#احڪام🍀
+ چرا از مرگ مےترسیم؟
_ راننده زمانے در جاده مےترسد ڪہ یا بنزین ندارد، یا قاچاق حمل مےڪند، یا اضافه سوار ڪرده، یا با سرعت غیرمجاز مےراند، یا جاده را گم ڪرده یا در مقصد جایے را آماده نڪرده.
شاید هم همراهش نااهل باشد.
اگر انسان براے بعد از مرگ خود توشہ لازم را برداشته باشد، ڪار خلاف نڪرده باشد، راه را بداند، در مقصد نہایے جایے را در نظر گرفتہ باشد، و دوستانش افراد صالح باشد،
نگرانے نخواهد داشت.
شیخ محسن قرائتے
j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
#سوال_جواب ⁉️
#شبهه
💢 دقت کردین اینقدر که خون شهیدان به حجاب خانوما حساسه
به عملکرد مسوولین و دزدی ها و اختلاس ها حساس نیست.🤔
✅پاسخ:
1️⃣اساسا مطلب فوق یک فرافکنی بیش نیست !
چرا که از 2 داده غیر مرتبط نتیجه دلخواه و غلط گرفته شده است .
2️⃣پیام و سفارش شهدا در عرض هم هستند و اهمیت یکی دلیل بر بی اهمیتی دیگری نیست!
3️⃣شهدا هم در دوران حیات و هم در وصیت نامه هایشان بسیار بر مراقبت از بیت المال تاکید داشته اند .
نمونه های فراوان این مطلب را در سیره و وصایای شهدا ببینید .
4️⃣علت اینکه شهدا به حجاب وعفت دختران و بانوان تاکید بسیار داشته اند ، این بوده که به خوبی درک کرده بودند که با بدحجابی جامعه دچار وسوسه و فساد خواهد شد و این فساد موجب دوری از حق و گرایش به باطل می شود .
یعنی خلاف آن چیزی که آنان جان عزیزشان را برایش قربانی نمودند !
5️⃣از آنجا که این متنها سفارشی بوده و توسط دشمنان تهیه می گردد ، انتظاری نیست که خواست و حساسیت حقیقی شهدای بزرگوار را شناخته باشند .😉
آنچه در اولویت اول برای شهدا بوده و در وصیتنامه ایشان نیز تقریبا بدون استثنا وجود دارد ، اطاعت از ولی فقیه است.
6️⃣در حقیقت نگاه و حساسیت اصلی شهدا به پیروی و اطاعت از ولی فقیه بوده است .
چرا که وقتی افراد در اطاعت ولی فقیه قرار گیرند ، حجاب ، درستکاری افراد ، حفظ بیت المال و غیره نیز خواه ناخواه در ادامه دستورات ایشان انجام می شود .
j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
#پارت_9
#واقعیت_درمانی✨
یهو مامان خندید و گفت قبول کردن کمیل یه نفس عمیق کشید و گفت من میگم این بشر به کی رفته😐(من و می گفتااااااا)
کمیل کم کم ویندوزش اومد بالا و از شک در اومد انگاری و شروع کرد به خندیدن گفت
+ امشب شام همه مهمون من
-همچی میگه همه مهمون من انگار چند نفریم😑
+همه دعوت من به غیر از کوثر
-سوپری حاج عبدلله و پسران به غیراز اصغرشون؟
+دقیقا😂
-هعی خداااا حالا بیا زحمت بکشِ... بیا پا درمیونی کننننن... من چقد بدبختم داداشای همه چجورین داداش من چجوریه وسط خونه نشسته بودم و کلی بازی درمیاوردم
کمیل زد توسرش
+باااااااشه خودت و کشتی توعم می برم
-خواهش کن😎
+بلههههه ؟عمراااا
مامان یه نگاه از اون نگاهااااا به کمیل کرد
+لطفا بیا😢
-عذر خواهی؟😎
+ببخشیددددد😡
-ببخشیدت با خشم بود😂
+عزیزم گلم خواهرم ببخشید😐
-حالا شد یه چیزی😂😂
وقتی بابا اومد همه حاضر شدیم و رفتیم بیرون سرمیز نشسته بودم که کمیل یه ساک دستی گذاشت جلوم
+این چیه؟
-کادو
+به چه مناسبت؟
-به مامان بابا گفتی ممنوتم
+واااااای الهی فدات شم من😍
-یه ساعت پیش به غلط کردن انداخته بودیما
+اون موقع فرق داشت🤕
-اره من میدونم تو چقدر نسبت به مادیات بی توجهی😂
