید برای دیگران ارسال نمایید...
‍ ‍ امروز23 محرّم 1 _ ویران نمودن حرم عسکریین علیهما السلام در روز چهارشنبه 23 محرّم 1427 در ساعت 45 : 6 یا 7 صبح، به وقت محلّی شهر بغداد عدّه ای از دشمنان قسم خورده اهل بیت علیهم السلام حرم عسکریین را خراب کردند. آنها با پوشیدن لباس پلیس عراق وارد حرم مطهّر شدند، اسلحه ی نگهبانان را گرفته همراه با خدّام مرقد شریف _ که حدود 7 تا 10 نفر گفته اند _ در یکی از غرفه های صحن مطهّر عسکریین علیهما السلام با دست و پای بسته زندانی نمودند و اطراف حرم شریف و روضه ی منوّره را با مواد منفجره _ که نزدیک به 200 کیلو گرم می شد _ منفجر نمودند. در پی این حادثه در عراق و ایران یک هفته عزای عمومی اعلان شد و دروس حوزه های علمیه تعطیل شد و بازارها در اکثر شهر های بزرگ بسته شد و دسته جات عزا از حسینیه ها و مساجد در حالی که به سر و صورت و سینه می زدند و بعضی با پای برهنه و در پیشاپیش بعضی دسته جات مراجع به خیابان ها آمدند و به ساحت مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عرض تسلیت نمودند. عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام با جمع آوری نقدینه و هدیه طلا و جواهرات و ثبت نام عدّه ی زیادی از مهندسین و معماران و کارگران، آمادگی خود را برای تجدید بنای حرم عسکریین علیهما السلام اعلان نمودند. مخفی نماند که حرم مطهّر فعلی سامراء منزل شخصی امام هادی علیه السلام است که هنگام ورود به این شهر خریداری نمودند. این مکان شریف مدفن امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام و محل ولادت آقا و مولایمان حضرت صاحب الزمان علیهم السلام و مدفن جناب حکیمه خاتون دختر امام جواد علیه السلام و حضرت نرجس خاتون همسر حضرت عسکری علیه السلام و والده ی امام عصر علیه السلام و مدفن سیّد حسین پسر امام هادی علیهم السلام است. این حرم شریف تا این زمان که به دست ناصبیان تخریب شد 13 بار تجدید بنا شده است، (1) 📚 منابع : 1. تاریخ سامرّا : جلد 2، ص 300 _ 289. اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج آجرک_الله_یاصاحب_الزمان 🏴
هدایت شده از یوسف الزهرا
4_319907705579896976.mp3
573.9K
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
4_319907705579896976.mp3
573.9K
هدایت شده از یوسف الزهرا
بحق ثامن الحجج اللهم عجل لولیک الفرج
به گام با کاروان حسینی ضمن عرض سلام و ادب و احترام خدمت اعضای محترم و عزیز گروه🌹🏴 آنچه گذشت...👇🏻 در مطالبی که روز گذشته ارسال شد خدمت شما عزیزان ملاحظه فرمودید؛ عبیدالله إبن زیاد حاکم کوفه بعد از آنکه جمع اسیران دل داغدار کربلا را به کاروانسرای کنار دارالعماره تحت حفاظت مأموران خود نگه داشت و از قتل عام قبیله ی اُزد و اعدام عبدالله إبن عَفیف رحمه الله علیه فارغ گردید تصمیم گرفت تا حاکم شهر مدینه، عَمرو إبن سعید إبن عاص که تشنه به خون خاندان علی علیه السلام بود را از قتل حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام باخبر نماید ،زیرا میخواست اولین کسی باشد که مژده ی مرگ حسین علیه السلام را به آن دژخیم پلید می دهد،لذا قلمی به دست ناپاک خود گرفت و ظفرنامه ایی با مضمون (البشارة) برای عَمرو إبن سعید نگارش کرد. عبیدالله إبن زیاد در نامه ی خود برای عَمرو إبن سعید إبن عاص نوشت : از عبیدالله إبن زیاد حاکم عراقین (بصره و کوفه ) به عمرو إبن سعید إبن عاص حاکم حرمین الشّریفین (مکه و مدینه) اما بعد... زین پس سجده ی شکر به جای آر؛ زیرا خدای بزرگ کمک کرد تا حسین إبن علی را در صحرای کربلا در چند فرسخی کوفه محاصره کرده و او را با تمام اصحاب و یاورانش به قتل رسانیدیم و اهلبیت و اطفال او را به اسارت گرفتیم ، پس شاد باش و به دیگران اطلاع دهید که چنین عیدی بر آل بنی امیه هرگز نخواهد آمد. به گواهی تاریخ، پس از اینکه نامه ی مختصر و کوتاه إبن زیاد به پایان رسید نامه را به شخصی به نام عبدالملک إبن حارث سلمی داد تا آن را به سوی مدینه نزد عمرو إبن سعید إبن عاص ببرد؛ اما عبدالملک إبن حارث سلمی به بهانه ی اینکه مریض است قبول نکرد و گفت توان سفر جانب مدینه از من سلب گردیده است و نمیتوانم عازم سرزمین حجاز شوم ، اما چون عبیدالله إبن زیاد شخص بی رحم و درّنده خویی بود که به آتش خود گرم نمیشد امر کرد و گفت باید به اجبار جانب مدینه حرکت کنی و خبر قتل حسین إبن علی را به عمرو إبن سعید إبن عاص والی مدینه بشارت دهی و از او برای خودت مژدگانی بگیری و در هر کجا اسبت از حرکت ایستاد با مبلغی که به تو میدهم اسب دیگری خریداری نمایی و شتابان خود را قبل از اینکه کس دیگری این خبر را به اهل حجاز رساند به مدینه رسانی و نخستین کسی باشی که اخبار مرگ حسین إبن علی را به فرماندار مدینه میدهی. پس بنابراین عبدالملک إبن حارث سلمی از عبیدالله إبن زیاد 50درهم دریافت کرد و نامه ی او را گرفت، با اینکه دوست نداشت پیام آور مرگ حسین إبن علی بر اهل حجاز باشد به ناچار سوار بر اسب خود نشست و از کوفه عازم مدینة النبی گردید تا اخبار شهادت حضرت حسین إبن علی علیه السلام را به اطلاع فرماندار جبّار و فاسق مدینه عمرو إبن سعید إبن عاص رساند. اما بعد...👇🏻 عبدالملک إبن حارث گوید: من بر اسب خود سوار شدم و از دیار کوفه جانب مدینة النبی به سوی حجاز عزیمت نمودم و با سرعت هر چه تمام تر منازل را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم تا به نزدیکی مدینة النبی در منزل ( قُبا ) رسیدم؛ در آنجا در سایه ی نخلی نشستم تا قدری بیآسایم، در آن وقت مردی از قبیله ی قریش که مرا از قبل تحت نظر گرفته بود به من برخورد کرد و گفت : ای بنده ی خدا؛ شتاب و سرعت غیر طبیعی ات مرا مجبور کرد تا تو را تحت تعقیب خود قرار دهم ! چنین شتاب زده از کجا می آیی و به کجا میروی!؟ در جوابش گفتم : خبری دارم که نزد امیر مدینه خواهم گفت و شما میتوانید آن خبر را از او بشنوید. آنگاه سراسیمه برخواستم و سوار اسبم نشستم و به سرعت از منزل قُبا به سوی ارگ دارالحکومة مدینه نزد عمرو إبن سعید إبن عاص تاختم. به گواهی تاریخ، عبدالملک إبن حارث به نزد عمرو إبن سعید إبن عاص معروف به ( اَشدق ) رسید و نامه ی عبیدالله إبن زیاد را در دست او گذاشت و قبل از اینکه نامه ی إبن زیاد را قرائت کند عبدالملک إبن حارث تمام ماجرا و حوادثی را که در چند روز اخیر نسبت به قتل حسین إبن علی و اسارت اهلبیتش در عراق روی داده بود را برای عمرو إبن سعید إبن عاص توضیح داد و او را از قتل پسر رسول خدا حضرت حسین إبن علی علیه السلام باخبر کرد. عَمرو إبن سعید إبن عاص وقتی این اخبار تلخ و جانگداز را از فرستاده ی إبن زیاد شنید و نامه ی او را قرائت کرد از فرط خوشحالی برخواست و عبدالملک إبن حارث را با عیش و سرور در آغوش گرفت و فریاد زد: این بهترین اخباری بود که در تمام عمر خود شنیده ام. به نقل از کتابهای مستند و معتبر تاریخی، عَمرو إبن سعید إبن عاص آنچنان از اخبار شهادت حسین إبن علی علیه السلام شاد و مسرور گردید که از شدت قهقهه و خنده های طولانی برخی از اطرافیان او که در کنارش نشسته بودند نزد خود پنداشتند آن مرد دیوانه و مجنون گردیده است! پس از آنکه از شادی و عیش و نشاط کمی آرام تر گردید به عبدالملک إبن حارث گفت: اینک که از کوفه تا مدینه رنج سفر را تحمل کرده ایی و نامه ی إبن زیاد را سوی م
ن آورده ایی زحمت ابلاغ این پیام را به دوش خود گذار و در معابر و کوچه های مدینه با صدای بلند اهالی شهر را از قتل حسین إبن علی و اسارت اهلبیتش باخبر کن تا همه ی خلق بدانند دهان خاندان علی را به خاک سیاه مالیده ایم. طبق دستور عمرو إبن سعید إبن عاص، قاصد إبن زیاد، عبدالملک إبن حارث در کوچه پس کوچه های مدینه عبور کرد و در هر کوچه و محله ایی که میرسید بانگ میزد و میگفت: یا اهل یثرب تعلمونی و تسمعونی قد قتل الحسین إبن علی فی بادیة الکربلا من حوالی الکوفه یعنی: ای اهل یثرب؛ بدانید و بشنوید، حسین إبن علی را در بیابان کربلا در حوالی شهر کوفه به قتل رساندند. به گواهی تاریخ، عبدالملک إبن حارث نقطه به نقطه ی مدینة النبی را از شهادت حضرت حسین إبن علی علیه السلام باخبر کرد و به مردم مدینه گفت: حسین را کشته اند و اهلبیت او را مأموران خلیفه به اسارت گرفته اند و سرنوشت هیچ کدامشان معلوم نیست. به گواهی تاریخ، با انتشار این اخبار تلخ و جانگداز در سطح شهر یثرب صدای ناله و شیون و غوغای زنان و مردان بنی هاشم به آسمان هفتم رسید 😭🏴. شهر یکپارچه غرق عزاداری و ضجّه و نوحه سرایی گردید، بازماندگان زنان بنی هاشم با ضجّه و ناله و شیون و زاری در خانه های خود به سوگ آقای جوانان اهل بهشت نشستند😭🏴 آنچنان آن روز مدینه در ماتم و شیون غرق بود که تا آن روز مانند نداشت،صدای ناله و شیون زنان بنی هاشم که در سوگ پسر رسول خدا به سر و صورت و سینه های خود لطمه میزدند به گوش فرماندار کینه توز مدینه عمرو إبن سعید إبن عاص رسید؛ آن ملعون پلید در برابر آن همه گریه و عزا با قهقهه های بلند خندید و گفت: (واعیه بواعیه عثمان) این ناله ها و شیون ها که از خانه های بنی هاشم به گوش میرسد در عوض ناله هایست که در قتل عثمان از خانه های بنی عثمان بلند شد ! امروز به تلافی آن روز! آنگاه با انگشت دستان ناپاکش اشاره به قبر پیامبر صلی الله علیه واله کرد و با کمال گستاخی گفت : یوم بِیَوم بدر یا رسول الله ، یعنی امروز انتقام روز بدر را گرفتیم ! کشتن حسین و خاندانش در عوض کشتاری ست که در روز جنگ بدر بنی هاشم از بنی امیه کردند. به گواهی تاریخ، چون این سخنان کفرآمیز را بگفت عده ایی از انصار که جزء صحابی رسول خدا بودند و در آنجا حضور داشتند به او اعتراض کردند اما آن دژخیم پلید به سخنان آنان اعتنایی نکرد و علی و خاندان علی علیه السلام را از فرط شادی ناسزا گفت و بی نهایت به ایشان فحش و دشنام داد. مروان إبن حکم ملعون نیز لباسهای فاخر و زیبای خود را پوشید و با عطریات هندی جامه های خود را معطر و خوشبو کرد و به عنوان عرض تبریک و شادباش به نزد فرماندار مدینه رفت و بخاطر قتل حسین علیه السلام به او چشم روشنی زد. آنگاه فرماندار مدینه دستور داد تا آن روز را به عنوان روز عید جشن بگیرند و کام مردم را