eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا🌻🍃 سرآغازصبحمان را با یاد و نام و امید تو میگشاییم🌻🍃 پنجره های قلبمان را عاشقانه بسویت بازمیکنیم تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃 الهی به امید تو 💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
💙 :) 🌱 مقصد نهایے يہ هفتہ تمام و هيچ چيز ... نہ تماس مشڪوڪے ... نہ آدم مشڪوڪے ... مايڪل هم ڪل اطلاعات مالے اون رو زير و رو ڪرده بود ... بہ مرور داشت اين فڪر توے سرم شڪل مےگرفت ڪہ یا اين همہ سال ڪار ڪردن توے واحد جنايے ... من رو بہ آدمے با توهم تئورے توطئہ تبديل ڪرده ... يا اون همہ چيز رو فهميده و خطوط پشت سرش رو پاڪ ڪرده ... از طرفے هنوز ترس و رعب عجيبے ازش توے وجودم بود ... ترسے ڪہ نمےگذاشت بہ چشم يہ آدم معمولے بهش نگاه ڪنم ... آدم پيچيده، چند بعدے و چند مجهولےاے ڪہ بہ راحتے توے چند برخورد، حتے افرادے مثل اوبران نسبت بهش نرم مےشدن .. . و بعد از يہ مدت مےتونست اعتماد اونها رو بہ خودش جلب ڪنہ ... تا حدے ڪہ مطمئن بودم اگہ سال هاے زياد رفاقت و همڪارے من با اوبران نبود ... حاضر نمےشد درخواستم رو قبول ڪنہ ... و اطلاعات شخصے ساندرز رو برام در بياره ... چند ساعتے مےشد ڪہ مدرسہ ود ... و من توے اون گوشہ دنج قبل، همچنان منتظر بودم ... بهترين نقطہ‌اے بود ڪہ مےتونستم فاصلہ‌ام رو باهاش حفظ ڪنم و از طرفے هر جاے مدرسہ هم ڪہ مےرفت، همچنان بہ تماس هاش گوش ڪنم ... و اين بہ لطف جان پروياس بود ... همين ڪہ بهش گفتم لازمہ چند وقت مدرسہ زير نظر باشہ قبول ڪرد و نپرسيد اون تهديد احتمالے ڪہ دبيرستانش رو تهديد مےڪنہ چیہ ... سر پرونده ڪريس ... و دختر خودش اعتمادش نسبت بهم جلب شده بود ... چند ساعت توے یہ نقطہ نشستن واقعا خستہ ڪننده بود ... تا اينڪہ بالاخره تلفنم زنگ خورد ... مايڪل بود ... - حدود 45 دقيقہ پيش ... خانم ساندرز سہ تا بليط هواپيما بہ مقصد تورنتو گرفت ... - خوب ڪہ چے؟ ... تعطيلات نزديڪہ... - دارے چيزے مےخورے؟ ... تا اين رو گفت بيسڪوئيت پريد توے گلوم ... نزديڪ بود خفہ بشم ... - فعلا تنها چيز جذاب اينجا واسہ پر ڪردن اوقات بیڪارے، خوردنہ ... چند لحظہ مڪث ڪرد ... - اگہ ميذاشتے حرفم تموم بشہ بہ قسمت هاے جذابش هم مےرسيد ... بلیط براے تعطیلات چند روزه ے پیش رو نیست ... غير از اسم دستم شل شد و بقيہ بيسڪوئيت از دستم افتاد ... سريع دستم رو ڪردم توے جيب ڪتم و دفترچہ يادداشتم رو در آوردم ... - شماره پرواز و شرڪت هواپيمايے هر دو پرواز رو بگو ... تلفن رو ڪہ قطع ڪردم هنوز توے شوڪ بودم ... داشتم بہ عقلم شڪ مےڪردم اما اين اتفاق يعنے شڪ من بےدليل نبوده ... عراق*، يہ ڪشور با تسلط شيعہ ... و پر از گروه هاے تروريستے ... اون شايد ثروت زيادے نداشت اما مےتونست حامے مالے يا حتے واسطہ مالے گروه هاے تروريستے باشہ ... علے الخصوص اگہ شيعہ باشہ ... شيعيان از القاعده و طالبان هم خطرناڪ ترن ... نفسم بند اومده بود ... هر چند هنوز هيچ مدرڪے عليهش نداشتم اما انگيزه اے ڪہ داشت از بين مےرفت دوباره زنده شد ... بايد تا قبل از اينڪہ از ڪشور خارج مےشد گيرش مےانداختم ... 10 دقيقہ بعد دوباره تلفن زنگ خورد ... اما اين بار مال من نبود ... تلفن دنيل ساندرز ... تماس ورودے: همسرش ... * اشتباه شنیدارے پاے تلفن بہ علت شباهت تلفظ ایران و عراق در زبان انگلیسے 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
مداحی_آنلاین_چراغیبت_امام_زمان_عج_برای_ما_عادی_شده؟_استاد_عالی.mp3
2.44M
♨️چراغیبت امام زمان عج برای ما عادی شده؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
