هدایت شده از زیر سایه شهدا🇵🇸
#معرفی_شهید
#سردار_حمیدرضا_رفیعی
#قسمت_4⃣
بسم الله الرحمن الرحیم🌸
فعالیت های شهید حمید رضا🌷👇:
در اسفند ماه سال 1357 عضو سپاه گردید
پس از پیروزی انقلاب در دفاع از مردم مظلوم و محروم و تحت ستم لردگان در جمع چند نفری پاسداران انقلاب به سرپرستی حجت الاسلام شهید🌷 مصطفی ردانی پور حاضر شد و نزدیک به یک ماه در روستا های تخت ستم خان ها به تثبیت انقلاب و فرهنگ اسلام پرداخت
پس از بازگشت از لردگان در کمیته مستقر در شهربانی کلانتری چهار خدمت کرد .
پس از مدتی به دعوت دوستانش به کمیته مستقر در زندان منتقل و در آنجا مشغول به کار شد
با ادغام کمیته های سه گانه
سپاه اصفهان تشکیل شد و حمید رضا برای یک دوره آموزشی نظامی فشرده
انتخاب شد .
سپس به عنوان مربی در پادگان تازه تاسیس پانزده خرداد و بعد پادگان غدیر
مشغول آموزش اعضای بسیج و سپاه کردید.
براي اولين بار در 19 سالگي به جبهه كردستان رفت.
هدایت شده از زیر سایه شهدا🇵🇸
#معرفی_شهید
#سردار_حمیدرضا_رفیعی
#قسمت_5⃣
بسم الله الرحمن الرحیم🌸
چهره مصمم حمید رضا به گونه بود که هیچ وقت خستگی در رخسارش مشاهده نمی شد .
به تمام معنا ( تلاشگر و با اراده بود )
از همان اوایل سپاه با نظم و انضباط بود
و توان رزمی بالای داشت
در سرکوبی اشرار منطقه سمیرم با رشادت و جانفشانی موجب موقعیت در عملیات گردید و باعث پاک شدن کوه های سمیرم از وجود شخصی شرور به نام الله قلی شد
حميدرضا در آستانه جنگ تحميلي در
سال 1359 تصميم به ازدواج گرفت
در 20 سالگي با خانم پروانه يزدينيان
پور ازدواج كرد كه ثمره
اين ازدواج دو پسر به نام هاي ياسر
و حميد و دو دختر به نام هاي صديقه و فاطمه مي باشد.
مدت زندگي مشترك آنها 8 سال بود.
پروانه يزدينيا نپور همسرش شهید :
هم خانواده ما و هم ايشان درفکر ماديات نبوديم و زماني كه براي مهريه
آمدند و صحبت كردند دو تا از برادرهايم، علي و اصغر حضور داشتند و با مشورت با ايشان قباله ای نوشتند كه در قباله
(5 جلد كتاب يك جلد كلام اله مجيد،
نهج البلاغه نهج الفصاحه صحيفه سجاديه ، كتاب پرتویی از قرآن)
به عنوان مهریه معین شد
هدایت شده از زیر سایه شهدا🇵🇸
#سردار_حمیدرضا_رفیعی
#قسمت_6⃣
بسم الله الرحمن الرحیم🌸
در سال 1364 به همراه سه تن از برادران سپاه براي اولين بار در دوره دافوس ارتش شركت كرد كه بر خلاف تصور عده اي از برادران ارتشي كه گمان مي كردند از عهده اين دوره برنمي آيد، پس از پايان دوره ضمن كسب نمرات بالا و گرفتن مدرك و لوح يادبود، به عنوان تشويق به سفر زيارتي سوريه نائل شد. پس از آن به عنوان معاون اطلاعات قرارگاه خاتم الانبيا(ص)
معرفي و مشغول به كار شد.
خانم يزدينيان پور مي گويد:« براي ديدن دوره دافوس به تهران رفته بوديم كه در ماه محرم بود و ايشان معمولا در ايام عزاداري امام حسين(ع)
لباس مشكی مي پوشيد. وقتي از من پيراهن مشكي طلب كرد به ايشان گفتم كه فراموش كرده ام پيراهن مشكی بياورم .
وقتي ايشان به كلاس می روند
و بر روی صندلي مي نشيند دست خود را داخل جيب پيراهن كه به ايشان داده بودند- مي برند و يك پارچه مشكي كوچكي كه با رنگ سبز شفافي روي آن نوشته شده بوديا حسين(ع)
مي يابند و با سنجاق آن را به پيراهن خود متصل مي كنند. هنگامي كه به خانه مراجعه كردند و ماجرا را گفتند اين را از عنايات حضرت دانستند
حميدرضا در عمليات محرم به همراه يكي از دوستا نش به دليل واژگونی
لند رور مجروح و به بيمارستان نيروی هوايي دزفول منتقل مي شود. اما پس از مراجعه دوستان و همرزمانش جهت پيگيری امور درماني او به بيمارستان متوجه مي شوند كه حميدرضا درمان را ناتمام رها كرده و با همان لباس بيمارستان و با بدني مجروح خود را به وسيله خودروهاي عبوري به ستاد لشكر امام حسين(ع) رسانده .
اين نشانگر عشق و تعهد فوق العاده او در برابر انجام مسئوليتش بود.