با جام های شربت عسل شیرین نمایند. به گواهی تاریخ، وقتی اکثریت مردم مدینه را برای شرکت در جشن پیروزی بنی امیه به مسجد النّبی کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه واله نزد خود فرا خواندند عَمرو إبن سعید إبن عاص لعنت الله علیه به بالای منبر مسجد رفت و گفت : ای مردم مدینه؛ بی تردید همه ی شما از قتل پسر علی إبن ابیطالب خبردار گردیده اید که چندی پیش او را در نزدیکی های شهر کوفه در بیابانی به نام کربلا کشتند و اهلبیت او را اسیر کرده اند. امروز بخندید و شادی کنید، زیرا خداوند امروز خون خلیفه ی مظلوم عثمان إبن عفان را از خاندان علی قصاص کرد و آنچه را که در حق عثمان کرده بودند از آنان انتقام گرفت. امروز ما به دادگاه عدل الهی و عدالت خداوند متعال پی بردیم و در یافتیم خداوند عالم هر امری را برای روزی مقرّر کرده است؛ امروز خدا خاندان علی را به خاک مصیبت نشاند و شرّ بنی هاشم را با آن همه غرور و تکبّری که داشتند از سر مسلمین کوتاه و قطع و نابود کرد، پس بنابراین خونی به جای خونی،لطمه ایی در برابر لطمه ایی و ضربتی در برابر ضربتی؛ چه سخن ها که گفته نشد و چه موعظه ها که بیان نشد، این همه حکمت های بالغه خدا وجود داشت که کوچکترین اثری در حسین نگذاشت،حسین ما را ناسزا میگفت ولی ما او را مدح و ثنا میگفتیم،او رفت و آمدش را از روی ما قطع کرد ولی ما صله ی رحم بجای می آوردیم،او با ما در یک صف به نماز نمی ایستاد ولی ما می ایستادیم،او ما را به عنوان مسلمان قبول نداشت ولی ما او را نوه ی دختری محمّد میخواندیم،اصلا عادت او و ما این بود که درست برعکس یکدیگر عمل کنیم،ولی در مقابل کسی که شمشیر بروی ما بکشد و قصد قیام و اعتراض بر علیه ما را داشته باشد چه باید کرد؟ آیا غیر از این است که به عنوان حفظ نَفْس باید او را از خود دفع کنیم و به قتلش رسانیم!؟ حسین إبن علی نیز با ما خاندان امیّه و عاص چنین کرد، راهی نبود جز ریختن خون او که به یاری خدا این کار صورت پذیرفت و برای همیشه شرّ این خانواده ی شرور از سر مسلمین و مؤمنین کوتاه گردید و علاوه
بر قصاص خون عثمان، حقانیّت یزید إبن معاویه بر اهل عالم ثابت گردید؛ پس بدینوسیله اینجانب دستور میدهم از سال آینده سالروز قتل حسین و خاندان حسین را در روز دهم 10 محرم تبرّک بجویید و آن روز میمون و فرخنده را از نماز صبح تا غروب آفتاب به فریضه ی روزه ی مستحبی بپردازید و مانند روز عید سعید فطر به یکدیگر تبریک و تهنیت بگویید،زیرا در این روز خداوند عالم بنی امیه را بر خاندان علی پیروز گرداند و ایشان را به خاک مصیبت انداخت. والسلام. خوانندگان محترم و عزیز توجه بفرمایید؛ عمرو إبن سعید إبن عاص لعنت الله علیه با این سخنرانی دروغین و کذب خود که آثار کفر و شرک در سطر سطر آن به وضوح به چشم میخورد به هر نحوی که بود میخواست صریحاً و یا تلویحاً مسأله ی خون عثمان را به مردم یادآوری کند و به مردم بفهماند که کشتن حسین علیه السلام بی جهت و بی دلیل نبوده، بلکه به خاطر کشتن عثمان إبن عفان خلیفه ی سوم مسلمین که 25بیست و پنج سال قبل او را به قتل رسانده اند میباشد! در صورتی که اگر عزیزان تاریخ قتل عثمان را از کتاب های خودِ اهل سنت با دقت مطالعه بفرمایید به خوبی خواهید دید که در زمان قتل عثمان إبن عفان، امام علی علیه السلام و فرزندان آن حضرت در قتل عثمان هیچ نقش و دخالتی که نداشته