بعد از #شهادت #پدر ، مادرش که بسیار #دیندار و #متدین بود، برای ایشان و خواهر و دو برادرش، هم مادری کرد و هم پدری.😔
🍃🌷🍃
در سالهای اولیه شروع #جنگ، تحت تاثیر #سخن #امام خمینی(ره) به عنوان #بسیجی #پاسدار به #جبهه رفت.#تحصیلاتش را در #جبهه ادامه داد.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر #شهید:
#صادق #12 سالش بود.یک روز بدون آن که به ما اطلاع بدهد دیر به خانه آمد.
#پدرش هم #ارتشی بود و بسیار #قانونمند. نهار نخوردیم و منتظرش ماندیم.
وقتی آمد #پدرش با ناراحتی پرسید تا الان کجا بودی؟
#صادق گفت: که به خانه عمه اش رفت بود تا به او سر بزند.
🍃🌷🍃
#پدرش گفت: بهتر بود به ما #اطلاع می دادی تا انقدر منتظرت نمونیم.#صادق از #ناراحتی #پدرش به# گریه افتاد. مثل #باران بهاری #اشک می ریخت. #پدرش از #گریه های بی امان #صادق #متعجب شد.
🍃🌷🍃
او را بغل کرد و گفت: #پسرجان من که چیزی بهت نگفتم. فقط گفتم جایی می روی #اطلاع بده. چرا اینجوری اشک می ریزی؟
اما #صادق دست بردار نبود و مدام #گریه می کرد.
🍃🌷🍃
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#پدرش او را بوسید و گفت: #صادق جان گریه نکن. من حاضرم #تیر به قلبم بخوره اما #چشم های تو رو #گریون نبینم.
درست #یک هفته بعد از این اتفاق #تیر به قلب پدرش خورد و به #شهادت رسید.😭
🍃🌷🍃
به روایت از همرزمان#شهید:
برای مدت کوتاهی #صادق منتقل شده بود به #گردان ما، گردان #حضرت شاه عبدالعظیم حسنی(ع)🌷.
من در #گردان #سمتی #بالایی داشتم اما همیشه در مقابل #روح بلند #بسیجیانی مثل #صادق کم
می آوردم.
🍃🌷🍃
چند باری برایم پیش آمده بود #نیمه های شب هنگام سرکشی به #سنگرها در #دل#بیابان #صدای #مناجات #زیبا و #دلنشینی را می شنیدم اما هیچ وقت نشد #صاحب #صدا را پیدا کنم.
🍃🌷🍃
پس از #جست و جوی بسیار و به دنبال #صدا رفتن دیدم، #یک نفر برای خود در #دل #بیابان #قبری کنده ،
به #داخل آن رفته و با #صدای خوش #مشغول #مناجات... چنان سوزناک از #خدا طلب #استغفار می کرد که وقتی به خود آمدم دیدم #ساعت ها پشت #سرش نشسته ام و #پا به پایش #اشک می ریزم.
🍃🌷🍃
نزدیک #اذان صبح وقتی از قبر بیرون آمد دیدم همان #پسر خاکی و #خوش سیمای #تازه وارد، #سید صادق است.
🍃🌷🍃
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313