گردان قمر بنی هاشم (ع) گردان خط شکن تیپ۱۲ قائم آل محمد (عج) بود که در کربلای ۴ در تنها محور عملیاتی تیپ در جاده ای به عرض حدود ۶ متر معروف به جاده شیشه و یا جاده شش که دو طرف آن آب گرفتگی بود و این جاده از خط خودی تا جزیره «بوارین» امتداد داشت و در نزدیکی خط دشمن با انواع و اقسام موانع طبیعی و مصنوعی و میادین مین و سیم خاردار ها مسدود و در انتها سنگر های کمین با تیربارهای سنگین توسط دشمن بعثی حفاظت میشد و در ادامه رود عریض «خین» بود به جرأت می توانم بگویم جزء خطرناکترین محورهای عملیاتی دفاع هشت ساله بود .
شاید در کربلای ۴ بچه های گردان قمر بنی هاشم آن نیروی اطلاعات و عملیات مامور به گردان را یادشان بیاید که در ابتدای ستون گردان در جاده شیشه موقعی که آتش تیربار دشمن در داخل میدان مین همه گردان را زمین گیر کرده بودی جوانی با اندام کوچک و ریز نقش سبزه رو و با صلابت، چگونه هم مثل یک «تخریب چی» ماهر میدان مین را باز میکرد و هم مانند یک «اطلاعات عملیاتی» شجاع راه را نشان می داد و هم در نقش یک «آرپیجی زن» تیربار دشمن را خاموش می کرد و فقط فریاد می زد گلوله برسونید ، وقتی برگشت به سنگر دیدم از گوش هایش بدلیل کسرت شلیک آرپیجی خون می آمد و چند ترکش به بدنش اصابت کرده بود ، بله ایشان کسی نبود جز سردار گمنام و فراموش شده این روزها «حمید اسفنجانی» که از اواخر سال ۶۰ که دانش آموز هنرستان فنی امام خمینی آن روز بود درس و مشق را رها کرد و راهی دانشگاه ایثار و شهادت شد . و تا پایان جنگ در همه عرصه های نبرد حاضر بود از حضور در پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی تهران ،تخریب لشگر ۲۷ محمد رسول الله ص و لشکر ۱۰ سید الشهدا ،لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب ،اطلاعات و عملیات تیپ ۱۲ قائم آل محمد عج و تنها زمانی در منطقه نبوده که در دوران نقاهت مجروحیت بوده است ، ایشان جثه ای ضعیف و کوچک داشت که از نو جوانی به دلیل بیماری یک کلیه خودش را نیز از دست داده بود ولی مردی بزرگ بود و شهیدی زنده که امیدوارم روزی به افتخارش تندیسش در ورودی شهر کنار نام آورانی مانند شهیدان شهروی و دیگر سرداران گمنام قرار بگیرد.نقش ایشان در کربلای ۴ مثال زدنی است حقیر( رضاعابدینی) می گویم تنها جلودار و پرچم دار تیپ ۱۲ قائم آل محمد (عج) بود ، هر جایی هست خداوند به ایشان سلامتی و طول و عمر و عزت و عاقبت بخیری عنایت کند .
آستان بیت الشهدای گرمسار
گردان قمر بنی هاشم (ع) گردان خط شکن تیپ۱۲ قائم آل محمد (عج) بود که در کربلای ۴ در تنها محور عملیاتی
سلام . حمید در آن شب جان خیلی از بچه بسیجی ها را نجات داد هر چند یک برادر تخریب چی بجای اینکه مین ها را به جای دیگری ببرد و اشتباها جلوی جاده گذاشته بود ولی حمید اسفنجانی با رشادت تمام آن مینها را داخل آب می انداخت تا مبادا کسی روی مین برود ولی در این شب برادر حمید رضا قزوه از جمله کسانی بود که روی یک مین پا گذاشت و پایش را جا گذاشت . یادی این عزیز هم بخیر و خدا رحمتش کنه . حمید اسفنجانی هنوز هم غریب است . از سال اول هنرستان ما با هم بودیم و حتی آخرین روز جنگ در عملیات بیت المقدس ۷ در شلمچه و عملیات بیتالمقدس ۱۰ در حلبچه . هر دوی ما به اتفاق برادران علی اصغر رشمه ای ، محمود پازوکی و عبدالعلی صبور در یک مکان و با هم بودیم . در عملیات شناسایی سید صادق عراق در منطقه عملیاتی بیاره و حلبچه نقش بسزایی داشت . یادشان و نامشان گرامی
سلام علیکم . جادارد امشب که شب شهادت ام الائمه حضرت فاطمه زهراست ، یادی از بسیجیان دفاع مقدس که نه در جبهه که در این شهر مظلومانه عروج کردند بیفتیم و با قرائت فاتحه ای روحشان را شاد و یادشان را گرامی بداریم . عبارتند از
علیرضا خیرالدین , عبدالرضا گیلوری ، ابراهیم قندالی ، حمید غنی زاده ،جلال پازوکی و اگر کسی از قلم افتاده را اضافه کنید .
چون کمتر از شهدا عمل نکردند . عذر خواهی میکنم که به دلیل بیماری نام بعضی از دوستان مرحوم شده را ننوشتم . لذا از خانواده های کسانی که از قلم حقیر افتاده عذر خواهی میکنم .
عبد مذنب بهمن زمانی
🌹*قرآن*🌹
ای مردم، جز خدای يكتا كسيی را نپرستيد، و بدانيد كه من رسول او هستم، و برای اندرز و بشارت شما مبعوث شده ام، آمده ام تا بگويم از گناهانتان آمرزش طلبيد و به درگاه او توبه كنيد، تا شما را تا اجل معين بهره مندی و رحمت نيكو بخشد و اگر روی از او بر گردانيد، من از عذاب روز بزرگ قيامت، بر شما می ترسم… (هود ۳ ، ۲)
🌹*رسول رحمت(ص)*🌹
هر كس از شما گسست، به او بپيونديد، هر كس شما را محروم كرد، به او عطاكنيد، و هر كس به شما ستم نمود، او را عفو نماييد، و آگاه باشید که در روز قیامت سنگین ترین چیزی که در ترازوی عدالت قرار میدهند، نرم خویی، خوش اخلاقی و یاری رساندن به فقرا و حاجتمندان است…
🌷*فاطمه زهرا(س)*🌷
خداوندا، دنيا و آخرتمان را اصلاح فرماييد، كه دنيا، خانه تلاش و کوشش، و آخرت خانه ابدی و نتیجه گیری ما است.
ای مردم، بهترين شما كسی است كه با دیگران ملايم و خوش رفتار، و با اهل خانه و همسران، پر محبت و بخشنده باشد،
ای مردم، بیاد داشته باشید، در همه امور ابتدا، همسايگان و نزديكان، سپس اهل بيت…
آستان بیت الشهدای گرمسار
سلام علیکم . جادارد امشب که شب شهادت ام الائمه حضرت فاطمه زهراست ، یادی از بسیجیان دفاع مقدس که نه د
مرحوم طباطبایی(شهردار)، مرحوم حاج کاظم قاسمی، مرحوم حاج صفر یوسفی، مرحوم اکبر ترامشلو، مرحوم ظهیر درویشی، مرحوم علی اصفر معینیان، مرحوم غلامحسین جوادی، مرحوم حاج آقا موسوی، مرحوم هادی نصیری، مرحوم رضا پازوکی ، مرحوم داود شاکری، مرحوم لجرانپور، مرحوم دایی احمدی،مرحوم باقر و محمد نظری، ... لطفا تکمیل فرمایید
https://eitaa.com/Modafeinharmim
آستان بیت الشهدای گرمسار
مرحوم طباطبایی(شهردار)، مرحوم حاج کاظم قاسمی، مرحوم حاج صفر یوسفی، مرحوم اکبر ترامشلو، مرحوم ظهیر در
مرحوم کمالی پدر شهید مجید کمال و مادر گرامیشان ، پدر و مادر شهید علیرضا رشمه ای ، و پدر شهید رحیم زاده ، مرحوم حاج سید هاشم موسویان معاون سیاسی و فرماندار گرمسار ، حمید رضا کاشی ، حاج رمضانعلی بلوچی ،
هدایت شده از ابراهیم
۲۴ مهر ۵۹ باتفاق۴۵نفرازدوستان که اسامی پیوست می باشد از گرمسار به جبهه جنوب اعزام شدیم یادش بخیر دوستانی که شهید ویا مرحوم شدن ودوستان که رنگ عوض نکردن وهنوزپا درکاب هستند۰
هدایت شده از پازوکی ☫
سلام ردیف های ۱۶،۲۳،۳۲ نیز در چند ماه گذشته به جمع متوفیان پیوستند
ارواح مطهر جمیع متوفیان و شهدا
فاتحه و صلوات تقدیم می کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 امروز مردم قدرشناس ایران اینگونه برای ۲۸۰ ستارۀ بینشان سنگتمام گذاشتند.
🥀🥀🥀🥀🥀
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 #ایام_فاطمیه
🎞👆 #فیلم / همخوانی و عزاداری رزمنده ها در حضور امام امت
#ایام_فاطمیه
حسینیه جماران
دهه شصت
دوران #جنگ_تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
شهیدان گرمساری مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها🌹🌹✌️✌️
1 شهید مدافع حرم، شهید🌹
اسد الله بلوچ ایوانکی
2 شهید مدافع حرم، شهید🌹
رشید رحیمی گرمسار
3 شهید مدافع حرم، شهید🌹
عبد الله رضایی گرمسار
4 شهید مدافع حرم، شهید🌹
ابوذر جعفری ایوانکی
5 شهید مدافع حرم، شهید🌹
خدا یرم صابری ایوانکی
6 شهید مدافع حرم، شهید🌹
تقی ارغوانی (گرمساری در تهران)
7 شهید مدافع حرم، شهید🌹
داوود حسنی منگر گرمسار
8 شهید مدافع حرم ،شهید🌷
محمد یوسفی
9 شهید مدافع حرم، شهید🌷
علی رضایی
10-شهید مدافع حرم ، شهيد🌹
شیر محمد جعفری ایوانکی
11 شهید مدافع حرم ، شهید🌹
ثامنی راد اصالتا گرمساری در ورامین
12 شهید مدافع حرم ، شهید 🌹
موسی جعفری
13شهیدمدافع حرم ، شهید 🌹 سیدطاهرحسینی
14شهیدمدافع حرم ، شهید 🌹
بهمن حسنی
تکمیل فرمایید🙏
@shohada_garmsar
۲ عروسی
شب عروسی ام بود كه خبر شهادت همرزمش حمید گلستانه را آوردند. خانه ما نزدیك خانه آنها بود. ابراهیم(شادکام) و حمید آن قدر صمیمی بودند كه همدیگر را داداشی، صدا می كردند.
ابراهیم خیلی ناراحت شد و گفت:« عروسی رو عقب بندازین! ».
مراسم عروسی بدون سر و صدا و با صلوات برگزار شد. ابراهیم می گفت:« داداشی! بدون ما به مهمونی رفتی؟».
دو سال بعد درست یك شب قبل از عروسی خواهر شهید گلستانه، ابراهیم شهید شد. خانواده شهید گلستانه به همه گفته بودند:« چون دوست فرزندمون شهید شده به احترام او هیچ سر و صدایی نباید باشه.»
بیت الشهدای گرمسار
@shohada_garmsar
با عرض سلام و ارادت به عزیزانی که تاکنون در هیچ کجای این سرزمین پهناور نامی از آنها برده نشده است .
در این مجال بنده با اجازه از برادران و خواهرانی که نام آنها برده میشود ، یادی کرده و بدینوسیله خاطره آنها را در این گروه مقدس برای مردم شریف گرمسار علی الخصوص رزمندگان دفاع مقدس یادآوری مینمایم .
خاطره افرادی همچون برادر عزیز عباس وحیدی ، میرزا آقا عاشور ، رضا رحمانی ، داوود شاکری ، رضا کرم سروری ، غلامحسین جوادی ، غلامرضا جوادی ، احمد جوادی ، برادران وطنخواه ، جلیل ، عباس ، محمود ، حمید ، مسعود ، حسین و دیگر برادران پازوکی ، نصرت اله ، امان اله شادکام ، حسن عاشور و برادر بزرگوارش
ادامه دهید
شهید نادعلی ترامشلو
تدارکات خط
روستای ده سلطان روستایی بود مثل همۀ روستاهای آن زمان، از آب بهداشتی، برق، گاز و دیگر امکانات در آن خبری نبود. زندگی سخت و یک نواخت بود. اهل خانواده همه میبایست کار میکردند تا چرخ زندگی را بچرخانند. خانوادۀ مشهدی کرم هم از مردم اصیل ده سلطان بودند که چند صد سال پیش ایل آنها از اطراف زنجان به آنجا کوچ کرده بود. فاصلۀ روستا تا شهر گرمسار بیست پنج کیلومتر میشد ولی روش زندگی در روستا طوری بود که کمتر به شهر نیاز داشتند. یک صد و پنجاه خانوادۀ روستا در بخشهای مختلف فعالیت میکردند.
سال1326 وقتی خداوند نادعلی را به خانوادۀ مشهدی کرم داد، آنها خوشحال شدند که مردی به مردان خانواده اضافه شده است. مشهدی کرم با بزرگ شدن سه پسر و دو دخترش، در تابستانها با خیال راحت تری به گلۀ گوسفندانش را به ییلاق سِلون میبرد و در روستای کرم ده زمین بیشتری را زیر کشت میبرد.
وقتی بچه ها قد کشیدند، شرایط طوری شد که دیگر دامداری و کشاورزی زندگیاشان را تامین نمی کرد. برادر بزرگ نادعلی در شهربانی تهران دستش بند شده بود و نادعلی هم که دوران تحصیل ابتدایی را پشت سر گذاشته بود و چند سالی را همراه پدر کار کرده بود سال 1346 به نزد او رفت.
نادعلی شبها درس میخواند و روزها کار میکرد. نقاشی ساختمان و تعمیرکاری اتومبیل شغل های مورد علاقۀ او بود. در همین ایام بود که کارت معافیت از خدمتش را گرفت و توانست در آموزش و پرورش تهران استخدام شود.
سال 1350 با خانم افسر جورابلو ازدواج کرد. با تولد اولین فرزندش، مینا زندگی اش شیرین تر شد. علاوه بر خدمت در آموزش و پرورش رنگ آمیزی هم میکرد. با پس اندازی که کردند، توانست یک ماشین پیکان بخرد که در آن زمان برای خیلی ها داشتن وسیلۀ شخصی افسانه بود. خانوادۀ آنها در ده سلطان ساکن بودند و او دوست داشت اقلاً یکبار به دیدن پدر، مادر، اعضای خانواده و بستگانش برود.
ماشین او متعلق به خانواده، دوستان و مردم محروم ده سلطان بود. روزهای تعطیل که به روستا بر میگشت، مسافران را جابجا میکرد. یکبار همین که به روستا رسید خانوادهای از او خواستند که بیمارشان را به تهران برساند. بلافاصله حتی بدون انکه وارد خانۀ پدرش شود، بیمار را به بیمارستان تهران رساند.
از سال 1356 هم با انقلاب و افکار امام آشنا شد و از سال 1357 نیز به طور فعال در فعالیتهای انقلابی شرکت میکرد. با پیروزی انقلاب بیشتر با نظرات امام خمینی(ره) آشنا شد و دوست داشت او هم در سازندگی و تولید ملی نقشی داشته باشد. برای همین رضایت خانمش را جلب کرد و به روستای ده سلطان کوچ کردند. میگفت:« امام فرموده تولید کنید. من هم به روستا آمدم تا تولید کننده باشم.»
با شروع جنگ تحمیلی، فکر و ذکرش شده بود جبهه. سه فرزند قد و نیم قد مانعی بود که نمیتوانست خانم و فرزندانش را در روستا تنها بگذارد. ولی وقتی در تشیع جنازۀ چند شهید شرکت کرد دیگر باقی ماندن برایش امکان نداشت. دل کندن از خانم و فرزندانی که بزرگترین آنها ده ساله و کوچکترین آنها، حسین یک سال و نیمه بود کار راحتی نبود.
افسر خانم هم دو دل شده بود. تصور بزرگ کردن سه فرزند خردسالی که پدرشان را از دست داهاند، اعصابش را به هم میریخت. از سوی دیگر هم فکر میکرد چنانچه مانع به جبهه رفتن شوهرش شود نزد خداوند مسئول است.
سر انجام اواخر بهمن 1362 این زوج مومن تصمیمشان را گرفتند. افسر خانم تصمیم گرفت کاری زینبی کند و نادعلی هم تصمیم گرفت کاری حسینی کند.
روز سخت وداع فرا رسید و نادعلی با چشمی گریان بچه ها را بوسید و با خانوادهاش خدا حافظی کرد. این صحنه را حسن و حسین که هیچ، حتی از ذهن مینای دهسالهاش اکنون محو شده است. او داوطلبانه با کاروان جهادگران سمنان به جبهه رفت. در عملیات خیبر که جهاد سازندگی استان سمنان زدن پل بزرگ سیدالشهدا را برای اتصال جزایر مجنون به خشکی به عهده گرفته بود، نادعلی رانندۀ ماشین تدارکات بود.
او ده روز تمام زیر سنگیین ترین آتش به خدمت رسانی مشغول بود تا آنکه در تاریخ 7/1/1363 در اثر بمباران هوا پیماهای دشمن به شهادت رسید.
پیکر این شهید پس از تشیع در گلزار شهدای امامزاده عبدالله گرمسار به خاک سپرده شد. اکنون سه فرزند برومند این شهید دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و وفا دار به راهی که پدرشان در آن راه جانش را تقدیم کرد.
منبع: مصاحبه با دختر شهید، خانم مینا ترامشلو، کارشناس ارشد جامعه شناسی 16/5/1391