اند هیچ بلکه به گواهی همه ی مورخین تاریخ، امام علی علیه السلام فرزندان ارشد خود حضرت امام حسن مجتبی و حسین علیه السلام را به عنوان محافظان و مدافعان خانه ی عثمان پشت درب خانه ی او نگه داشت تا مانع حمله ی شورشیان به بیت عثمان گردند و اجازه ندهند هیچ احدی به خانه ی خلیفه تعدّی یا تعرّضی نماید و از سوی دیگر، هنگامی که خانه ی عثمان إبن عفان توسط مسلمانان معترض و انقلابی تحت محاصره و کنترل شدید امنیتی قرار گرفت و دسترسی به آب شرب برای اهلبیت عثمان در آن برهه ی زمانی مقدور نبود امام علی علیه السلام و فرزندان آن حضرت صفوف جمعیت را شکافته و با بی باکی و شجاعت تمام مشک هایی پر از آب را به داخل خانه ی عثمان برند تا مانع تشنه کامی و عطش او و اهل خانه اش گردند،اما پس از اینکه خلیفه به دست شورشیان و معترضین که تعدادشان 20 بیست هزار تن میرسید و هر کدام از یک سرزمینی به مدینه برای اعتراض پشت درب خانه ی عثمان آمده بودند و سرانجام خون او را ریختند، کودتا چیان جنگ جمل از جمله طلحه إبن عبدالله و زبیر ابن عوام و عایشه دختر ابوبکر همسر پیامبر به دروغ و افترا خون عثمان را به گردن علی علیه السلام و فرزندان آن حضرت انداختند تا بدین وسیله بنی امیه که در رأس آنان معاویه حاکم شام بود را به بهانه ی قصاص خون عثمان ترغیب و تحریک به جنگ با امیر المؤمنین امام علی علیه السلام نمایند. پس به گواهی تاریخ، این شایعه و دروغ آشکار رفته رفته در میان جامعه ی مسلمین گسترش یافت و عده ایی از ساده لوحان و جاهلان مسلمان نمای خشک مغز به خیال خام و پوچ خود که علی علیه السلام عثمان را کشته است با خاندان رسالت سر کینه و عداوت و دشمنی برداشتند که مسبّب این شایعه پراکنی ها نخست طلحه و زبیر و عایشه بودند که مسلمین را به بهانه ی قصاص خون عثمان از مکه و مدینه به سوی عراق بردند و در جنوب شهر بصره آنها را به جنگ با علی علیه السلام وادار نمودند و سپس معاویه إبن ابوسفیان و دیگر عمّال و کارگزاران او افرادی مانند عمرو إبن سعید إبن عاص یا مروان إبن حَکَم و دیگر فاسقان و فاجران دستگاه بنی امیه اصل و اساس ظلم و جور را بر ضد اهلبیت رسول خدا بنیانگذاری و پی ریزی نمودند... ادامه ی ماجرا در مسجد مدینه👇🏻 به گواهی تاریخ، پس از آنکه سخنرانی تند و کینه توزانه ی عَمرو إبن سعید إبن عاص در مسجد مدینه پایان پذیرفت شخصی به نام (عبدالله إبن سائب) برخواست و رو به عمرو إبن سعید ملعون کرد و گفت: ای پسر سعید إبن عاص؛ به خدا سوگند اگر امروز فاطمه سلام الله علیه دختر رسول خدا در قید حیات بود و اخبار مرگ فرزندش حسین را می شنید چشمانش گریان و جگرش بریان و قلبش از جنایت بنی امیه داغ میشد! شما قاتلان و کشندگان پسر پیامبرید! عمرو إبن سعید با خشم و غضب گفت : خاموش باش ای جاهل بی خرد! محمد فرزندش کجا بود که ما او را کشته باشیم!؟ رسول خدا پسری به نام ابراهیم داشت که در سن کودکی دار فانی را وداع گفت. عبدالله إبن سائب گفت: خدا لعنتت کند! منظورم از پسر پیامبر، حسین فرزند زهراست که امروز مردم مدینه را به خاطر قتل او دور خود جمع کرده ایی و از فرط شادی و سرور شربت عسل مینوشی و دستور میدهی مردم در عزای اهلبیت پیامبر مانند ایام عید شادی کنند و سال آینده را روزه بگیرند! منظورم از پسر پیامبر حسین است، حسین! 😲😲 عمرو إبن سعید إبن عاص به او گفت: همه میدانند که حسین پسر دختر پیامبر است و نوه ی دختری رسول خدا محسوب میشود و او را شما چگونه منسوب به پسر پیامبر میدانید در صورتی که فرزند علی إبن ابیطالب است !؟ عبدالله إبن سائب گفت: بخدا سوگند از رسول خدا صلی ا
