eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
768 ویدیو
242 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله . فریدون هویدا در کتاب سقوط شاه می نویسد: شاه در خلال دیدار از پاریس ، یکی دو روز عصر ها که وقت آزاد داشت به چند کاباره شبانه سر زد و مدتی را در مصاحبت با دختران معرفی شده از سوی دوستان خود گذراند که به آنها هدایایی گران قیمت نیز داد. چند ماه بعد در یک مجلس میهمانی به یکی از همان دخترهایی که مدتی را با شاه سر کرده بود برخوردم و او با افتخار انگشتر الماس را که از شاه هدیه گرفته بود به من نشان داد. (۱) شهرت زن بارگی شاه در روزنامه های خارجی نیز انعکاس یافته بود و مطالب زیادی در مورد آن نوشته می شد. روزنامه "ناسیونال استار" در ۱۳۵۴/۴/۱۷ در مورد شاه می نویسد : اخیرا شرکت هواپیمایی ایران به منظور جلب توریست اقدامات وسیعی در ایالات متحده انجام داده است. به من گفته اند که شاه ایران که مورد توجه خاص زنان می باشد به مسئولین گمرکی دستور داده اند که هرگاه یک زن زیبا در فرودگاه مهرآباد از هواپیما پیاده شود ایشان را از ورود او مطلع نمایید. به دنبال آن نیز امکان دارد که به کاخ دعوت شوند. متاسفانه محمدرضا پهلوی این روحیه را تا روزهای پایانی حیاتش حفظ کرد و هنگام فرار از کشور در "پاناما" این روحیه را ادامه داد!!! (۲) . منابع: ۱.هویدا, فریدون, سقوط شاه , ج ۱، صفحه ۱۲۶ / ۲. احمد علی مسعود انصاری , صفحه ۱۶۸ / کتاب هدایای دربار پهلوی به بیگانگان به روایت اسناد.
بسم الله . سرلشکر فضل الله کودتاچی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ ، از افسران فاسدالاخلاق رژیم پهلوی بود که پس از کودتا علیه مصدق و بازگرداندن قدرت به محمدرضا , در دستگاه رژیم به جایگاه ویژه ای دست یافت. وی به واسطه ی معاشرت با زنان بدکاره با چند تن از سردسته های این زنان مرتبط بود و علاوه بر دریافت حق و حساب از آنان , به وسیله ی آنها با زنانی که تازه وارد این گونه مسائل غیر اخلاقی شده بودند رابطه برقرار می کرد. این زنان نیز از طریق این ارتباط ، سفارش افراد مختلفی را که متقاضی کار یا دریافت معافی از حذف و یا سایر گرفتاری ها بودند ، به رؤسای ادارات می کردند. . منبع:فساد در رژیم پهلوی دوم , عبدالکاظم مجتبی زاده , ص ۵۶
✅ چون مذاکرات [با شاه] قدری جدی شد و طولانی، صحبت را به مخدرات کشاندم. فرمودند خدا خواسته است که من به کسی دل نمی بندم. اما اگر در هفته یکی دو بار انسان تفریح نکند، نمی تواند بار گرانی این چنین را به دوش بکشد، بخصوص که در خانواده جز غرولند خبر دیگری نیست. عرض کردم کاملا حق به شاهنشاه می دهم، متاسفانه خانم های ما متوجه این امور نیستند. جلد چهارم، صفحه ۶۰. ویرایش از ۲۵ فروردین ۱۳۵۳
بسم الله . تیمور بختیار اولین رئیس ساواک ، قبل از رسیدن به ریاست ساواک از مال دنیا چیزی نداشت, اما فورا به یکی از ثروتمندان و سرمایه داران بزرگ کشور تبدیل شد. او غیر از آنکه از بودجه ی ساواک برای نفع شخصی استفاده می کرد , علنا از متمولین کشور باج خواهی هم میکرد و در صورت مقاومت , فورا برایش پرونده سازی و به جرم داشتن گرایشات توده ای یا مصدقی یا وابستگی به فدائیان اسلام زندانی اش می کرد.برخی از کارهای تیمور بختیار موجب بی آبرویی دولت و دستگاه اطلاعات کشور شده بود. مثلا اگر از یک دختر و یک زن در خیابان خوشش می آمد به مأمورانی که همراهش بودند دستور می داد که آن زن یا دختر را با توسل به زور به خانه اش ببرند تا او را تصاحب نماید.یکبار وقتی بختیار از خیابانی در تهران عبور می کرد متوجه زن جوانی شد که سرگرم پر کردن سطل حلبی خود از آب شیر فشاری خیابان بود. بختیار با دیدن زن جوان به راننده دستور داد که زن را به داخل اتومبیل بیاورند. در برابر چشمان مردم و به رغم اینکه زن فریاد می زد که شوهردار است , تیمور وی را به خانه اش برد و تصاحب کرد. پس از چند روز زن جوان که در خانه ی تیمور مورد بهره کشی جنسی قرار گرفته بود , از خانه بیرون انداخته شد و با آتش کشیدن خود , خودکشی کرد. جایگاه سیاسی بختیار به عنوان رئیس دستگاه اطلاعاتی رژیم , مانع از آن شد که به وی کوچکترین اعتراضی شود. . منابع:تاج الملوک آیرملو , خاطرات ملکه پهلوی , ص ۱۳۸ / اسکندر دلدم , من و فرح پهلوی , ص ۵۶۰ / فساد در رژیم پهلوی دوم , ص ۵۷
✅ سولیوان : "محمدرضاشاه از نظر روحیه و کاراکتر با پدرش تفاوت زیادی داشته و مانند او با ایمان و اعتقاد باطنی به دنبال هدف معینی نرفته است. در ایام جوانی و اوائل سلطنت، بیشتر به دنبال تفریح و عیاشی بوده و از مسافرت به کشورهای خارجی لذت می برد... در خارج از ایران، بخصوص در جوانی و اوائل سلطنت، شاه به زن بازی و عیاشی هم شهرت داشت. از نظر من که در اواخر سلطنت محمدرضاشاه از نزدیک در جریان اعمال و رفتار او بودم و بخصوص در ماههای بحرانی آخر سلطنت هفته‌ای چند بار او را ملاقات می‌کردم. چهره واقعی شاه بکلی با چهره یک سلطان مقتدر و مستبد که درباریان یا مخالفان از او ساخته بودند متفاوت بود. به طور خلاصه او زمامداری نبود که توانایی و قابلیت رهبری کشورش را در شرایط بحرانی داشته باشد." خاطرات دو سفیر، نویسندگان: ویلیام سولیوان سفیر سابق امریکا در ایران و آنتونی پارسونز سفیر سابق انگلیس در ایران، ترجمه: محمود طلوعی، (چاپ اول، تهران: مرکز مطالعات و پژوهشهای سازمان بسیج دانشجویی، آبان ٨٥)، بخش اول: ماموریت در ایران به قلم سولیوان،ص ٢٤.