آدم "صاحب خانه" که داشته باشد، نمی تواند به در و دیوار میخ زیادی بکوبد. نمی تواند خانه را مال خودش کند. باید اجاره ی خانه اش را هرماه بپردازد . . .   آدم "صاحب کار" که داشته باشد، باید حساب کارش را پس بدهد. نمی تواند هر ساعتی دلش خواست برود و بیاید. نمی تواند هرطور خواست کار کند . . .   آدم"صاحب زمان" که داشته باشد . . صاحب زمان، یعنی صاحب زمانهایی که تلف میشود، باگناه...  با بیخیالی...  یادمون باشد در برابر ثانیه هامون مسئولیم باید یک روزی به صاحبشان جواب پس بدهیم... و خداوند فرمود: قسم به زمان... همانا همه انسانها در خسران و زیان اند...   گفتم : خدا کند که بيايي. گفت : خدا کند که بخواهی     اللهم عجل لوليک الفرج  🇮🇷🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
خیلی قشنگه بخونید... به روایت همسر شهید عبدالمهدی کاظمی🍃🌸 🌸واسطه ازدواج شهيد عبدالمهدي كاظمي و همسرش مرضيه بديهي، شهيد سيد مجتبي علمدار بود. هر دو به اين شهید متوسل میشوند که همسری متدین نصیبشان شود... 🌸سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقه‌اي كه به شهيد سيد مجتبي علمدار داشتم، در خصوص زندگي ايشان مطالعه مي‌كردم. 🌸اين مطالعات به شكل كلي من را با شهدا، آرمان‌ها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا مي‌كرد. 🌸حب به شهيد علمدار و زندگي‌اش موجي در دلم ايجاد و ايمانم را تقويت كرد. شهيد علمدار سيد بود و علاقه عجيبي به مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) داشت. 🌸عاشق اباعبدالله الحسين(ع) و شهادت بود. ياد دارم در بخش‌هايي از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتي فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبي دست روي سر بچه مي‌كشد و شفا پيدا مي‌كند. 🌸شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتي داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد. وقتي اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبي علمدار گفتم حالا كه اين را مي‌گوييد، مي‌خواهم دعا كنم خدا يك مردي را قسمت من كند كه از سربازان امام زمان(عج) و از اوليا باشد. حاجتي كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم. 🌸يك شب خواب شهيد سيد مجتبي علمدار را ديدم كه از داخل كوچه‌اي به سمت من مي‌آمد و يك جواني همراهشان بود. 🌸شهيد علمدار لبخندي زد و به من گفت امام حسين(ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاري‌تان مي‌آيد. نذرتان را ادا كنيد. 🌸وقتي از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگ‌تر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم. 🌸غافل از اينكه اگر شهدا بخواهند شدني خواهد بود. فردا شب سيد مجتبي به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جواني هفته ديگر به خواستگاري دخترتان مي‌آيد. 🌸 مادرم در خواب گفته بود نمي‌شود، من دختر بزرگ‌تر دارم پدرشان اجازه نمي‌دهند. شهيد علمدارگفته بود كه ما اين كارها را آسان مي‌كنيم. 🌸خواستگاري درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسي كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتي همسرم در جلسه خواستگاري شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفي نزد و موافقت كرد و شب خواستگاري قباله من را گرفت. پدر بدون هيچ تحقيقي رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد يكديگر درآمديم.  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