لله علیه واله شنیدم که فرمودند: کل بنی ام ینتمون الی عصبتهم الا ولد فاطمه سلام الله علیه فانی انا ابوهم و عصبتهم ، یعنی میفرمایند: فرزندان هر مادری منسوب به قبیله ی پدران خود هستند، جز فرزندان فاطمه سلام الله علیه، زیرا پدرشان منم و منسوب به من هستند. عمرو إبن سعید إبن عاص گفت: ما احادیث شما را قبول نداریم، زیرا هیچ مدرکی برای اثبات حرف خود ندارید. عبدالله إبن سائب گفت: مدرک و منبعی بهتر و بالاتر از کلام خدا قرآن کریم !؟ عمرو إبن سعید گفت: قران چه گفته است!؟ عبدالله إبن سائب گفت: مگر سوره ی مبارکه ی انعام آیات 84 و 85هشتاد وچهار و هشتاد وپنج را نخوانده ایی که قرآن کریم می فرماید : وهبنا له اسحق و یعقوب کلا هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذرّیته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و کذالک نجزی المحسنین و زکریا و یحیی و عیسی و إلیاس کلّ مِن الصّالحین... یعنی: اسحاق و یعقوب را به ابراهیم بخشیدیم و نوح را پیش از او هدایت کردیم و همچنین از فرزندان ابراهیم داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت نمودیم و به نیکوکاران جزای نیک خواهیم داد و همچنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را از فرزندان ابراهیم و در ردیف صالحان قرار دادیم. سخن که به اسم عیسی در آیه قرآن رسید عبدالله آبن سائب گفت: ای عمرو إبن سعید إبن عاص؛ همانا حضرت عیسی روح الله است که از عذرا بتول متولد شد و او را پدری در عالم هستی نبود،اما در قرآن کریم طبق این آیه خداوند تبارک و تعالی او را منسوب به ابراهیم خلیل میداند و او را از فرزندان حضرت ابراهیم نبی میشمارد. پس چرا فرزندان فاطمه سلام الله علیه، حسن و حسین که سیّدان اهل بهشتند فرزندان رسول خدا محمد صلی الله علیه واله نباشند در صورتی که مادرشان دختر پیامبر و پدرشان پسرعمو و داماد و وصیّ و جانشین پیامبر است! سپس عبدالله إبن سائب گفت: از ولادت ابراهیم خلیل تا ولادت عیسی روح الله دو هزار و دویست و شصت و دو سال 2262 میگذرد که قرآن کریم عیسی را فرزند ابراهیم به مردم معرفی کرده است اما از وفات رسول خدا تا امروز که فرزندش حسین را به قتل رسانده اید 51پنجاه و یک سال بیشتر نگذشته است! آیا سزاوار است براساس استدلال به این آیه ی شریفه حسین را فرزند رسول خدا ندانید!؟ عمرو إبن سعید إبن عاص با کمال وقاحت و بی شرمی در پاسخ به حرف عبدالله إبن سائب گفت: ما به فاطمه دختر پیامبر خیلی نزدیک تریم تا شما ،پدرش عموی ما بود و شوهرش برادر ما است،و مادرش خواهر ما بود؛ اگر فاطمه زنده بود و چنین روزی را میدید حتماً به او میگفتیم که فرزندش حسین نخستین بار خودش برخواست و با ما کوتاه نیامد تا اینکه او را به سزای اعمالش رساندیم. درضمن، آیاتی که از قرآن برای ما استدلال و تفسیر کردی تا روزی قرب و قیمت و عزّت و احترام داشت که محمّد هنوز زنده بود! بنی هاشم به پشتیبانی او دلگرم و مسرور میزیستند اما امروز که دیگر محمّد از دار دنیا رفته است آیات و کتاب و احادیثش با او در خاک دفن شدند، زیرا امروز روز قدرت و ثروت است، کسی که قدرت و ثروت داشته باشد