eitaa logo
🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
135 دنبال‌کننده
4هزار عکس
9هزار ویدیو
140 فایل
.....★♥️★.... .....★♥️ ......♥️★... ....★♥️★... سلام و خیر مقدم خدمت همه شما دوستان بزرگواران در کانال 《 شمیم یاس》 سعی ما بر بررسی دانستنی های علمی ،مذهبی و روان‌شناسی مبتلابه روز اینجاییم برای روشنگری حقیقت 🆔@shmimyasfatmi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5960679987051760870.mp3
10.36M
امشب شب بی مادری حسین است 😭😭😭😭😭
نذر فرهنگی دوره آموزشی تفسیر قرآن (این قسمت: تفسیر سوره بقره ؛جلسه : دهم ) نام استاد: رنجبر 🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نذر فرهنگی دوره آموزشی رایگان نکات روانشناسئ ، چگونه از سر انرژی‌های منفی نجات پیدا کنیم ؟ نام استاد: دکتر سعید عزیزی 🥀🥀🥀🥀🥀
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 امروز با یکی از بچه‌های دفتر حاج‌حمید تماس گرفتم که پیغامم را به همکارم، سیدیاسین برسانند و بگویند که به چند تا از فایل‌های درس تاکتیک نیاز دارم. حالا که فرمانده با کار عملیاتی‌ام مخالفت کرده، ناگزیرم که تمرکزم را بیش‌تر روی آموزش بگذارم. آخر هفته، احمد هم با دستور فرمانده فوج به شیخ نجار می‌آید. یک‌روز فرصتی شد که با بچه‌ها برویم و با بچه‌های نجباء بیش‌تر آشنا شویم. یکی از فرماندهانشان، «حمودی» است؛ جوانِ خوش‌پوشِ سبزه‌ی ریزنقشِ شجاعِ تر و فرزی که بوی تند عطرِ خوش‌بویش، مشام را می‌نوازد. سه‌چهار سالی از من کوچک‌تر است اما همه می‌گویند جوانِ باتجربه‌ای است. بعضی از نیروهایش هم‌سن‌وسال خودش‌اند و بعضی‌ها بزرگ‌ترند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 هفته‌ای که در پیش است هفته‌ی عید است... و امشب تولدم! شبِ هجدهمین روز اردی‌بهشت. تولد بیست و سه سالگی‌ام را در شیخ نجارم! تولد، هیچ‌گاه شادمانم نکرده. این‌جور شب‌ها بیش‌تر فکری‌ام می‌کند. تولد، یعنی هشدار این که یکسالِ دیگر از عمر را باخته‌ام؛ هشدار این که قدری دیگر به مرگ نزدیک شده‌ام؛ اصلا آدمیزاد از وقتی به دنیا می‌آید دارد می‌میرد، دارد می‌رود به سوی مرگ... اما یکسال بزرگ‌تر شده‌ام و باید خلوت کنم و ببینم آیا نزدیک‌تر هم شده‌ام؟ به اهدافم، به آرمان‌هایم، به خدایم... و آیا دورتر شده‌ام؟ از عادت‌های ره‌زن، از هرآن‌چه که بوده‌ام و باید بشوم... خدایا! مرا دردآشنا کن... فاطمه صدایش را برایم هدیه فرستاده. دوست داشت که اولین تولدِ پس از عقدمان را کنارش می‌بودم. آتش دلتنگی‌ام را با عکس‌هایی که برایم می‌فرستد، فرومی‌نشانم.... ۸۶ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@madahe_onlin_۲۰۲۲_۱۲_۱۵_۱۴_۱۶_۰۱_۲۹۲.mp3
12.83M
عمر داره میشه تباه خدایا ببخش! خستم از بار گناه، خدایا ببخش…💔 حاج‌محمود🎙 🕌
🌹شهید مهدی زین الدین: هرگاه در شب جمعه شهدا را ياد کرديد آنها شما را نزد اباعبدالله یاد می كنند 🌷یاد شهدا با صلوات اَللّهمَ صَلّّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا شرمنده‌ایم.... 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭. بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده. 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 شهادت پایان نیست، آغاز است، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستاره‌ای است که پرتو نورش عرصه زمان را در می‌نوردد و زمین را به نور رب‌الارباب اشراق می‌بخشد.  😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 شهید «حسین شعبانی‌پور»: خواهرم حجاب تو سنگری است که آغشته به خون من است، بدان تفنگی که دست من است چادری است بر سر تو، اگر میل به حفظ اسلام داری چادرت را حفظ کن 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 چه چیزی با ارزش تر از جان انسان است؟ قطعا هیچ چیز. وقتی یک نوجوان یا جوان راهی جبهه جنگ میشود تا با دشمن بجنگد، یعنی از باارزش ترین سرمایه ی خویش نیز گذشته است که آن همان جانش است. او حاضر است جانش را هم در راه اهل بیت بدهد؛ چرا که می داند راه حق کدام است و هرگز نمی گذارد که باطل بر آن پیروز شود. او می رود و مدافع حرم می شود تا با قدرت اعلام کند که هنوز هم غیور مردانی هستند که حاضرند برای دین خود از جانشان بگذرند! آنها نمرده اند و نفس می‌کشند 🌸🌸🌸🌸🌸