تجویز جنسی پزشکان دربار برای شاه روابط نامشروع و خلاف اخلاق محمدرضا پهلوى، یکى از موارد اختلاف شاه با فرح بود و اسدالله علم به عنوان وزیر دربار تأمین کننده زنان بدکاره براى شاه بود و پزشک شاه تجویزهای عجیب و غریبی در این زمینه داشته است! جزئیات در: fna.ir/5L1KUN
تاریخ‌گزارش: 13/3/48 از: 20 ه 3 شماره‌ گزارش: 13529/20 ه 3 موضوع: حاج ابوطالب سلیمانی‌فر نامبرده بالا در یك صحبت خصوصی اظهار داشت در بهمن ماه 1347 مجله امید ایران عكسی از راهروهای زیرزمینی نیویورك كه در آنجا رجال با یكدیگر رابطه جنسی دارند انداخته كه در میان این رجال عكس شاه، نیز می‌باشد یك شماره از این مجله را شخصی به مسجد و تكیه دباغخانه آورده بود كه من دیدم سپس یادشده به دوست خود متذكر گردید كه این مجله را پیدا كرده و برایش خریداری كند. به گزارش عملیاتی خبر توجه شود.
✳️ آیا حقیقت دارد از سال ١٣٤٥ به بعد شما با عروس خودتان فرح حرف نمی‌زدید و بکلی قهر بودید؟ تاج الملوک ملکه مادر: بله، حقیقت دارد . قبلاً عرض کردم که حدودای سال ١٣٥١ محمدرضا دست دختر سرلشکر آزاد را که یک نفر افسر نیروی هوایی بود گرفت و به کاخ آورد. فرح که تا قبل از آن به این قبیل اعمال حساسیت نشان نمی‌داد در برابر این دختر بیچاره جبهه گرفت و حتی چند بار به گوش او سیلی نواخت و موهای او را کشید و جلوی کارکنان دربار و خدمه کاخ آبروریزی کرد. علت هم این بود که زن‌های قبلی که با محمدرضا رفت و آمد داشتند به این قشنگی نبودند. این دختر که اسم او گیلدا بود موهای طلایی یکدست داشت و عینهو یک دختر فرانسوی یا آلمانی بود. محمدرضا اسم او را گذاشته بود طلا! فرح از زیبایی و وجاهت این دختر خیلی به خودش می‌پیچید و نسبت به این همه قشنگی حسادت می‌کرد. عاقبت کار محمدرضا و فرح به آنجا کشید که فرح گفت یا باید این دخترک را از کاخ بیرون کنید یا من از اینجا می‌روم و طلاق می‌خواهم! محمدرضا که این دختر – طلا – را دوست داشت و از طرفی می‌دانست طلاق دادن فرح هم برای آبروی سلطنت خوب نیست با فرح به این توافق رسید که من بعد با هم کاری نداشته باشند، یعنی رسماً و اسماً زن و شوهر باشند و فرح هم حفظ ظاهر کند و همچنان به عنوان مادر ولیعهد و ملکه باقی بماند اما او راه خودش را برود و محمدرضا هم راه خودش را! 📚منبع: صفحه ٤٦٥.
بسم الله . اردشیر فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی در فساد دست کمی از پدر نداشت. اردشیر در سالهای دهه ی ۱۹۷۰ میلادی به عنوان سفیر ایران در واشنگتن , نقش یک مرد الواط شیفته ی خوشگذران را بازی می کرد و با استفاده از موقعیت سیاسی خود سیل اغذیه ی لذیذ و اشربه ی گرانبها را به حلق قدرتمندان , سرشناسان آمریکایی سرازیر می کرد. الیزابت تیلور (هنرپیشه زن آمریکایی) یکی از معشوقه های بی شمارش بود. اشخاص برجسته ی آمریکایی شیفته ی اردشیر بودند و ریخت و پاش ها و بذل و بخشش های بی حساب او شهره ی محافل بود. اردشیر همسر شهناز دختر محمدرضا و فوزیه بود که پس از هفت سال متارکه کردند. . منابع:ویلیام شوکراس , آخرین سفر شاه , ص ۱۲۲ / فساد در رژیم پهلوی دوم , ص ۵۶
✳️ اما فرح متاسفانه رعایت آبرو و پنهان کاری را نمی‌کرد و عمداً و عالماً کاری می‌کرد که به محمدرضا لطمه بخورد. یک روز آقای صاحب اختیار که از زمان پدر خدا بیامرزش در کاخ بزرگ شده و پدرش هم خادم ما بود و با من صمیمیت داشت پیش من آمد و من دیدم خیلی این پا و آن پا می‌کند و مثل این است که می‌خواهد چیزی بگوید ولی نمی تواند! بالاخره زیر زبانش را کشیدم و با ترس و لرز و خجالت و هزار اما و اگر و ببخشید و جایی نگوئید و اینگونه مقدمات گفت: قربانت گردم. آیا این درست است که شهبانوی مملکت دوست پسر داشته باشد و او را با خود به داخل کاخ بیاورد؟ البته ما می‌دانستیم که فرح با فریدون جوادی قاطی شده است اما نه این که او را به کاخ بیاورد! خوب چکار می‌توانستم بکنم؟ اگر می‌خواستم به محمدرضا بگویم درست نبود و پسرم ناراحت می شد[!] این بود که خودم فرح را خواستم و به او نهیب زدم که زنیکه گدا زاده خجالت نمی‌کشی این قبیل کارها را در جلوی چشم کارکنان دربار انجام می‌دهی؟ فرح گفت درست گفته‌اند شاه می‌بخشد شیخ علیخان نمی‌بخشد! خود محمدرضا مرا آزاد گذاشته، آن وقت باید به تو حساب پس بدهم؟ من آزاد هستم و اختیار [...] را دارم! خلاصه خیلی بی‌حیایی کرد و من هم به کلی با او قطع رابطه کردم و تا امروز که به خارج از کشور آمده ‌ام بیشتر از ٥ سال است یک کلمه با او حرف نزده‌ام . 📚منبع:خاطرات_تاج_الملوک_ملکه_پهلوی صفحه ٤٦٥.