سالار و سرور قبایل دیگر است! پس به خانه ات برو و آهسته تر سخن بگوی که اگر بار دیگر سخن بگویی تو را مانند گوسفند قربانی در مسلخ گاه ذبح میکنم. به گواهی تاریخ، عمرو إبن سعید إبن عاص فرزند برادر عمرو إبن عاص است که عمویش عمرو إبن عاص همان مشاور زیرک و حیله باز دربار معاویه بود که به خاطر نیرنگ و دغل کاری او ،در سال 38 هجری جنگ صفّین به نفع معاویه تمام شد. عمرو إبن سعید نیز فرزند برادر همان شیطان روباه صفت هست که یک آدم بسیار خشن و تندخو و سنگدلی بود که از شدت کینه به خاندان امام علی علیه السلام و اهلبیت پیامبر از هیچ جنایتی واهمه و دریغ نداشت ،او همان کسی است که در مطالب چند وقت گذشته ملاحظه فرمودید از طرف یزید إبن معاویه مأموریت یافت تا در ذی الحجه سال 60 هجری چند هفته ایی قبل از حلول ماه محرم سال 61هجری در روز عید قربان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را در حال طواف دور خانه ی کعبه در بیت الله الحرام به قتل رساند و فضای مکه را برای آن حضرت و اهلبیت گرامی اش ناامن و خفقان زا نماید که در نتیجه امام علیه السلام مجبور و ناگزیر شد تا برای پیشگیری از هتک حرمت حرم امن الهی و خونریزی در ماه حرام در روز هشتم ذی الحجه مکه را به قصد عراق ترک نماید. اینک عمرو إبن سعید إبن عاص که خود نتوانسته بود نقشه ی ترور امام حسین علیه السلام را طبق مأموریتش با موفقیت و به نحو احسن انجام دهد با شنیدن خبر قتل آن حضرت سر از پای نشناخته و از فرط شادی و خوشحالی خود را به آب و آتش میزد تا بر همگان ثابت کند که نام علی و خاندان او از صفحه ی روزگار محو گردیده است و امروز دُور دست آل امیه است؛ پس به همین دلیل قبل از اینکه از مسجد النّبی خارج شود به رئیس شرطه های حکومتی مدینه، عَمرو إبن زُبیر إبن عَوام دستور داد تا تم
ام خانه های بنی هاشم را که بیشتر آنها خالی از سکنه بود و صاحبانشان در کاروان امام علیه السلام در کربلا به شهادت رسیده بودند را ویران کنند و آن خانه های خالی از سکنه یا با سکنه را بسوزانند و یکی از آنها را باقی نگذارند. مأموران حکومتی در آن روز تا آنجا که مقدورشان بود مردم مدینه را مورد ضرب و شتم بسیار قرار دادند و خانه های بسیار زیادی را در محله ی بنی هاشم ویران کردند و در آتش کینه توزی های خود سوزاندند؛ جنایات و جفای آنان به جایی رسید که عده ایی از زنان و مردان بنی هاشم که در مدینه مانده بودند و در کربلا با امام علیه السلام و یاران آن حضرت حضور نداشتند از شدت ترس و بیم و اضطراب از مدینة النبی پا به فرار گذاشتند و در مکه ی معظّمه در جوار کعبه پناهنده گردیدند... [۹/۱،‏ ۲۱:۲۸] ‏‪+98 938 609 5880‬‏: به سوگ نشستن دختران عقیل در عزای حضرت سید الشّهدا علیه السلام 🏴🏴🏴🏴👇 به گواهی تاریخ، پس از آنکه صدای منادی در مدینه بلند شد و خبر شهادت امام علیه السلام را در میان مردم پخش کرد، دختر عقیل إبن ابوطالب با عده ایی از زنان قبیله ی قریش از خانه های خود بیرون آمدند و خود را به قبر رسول خدا صلی الله علیه واله رساندند؛ با ناله و شیون و صدای بلند به سوگ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام نشستند 😭🏴 . دختر عقیل إبن ابوطالب نامش (اُمّ لقمان) بود که وقتی اخبار شهادت امام را شنید با خواهران خود امّ هانی و اسماء و رَمَله و زینب با سر و پای برهنه از منزل بیرون دویدند و در حالی که سیلی به سر و صورت و سینه های خود میزدند و با ناخن روی خود را میخراشیدند و موهای سر خود را گرفته و میکندند همراه با (امّ سلمه) همسر پیامبر که در آن سال 83 هشتاد و سه سال داشت و ماه های آخر عمر خود را سپری میکرد ضجّه زنان و شیون کنان به طرف قبر رسول خدا صلی الله علیه واله دویدند و بر سر تربت مطهّر آن حضرت در مسجد مدینه به عزادرای و شیون و زاری پرداختند... 