+وااااای کمیل چه روسری قشنگی😍
نههههه تسبیح نحن صامدون😄
**
امروز قراره بریم مشهد خیلی ذوق دارم از همین الان تپش قلبم و احساس می کنم باورم نمیشه میتونم دوباره ببینمش😭 کمیل سراز پا نمی شناسه هی میگه بدویید دیر شد
بالاخره راه افتادیم خیلی زود خوابم برد از شهرمون تا مشهد 2 ساعت راه بود و تقریبا ساعتای 8 رسیدیم مشهد کمیل نگه داشت و گل و شیرینی خرید و بالاخره رسیدیم خونه شون یه خونه ی سه طبقه و نوساز لرزش خفیف درستام و حس می کردم زنگ زدیم و محمد و باباش برای استقبال اومدن مثل همیشه مرتب و سر به زیر خیلی سنگین سلام داد و خوش امد گفت رفتیم داخل حرفای همیشگی و زدن و بالاخره زینب و صدا کردن واااااای خدا این که خود محمد بود فقط روسری سرش بود😐
مو نمیزدن باهم ینی خیلی ناز و خواستنی بود سلام کرد و به همه جایی تعارف کرد و بعدشم نشست
کمیل و زینب رفتن باهم حرف بزنن بعد 1 ساعت اومدن🤕 واقعا کلافه شده بودم چقددددد طولش میدن اینا😑
بالاخره از هم دل کندن و اومدن و مثل اینکه جفتشون از هم خوششون اومده بود به اصرار مامان محمد شام و اونجا موندیم خیلی خانوم خون گرمی بود😍
و دست پختشمممم عالی بعد شام سریع سفره رو جمع کردیم و بازینب ظرفا رو شستیم هرچی اصرار کردن که برم بشینم قبول نکردم چادرم و دراوردم و استین و بالا زدم و یاعلی.....
بازینب خیلی زود صمیمی شدیم دختر خوش قلب و مهربونی بود و از همه مهمتر مث من پر شر و شور قرار شد خانواده ها باهم رفت و امد داشته باشن تا بیشتر باهم اشنا شیم و این ینیییی.... 😍
بعد شام عزم رفتن کردیم و بعد یه ساعت راه افتادیم قرار بود دفه ی بعدی اونا بیان خونه ی ما واااای که چقد خوشحالم
#ادامه_داره
نویسنده:ث.ن
@shohaadaa80
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا...(تحریم/٨)
خدا آنقدرها هم که نشان می دهد صبور نیست
من خود دیده ام بی تابی اش را برای توبهٔ بندگان...؛))
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
•
در حرفهایمان طالبِ ظهوره تُییم..!
ادامه دهنده راه شهدا..!
سرباز آقا..!
در عمل اما
فقط آمدنت را
به تاخیر میاندازیم..،
فقط حرف میزنیم از شهدا..،
فقط ادعا داریم و بس..،
#أینصاحبنا🍃
رفقـا✌️🏻
باید کاری کنیم.؟!.
باید خودمونو بسازیم👊🏻
واسه ظهور آقامون،(:💚
دیر نشه ها...!!!
@shohaadaa80
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ در تاریخ بنویسید زمانی که در آمریکا و اروپا برای دستمال توالت روی هم اسلحه میکشیدند نوجوانان دهه هشتادی ما برای کمک به ضدعفونی شهر التماس میکردند
#فرزندان_انقلاب
#صدای_دختران_انقلاب
#بسیجی_خامنه ای
@shohaadaa80
#قرآن_بخونیم🍃
#سوره_صافات
صفحہ۴۵۰
هدیہ بہ روح مطهر شہید محسن حججے♡
j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
#احڪام🍀
+ چرا بعضے دعاها مستجاب نمےشوند؟
_ اگر بہ جاے بنزین مخصوص، آب یا گازوئیل در باڪ هواپیما بریزیم، پرواز صورت نمےگیرد.
بہ همین ترتیب، دعاے ڪسانے برآورده مےشود ڪہ در شڪم آنان لقمہ حرام نباشد.
البتہ این موضوع هم مطرح است ڪہ دعا بہ معناے طلب خیر است و بسیارے از خواستہ هاے ما خیر نیست و ما خیال مےڪنیم خیر را طلب مےڪنیم!
شیخ محسن قرائتے
j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909