خاطرات شهدا شهید عماد مغنیه یک مرتبه که در جنوب لبنان جلسه‌ای برگزار کرده بودیم هر چند همه نام او را می‌دانستند اما او را نمی‌شناختند یک بار یکی از اعضا اعتراض کرد و گفت تو که هستی که هر روز به این جلسه می‌آیی و می‌روی، باید ظرف‌ها را هم بشویی، او قبول کرد و کار را انجام داد بعداً فهمیدند که او «حاج رضوان» است. یاد و خاطره امام و شهدا را گرامی می داریم اللهم عجل لولیک الفرج اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفارش شنیدنی آقا امام رضا علیه السلام 🥰🥰❤️❤️ 🪴 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال  🇮🇷 🇮🇷 @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🌠💫شبتون در آرامشی عمیق و لذتبخش... 🌟💫🌙✨⭐️🌟💫 @hedye110
﷽❣ ❣﷽ ای کاش قلبهای همه ی ما بخاطر التهاب نیامدنت تندتر میزد، ای کاش چشم های همه ما به راه دوخته می شد، ای کاش جانهای همه ما ازبیقراری انتظار تو گُر میگرفت... آن وقت حتما می آمدی... 💚 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
💙 :) 🌱 تنها خواستہ من دنيل گوشے رو برداشت ... صداے شادش بعد از شنيدن اولين جملات همسرش بہ شدت ابرے شد ... - سلام ... چند دقيقہ پيش براے هر سہ تامون بليط گرفتم ... براے روزرو هتل با دوستت هماهنگ ڪردے؟ ... دنيل سڪوت ڪرده بود ... سڪوت عميقے ڪہ صداے پر از انرژے بئاتريس ساندرز رو آرام ڪرد ... - اتفاقے افتاده؟ ... چرا اينقدر ساڪتے؟ ... و دوباره چند لحظہ سڪوت ... - شرمنده ام بئا ... فڪر نمےڪنم بتونيم بريم ... چند روزے بود ڪہ مےخواستم بهت بگم اما نتونستم ... هر بار ڪہ قصد ڪردم بگم ... با ديدن اشتياقت، نتونستم ... منو ببخش ... حس مےڪردم مےتونم صداے دل دل زدن و ضربان قلب همسرش رو بشنوم ... اون صداے شاد، بغض ڪرده بود ... - چے شده دنيل؟ ... نفسش از تہ چاه در مےاومد ... - ميشہ وقتے برگشتم در موردش صحبت ڪنيم؟ ... بغض بئاتریس شڪست ... - نہ نمیشہ ... مےخوام همين الان بدونم چہ اتفاقے افتاده؟ ... من تمام سال رو منتظر رسيدن این روز بودم ... سال گذشتہ ڪہ نتونستيم بريم تو بهم قول دادے ... قول دادے امسال هر طور شده ما رو مےبرے ... نمےتونم تا برگشتت صبر ڪنم ... تا برگردے ديوونہ ميشم ... تا بہ حال نديده بودم حرف زدن تا اين حد سخت باشہ ... شايد نمےتونست ڪلمات مناسب رو پيدا ڪنہ ... و شايد ... بہ حدے حس اون ڪلمات عميق بود ... ڪہ دلم نمےخواست بہ هيچ چيز ديگہ‌اے فڪر ڪنم ... دنيل سڪوت ڪرده بود ... و تنها صدايے ڪہ توے گوشے مےپيچيد ... صداے نفس ڪشيدن هاش بود ... سخت و عميق ... و اين سڪوت چيزے نبود ڪہ همسرش توان تحمل رو داشتہ باشہ ... - بہ من قول داده بودے ... اين تنها چيزے بود ڪہ توے تمام مدت ازدواج مون با همہ وجود ازت مےخواستم ... منم دلم مےخواد مثل بقیہ براے زيارت برم ... دلم مےخواد حرم هاے مقدس رو از نزديڪ ببينم ... مےخوام توے هواے مشهد و قم نفس بڪشم ... مےخوام اربعين بعدے، من رو ببرے ڪربلا ... مےخوام تمام اون مسير رو همراه شوهر و دخترم پياده برم ... هيچ وقت ... هيچ چيزے ازت نخواستم ... تنها خواستہ من توے اين سال ها از تو ... فقط همين بود ... سڪوت دنيل هم شڪست ... صداے اشڪ ريختنش رو از پشت تلفن مےشنيدم ... اونقدر ڪہ حتے مےشد لرزش شانہ هاش رو حس ڪرد ... «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
4_5793945740258575325.mp3
10.35M
فایل صوتی (2⃣2⃣) 💐✨ گفتن از دیدارها، گفتن از دیدار امامی است که گاهی برای جویندگان راستین، چهره عیان می‌کند و قلب‌های زنگار گرفته را جلا می‌دهد . . . ✅💐 این اثر ارزشمند، متعلق به کانال فرهنگی @Elteja می‌باشد.  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