😭🏴 در آن روز از گریه ها و ناله های دختران عقیل که برادران و عموزاده گان و همه ی جوانان خاندان خود را از دست داده بودند تمام مردان و زنان به گریه درآمدند. به گواهی تاریخ، گریه ایی پرجوش و خروش تر و شیونی و ناله ایی گرم تر از آن روز در تاریخ مدینه کسی ندیده و به خاطر نداشت.😭🏴 باخبر شدن عبدالله إبن جعفر از شهادت فرزندانش در کربلا👇 به گواهی تاریخ، وقتی که سخنگوی فرماندار مدینه در شهر پخش کرد: قَد قُتِل الحسین؛ یعنی حسین را کشتند؛ و مردم از جریان امر آگاه شدند، عده ایی برای عرض تسلیت به نزد عبدالله إبن جعفر طیّار که همسر حضرت زینب کبری سلام الله علیه و داماد امیر المؤمنین علی علیه السلام بود می آمدند و او را به خاطر کشته شدن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و دو فرزندان جوان و رشیدش ( عُون و محمد ) که فرزندان حضرت زینب کبری سلام الله علیه نیز بودند تسلیت و تعزیت میگفتند و او را تسلّی خاطر میدادند، عبدالله إبن جعفر غلامی داشت معروف به (ابو لِلسَلاس) آن غلام هنگامی که خبر شهادت فرزندان عبدالله إبن جعفر را شنید گفت : هذا لقینا من الحسین إبن علی! یعنی این آتش ها را حسین برای ما روشن کرد! عبدالله إبن جعفر که سخنان آن غلام جاهل را شنید خشمگین شد و نعلین(کفش) خود را به سوی او پرتاب کرد و با عصبانیت به او گفت: ای پسر کنیزک گندیده بو؛ آیا درباره ی حسین چنین سخن میگویی!؟ به خدا قسم دوست داشتم با او بودم و از وی جدا نمیشدم تا اینکه در رکابش به فیض شهادت نائل شوم. به خدا قسم آنچه این مصیبت دشوار را بر من آسان میکند شهادت دو فرزندان جوانم عُون و محمد است که به من اخبار رسیده آنان قبل از حسین پیشمرگ او گشته اند و در رکاب عمو و دایی عزیزشان به شهادت رسیده اند. عبدالله إبن جعفر پس از بیان سخنان فوق، اهل مجلس را که برای عرض تسلیت گرد او را گرفته بودند مخاطبه قرار داد و به آنان گفت : مصیبت حسین علیه السلام بر من بسیار سخت و گران است، ولی خدا را شکر میکنم که اگر خودم به دلیل درد چشم موفق نگردیدم تا در رکاب برادرم و پسر عمویم حسین در راه خدا جهاد کنم ولی فرزندان عزیزم محمد و عون روی مرا نزد رسول خدا و فاطمه و علی مرتضی تا روز حشر سفید کردند و در رکاب جگرگوشه ی رسول خدا حسین با عزّت نفس و سربلندی از اسلام و قرآن دفاع کردند تا به شهادت رسیدند. بزرگواران توجه بفرمایید؛ از قدیم الایّام تاکنون به دلایل مختلفی از جمله عدم و کمبود اطلاعات و سواد تاریخی یا هرگونه دلیل موجّه یا غیر موجّه ایی، اکثریت روضه خوانان و مدایح سرایان یا وعّاظ و سخنرانان در مجالس و محافل روضه خوانی در ایام محرّم و صفر فرزندان حضرت زینب کبری سلام الله علیه را به نام دوطفلان حضرت زینب کبری وانمود مینمایند! به عنوان دو طفل یا کودک خردسال آنان را به مخاطبین خود معرفی می نمایند! در صورتی که برخلاف این جمله ی نادرست و دروغ، به گواهی تمام تواریخ معتبر و مستند، ف