✳️ فرح که آمد یک تشکیلات بزرگتر از دربار درست کرد و اسم آن را گذاشت دفتر مخصوص ملکه فرح ...در این دفتر همه رقم آدم دیده می‌شد. مثلا خانم لیلی جهان‌آرا (امیر ارجمند) که می‌گفتند در مدرسه رازی همشاگردی فرح بوده است. این خانم نمونه یک زن بی بند و بار و آزاد هر نوع قید و بند بود. کاخ را مِلک شخصی خودش می‌دانست و گاهی اوقات ده پانزده بیست زن از کارکنان دربار و ندیمه‌ها و خدمه و دوستانش را لختِ لخت می‌کرد و در استخر کاخ بدون هیچ‌گونه پوششی لخت مادرزاد شنا می‌کردند. من از این مطلب رنج می‌بردم و چون مایل نبودم روی فرح به من باز شود به خود او مستقیماً چیزی نمی‌گفتم و به محمدرضا نق می‌زدم که این کارها قباحت دارد و چه بسا که کارکنان کاخ و دربار که این مناظر را می‌بینند، موقع خروج از کاخ و در خانواده خود و در میان دوستان و آشنایان ماوقع بی عصمتی در کاخ را تعریف کنند و به پرستیز خانواده ما لطمه بخورد. اما محمدرضا هم تحت تاثیر این زن [لیلی امیر ارجمند] بود و فقط می‌گفت چشم. چشم! هیچ کاری نمی‌کرد. یک بار آقای صاحب اختیار سرپرست خدمه‌های کاخ‌های سلطنتی به خانم امیرارجمند گفته بود خانم! این کار خوبیت ندارد که شما و دوستانتان لخت مادرزاد جلوی چشم باغبان‌ها و کارگران کاخ داخل استخر می‌روید و شنا و آب بازی می‌کنید. لیلی به جای آن که نصیحت این مرد ریش سفید را گوش کند به او گفت بگذار نگاه کنند (!) برای سوی چشمشان خوب است! صفحه ۴۵۹.
✅وقتی همسر هویدا آقای نخست وزیر را در حال لواط با یک پسربچه می بیند!😱😱 💠در یکی از اسناد خیلی محرمانه به جا مانده از ساواک علت جدایی همسر هویدا از وی را لواط هویدا با یک پسر بچه اعلام می کند. 💠در این سند آمده است: «در هفته گذشته حاج کریم سعیدی عضو فراکسیون پارلمانی حزب مردم در یک صحبت خصوصی درباره علت جدائی آقای نخست وزیر و همسرش اطهار داشت در مسافرتی که نخست وزیر باتفاق همسرش به شاهرود رفته بود در آنجا با زن با نفوذی بنام لقاء الدوله که فامیل هویدا نیز هست ملاقات و به انجام امور سلطنتی می پردازد. 💠پس از ورود و اتمام تشریفات دولتی هویدا به خانم لیلا می گوید تو در منزل لقاء الدوله بمان چون من باید با مقامات محلی ملاقات کنم و شام را نزد آنها باشم موقع خوابیدن نزد شما خواهم آمد. پاسی از شب گذشته از آمدن آقای هویدا خبری نمی شود و خانم هویدا به بهانه گردش در شهر از خانه لقاء الدوله خارج و به خانه فرماندار شاهرود می رود. چون مامورین گارد او را می شناخته اند طبعاً مانع نمی شوند و خانم هویدا سر زده وارد اطاقی که نخست وزیر در آنجا استراحت می کرده است می شود ولی با کمال تعجب مشاهده می کند که هویدا با یک پسر بچه که از قرار معلوم بوسیله فرماندار برای او آورده شده مشغول لواط می باشد. مشاهده این منظره باعث ناراحتی شدیدی برای خانم هویدا می شود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هویدا تقاصای طلاق می کند.» منبع مرکز اسناد انقلاب
✅تلاش حمید رضا و محمود رضا پهلوی برای عقب نماندن از قافله فساد پهلوی! 💠همچنین در سند دیگری به جا مانده از ساواک در خصوص ارتباطات نامشروع حمیدرضا و محمود رضا پهلوی با زنان رقاصه و بدنام چنین آمده است: «حجازی مدیر کافه دانسینگ شکوفه نود به یکی از دوستان خود اظهار داشته مشارالیه مجبور است غالبا یک یا چند نفر از رقاصه های خارجی را که به ایران می آورد در اختیار تیمسار سپهبد علوی مقدم و سرهنگ ملک اسماعیلی رییس اداره اماکن شهربانی بگذارد و بعضی اوقات نیز به دستور سرهنگ ملک اسماعیلی بعضی از رقاصه ها را به دربار برده و به شاهپور ها معرفی می نماید و بیش از همه شاهپور محمود رضا و حمید رضا در این کارها افراط و با زنهای کاباره ها معاشرت می نمایند.» منبع مرکز اسناد انقلاب
✳️ [تیمور] بختیار [قبل از پاکروان] در موقعی که رئیس ساواک بود یک سری کارهایی می‌کرد که باعث آبروی دولت و حکومت می‌شد. فی المثل اگر از یک دختر یا یک زن در خیابان خوشش می‌آمد، به مأمورانی که همراهش بودند دستور می‌داد آن زن یا دختر را با توسل به زور به خانه او ببرند! دستِ بزن هم داشت و همین‌طور بی خود و بی جهت مردم را در خیابان کتک می‌زد . یک نفر راننده تاکسی را به جرم آن که بلا اراده جلوی اتومبیل او پیچیده بود، چنان سیلی زده بود که به کلی کر شده و قوه سامعه خودش را از دست داده بود. به بالاتر از خودش هم احترام نمی‌کرد و نخست وزیر و وزرا و وکلا همه و همه از او شاکی بودند. وقاحت تیمور کم کم به جایی رسید که آمد جلوی در جنوبی کاخ سعدآباد برای خودش یک اقامتگاه مجلل با سنگِ سیاه ساخت تا ضدیت خودش را با کاخ سفید سعدآباد نشان بدهد! موقعی که رئیس ساواک شد از مال دنیا چیز زیادی نداشت اما در عرض یکی دو سال از بزرگترین ثروتمندان و متمولین تهران گردید. روش کارش هم به این صورت بود که متمولین و بازاری‌های ثروتمند را بی خود و بی جهت می‌گرفت و به محبس می‌انداخت و ادعا می‌کرد که این افراد هستند! این بیچاره‌ها برای استخلاص از زندان به او باج می‌دادند! رعایت اخلاق و عرف جامعه را هم اصلاً و ابداً نمی‌کرد . مثلاً با یک زن شوهردار به نام رفیق شده بود. شوهر این زن هم یک نفر مدیر روزنامه بود که برای استفاده از قدرت بختیار، کلاهِ بی‌غیرتی بر سر گذاشته و صدایش در نمی‌آمد! [همسر اول و مادر ] [ایران_تهران] [نیویورک] سال ۱۳۸۰، صفحه ۴۴۵.
