eitaa logo
🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
130 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
10.1هزار ویدیو
142 فایل
.....★♥️★.... .....★♥️ ......♥️★... ....★♥️★... سلام و خیر مقدم خدمت همه شما دوستان بزرگواران در کانال 《 شمیم یاس》 سعی ما بر بررسی دانستنی های علمی ،مذهبی و روان‌شناسی مبتلابه روز اینجاییم برای روشنگری حقیقت 🆔@shmimyasfatmi
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار عاشقی صلوات خاصه امام رضا عليه السلام 🔷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِّ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلَاةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِک 🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷 ❤️سلام علیکم دوستان شهید مرتضی عیسی خانی از روستای خانسر قاسم آباد علیا بخش چابکسر هستم سپاسگزارم از دعوتتون 🌹. ختم14 صلوات و فاتحه امروز به نیت دوازده امام و چهارده معصوم و شهید مرتضی عیسی خانی 🌹 @behshtfatm🍃🦋 🌸🌸🌸🌸🌸
مداحی آنلاین - تا صورت و پیوند جهان بود علی بود - قلیچ.mp3
4.46M
🌺 ) 💐تا صورت و پیوند جهان بود علی بود 💐 تا نقش زمین بود زمان بود علی بود 🎤 👌فوق العاده زیبا ♥️تا ظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╲\╭ ╭⁦🌺🍂🍃 حس_زیبای_زندگی ♥️⃤ @behshtfatm🍃🦋 🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزت مبارک پدرِ ایرانِ من😍❤️ ولادت اولین اختر تابناک امامت و ولایت، حضرت علی (ع) مبارک @behshtfatm🍃🦋 🕊🌷🌷🌷🌷🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حکومت احمقها! 🔹‌ خبرنگار: 🔹‌ "چه چیزی در پس تصمیم شما درباره پایان دادن به وضعیت اضطراری بیماری کرونا هست؟" 🔹‌ جو بایدن: 🔹‌ "وضعیت اضطراری بیماری کرونا رو وقتی دیوان عالی لغوش کنه، به پایان میرسه." @behshtfatm🍃🦋 🕊🌷🌷🌷🌷🌷🕊
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم. از اون آهنگ‌های نوستالژی. اول انقلابه نوستالژی ماها این چیزاست 🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 @behshtfatm🍃🦋 🕊🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 می‌رویم که به نیروهای نزدیک خط مقدم سر بزنیم. درد دل‌هایشان را می‌گویند و مشکلات‌شان را؛ و از هر دری سخنی. حرف‌هایشان با مهری که از آن‌ها به دل داشتم، مخلوط می‌شد و می‌رفت توی قلبم. و این، لابد از چشم‌هایم پیدا بود. یکی از جوان‌های آرپی‌جی‌زنِ نبل و الزهراء، این مهر را از توی چشم‌هایم خواند. با هم گرم گرفتیم، انگار که دوستانی قدیمی هستیم. چشم‌های پر از مهربانی‌اش را از چشم‌هایم برنمی‌داشت. دلم می‌خواست هدیه‌ای به او بدهم. هدیه، از واژه‌های مشترک زبان ماست! میدان رزم شده بود، میدانِ مهر! دیدم چیز درخوری ندارم که به او هدیه کنم. دستکش‌هایم را از دست‌هایم بیرون کشیدم و گذاشتم توی دست‌های آن جوان سوری. حسین به نجوا می‌گفت این دستکش‌های مخصوص نظامی، گران‌قیمت‌اند؛ چرا راحت می‌دهی‌اش برود؟ گفتم این جوان سوری شاید ماه‌ها، شاید سال‌ها این‌جا مشغول دفاع باشد؛ ما میهمانِ چندروزه‌ایم؛ این دستکش‌ها بیش‌تر به دردش می‌خورد. جوان از دستکش‌ها خوشش آمده بود و از هدیه گرفتن خوشحال شده بود. معطل نکرد. انگشتر زیبایش را درآورد، گذاشت توی دستم و درآمد که اگر من شهید شدم، یادم کن! برای دست چپم، حلقه نامزدی و برای دست راستم، انگشترِ هدیه. بغلش کردم و انگشتر را دستم کردم که ببیند دوستش دارم. واقعا هم دوستش دارم... هم خودش را و هم هدیه‌اش را... ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا