🌷 #هر_روز_با_شهدا
#در_كورسوى_چراغ_دستيها....
🌷سال ١٣٦٣ بود كه با دو تن از دوستان به نامهاى خـالقى و اسـدى از بردسير اعزام شديم. كار ما جاده سازى بود و آقاى خالقى راننده كمپرسى بود. بنده خدا همان روزهاى اول در جزيره مجنون تـركش خـورد و بـه اهواز اعزام شد. اما من و اسدى مانديم و تا مدتها در جزيره مجنـون و ساير مناطق جنگى به جاده سازى ادامه داديم.
🌷روزها نمى توانستيم كار كنيم و ساعت كاريمان فقط شـبهـا بـود و مجبور بوديم بدون چراغ كار كنيم. به خـاطر تـاريكى هـوا چنـد اتفـاق ناگوار افتاده بود؛ به همين دليل يكـى از دوسـتان بـه نـام على ميرزايـى پيشنهاد كرد چراغ دستيها را داخل لوله هاى خمپاره بگذاريم و كار كنيم. چون شدت نور چراغ كمتر مى شد، در كورسوى نورى كه از لوله خمپاره روى جاده مى افتاد، بهتر مى توانستيم كار كنيم. ابتكار جالب و كم خطر، بود كه همه از آن استقبال كردند.
راوى: رزمنده دلاور غلامرضا خسروى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313