eitaa logo
زیر سایه شهدا🇵🇸
110 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2هزار ویدیو
81 فایل
خدا بخواهد🌸 اینجاخیمہ‌گاهـ‌شہداست🌷 باصلوات‌واردشوید شهید حمید رضا رفیعی می گفت : راه ما راه【 حسین 】است و باید آماده و همراه【حسین】 باشیم و【 حسین 】گونه بودن را بدانیم. پیشنهاد یا انتقادی داری اینجا بگو https://harfeto.timefriend.net/17043420153062
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از زیر سایه شهدا🇵🇸
⃣ بسم الله الرحمن الرحیم🌸 فعالیت های شهید حمید رضا🌷👇: در اسفند ماه سال 1357 عضو سپاه گردید پس از پیروزی انقلاب در دفاع از مردم مظلوم و محروم و تحت ستم لردگان در جمع چند نفری پاسداران انقلاب به سرپرستی حجت الاسلام شهید🌷 مصطفی ردانی پور حاضر شد و نزدیک به یک ماه در روستا های تخت ستم خان ها به تثبیت انقلاب و فرهنگ اسلام پرداخت پس از بازگشت از لردگان در کمیته مستقر در شهربانی کلانتری چهار خدمت کرد . پس از مدتی به دعوت دوستانش به کمیته مستقر در زندان منتقل و در آنجا مشغول به کار شد با ادغام کمیته های سه گانه سپاه اصفهان تشکیل شد و حمید رضا برای یک دوره آموزشی نظامی فشرده انتخاب شد . سپس به عنوان مربی در پادگان تازه تاسیس پانزده خرداد و بعد پادگان غدیر مشغول آموزش اعضای بسیج و سپاه کردید. براي اولين بار در 19 سالگي به جبهه كردستان رفت.
هدایت شده از زیر سایه شهدا🇵🇸
⃣ بسم الله الرحمن الرحیم🌸 چهره مصمم حمید رضا به گونه بود که هیچ وقت خستگی در رخسارش مشاهده نمی شد . به تمام معنا ( تلاشگر و با اراده بود ) از همان اوایل سپاه با نظم و انضباط بود و توان رزمی بالای داشت در سرکوبی اشرار منطقه سمیرم با رشادت و جانفشانی موجب موقعیت در عملیات گردید و باعث پاک شدن کوه های سمیرم از وجود شخصی شرور به نام الله قلی شد حميدرضا در آستانه جنگ تحميلي در  سال 1359 تصميم به ازدواج گرفت در 20 سالگي با خانم پروانه يزدينيان  پور ازدواج كرد كه ثمره اين ازدواج دو پسر به نام هاي ياسر  و حميد و دو دختر به نام هاي صديقه و فاطمه مي باشد.  مدت زندگي مشترك آنها 8 سال بود. پروانه يزدينيا نپور همسرش شهید : هم خانواده ما و هم ايشان درفکر ماديات نبوديم و زماني كه براي مهريه  آمدند و صحبت كردند دو تا از برادرهايم، علي و اصغر حضور داشتند و با مشورت با ايشان قباله ای نوشتند كه در قباله (5 جلد كتاب يك جلد كلام اله مجيد،  نهج البلاغه نهج الفصاحه صحيفه سجاديه ، كتاب پرتویی از قرآن)  به عنوان مهریه معین شد
هدایت شده از زیر سایه شهدا🇵🇸
⃣ بسم الله الرحمن الرحیم🌸 در سال 1364 به همراه سه تن از برادران سپاه براي اولين بار در دوره دافوس ارتش شركت كرد كه بر خلاف تصور عده اي از برادران ارتشي كه گمان مي كردند از عهده اين دوره برنمي آيد، پس از پايان دوره ضمن كسب نمرات بالا و گرفتن مدرك و لوح يادبود، به عنوان تشويق به سفر زيارتي سوريه نائل شد. پس از آن به عنوان معاون اطلاعات قرارگاه خاتم الانبيا(ص) معرفي و مشغول به كار شد. خانم يزدينيان پور مي گويد:« براي ديدن دوره دافوس به تهران رفته بوديم كه در ماه محرم بود و ايشان معمولا در ايام عزاداري امام حسين(ع) لباس مشكی مي پوشيد. وقتي از من پيراهن مشكي طلب كرد به ايشان گفتم كه فراموش كرده ام پيراهن مشكی بياورم . وقتي ايشان به كلاس می روند و بر روی صندلي مي نشيند دست خود را داخل جيب پيراهن كه به ايشان داده بودند- مي برند و يك پارچه مشكي كوچكي كه با رنگ سبز شفافي روي آن نوشته شده بوديا حسين(ع) مي يابند و با سنجاق آن را به پيراهن خود متصل مي كنند. هنگامي كه به خانه مراجعه كردند و ماجرا را گفتند اين را از عنايات حضرت دانستند حميدرضا در عمليات محرم به همراه يكي از دوستا نش به دليل واژگونی لند رور مجروح و به بيمارستان نيروی هوايي دزفول منتقل مي شود. اما پس از مراجعه دوستان و همرزمانش جهت پيگيری امور درماني او به بيمارستان متوجه مي شوند كه حميدرضا درمان را ناتمام رها كرده و با همان لباس بيمارستان و با بدني مجروح خود را به وسيله خودروهاي عبوري به ستاد لشكر امام حسين(ع) رسانده . اين نشانگر عشق و تعهد فوق العاده او در برابر انجام مسئوليتش بود.
هدایت شده از زیر سایه شهدا🇵🇸
⃣ در عمليات هاي مختلف از جمله: محرم،  بدر، خيبر، كربلاي 3 و 4و 5 شركت فعال داشت. علاوه بر كمك به رزمندگان اسلام در كسب تجربيات آموزشي نيز موفق بود. در سال 1362 به عنوان مسئول آموزش نظامي قرارگاه سوم سپاه برگزيده شد. در سال 1366 موفق شد با تلاش بی وقفه جزوات گشتی، شناسايي ديده باني، جو، زمين، سدموانع و استحكامات ارتش عراق، جزر و مد،  عكس هوايي و ده ها مدرك و مطلب با ارزش را تهيه و تدوين نمايد. به دليل استعداد فوق العاده و علاقمندی اش مسئول راه اندازی آموزشگاه مخصوص جهت اطلاعات جنگ شد. در عمليات والفجر 10 به همراه سه تن از فرماندهان سپاه در منطقه عملياتي شلمچه در اثر بمباران شيميايي  از ادامه مأموريت باز مي مانند و به اورژانس اعزام مي شوند و از آن جا به شهر باختران مي روند . به دليل شدت جراحات ناشي از گاز خردل به  تهران منتقل مي شوند. خانواده اش او را در بيمارستان بوعلی با چشماني بسته و بدني آكنده از تاول ملاقات كردند. او با تمام مجروحيتش در اين زمان از رازو نياز و انجام نماز در اول وقت كوتاهي نكرد و هميشه دست هایش به سوی آسمان بلند بود و برای امام دعا می كرد. بيش از 10 روز در بيمارستان بستري بود اما سرانجام در تاريخ 1367/1/7   به بزرگترين آرزويش، يعني شهادت كه مادام از خداوندمتعال طلب می كرد رسید
هدایت شده از زیر سایه شهدا🇵🇸
🌷 🥀 پدرش می گفت : در شب هفتم فروردين ماه سال 1367 درعالم خواب حميد را در اوج آسمان ديدم. او  خيلي سبك بار و آسوده مثل يك پرنده رو به بالا مي رفت و تا خود آسمان رفت . آن جا دري به رويش گشوده شد و آسمان او را در خود گرفت وديگر نتوانستم ببينمش كه روز بعد خبر شهادتش را دادند. تا اين خبر را شنيدم بي اختيار به سجده افتادم و خدا را بر اين عروج آسمانی شكر كردم. _____________🌿 او در قسمتی از وصیت نامه خود این چنین نوشت : همسر خوب و فرزندان عزیزم و پدر مادر گرامی همه شما را دوست دارم 🌷 راه ما راه حسین (ع) است باید همراه حسین (ع) باشیم و حسین گونه بودن را بدانیم 🥀 به مصیبت اهل بیت(ع) گریه کنید و برای من گناهکار دعا کنید و زیاد قرآن بخوانید ، به امید عفو و بخشش الهی _______________🌿 پیکر مطهرش را به اصفهان منتقل کردند و در تاریخ 1367/1/9 او را در میان دو برادر همسرش که قبل از اون به شهادت رسیده بودند در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپردند به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست ✍ نویسنده : زیر سایه شهدا🌷