eitaa logo
|دیارِ باکری‌ها و امینی‌ها|
208 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
409 ویدیو
6 فایل
[بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ و الصِّدیقین] . جایی برای آشنایی با ۱۲ هزار شھیدِ استانِ آذربایجانِ غربی⚘️:) .
مشاهده در ایتا
دانلود
📚| •{سُبْحٰانَکَ اَیَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَیْکَ؟! وَ اَیَّ تَغْریٖرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسیٖ؟!}• پاک و منزهی تو! به کدام جرأت بر مخالفت فرمانت اقدام کردم؟ و به کدامین فریب و غرور خودم را فریب دادم؟ 🔺| |💌| @shohada_A_GH
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 📝| 🕊| مادر شهید نقل می‌کند که: حسن آدم بسیار خوب و مهربانی بود، خیلی دلسوز و زحمت‌کش بود و به همه کمک می‌کرد. موقع بمباران شهرمان، یکبار که همه مشغول فرار بودند و ما هم داشتیم فرار می‌کردیم، او پیرزن فلجی را دید و اورا بر دوش سوار کرد و تا مسافت زیادی اورا به همراهش برد و به این ترتیب اورا نجات داد. ایشان در هر شرایطی به فکر کمک به دیگران بود...🌱 •🆔| @shohada_A_Gh 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
📱| ميشود اندڪى برآيت بميرم تا باوَرَت شودخاطِرَت را با دنیا عوض نمیڪنم..🌱 ♥️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّه♥️ گوشیت رو قشنگـ کن😍👇🏻 📲| @shohada_A_Gh
🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿 🌼🌼 🌹|شهید علیرضاوفائیان 💠| تاریخ تولد: ۱۳۴۵ 🔶| محل تولد: ارومیه 📝| تحصیلات: دوم دبیرستان دانش آموز شهید علیرضا وفائیان در سال ۱۳۴۵ در شهر ارومیه دیده به جهان گشود. بعد از طی دوران کودکی به تحصیل پرداخت و در جریان تحصیلات به علت عشق وعلاقه به اسلام وانقلاب و با آگاهی ودرایت راه دفاع از آرمان های انقلاب را انتخاب نمود وقدم در راهی گذاشت که راه شرف وانسانیت ودین وراه سرور شهیدان حسین بن علی(ع) بود..🖤 اوتحصیل را رها نمود وبا عضویت در بسیج دانش‌آموزی به جزایر مجنون اعزام گردید وسرانجام در عملیات خیبر در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ به کاروان شهیدان انقلاب اسلامی پیوست وبه دیدار حق شتافت...🌱 🍃| تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ ♦️| نحوه شهادت: مفقودالاثر 🌸| محل شهادت: جزایر مجنون مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 💟•°|@shohada_A_Gh 🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀| 🎞| حالا اومدی.. حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی😭 حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی..💔 🍃•°|@shohada_A_GH
🌿💐🌿💐🌿 💐🌿💐🌿 🌿💐🌿 💐🌿 🌿 🕊| 🥀| شهید پیروت غیوری نیا ۱۳۳۵/۰۷/۰۱ در روستای مزرعه از توابع شهرستان سردشت، در خانواده‌ای متعهد دیده به جهان گشود. پیروت دوران کودکی خود را در آغوش پدرش عثمان و در دامان پر مهر مادرش ریحان سپری کرد. او بزرگ ترین فرزند خانواده بود و دو برادر و دوخواهر کوچک تر از خودش داشت. وی تحصیلات دوران ابتدائی را در سردشت به دایان رسانید. پس از گذر از دوران نوجوانی و با رسیدن به سنین جوانی با یکی از اقوامش به نام خانم مریم محسن پور ازدواج کرد. حاصل این وصلت مبارک سه پسر به نام های فائق، هادی و پیمان بود. وی در سال ۱۳۶۱ برای تأمین معاش خانواده به عنوان راننده به استخدام شهرداری سردشت درآمد و حدوداً به مدت پنج سال به فعالیت پرداخت. ایشان مهربان و صمیمی بود و حتیٰ در بر خورد اول چنان گرم و عادی برخورد می‌کرد که گویی سال هاست که انسان را می‌شناسد. شهید غیوری نیا سال ها به خدمت در شهرداری سردشت مشغول بود و در یکی از مأموریت های اطفاء حریق بر اثر بمباران شیمیایی به شدت مجروح گردید. سرانجام در نیمه تیرماه سال۱۳۶۶ بر اثر جراحات ناشی از شیمیایی شدن، به فیض عظیم شهادت نائل آمد. پیکر پاکش را پس از تشییع در روستای نلاس از توابع سردشت به خاک سپردند. مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻 🌸•°| @shohada_A_Gh 🌿 💐🌿 🌿💐🌿 💐🌿💐🌿 🌿💐🌿💐🌿
📖| 💚فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهِدهُم بِه‌ جِهادًا کَبیرًا. ترجمه: از کافران تبعیت نکن و با تبعیت نکردنت با آنان جهادی بزرگ کن. همراه دلت بخـون😎👇🏻 💫| @shohada_A_Gh
🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼 🌸🌸 🕊| متولد ۱۳۴۱ بسیجی‌فرهنگی آداب زيستن و ادب بندگی را در خانواده‌ای متوسط از روستای انهر اروميه آغاز نمود ايشان در بين دوستانشان به حسن‌خلق معروف بودند و احكام عبادی را زيبا و بی‌ريا به جای‌می‌آوردند.او از جمله اولين دانشجويان تربيت معلم بعد از انقلاب‌اسلامی است. شهيد عبديلی برای جنگ با دشمن به جبههٔ غرب منطقه سومار اعزام شد و در تاريخ ۱۳۶۱/۰۷/۱۴ شهد گوارای شهادت را نوشيد..🖤 |📜| فرازهایی‌از وصيت‌نامه‌شهید: "اي پدر جان ميدانم كه چقدر در راه بزرگ كردن و پرورش دادن فرزندت زحمت كشيدی و من آن‌طور كه بايد و شايد نتوانستم وظيفهٔ خودم را نسبت به شما ادا كنم برای خدمت به شما آرزوها داشتم ولی در هر حال بايد تسليم سرنوشت الهی گشت. مرا برای رضای‌خدا ببخشيد." مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 💟•°| @shohada_A_Gh 🌼🌱🌼🌱🌼🌱🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‹🕌🌤› ‌نیست‌در‌مذهبِ‌این‌سلسله‌هرگز‌دستی خالی‌از‌پنجره‌فولادِ‌رضا‌؏برگردد... 🍃| @shohada_A_Gh
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 ⭐️⭐️ |🕊| آموزگارشهيدمختارفرفرقره‌باغ |🌱| متولد: ۱۳۴۲/۱۱/۱۰ قره باغ |💠| تاريخ و محل شهادت: ۱۳۶۵/۰۲/۲۸ فاو او در سال ۱۳۴۲ در روستای فرفر قره باغ به دنيا آمد و پس از تحصيلات ابتدايی و راهنمايی در همان روستا براي ادامهٔ تحصيل به شهرستان اروميه آمد و در مركز تربيت معلم شهيد رجايی به عنوان دانشجو معلم پذيرفته شد. وی شهر اشنويه را برای تبليغ انتخاب نمود و از همان شهر نيز به جبهه های نبرد پيوست ياد او در جبهه های دزفول و كردستان و منطقه عملياتی فاو افشانه‌ای از جنس شهد و شهادت است و معلم شهيد بعد از مدت‌ها رزم در عمليات والفجر۸ لبيك را به ندای دوست داد و ابديت را بر خود برگزيد..🖤 |📜| فرازهايی از وصيت نامهٔ شهيد: "ما درس شهادت را از حسين (ع) آموخته ايم برخی از مسئولان و صاحبان مقتم در هر پستی كه هستيد به مقامتان مغروريد اين را بدانيد مقامتان حاصل خون شهداست با خون عزيزان از دست رفته بازی نكنيد." مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 💟|@shohada_A_Gh 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
💚 حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط فهمی به من بده که بخواهم تو را فقط دردی حواله کن که بفهمم چه میکشی؟ بی فایده ست ناله ی آقا بیا فقط پایی بده که در به در خیمه ات شویم فانی شویم در جَلَوات شما فقط هوشی بده که وقت بلایا و فتنه ها تکیه کنیم بر غم آل عبا فقط جانی بده به پای نگاهت فدا کنم پرپر زدن ز عشق تو دارد صفا فقط... عزمی بده به دغدغه ی تو عمل کنیم کی میشود وصال تو با ادّعا فقط؟! شوری بده شرر بزند بر شعور من آهی بده به سوی تو باشد رها فقط سوزی بده به سینه ی من تا که روز و شب روضه بخوانم از شَه کرببلا فقط روزی خبر بده به غلام سیاه خود... یک شب بیا به خیمه ی ما...بی صدا فقط ما از کسی به جز تو نداریم انتظار عالم درست میشود...آقا بیا فقط! ♥️ 💔|•● @shohada_A_Gh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀| ایݩ جمعہ هم گذشٺ... ازٺ خبر نیومــ😭ـــد... آقاے من براے آمدنٺ شب و روز دعا مے‌کنیم🤲🏻💔 •● @shohada_A_Gh ●•
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ⭐️| 🕊| شهید محمدرضا فرخی اسلاملو به سال۱۳۲۵ در شهرستان ارومیه در خانواده‌ای بسیار متدین و مذهبی چشم به جهان گشود و تا کلاس اول دبیرستان تحصیل نمود. شهید فردی با تقوا و مؤمن نسبت به نماز و روزه بسیار پایبند بود. در اوایل انقلاب به خاطر همین اعتقاداتش از طرف ارتش هدیه گرفت و در سال۱۳۵۷ ازدواج کرد که ثمره ازدواجش یک فرزند پسر می‌باشد..🌸 شهید علاقه شدیدی به مراسم عاشورای حسینی داشت و در ایام عاشورا سوگواری می‌کرد. علاقه شدید او به وطن باعث شد که در ارتش خدمت کند. زمانی که در منطقه بود و از عملیات موفقیت آمیز بر می‌گشت، در داخل شهر مهاباد به همراه تانک‌ها و سرباز‌هایی که در داخل مینی بوس بودن یک نفر زن کُرد نارنجکی را به داخل ماشین پرتاب می‌کند و بلافاصله یکی از سرباز‌ها نارنجک را برداشته و از مینی بوس خارج می‌کند. نارنجک منفجر شده و سرباز در بغل ایشان به شهادت می‌رسد..🖤 شهید دوباره به مهاباد اعزام شد که در دومین بار، در منطقه عملیاتی در تاریخ۱۳۵۹/۱۱/۱۶ در حال انجام وظیفه بر اثر اصابت گلوله به ناحیه صورت و پرتاب شدن در آب به همراه ۷ تن دیگر از همرزمانش به دست حزب منحله به درجه رفیع شهادت نائل گشت..🌿 مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 🆔|•°@shohada_A_Gh 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
↩️| و درود خدا بر او فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آنكه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند. خـانہ پـدرے 😌👇🏻 |•♥️•| @shohada_A_Gh
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🔶| 🕊| شهید عباس حسنی در ۱۳۴۴/۰۹/۰۴ در روستای زاوکیو از توابع شهرستان مهاباد استان آذربایجان غربی در خانواده‌ای متدین چشم به جهان گشود. شهید حسنی تحصیلات خود را در مقطع ابتدایی در دبستان دولتی عطار و در روستای قُلقُله با موفقیت انجام داد و پس از آن دوران راهنمایی‌اش را در مدرسه ابن سینا به مدت سه سال با موفقیت پشت سر گذاشت و چون علاقه زیادی به کسب علم داشت تحصیلاتش را ادامه دادو برای گذراندن دوران دبیرستان اقدام کرد و نام خود را در دبیرستان کمال نوشت. هنوز دوسال از تحصیلات خود را در مقطع دبیرستان نگذرانده بود که تصمیم گرفت برای کمک به پدر و تأمین معاش خانواده از علاقه‌اش بگذرد و درس را رها کرد. او فردی مؤمن و عاشق انقلاب بود و بسیار از خود گذشته و روحیه ایثار و فداکاری داشت. در زمان انقلاب هم پای دوستان انقلابیش حضور فعالی در مساجد و راهپیمایی ها و تظاهرات داشت و از هیچ کوششی برای پر‌رنگ جلوه دادن این فعالیت ها و حضور پر شور مردم دریغ نمی‌کرد. در همین سال ها به استخدام شهرداری بوکان در آمد و در شغل رانندگی مشغول به کار صادقانه و خدمت خالصانه شد. حدوداً یک سال به خدمت پرداخت و با اینکه سن و سال زیادی نداشت مانند انسان های پخته و با تجربه عمل می‌کرد. زمانیکه برادر بزرگترش حسین به شهادت رسید، او خانواده را به صبر و استقامت دعوت می‌کرد و همیشه از آنها می‌خواست که راضی به رضای خدا باشند. تا اینکه خود نیز بعد از گذشت هشت ماه از شهادت برادر بزرگش، در تاریخ هفده مهر ماه سال۱۳۶۲ در سن هجده سالگی توسط منافقین کوردل در درگیری های داخل شهری شهر بوکان، به فیض عظیم شهادت رسید. پیکر پاکش پس از تشییع در بوکان به خاک سپرده شد. مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻 •°| @shohada_A_Gh |°• 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
📱| میگفٺ‌ڪہ؛🖇 عَظِمَت‌ِنوڪرۍ‌،دَرخونہ‌ےِ امـٰام‌حٌسِـین‌رو،زمانے‌میفَہمے..🌿 کہ‌شَبِ‌اَوَّل‌ِقبـر، وقٺۍزَبـونِت‌بَنداومَـد..؛💔 یہ‌وَقت‌میبینۍ‌یہ‌صِدایۍمیاد، میگہ‌نترس‌،مَـن‌هَستَم..!ジ گوشیت رو قشنگـ کن😍👇🏻 ✨•°| @shohada_A_Gh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💠| 🕊| شهید حسن رنجی ملکی در سال ۱۳۳۹ در شهر بوکان از توابع استان آذربایجان غربی در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. حسن تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ادب با پشتکار و تلاش فراوان به مدت شش سال با موفقیت به پایان رساند. تحصیلات دوران راهنمایی را نیز در مدرسه انقلاب به مدت سه سال با سعی و کوشش بسیار به اتمام رسانید و موفق به اخذ مدرک سیکل شد. حسن در سال ۱۳۵۴ برای کسب در آمد، به استخدام شهرداری بوکان درآمد و به مدت چهار سال در قسمت خدمات شهری شهرداری به فعالیت پرداخت. شهید ملکی فردی مؤمن، منظم، مهربان و فردی خوش اخلاق بود و نسبت به همسایگانش بسیار مهربان و با گذشت رفتار می‌کرد. او همیشه سعی می‌کرد حق همسایگانش را ادا نماید و در برخورد با آنان بسیار صمیمی رفتار می‌کرد و به آنها بسیار کمک می‌نمود. درد و رنج آنها را غم خود می‌دانست و هرکاری در توانش بود برای رفع مشکل آنها انجام می‌داد و اگر کمکی از دستش بر نمی‌آمد سعی می‌کرد غمخوار آنها بوده و دلداریشان دهد. ایشان فردی انقلابی بود و در دوران انقلاب برای به ثمر نشستن مبارزات مردم، بسیار کوشید و سعی کرد به عنوان سرباز کوچک امام خمینی(ره) به ادای دین خود بپردازد. سرانجام در تاریخ ۱۳۵۸/۰۸/۰۷ در حین انجام وظیفه خود و بر اثر اصابت تیر مستقیم گلوله منافقین کوردل درحالیکه دست هایش را شسته و برای صرف غذای نهار مهیا شده بود، به فیض عظیم شهادت نائل آمد و به دعوت حق لبیک گفت. پیکر پاک آن شهید بزرگوار را پس از تشییع در زادگاهش، شهر بوکان به خاک سپردند. مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻 💚•°| @shohada_A_Gh 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
نوای حسین_۲۰۲۱_۱۲_۲۷_۱۷_۴۷_۵۷_۱۷۰.mp3
2.56M
⏪| ●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ↻ آرزوم زیارته هوای جمعه کربلا.. با بچه های هیئته اشک توی روضه‌ها..😭 برای ما یه نعمته سرمایه محبته..♥️ 👌🏻| 🎤| خوب بشنو😉👇🏻 •. °| @shohada_A_GH |•. °
🌎| ای کاش قلب‌های همهٔ‌ما به‌خاطر التهاب نیامدنت تندتر میزد..😔 ای کاش چشم های همه ما به راه دوخته می‌شد..😭 ای کاش جان‌های همهٔ ما ازبی‌قراری انتظار تو گُر میگرفت..💔 آن وقت حتما می‌آمدی..🍃 •{اللهم عجل لولیک الفرج}•☺️👇🏻 💙| @shohada_A_GH
🥀| اربعین است، چھل روز است كه گل‌ھای خوشبوی محمدی از باغستان خویش جدا گشته‌اند و باغبان خود را تنھا نھاده‌اند🍂 نخستین زائر، صحابه خاص رسول خدا (ص) جابر بن عبداللّٰه انصاری است كه با بدنی خوشبو و ذكرگویان، بر قبر دردانه پیامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فریاد می‌زند: یا حسین! یا حسین! یا حسین!😭 و بیھوش روی زمین می‌افتد. عطیه، دوست جابر، او را به ھوش می‌آورد كه ناگھان جابر صدا می‌زند: آیا دوست، جواب دوست خود را نمی‌دھد؟ و سپس خودش جواب خودش را می‌دھد: چگونه جواب مرا بدھی، در حالی كه خون از رگ ھای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و بین سر و بدنت جدایی افكنده است…🖤 چھل روز گذشت😔 در آن غروب خون آلود، ھنگامی که خنجر شقاوت ھا و نامردی ھا، گلوی آخرین مبارز را درید، آنگاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله‌ھای آتش خیمه‌ھایشان، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد، خیابان‌ھا و کاخ‌ھا را برای جشن‌ھا مھیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل‌ھای چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد....💔 🖤•°| @shohada_A_Gh |°•🖤
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💚| 🕊| جهادگر شهید علی افخمی در سال ۱۳۳۴ در شهر بوکان دیده به جهان گشود و در خانواده‌ای که چراغشان با نور معنویت و قناعت و صداقت روشن بود، پرورش یافت. علی که در جسم نحیفش روح بزرگی جای گرفته بود، از همان دوران کودکی دائم در حال اندیشیدن بود و دنیایی از سؤالات مختلف سراسر ذهن کودکانه‌اش پر کرده بود. دوست داشت هر چه زودتر راهی مدرسه شود تا بتواند روح تشنه اش را از زلال معرفت و علم سیراب کند و برای پرسش هایش جوابی پیدا کند. او با ذوقی وصف ناشدنی وارد مدرسه شد و در خدمت اساتید زانوی تلمذ زد تا با زدودن پرده های جهالت، دیدگانش را قرین نور دانایی کند. او هرچه بیشتر می‌آموخت، چشمه های معنویت بیشتر از دلش می جوشید و بر کلام متین و مردانه‌اش جاری می‌گشت.. این جوان فهیم در آن دنیای غریب و جامعه آلوده آن روز به تندیسی از تقوا و دین‌داری تبدیل شده بود. پس از اتمام سال دوم متوسطه، عازم خدمت سربازی شد و به نیروی هوایی معرفی شد. علی وقتی وارد این مکان شد و با جو ضد دینی آن مواجه شد، پس از چهار ماه خدمت، تصمیم به ترک پادگان گرفت و به زادگاهش بازگشت و هرگز برای ادامه خدمت به پادگان مراجعه نکرد.. مدتی پس از بازگشت علی، خیزش عمومی مردم ایران به رهبری امام راحل همچون طوفان سهمگین آغازیدن گرفت و علی که گمشده خود را در این حرکت دینی پیدا کرده بود، با کمال اخلاص به پیشواز آن رفت و در این راه زحمات فراوانی را متحمل شد و در راه مبارزه با حکومت، به یکی از چهره های سرشناس شهر بوکان تبدیل شد..🖤 💠| ادامه دارد... مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 💟|•°@shohada_A_Gh 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🔶| یا حسین، یا حسین، یا حسین آن قدر فریاد «هل‌من‌ناصرینصرنی» ات نافذ بود و آن چنان تنهایی‌ات سر آن تفتیده دشت برهوت دامان را به آتش کشید که اکنون در لبیک به تو ای وارث رسولان همه سختی ها را با لذت ایثار بر دوش خواهیم کشید..🌱 🌟|•° @shohada_A_Gh
|دیارِ باکری‌ها و امینی‌ها|
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💚|#تکه‌ای‌ازآسمان 🕊|#شهیدعلی‌افخمی جهادگر شهید علی افخمی در سال ۱۳۳۴ در شهر بوکان دیده به ج
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 💚| 🕊| شهید پس پیروزی انقلاب اسلامی، شکر نعمت انقلاب را به جا آورد و تصمیم گرفت همچون سربازی فداکار سر در راه انقلاب فدا کند؛ اما هنوز مدتی از پیروزی این حرکت عظیم اسلامی نگذشته بود که شهر بوکان به جولانگاه گروهک های مارکسیستی و کومونیستی تبدیل شد و فضای شهر توسط آنان آلوده گردید..🌪 تنفس در چنین فضایی، برای علی که دل در گرو عشق خدا داشت، بسیار سخت و طاقت فرسا بود؛ لذا علی رغم فشارهای روحی فراوان که ضد انقلاب به او وارد می‌نمود، مردانه به همکاری با نهادهای انقلابی پرداخت و در مقابل افکار دشمنان انقلاب اسلامی ایستاد و به افشای چهره گریه و افکار و عقاید آنان پرداخت. ضد انقلاب که در مقابل منطق علی سپر انداخته بود؛ ابتدا از راه تطمیع وارد شد، اما وقتی دید که عقاید علی ریشه دارتر از این برداشت های سطحی است، دست به تهدید زد؛ ولی ایمان تزلزل ناپذیر این مسلمان آزاده به این تهدیدات وقعی ننهاد و همچنان با صلابت به راهش ادامه داد..🙃 پس از پاکسازی شهر بوکان، فرصت مناسبی برای علی ایجاد شد و او تواناتر از پیش، کمر خدمت به دفاع از انقلاب اسلامی بست و برای خدمت به مردم و پاسداری از دست آوردهای انقلاب، به صف ایثارگران جهاد سازندگی پیوست. عناصر ضد انقلاب وقتی دیدند علی وارد جهاد شده است، فشار خود را بر خانواده‌اش بیشتر کردند و با ارسال نامه های تهدید آمیز به منزلش، می‌خواستند در اراده آهنین او خلل ایجاد کنند، اما علی که برای این تهدیدات ارزشی قائل نبود و حاضر نبود از راهی که انتخاب کرده است برگردد، راه هجرت را برگزید و برای ادامه خدمت راهی بخش محمود آباد شاهین‌دژ شد و در آنجا به فعالیت پرداخت..🖤 |💠| ادامه دارد... مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 💟•°@shohada_A_Gh 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