#مناجات
بس که با نفسِ بَدم بسته به زنجیر شدم
زیر بارِ گنهِ خویش زمین گیر شدم
با وجودی که تو همواره به یادم بودی
من به چاهِ عمل خویش سرازیر شدم
گفتم از بس كه کریمی، نکنی رسوایم
باز هم مرتکب #غفلت و تقصیر شدم
خود به درگاهت اگر آمده ام، می دانم
چقدَر با گنهم دور ز تقدیر شدم
پوستِ نازک من طاقت #آتش دارد؟
این سؤالی است که یعنی ز گنه سیر شدم
کوهی از جرم و خطا، وای چه کردم با خود
من بدَستان خودم اینهمه تحقیر شدم
در گنه بودم و افتاد دلم یادِ #حسین
بس خراب آمدم اما بتو تعمیر شدم
کن خبر در برِ من فطرسِ پر سوخته را
تا سلامی دهم ارباب، که #تطهیر شدم
#الهیالعفوبحقالحسینعلیهالسلام
✨ بعضى وقتها ابرى مىآيد، امّا نمىبارد.
برق مىزند، امّا نمىبارد.
فرصتها را مىدهند، امّا ما بهره نمىگيريم.
رمضان ها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن
چركها چيزى برايمان باقى نمانده است.
بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم،
مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است،
ولى نه براى #تطهير، كه براى بازى.گ
وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مىشد،
ما را به حمام مىفرستادند.
چند تا بچه بوديم، بدجنس وبازیگوش.
گاهى سه ساعت در حمام مىمانديم؛
آن هم حمامهاى قديمى كه خزينه داشت.
.
همديگر را مىزديم و پوست همديگر را مىكنديم
اما وقتى مى آمديم خانه،
پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود.
مادر ما هم كه خيلى دقيق بود،
پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مىكرد و
مىپرسيد: اينها چيه؟!
ما را تنبيه مىكرد و گريه مىكرديم.
.
ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم.
در مقام تطهير نبوديم.
رمضانها آمده و رفته،
امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته ايم و
جدّى نبودهايم.
-علیصفاییحائری؛اخبات-🌱•.