💐معرفت مهدوی💐 🌹مصلح 🔆 «بِاسْمِكَ‏ الَّذِی‏ یصْلُحُ‏ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون» ✳️ امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه وجود مباركى است كه اهل عالم به واسطه‌ى ايشان تربيت شده و صالح و شايسته مى‌گردند. ✍️ به محضر مقدس امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه عرض می‌كنیم: ✳️ مولا جان!‌ باور داريم عيب‌هاى ما موجب اذيت و رنجش شما مى‌شود و قلب مباركتان را آزرده مى‌كند. ✳️ آقا جان!‌ اصلاح همه امور ما به دست شماست. تمنا مى‌كنيم نقص‌ها و عيب‌هاى ما را برطرف كرده و مشكلات روحى و اخلاقى ما را مرتفع نماييد تا براى امام خود ، شيعه و پيروى شايسته باشيم. ✨ اى امام صالحان بر روى خاك ✨ اكفيانى اكفيان ، روحى فداك... ✳️ مولاى مهربان! برای درخواستى چنين بزرگ و ارزشمند ، هیچ قابلیتی نداریم و تنها به لطف و كرم شما اميد بسته‌ايم.  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
🌹هرکـی‌آرزوداشـتــه‌بــاشـه‌خیـلــی‌خــدمـت‌کــنـه شـهـیــدمـیشـه..! یـه‌گـوشـه‌دلـت‌پـابـده،شـهـدابـغـلت‌مـیکنـن.. ازایـن‌شـهدا‌مـدد‌بـگیـریـد.. مـددگرفـتن‌ازشـهدا‌رَسمـه..! دسـت‌بـذار‌روخـاکِ‌قـبـرشـهـیـد‌وبـگـو: حـسـیــن‌بـه‌حــقِ‌ایـن‌شـهید،یه‌نگـاهی‌به‌مـاکـن ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ 🌷اَلسَّلاَمُ عَلَي الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ 🌷سلام بر قيام كننده مورد انتظار، و عدل آشكار 📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج) سلام امام زمانم تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد، ای مولایی که حقیقت سلام هستی. و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی... سلام بر تو و بر روز آمدنت... 💚 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
آنگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به گریه افتاد و از آن جا رفت، ابوطالب(علیه السلام) او را صدا زد و به او گفت: برادرزاده عزیزم، هرچه دوست داری بگو، به خدا سوگند! هرگز دست از یاری تو برنخواهم داشت. ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت نوزدهم(زندگینامه پیامبر) ✨پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) پس از دعوت خویشاوندان، با نزول آیه های 🌺الحجر فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﺗﻮ ﻣﺄﻣﻮﺭﻳﺘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎم، ﻋﻠﻨﻲ ﻛﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺖ‌ﭘﺮﺳﺖ‌‌ﻫﺎ ﺍﻋﺘﻨﺎﻳﻲ ﻧﻜﻦ؛ (٩٤) 🌺الحجر إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ﭼﻮﻥ‌ﻛﻪ ﺷﺮّ ﻣﺴﺨﺮﻩ‌ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﺮﺕ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ؛ (٩٥) دستور یافت تا یکباره دعوت خویش را علنی و عمومی سازد و از آزار مشرکان نهراسد و کارشان را به خدا واگذارد. 🍁لذا روزی در کنار کوه صفا روی سنگ بلندی قرار گرفت و با صدای بلند گفت: یا صَباحاهُ(عرب این کلمه را به جای زنگ خطر به کار می برد و گزارش های وحشت آمیز را نوعا با این کلمه آغاز می کند). ندای پیامبر(صلی الله علیه و آله) جلب توجه کرد: گروهی از قبائل مختلف قریش به حضور وی شتافتند، سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله) رو به جمعیت کرد و گفت: ای مردم هرگاه من به شما گزارش دهم، که پشت این کوه(صفا) دشمنان شما موضع گرفته اند و قصد جان و مال شما را دارند، آیا مرا تصدیق می کنید؟ همگی گفتند: آری، زیرا ما در طول زندگی از تو دروغی نشنیده ایم. 🌷سپس گفت: ای گروه قریش من شما را از عذاب و کیفر الهی بر حذر می دارم. قریش که کم و بیش از آیین او مطلع و آگاه بودند، این بار با شنیدن این جمله، آنچنان ترس، دلِ آنان را فراگرفت، که یکی از سران کفر(ابولهب) سکوت مردم را شکست، رو به آن حضرت نمود و گفت: وای بر تو! ما را برای همین کار دعوت کردی. سپس جمعیت متفرّق شدند و... 🍁روزی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) در مسجدالحرام بر عده ای از بت پرستان قریش وارد شد، ملاحظه کرد آنها به بت ها سجده می کنند. آنان را از این کار منع کرد و بر مخالفت با دین و آیین پدرشان ابراهیم(علیه السلام) مورد نکوهش قرار داد. آنها به وی پاسخ دادند: ما به این دلیل به آنها سجده می کنیم که وسیله تقرب ما به خدا شوند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برایشان بیان کرد که این کار، همان شرکی است که خداوند آن را، از آنها نخواهد پذیرفت و بدینسان آنان را بر ادامه کارشان مورد سرزنش قرار داد. گفت: این بت ها جز اسم هایی که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کرده اید چیز دیگری نیستند و خداوند بر آنها قدرتی عطا نکرده(سوره نجم آیه ۲۳)اما آنها پیامبر(صلی الله علیه و آله) را جادوگر و دروغگو می خواندند و علاوه بر دروغگو شمردن او، وی را کاهن یا دیوانه خوانده و به قرآن افترا می بستند که افسانه های پیشینیان است.(برگرفته از برخی آیات سوره های ص، فرقان،انعام، طور، حجر، انبیاء) 🌷وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از معبودهای آنان به زشتی یاد می کرد و اعتقادات بت پرستی آنها را که سود و زیانی به حالشان نداشت کاری احمقانه و جاهلانه می خواند. گروهی از سران قریش نزد عمویش ابوطالب(علیه السلام) آمدند و به او گفتند: برادرزاده ات خدایان ما را ناسزا می گوید و از آیین ما به زشتی یاد می کند و عقل و خرد ما را احمقانه شمرده و پدرانمان را گمراه می داند، یا او را از این کار بازدار و یا این که ما و او را به خود واگذار و دست حمایت خود را از او بردار. ابوطالب(علیه السلام) با آنان به نرمی و ملایمت سخن گفت و به گونه ای محترمانه آنها را برگرداند و از نزدش رفتند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به دعوت خویش ادامه داد و هیچ چیز او را از ابراز کردن دین و آیین الهی باز نمی داشت و مردم را به آیین او فرا می خواند و همین عمل سبب خشم قریش شده بود، از این رو سران قریش گرد هم آمده و بار دیگر نزد ابوطالب رفتند و به او اظهار داشتند: ای ابوطالب! شما از نظر سن و آبرومندی میان ما، از مقام و منزلت ارجمند و والایی برخوردار هستی، ما از شما خواستیم که برادرزاده ات را منع کنی، ولی این کار را نکردی و به خدا سوگند! ما تحمل شنیدن ناسزاگویی به خدایان خود و به زشتی یاد کردن آنها و احمقانه توصیف نمودن اندیشه های خویش را نداریم. اینک یا او را از این کار بازدار، و یا با هر دوی شما پیکار خواهیم کرد، تا یکی از دو گروه نابود شود. 🌷ابوطالب(علیه السلام) در حضورشان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را خواست و پیشنهاد کرد که: برای خاطر بزرگان قوم خود و برای حفظ جان خود و من، دست بردار، و تکلیف مرا دشوار مساز. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به گمان اینکه ابوطالب(علیه السلام) در تصمیم یاری دادن او سست شده و دست از یاری کردن وی خواهد کشید گفت:((ای عمو، به خدا قسم! اگر این مردم خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپم قرار دهند، تا از رسالت خویش دست بردارم، هرگز این کار را نخواهم کرد، تا اینکه خداوند دین و آیین خود را یاری و حمایت کند و یا در این راه، هر چه را دارم تقدیم کنم!)). ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️داستان واقعی وشنیدنی ازعنایت امام زمان عجل الله به فردی که ماشین اودربین راه و درزیربارش برف خراب شدو... سخنران :استاد 🌸سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عج صلوات بفرست🌸 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