✅داستانهای هزار و یک شب، حرمسراهای قاجار و عشقهای بیمارگونه پادشاهان ایران همه نشان از فساد دربار و حساسیت بیرون از دربار دارد. اما دربار محمدرضا پهلوی از دو جهت با سلف خود متفاوت بود. 🔴محمدرضا برای کاستن از قبح زن‌بارگی رعایت احکام شرعی را نمی‌کرد و فساد مختص به مردان دربار نبود. خواهران، دختران و زن او نیز از این قاعده مستثنی نبودند. 🔴حتی لحظاتی که ملت ایران برای سرنگونی او در سرتاسر کشور بسیج شده بودند و در خیابانها صدای رگبار و مرگ بر شاه در هم پیچیده بود او در بارگاه خویش بی‌اعتنا به واقعیتهای بیرونی به عشقبازی مشغول بود. 🔴شاید رفتار جنون‌آمیز جنسی محمدرضا بی‌تأثیر از مادرش نبود، زیرا مادرش به او سفارش می‌کرد: «از قدیم و ندیم گفته‌اند به هرچمن که رسیدی گلی بچین و برو!» 🔴شاه و دلال محبت او، علم در رابطه با اخلاق جنسی به این اعتقاد رسیده بودند که مردان بزرگ احتیاج به یک سرگرمی دارند و مسئله جنسی بهترین سرگرمی است. به گزارش علم یک روز شاه و علم «درباره‌ی دوستان مؤ‌نث، گپ » می‌زدند. 🔴شاه از پیر شدن معشوقه‌ها صحبت می‌کرد و افزود «با وجود همه‌ی اینها اگر این سرگرمی‌ها را هم نداشتیم به کلی داغان می‌شدیم.» علم نیز که در فساد جنسی دست کمی از شاه نداشت در تأیید شاه گفت: «همه‌ی مردانی که مسئولیتهای خطیر به عهده دارند نیاز به نوعی سرگرمی دارند و به عقیده من مصاحبت جنس لطیف تنها چاره‌ی کارساز است.» 🔴مسئله مهمی که بر فساد جنسی شاه دامن می‌زد، فساد اخلاقی خواهرانش اشرف و شمس بود. اشرف و شمس که از نقطه ضعف شاه آگاه بودند، «دختران زیبا را به او معرفی می‌کردند.» و «دختران جوان را به دام » می‌انداختند و برای محمدرضا به کاخ می‌آوردند. 🔴گرچه شخصیت‌های پیرامونی محمدرضا شاه، پدر، مادر، خواهران، وزیر دفاع دربار و دوستان او نقش بسزایی در زمینه‌‌سازی فساد جنسی شاه داشته‌اند؛ اما عامل اصلی، شخصیت خود شاه بود. برای روشن شدن عوامل و ابعاد موضوع، مروری بر فساد جنسی محمدرضا شاه بی‌مناسبت نیست.
✅معشوقه های شاه .پروین غفاری قسمت اول ✅پروین غفاری در واقع مأمور سرگرم کردن شاه در روزهای جدایی شاه و فوزیه بود.خانه‌ی پری غفاری در «نظامیه» حوالی میدان بهارستان بود. وی دوران ابتدایی را در مدرسه‌ی «نوروز» و دوره دبیرستان را در دبیرستان «شاهدخت» که در خیابان شاه آباد بود، سپری نمود. پری هنوز پانزده سال بیش نداشت که با تبانی مادرش و خانواده اسعدی نظام، بر سفره عقد نشاندند ، وی که دوشیزه‌ای دبیرستانی و بی‌خبر بود به عقد علی آشوری ـ پسر اسعدی نظام ـ در آمد. 🔴عقد نافرجام پری و علی آشوری که بر اثر توطئه چینی ـ مادر پری و پدر علی ـ طراحی شده بود؛ پس از گذشت چهار ماه استحکام خود را از دست داد، و مادر پری فهمید که این پلکان ترقی محکم نیست ، پس از طریق دیگری سعی نمودکه در بدبختی دخترش کوشا باشد ... پری از همان ابتدا با اکراه به عقد علی آشوری در آمده بود. مادر پری هم با وساطت حسین فردوست تلاش کرد که طلاق او را بگیرد. 🔴نمایش فردوست و مادر پروین برای دیدار با شاه بسیار جالب است. پری در خصوص اولین دیدار با شاه گفت : «... احساس کردم که بروی ابرها گام بر می‌دارم، از اینکه در کنار شاه قدم می‌زنم خود را خوشبخت احساس کردم و غافل از اینکه همچون صیدی دست و پا بسته اسیر یک سفاک شده‌ام». 🔴شاه و پری با هم قرار بعدی گذاشتند؛ فردای روز ملاقات ، شاه ساعت یازده صبح زنگ زد و گفت : «... من تمام شب به یاد تو بودم، می‌خواهم امشب در کاخ میهمان من باشید، تا بیشتر با هم آشنا شویم». 🔴آن روزها همه می‌دانستند که فوزیه ایران را ترک کرده است و خیال بازگشت هم ندارد. از سوی دیگر مادر پری با همدستی فردوست و گرفتن وکیلی به نام ارسلان خلعت‌بری،‌ طلاق او را از علی آشوری گرفتند، مادر پری فکر می‌کرد که از این پس دخترش ملکه ایران خواهد شد. ‌ 🔴پری با فسخ عقد با علی آشوری، آزادی خود را به دست آورد، رویای هر شب وی دربار و در کنار شاه بودن بود. پدر پروین (پری) مخالف رفتن دخترش به دربار بود و زنش را مؤاخذه می‌کرد . (10) 🔴ساعت هفت صبح بود که امیرصادقی(راننده شاه) آمد و ماشین وی را به سوی کاخ برد. 🔴پری به همراه امیرصادقی به کاخ رسیدند ... امیرصادقی رفت و وی را تنها گذاشت، دستی از پشت به شانه‌ی پری خورد، برگشت، شخص شاه بود ... بوی گند شراب و ادکلن در هم آمیخته بود ... برای اولین بار در نزد شاه شراب گیلاس را سرکشید ،‌گلویش سوخت ... سرش گیج رفت ... دومین جام را نیز شاه برایش ریخت ، این بار آرام آرام به گلویش سرازیر کرد .... پس از مدتی به زمین افتاد ... وقتی صبح که از خواب بیدار شد، دوران کودکی و دوشیزه‌گی را از دست داده بود ... احساس پلیدی به وی دست داد ... هنوز با اعلیحضرت عقد زناشویی نبسته بود. 🔴شاه از پری می‌خواهد این ماجرا را به کسی ـ حتی پدر و مادرش ـ نگوید تا زمانی با یک تشریفات رسمی مراسم عقد اجرا شود. 🔴اکنون از ماجرای شبی که در کنار شاه بود یک ماه می‌گذرد ، وی در این یک ماه دیگر هیچ شبی را در کاخ نخوابیده بود. 🔴شاه دستور داده بود در خیابان کاخ، خانه‌ای برای وی خریداری شود تا نزدیک شاه باشد و هر ماه پنج هزار تومان نیز به مادر پری قرار بود پرداخت نماید تا هزینه زندگی وی تأمین شود. شاه پری را از پرخوری و نوشیدنی زیاد بر حذر می‌داشت تا همیشه زیبا و خوش اندام بماند ... وی هفته‌ای سه روز در کنار شاه بود؛ روز‌های شنبه، دوشنبه، چهارشنبه ... به سفارش شاه ، خیاط و آرایشگر او را هم چون عروسکی در می‌آوردند تا ساعتی از لحظات شخصی شخص اول مملکت را سرگرم خود کند. 🔴پروین غفاری در خصوص هم نشینی با شاه می‌گفت :«.. هنگام صرف شاه آرام آرام مشروب می‌خورد و گاهی گیلاس مرا هم پر می‌کند ... گاهی دور از چشم محافظان و زیر درختان بر روی زمین یا نیمکتی می‌نشستیم ؛ او در چنین مواقعی دست مرا می‌گرفت و چشم در چشم من می‌دوخت و سعی می‌کند مرا به سبک هنرپیشگان آمریکایی ببوسد .. حدود ساعت یازده شب سرگرمی صاحب عروسک تمام شده است و عروسک بایستی به گنجه‌اش باز گردد.» 🔴پری می‌گوید: «من همچون فاحشه‌ای که پس از انجام وظیفه‌اش، دستمزد می‌گیرد، هدیه‌های او را در کیفم می‌گذاردم ... حداقل فایده این طلاجات دلخوشی مادرم بود».
✅معشوقه های شاه .پروین غفاری قسمت دوم 🔴شاه به پری می‌گوید: «می‌خواهم زیبا و خوش اندام بمانی ... تو نبایستی حامله شوی ... آشفته به سویش برگشتم و فریاد زدم، تو سه ماه است؛ هر چه خواسته‌ای ... حال می‌گویی نباید حامله شوی ... اعلیحضرت عزیز من حامله‌ام ... حامله ... تو نمی توانی با خریدن یک خانه خرابه مرا گول بزنی ... بایستی با من ازدواج کنی ... شاه برگشت و گامی به سوی من برداشت، در چشمانم نگریست ... دستش را بالا برد و بر گونه‌ام فرود آورد .... احمق دیوانه چرا گذاشتی حامله شوی؟ گفتم تو این طفل را در شکم من کاشتی ... حال می‌گویی چرا حامله شده‌ام ... شاه دستانش را روی شانه‌ من گذاشت... گفت : ببین پروین تو بایستی این جنین را سقط کنی». 🔴پری اصرار می‌کند که چنین را سقط نخواهد کرد ... اصرار می‌کند که شاه او را عقد کند، شاه وی را با طپانچه تهدید به مرگ می‌کند، ... اما شلیک نکرد ... با طپانچه ضربه‌ای به شقیقه‌ی وی زد و فورا به زمین افتاد ... به دستور شاه به خرابه‌اش برگشت. 🔴بعد از برگشت به خانه روز بعد شاه تلفن زد و پری محکم گوشی را به زمین کوبید، و ارتباط شاه و پری قطع شد ... مادر پری از این حرکت نگران شد و پری را مؤاخذه نمود که این چه حرکتی بود که با شاه مملکت کردی ... چهار روز از این جریان درگیری شاه و پری گذاشت، پری بستری بود ، دیگر از دربار صدای تلفن شنیده نمی‌شد ... ساعت شش عصر زنگ در خانه به صدا در آمده ، امیرصادقی با یک دسته گل با شکوه از طرف شاه به دیدن وی آمد. و گفت: «اعلیحضرت نگران حالتان هستند». 🔴هدیه‌ای که شاه فرستاده بود کلید و سند یک خانه در خیابان کاخ بود ... به هر حال پری مغلوب شاه شد، سعی کرد او را برای خودش حفظ کند ... و یا این که از قبل دربار ثروتی برای خود فراهم کند ... 🔴پری مجددا از شاه خواست که وی را عقد کند، شاه هم با یک شرط حاضر شد که او را به عقد خود در آورد و آن این که کورتاژ جنینی بود که در شکم داشت. ... پری شرط شاه را پذیرفت منوط به این که قبل از عمل به عقد یک دیگر درآیند. 🔴شاه با شنیدن این حرف پری به شدت وی را بوسید و گفت :«در یک میهمانی شام تو را عقد خواهم کرد، اما این مجلس خصوصی خواهد بود و به جز نزدیکان من کسی نباید از این سند بویی ببرد». [دراین] زمان فردوست مأمور بود که در کنار پری باشد و حوائج وی را برآورده کند، وی در میان زنان می‌لولید و شوخی می‌کرد. 🔴شب موعد فرا رسید میهمانان بسیاری در مجلس عقد حاضر شدند، از نزدیکان شاه : اشرف و شمس ، احمدرضا و حمید رضا و محمود رضا از دعوت شدگان بودند؛ اشرف در آن مجلس گفت : «صیغه شدن کوس و نقاره نمی‌خواهد ». 🔴پس از صرف شام اعلیحضرت اجازه دادند که عاقد حاضر شود، عاقد حسن امامی، امام جمعه تهران بود، چند جمله‌ای را خواند ... که پری در آن عالم مستی نفهمید و بعد راهش را کشید و رفت... 🔴شاه در آن مجلس به پری گفت :«به کوری چشم فوزیه امشب می‌خواهم خود را در میان امواج گیسوان پروین غرق کنم ... بعد به دست گره گیسوان مرا رها کرد و موهای انبوه من پریشان شد .... من هم که نیمه مست بودم دست به گردن او انداخته و ..... 🔴فردای آن روز پری و محمدرضا با هواپیما به بابلسر پرواز کردند، شاه هنگام سفر به این شهر از وی خواست که در بازگشت از سفر، تا دیر نشده این جنین را از بین ببرد، چرا که ترس شاه از اشرف بود، اگراشرف از جریان حاملگی بویی می‌برد تمام دنیا را خبردار می‌کرد، او نمی‌خواهد هیچ زنی در کنار شاه باشد ... اشرف فکر می‌کرد که شاه ، پری را برای پر کردن اوقات تنهایی و در غیاب فوزیه به کاخ آورده است. شاه گفت : «چون ترا صیغه کرده‌ام، اشرف نمی‌توانست بر چسب هوسبازی و زن بارگی به من بزند ... تو نگران نباش به محض اینکه وضع فوزیه روشن شود ازدواج‌ها رسمی خواهد شد . شاه گفت : ملکه‌ی کشوری سراغ داری که زیباتر از تو باشد " پری به شاه قول داد که پس از بازگشت از بابلسر نسبت به سقط جنین اقدام خواهد کرد ... شاه تبسمی کرد و گفت : " قبلا سفارش این کار را به پروفسور عدل کرده‌ام و خود این کار را سر و سامان خواهد داد ... به شاه گفتم یونایی موطلایی تو در خدمت توست ... " 🔴پس از بازگشت از سفر ، فردوست به خانه پری در خیابان کاخ رفت و مأموریت داشت که وی را به نزد پروفسور عدل جهت عمل کورتاژ ببرد . 🔴با این عمل ، پری سلامت جسمانی و روانی خود را از دست داد به قول خودش آثار و عواقب آن را هنوز که هنوز است تحمل می‌کند ، پس از عمل کورتاژ به دلیل عفونت اعضای داخلی تا لب مرگ پیش رفت و فردوست و ایادی پزشک مخصوص شاه و خود شاه به عیادت وی آمدند .
✅معشوقه های شاه.دختری به نام گیلدا 🔴شاه گیلدا را به خاطر رنگ موهایش که طلایی رنگ بود ، طلا صدامی‌زد و این دختر با نام طلا هم در تاریخ ایران شناخته می‌شود تاج‌الملوک در خاطرات خود می‌گوید : این دختر از حقه‌بازهای روزگار بود طوری محمدرضا را خام خود کرده بود که محمدرضا نمی‌توانست در برابر خواهش او نه بگوید. 🔴سرانجام «عیاشی‌های شاه» و «زن‌بارگی» وی به فرح پهلوی فهماند که «چرا شاه پیوسته اصرار داشت در اتاق خوابی جدا از او [فرح پهلوی] به سر برد.»
✅معشوقه های شاه .پروین غفاری قسمت سوم 🔴پری هنگام عیادت شاه از وی، به او گفت : " ببین عدل شما با من چه کرده است " شاه منظور پری را از این جمله دو پهلو فهمید و تبسمی کرد و دستان وی را گرفت و از جیب بغلش ، از درون یک جعبه شیشه‌ای کوچک ، انگشتری با نگین درشت یاقوت کبود بیرون آورد و در انگشتان وی کرد ... و گفت : " پروین سعی کن زود خوب شوی ... یونایی زیبای من هستی ... خانه قلبم سرد و تاریک است و بیا و گرمش کن ... 🔴پس از سقط جنین ، رابطه پری و شاه مستحکم‌تر شد ، و ماه عسل دوباره شروع شده – عشق شاه زن و هواپیما و رانندگی بود – بزم‌ها و میهمانی‌ها برقرار است و جام‌ها هم به سلامتی شاه و پری تهی می‌شد ... 🔴پری دیگر در صرف مشروبات الکلی حرفه‌ای شده بود ... محمدرضا بعضی شب‌ها تریاک پهن می‌کند ؛ و پری نیز گاهی بستی می‌زند ... آخرین هدیه شاه به پری یک انگشتر با نگین زمرد در شب تولدش بود . 🔴شاه از اینکه پری در محافل و مهمانی‌ها گرم می‌گرفت ، ناراحت می‌شد و می‌گفت : " بعضی‌ وقت‌ها می‌بینم تو در محافل و مهمانی‌ها گرم می‌گیری و آنها بر دستت بوسه‌ می‌زنند ؛ اگر روزی بدانم با کسی به جز من رابطه داشته‌ای زنده نخواهی ماند ، چشم و گوش‌های من ، کوچکترین حرکت تو را به من گزارش می‌کنند ، همان طور که از کار فوزیه با خبر شدم هم از کارهای تو با خبر خواهم شد . آخرین دیدار شاه و پری در مراسم ازدواج محمدرضا با ثریا بود ؛ که مادر پری دو کارت دعوت را از طریق فردوست به دست آورده بود ؛ و پری سعی کرد با بهترین آرایش در مراسم شرکت کند و با همه گرم بگیرد و شاه را رنج بدهد ... شاه با دیدن پری اخمی کرد و تعجب می‌کند چه کسی او را دعوت کرده است ... 🔴سرانجام داستان پری و شاه با ازدواج ثریا به پایان رسید و پری روزهای پس از جدایی را با افرادی چون غلامرضا برادر شاه ، ایادی پزشک مخصوص شاه و خاتم خلبان مخصوص شاه سپری نمود و بعد وارد عرصه سینما شد و به بازیگری پرداخت.
✅ارتشبد حسین فردوست، همدرس و رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا پهلوی می‌گوید: "شاه در طول حیات خود با زنان زیادی ارتباط نامشروع داشت. گیتی رفیع، فیروزه، دیوسالار، گیتی خطیر، پروین غفاری، طلا، آذر صنیع، دختر اسدالله علم، دختر حسین علاء، دختر ساعد، سمیرا طارق، ماریا اشنایدر، آنژ، روژه بون ون، روت استیونس، مارگارت، برنا اِلگی، بریژیت باردو، گریس كلی، جینا لولو بریجیدا، الكه زومر، جنیفر اونیل و..." منبع: كاپوشینسكی، نشر نو، تهران، ۱۳۷۶.
🔴شاه و انحرافات جنسی مینو صمیمی،منشی امور بین الملل دفتر فرح پهلوی در کتاب‌خاطرات خود در خصوص‌انحرافات جنسی محمدرضاپهلوی چنین می نویسید: «مطالب متعددی که اغلب در مطبوعات اروپایی راجع به عیاشی های محمدرضاشاه منتشر‌می‌شد،خود مویدی بود بر‌زن بارگی شاه و نیز حداقل برای من دلیل این مسئله را که چرا شاه پیوسته اصرار داشت در اتاق خوابی جدا از همسرش به سر برد،مشخص می کرد. درباره ی روابط پنهانی شاه با زن های مختلف شایعات فراوانی بر سر زبان ها بود و از جمله می شنیدیم که شاه ضمن سفر به سوییس در شهر گشتاد(یکی از نقاط تفریحات زمستانی ثروتمندان)با همسر سابق خود،ثریا ملاقات می کند که کماکان به او عشق می ورزد.یا روزنامه ها با تیتر‌درشت می نوشتند که شاه عاشق «آن مارگرت» ستاره ی معروف سینمای سوئد و امریکا،شده است. 📚منبع:مینو صمیمی،پشت پرده تخت طاوس،انتشارات اطلاعات،ص۱۱۰
🚩 "چِلّه انقلاب"-۱|پسرخاله فرح پهلوی روایتی از فساد اخلاقی همسر شاه/ آمریکا از رضا پهلوی "استفاده ابزاری" می‌کند احمدعلی مسعود انصاری در گفتگو با تسنیم: 🔹فرح نقش کلیدی در فروپاشی سلطنت داشت 🔹نطق "صدای انقلاب شما را شنیدم" ابهت شاه را از میان برد. در نطق نوشته شده توسط آقای رضا قطبی، به ظلم، فساد، اتحاد فساد مالی و سیاسی، فشار و اختناق، خطاهای گذشته، بی قانونی، ظلم و فساد توسط شاه اقرار شد. 🔹در خانه آقای هویدا مهمان بودیم. در آن مهمانی فرح و جوادی را ایستاده در حالتی دیدم که آن حالت برای من قابل قبول نبود و آنجا متوجه تغییر ماهیت دوستی فرح خانم و آقای جوادی که همه نزدیکان در مورد آن صحبت می‌کردند، شدم. 🔹 بعدها متوجه شدم که یکی از سربازان گارد در "خجیر"، فرح و جوادی را در حالت نامناسبی می‌بیند و این دیده خود را به فرماندهان خود گزارش می‌کند. 🔹از دید شاه، وی دیگر کاره‌ای نبود که بخواهد در ایران بماند. تصمیم رفتن قبل از هر چیز تصمیم خود شاه بود. 🔹آمریکا بعد از کنفرانس گوادلوپ که از روز 4 تا هفتم ژانویه برگزار شد، دست از حمایت شاه برداشت و سفیر آمریکا بعد از روز 10 ژانویه به شاه پیشنهاد رفتن او را داد. کارتر قصد پس دادن شاه به ایران در زمانی‌که در پاناما بود را داشت. اگر انور سادات و دخالت دوستان آمریکایی شاه نبود اینکار به احتمال زیاد از طرف کارتر به خاطر آزادی گروگانهای سفارت آمریکا صورت می‌گرفت. 🔹 انقلاب ایران در یک جمله خلاصه می‌شود "قاطعیت عمل {امام} خمینی و ضعف عمل شاه". 🔹 ضعف عمل شاه دو دلیل اساسی داشت. ضعف شخصیت خود شاه برای کاری که بر دوش او گذاشته شده بود، باختن روحیه شاه بعد از عید فطر سال 57 و مسلط شدن فرح خانم تقریبا به صورت کامل بر شاه بعد از اینکه شاه روحیه خود را باخت. 🔹 در حقیقت دشمنان شاه و دین در 6 ماه آخر بر ایران حکومت می‌کردند نه شاه. این گروه مذهب و مذهبیون را به حساب نمی‌آوردند، فکر می‌کردند که اگر شاه برود خود سوار می‌شوند که به شکر خداوند چنین نشد. 🔹درباره جدایی بحرین از ایران باید اردشیر زاهدی پاسخ دهد /وی عامل اجرای این کار بود. 🔹رضا پهلوی باطناً علاقه‌ای به بازگشت ایران ندارد. 🔹در سال 84 میلادی آقای کیسی رئیس وقت سازمان سیا بعد از تعیین ماهی 15000 دلار مقرری در ماه برای آقای رضا پهلوی، بعد از سه هفته اعلام کرد این مرد جوان که علاقه‌ای ندارد. 🔹او پیام تلویزیونی برای مردم ایران ضبط می‌کرد و به جمهوری اسلامی و آقای خمینی حمله می‌کرد. بعد به اتاق مجاور که من در آن بودم می‌‌آمد و داد می‌زد "ولم کنید، ولم کنید، احمد بدادم برس!" 🔹 آمریکا از ایشان استفاده ابزاری برای فشار بر روی جمهوری اسلامی می‌کند. https://goo.gl/GvHKb8 http://tn.ai/1642491
بسم الله . (بابت نشر چنین مطالب غیراخلاقی پهلوی از شما همراهان گرامی پوزش می طلبیم!) . "جشن هنر شیراز" آنتونی پارسونز _سفیر وقت انگلیس در ایران_ در نقل خاطرات خود ، ضمن اینکه این جشن را یکی از نخستین جرقه های انقلاب اسلامی توصیف می کند ، می گوید : جشن هنر سال ۱۳۵۶ شیراز از نظر کثرت صحنه های اهانت آمیز به ارزش های اخلاقی ایرانیان از جشن های پیش فرا تر رفته بود. به عنوان مثال به نقل از یک شاهد عینی صحنه هایی از نمایش را که ترتیب داده بودند یک باب مغازه را در یکی از خیابانهای پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهرا می خواستند برنامه خود را کاملا طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند ، صحنه نمایش نیمی از داخل مغازه و نیمی در پیاده رو مقابل آن بود. یکی از صحنه هایی که در پیاده رو اجرا می شد، تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی) به وسیله یک مرد کاملا عریان با یک زن در مقابل چشم همه صورت می گرفت!!! ولی موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراض که علیه این نمایش برخاست ، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من این موضوع را با شاه در میان گذاشتم ، اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا می شد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی بردند! شاه مدتی خندید و چیزی نگفت! . پ ن ۱.: پرده دری و بی حیایی خاندان پهلوی تا حدی بود که حتی راوی خارجی آن را در کشور غیر مسلمان جرم بزرگی میداند!!! . . منبع: ویلیام شوکراس ، آخرین سفر شاه ، صفحه ۱۱۵
بسم الله . شاه در یکی از فعالیت های خود که ادامه عملکرد پدرش در مقابله با دین اسلام بود ، برای نمایاندن عظمت طلبی خود از طریق توهین به اسلام در سال ۱۳۵۵ فرمان تغییر تقویم رسمی ایران را صادر کرد؛ به این معنا که مبدأ تاریخ ایران که از زمان هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه محاسبه میشد ،به زمان تاج گذاری کوروش هخامنشی تغییر یافت. در این زمان شاه چنان محو قدرت خود شده بود که در مراسم پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری سلسله ی پهلوی ، طی نطقی گفت:من اعلام میکنم که ما سلسله پهلوی به چیزی جز ایران عشق نمی ورزیم , به چیزی جز حرمت ایرانیان تعصب نداریم و وظیفه ای جز خدمت به کشور و ملت خود نمی شناسیم. (۱) شاه در این سخنرانی , اسلام را به عنوان مانع دستیابی خود به آنچه آمال و آرزوهای او در تهی نمودن جامعه از دین و معنویت بود ، معرفی کرد و درصدد برآمد با استفاده از قدرت و نفوذ خود اسلام را به طور رسمی یا عمومی از زندگی مردم ایران کنار بگذارد.(۲) . پ ن :چقدر حرف های بعضی از افراد این روز ها رنگ و بوی حرف های محمدرضا پهلوی را می دهد.!!! . منابع:۱. زونیس , ماروین, شکست شاهانه , ترجمه مخبر , ص ۱۵۰ ۲. فساد در رژیم پهلوی دوم , عبدالکریم مجتبی زاده , ص ۴۳
✅ دورۀ اول سلطنت محمّدرضا با اشغال ایران توسط ارتش‌های سه‌گانه متفقین آغاز می‌شود، که در اواخر شهریور 1320 نیروهای خود را وارد تهران کردند. {...} به هرحال، پس از این رژه {شوروی‌ها} هیچ سرباز و درجه‌دار و افسر شوری در شهر دیده نمی‌شد. از یک منبع مطمئن شنیدم که فرماندۀ کل نیروهای شوروی دستور داده که هر کس از افراد او در ملأ عام ظاهر شود به شدیدترین وجه، حتی اعدام مجازات خواهد شد. انگلیسی‌ها نیز کمتر دیده‌ می‌شدندو غالباً در باشگاه‌های خود بودند. ولی وضع آمریکایی‌ها به کلی متفاوت بود. آنها در خیابان امیرآباد یک باشگاه داشتند که مخصوص افسران و درجه‌دارانشان بود. روزانه به هر کدام یک بسته به عنوان جیرۀ غذائی می‌دادند، که هر بسته برای مصرف 5-6 نفر کافی بود. در هر یک از بسته‌ها انواع و اقسام کنسروها، انواع نان، ویتامینی که باید روزانه مصرف می‌کردند، دو بطری ویسکی و دوبسته سیگار خوب بود. آمریکایی‌ها به سرعت باشگاه امیرآباد را به مرکز فحشاء تبدیل کردند. کامیون‌های آمریکایی به مرکز شهر می‌آمدند و دخترها را جمع می‌کردند و به باشگاه می‌بردند. دخترهایی که به این اوضاع تمایل داشتند، صف می‌کشیدند و منتظر می‌ماندند؛ مثل اینکه در صف اتوبوس هستند. کامیون‌های روباز ارتش آمریکا می‌آمد و 200-300 دختر را سوار می‌کرد و می‌برد. آمریکایی‌ها هر چند پول نداشتند ولی با همین بسته‌ها دخترها را راضی می‌کردند. من با یکی از کسانی که به باشگاه می‌رفت آشنائی داشتم و دیدم که در انبار خانۀ او تا زیر سقف از این بسته‌ها چیده است. هر روز که می‌رفتند یکی دو بسته می‌گرفتند. این بسته‌ها قیمت گرانی داشت و خرید و فروش می‌شد. یکی از کسانی با آمریکائی‌ها می‌رفت، خالۀ محمّدرضا بود، که اکنون شاه ایران شده بود. فرد دیگر که می‌شناختم، یک دختر ارمنی بود و پدرش یک کارگر زحمتکش بود. من با این دونفر بارها صحبت کردم و گفتم ه این کار صحیح نیست و عمل شما در شأن فاحشه‌های کنار خیابان است. خالۀ محمّدرضا خیلی رک و صریح می‌گفت: خیر، افرادی که در باشگاه هستند هم تیپ ما هستند و هیچ اشکالی ندارد. خاطرات ارتشبد (از نزدیکان دربار پهلوی) جلد یکم، صفحۀ ۱۲۳ و ۱۲۴