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 شب تولدم، می‌روم سراغ حساب و کتاب! از مال دنیا چیزی ندارم که به آن فکر کنم. می‌نشینم پای دفتر و دستکم؛ وصیت‌نامه‌ام را که روز اعزام نوشته بودم، می‌گذارم پیش رویم؛ دوباره می‌خوانمش... این حرف‌ها را با دلم نوشته‌ام... «آخر من کجا و شهدا کجا؟ خجالت می‌کشم که بخواهم مثل شهدا وصیت کنم؛ من ریزه‌خوارِ سفره آنان هم نیستم. شهید، شهادت را به چنگ می‌آورد؛ راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می‌رسد؛ اما من چه؟! سیاهی گناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را لَخت و کسل کرده. حرکت جوهره اصلی انسان است، و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است. سکونم مرا بیچاره کرده؛ در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی، دست و پایم را اسیر خود کرده. انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگی می‌کند. بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را انسان بیهوش نمی‌کِشد؛ انسان خواب نمی‌فهمد. درد را انسان با هوش و بیدار می‌فهمد. راستی...! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده‌ام؟ نکند بیهوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمان‌مان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟ خدایا! تو هوشیارمان کن! تو مرا بیدار کن. صدای العطش می‌شنوم؛ صدای حرم می‌آید؛ گوش عالم کر است... خیام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد... مرضی بالاتر از این؟! چرا درمانی برایش جستجو نمی‌کنیم؟ روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم. الذین هم فی خوض یلعبون ما هستیم. مرده‌ام، تو دوباره مرا حیات ببخش. خوابم، تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته رقیه(سلام‌الله علیها)، به حرمت نگاه خسته‌ی زینب(سلام‌الله علیها)، به حرمت چشمان نگران حضرت ولی‌عصر(عجل‌الله) به ما حرکت بده...» ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 عید را بهانه کردم و با سیدنصرت‌الله تماس گرفتم. زود رفتم سر اصل مطلب و خواهش کردم که به فرماندهانِ اینجا سفارش کند که بگذارند بروم به خط مقدم... سیدنصرت‌الله، سروتهِ بحث را با شوخی جمع می‌کرد! گمانم این بود که اصلا خودش به فرماندهان سفارش کرده که نگذارند جلو بروم! می‌گفت خدا را شکر که نمی‌گذارند بروی! امروز دائم خاطرات اربعین، جلوی چشمم رژه می‌رفتند. هنوز شش‌ماه از آخرین زیارتم نگذشته. می‌شود دوباره، حرم روزی‌ام شود؟ دوباره، مثل پارسال بروم توی موکب‌ها و مشتری بطلبم تا دستی بکشم به پاهای تاول‌زده و خسته‌ی زائرها... یاد خانواده عراقی توی ذهنم جان می‌گیرد که در شبی بارانی، در کنارِ خانه‌ای مجلل، کارتنی روی زمین انداخته بودند و با یک پتو سر می‌کردند. نگاه‌شان که دائم این‌سو و آن‌سو می‌چرخید مشکوک‌مان کرده بود! شک تا خواست ریشه بگیرد، پدر خانواده همان یک پتو را هم برداشت و داد به زائری که کمی آن‌سوتر، در کناره راه قصد آرمیدن داشت. جلو رفتم. فهمیدم این‌ها که بی‌پتو روی کارتنی نشسته‌اند، صاحب همان خانه مجلل هستند! خانه‌شان را داده بودند به انبوه زائرها و خودشان زیر باران عشق می‌کردند! چه کلاسِ درسی است زیرِ بارانِ نیمه‌شب مسیرِ عشق؛ مشقِ فروختن امنِ عیش به بهایی که می‌ارزد... .... ۸۸ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 بسم‌ الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 🌟🌟🌟🌟 سـ🍁ـلاااام صبحتون بخیر و نیکی ➯ اﻣﺮﻭﺯم ﺭﻭ ﺁﻏﺎﺯ می‌کنم ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ای ﺧﺎﻟﻖ هستی ﭼﺸﻢ و ﺩﻟﻢ ﺭﻭﺷﻦ اﺳﺖ و اﻣﻴﺪ ﺩاﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﻴﺮ و ﺑﺮﻛﺖ و ﺑﺨﺸﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﻋﺎلی و بهترین‌ها ﺟﺎﺭﻳﺴﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪگیم ﻛﻼﻡ اﻣﺮﻭﺯ و ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻡ اﻳﻨﺴﺖ: ﻣﻦ تجلی ﻋﺸﻖ ﺧﺪا ﻫﺴﺘﻢ و ﻋﺸﻖ ﺧﺪا ﺭﻫﺒﺮی و ﻫﺪاﻳﺘﻢ می‌کند ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ اﻟﻬﺎﻡ میﺑﺨﺸﺪ یک صبح زیبای دیگر آغاز شد🍁🍂 ساعت دلت را بر روی شادی تنظیم کن تا با هر تیک تاکش لبخند بزنی و به یاد داشته باش شادی بزرگترین هدیه امروزت است امروز در گلدان زندگی گل عشق بکار گل دوستی، گل صداقت گل محبت و گل مهربانی خواهی دید گلدانت از همه گل‌های عالم خوشبوتر می‌شود. زندگی هدیه‌ای از طرف معبود است روزی نو و زندگی نو امروز همه چیز محیای زیستن است لبخند بزن بر این روز زیبا اگر امروز را خوب زندگی کنی همه دیروزهایت به خاطره‌ای خوش و فرداهایت به امید تبدیل خواهد شد امروز خدای مهربان در انتظار توست تا حرکت کنی و برکتی بی‌نهایت تو را دهد پس قدمی بردار به سوی خوشبختی حرکت از تو برکت از او امروزتون پر از اتفاقات خوب 🥀🥀🥀🥀🥀