استاد پناهیان : امام زمان که نمیاد آدمای مؤمن و عوام غیر مؤمن رو بُکشه؛ حتی ایشون نمیاد که گناهکارا رو بکشه، بلکه خیلی از گناهکارها با اومدن ایشون، آدمای خوبی میشن؛ کشتن، قاعده ای داره! حتی قرار نیست بعضی از گناهکارایی که با اومدن ایشون هم خوب نشدند، کشته بشن... بله، نباید موضوع شمشیر رو لز عملیات اصلاحی حضرت، حذف کرد! چرا که مستکبران هیچ زبونی جز زبون زور نمی فهمند... برای تامین امنیت جامعه، ترسوندن مستکبران از شمشیر عدالت یک اصل اساسی به حساب میاد، چرا که این طائفه جز با گردن های شکسته، سر تعظیم فرود نمی آورند! تنها در اینصورت است که جامعه روی آرامش خواهد دید...   🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🪴 🪴 🌿﷽🌿 لحظاتى مى گذرد، قُطام به تو فكر مى كند، نكند تو بروى و او را تنها بگذارى. فكرى شوم به ذهن او مى رسد. او سريع از جا برمى خيزد و به حياط مى آيد، خدا را شكر مى كند كه تو هنوز آنجا هستى. دلم به حال تو مى سوزد، تو نمى دانى كه در ذهن اين دختر زيبا چه نقشه اى مى گذرد. تو رو به او مى كنى و مى گويى: ــ غم آخرتان باشد. خدا به شما صبر بدهد. ــ ممنونم. ابن ملجم! ديدى كه چگونه تنها و بى كس شدم؟ دخترى هستم كه پدر و همه برادرانش به دستِ ظلم على كشته شده اند و او ديگر هيچ كسى را ندارد. به راستى چه كسى از من حمايت مى كند؟ خدايا! خودت على را به سزاى عملش برسان! ــ گريه نكن! عزيزم! اگر پدر و برادرانت رفتند من كه هستم. خنده اى بر لبان قُطام مى نشيند و تو هم لبخند مى زنى. دلت خوش است كه دل مصيبت ديده اى را شاد كرده اى و لبخند بر لب هاى او نشانده اى، امّا فراموش كرده اى كه چه بودى و چه شدى. تا ديروز كسى جرأت نداشت در مقابل تو، به على(ع) توهين كند، امّا اكنون مى شنوى كه قُطام به مولايت توهين مى كند ولى تو هيچ نمى گويى. تو فقط محو تماشاى معشوقه خود هستى. فهميدم! تو عوض شده اى، عشق على(ع) را فروخته اى و عشق قُطام را خريده اى. 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
📖تفسیر قرآن کریم با داستان📖 ✳️ همه کارها برای خدا 🍃قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏🍃 🍂نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است🍂 (انعام: ۱۶۲) 🌼 پیامبر (ص): 🍃يَا أَبَا ذَرٍّ لِيَكُنْ لَكَ فِي كُل شِّی‏ءٍ نِيَّةٌ صَالِحَةٌ حَتَّى فِي النَّوْمِ‏ وَ الْأَكْل‏🍃 (مکارم الأخلاق/۴۶۴) 🍂ای ابوذر در هر کاری حتی خوابیدن و خوردن نیت صالح (قصد قربت) داشته باش🍂 ✅ خوش تیپ ✍ باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه‌ها به ابراهیم گفت: ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که می‌اومدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف می‌زدند. بعد ادامه داد: شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلومه ورزشکاری! ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خنده‌ام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی می‌خورد غیر از کشتی‌گیر. بچه‌ها می‌گفتند: تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟! ابراهیم به این حرف‌ها اهمیت نمی‌داد و به بچه ها توصیه می‌کرد : ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه‌ای باشه، فقط ضرره. 📚 کتاب سلام بر ابراهیم، ص ۴۱ 🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat
﷽❣ ❣﷽ آرزو کردم ... که باشم در رکابت ؛ جـ❤️ـان من ... آرزو بر من ... که در ظاهر جوانم ؛ عیب نیست❗️... سلام تنهاترین سـ❤️ـردار ... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
💙 :) 🌱 ارباب من من مات و مبهوت به حرف هاي اونها گوش مي كردم .. . مفهوم بعضي از كلمات رو نمي دونستم و درك نمي كردم ... اون كلمات واضح، عربي بود ... شايد رمز بود ... اما چه رمزي كه هر دوي اونها گريه مي كردن ... اونها كه نمي دونستن من به تلفن شون گوش مي كنم ... چند ثانيه بعد، دنيل اين سكوت مرگبار رو شكست ... - من رو ببخش بئا ... اين بار اصلا زمان خوبي براي رفتن نيست ... شايد سال ديگه ... و اون پريد وسط حرفش ... - مطمئني سال ديگه من و تو زنده ايم؟ ... يادته كريس هم مي خواست امسال با ما بياد؟ ... دوباره بغض راه گلوش رو سد كرد ... بغضي كه داشت من رو هم خفه مي كرد ... - اما اون ديگه نمي تونه بياد ... اون ديگه فرصت ديدن حرم هاي مقدس رو نداره ... كي مي دونه سال ديگه اي براي من و تو وجود داشته باشه؟ ... نفس هاي ساندرز دوباره عميق شده بود ... از عمقي خارج مي شد كه حرارت آتش و درد درونش با اونها كنده مي شد و بيرون مي اومد ... به زحمت بغضش رو كنترل كرد ... - كارآگاهي كه روي پرونده كريس كار مي كرد رو يادته؟ ... و دوباره سكوت ... - اون رفتارش با من مثل يه آدم عادي نيست ... دقيقا از زماني كه فهميد ما مسلمانيم ... طوري با من برمي خورد مي كنه كه ... بئاتريس ... من نمي تونم علت رفتارش رو پيدا كنم ... اگه به چيزي فكر كرده باشه كه حقيقت نداره ... و اگه چيزي رو نوشته باشه كه ... مي دوني اگه حدس من درست باشه ... چه اتفاقي ممكنه براي ما بيوفته؟ ... فكر مي كني كسي باور مي كنه ما ... صداي اشك هاي همسرش بلندتر از صداي خسته دنيل بود ... صدايي كه با بلند شدنش، همون نفس هاي خسته رو هم ساكت كرد ... فقط اشك مي ريخت بدون اينكه كلامي از زبانش خارج بشه ... و من گيج و سردرگم گوش مي كردم ... اون كلمات هر چه بود، رمز نبود ... اون اشك ها حقيقي بود ... براي چيزهايي كه من اصلا متوجه نمي شدم . .. حتي مفهوم اون لغات عربي رو هم نمي فهميدم ... چند بار صداش كرد ... آرام ... و با فاصله ... - بئاتريس ... بئاتريس ... اما هيچ پاسخي جز اشك نبود ... تا اينكه ... - فاطمه جان ... نمي دونستم يعني چي ... اما تنها كلمه اي بود كه اون بهش پاسخ داد ... صداي اشك ها آرام تر شد ... تا زماني كه فقط يك بغض عميق و سنگين باقي بود ... - تقص ري تو نيست ... اشتباه من بود دنيل ... من نبايد چنين سفري رو ازت مي خواستم ... ما هر دو مثل هميم ... بايد از اون كسي مي خواستم كه اين قطرات به خاطرش فرو ريخت ... اونقدر حس شون زنده بود كه انگار داشتم هر دوشون رو مي ديدم ... حس مي كردم از جاش بلند شده ... صداش آرام تر از قبل، توي گوشي مي پيچيد ... انگار گوشي از دهانش فاصله گرفته بود ... - ارباب من ... باور دارم كلماتم رو مي شنوي ... و ما رو مي يني ب ... ما مشتاق ديدار توئيم .. . اگر لايق ديدار تو هستيم ما رو بپذير ... اين بار صداي اشك هاي دنيل، بلندتر از كلمات همسرش بود ... و بي جواب، تلفن قطع شد ... حالا ديگه تنها صدايي كه توي گوش من مي پيچيد ... بوق هاي پي در پي تماس قطع شده بود ... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat