🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
✋سلام خدمت شما بزرگواران امروز میخواهیم برویم سراغ #شهیدی از دیار دلاورمردان کرمان که قصه عجیبی دا
💠بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ💠
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند (۱۶۹)
بریم سر اصل مطلب ⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
💠بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ💠 وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّه
🔰*روایت عجیب نویسنده کتاب خاطرات #شهید یونس زنگی آبادی از ظهور دوباره #شهید پس از #شهادتش/ عجیب و از بی نظیر ترین #شهیدان دوران دفاع مقدس*🌷🌷🌷
☎️صدای زنگ تلفن من را به خود آورد. بی اهمیت به صدای زنگ مشغول جمع آوری ورقه ها شدم. ☎️باز هم صدای زنگ. ورقه ها را جمع می کردم و به درون کارتن می انداختم. ☎️ بازهم صدای زنگ تلفن. روزهای گذشته را با خود مرور می کردم.☎️ بازهم صدای زنگ تلفن. از آقای کرمانی درخواست کرده بودم نگارش زندگینامه یکی از سرداران را به من بسپارد. ☎️ باز هم زنگ تلفن. آقای کرمانی مسئول چاپ کتاب های مربوط به کنگره بزرگداشت سرداران بود. ☎️باز هم زنگ تلفن. آن روز یک کارتن پر از برگه داده بود دستم.
☎️بازهم زنگ تلفن. برگه ها مجموعه ای از گفتار خانواده، دوستان و همرزمان سرداری شهید بود. ☎️ بازهم زنگ تلفن. با مطالعه برگه ها وا رفتم. ☎️ باز هم زنگ تلفن. نا امیدانه احساس کردم این همه خاطره از #شهید قابلیت تبدیل شدن به اثری داستانی را ندارد. بازهم ☎️زنگ تلفن. از طرفی پروین، لیلا و سهیلا با دیدن کارتن دلخور شده بودند.☎️ باز هم زنگ تلفن. میدانستند تا چند وقتی که نگارش کتاب را در دست دارم من را بسیار کمتر خواهند دید. ☎️ بازهم زنگ تلفن. اما چه کنم ؟ زندگی خرج دارد؟. باز هم زنگ تلفن. باید کاری کنم تا داستان جذاب شود. ☎️باز هم زنگ تلفن. می توانم از تجربه ای که در نگارش دارم برای خلق داستانی جذاب استفاده کنم. باز هم زنگ تلفن. حال آدمی را داشتم که بین زمین و آسمان معلق است.☎️ باز هم زنگ تلفن. و این زنگ تلفن. چه سماجتی دارد.☎️ باز هم زنگ تلفن. احتمالاً یکی از خوانندگان است.☎️باز هم صدای زنگ تلفن. و 😧باز هم ....... ☎️
👈این بیست و پنجمین بار است که صدای تلفن بلند می شود. تعداد زنگ ها را شمرده بودم.گوشی را برداشتم....... 📞
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
🔰*روایت عجیب نویسنده کتاب خاطرات #شهید یونس زنگی آبادی از ظهور دوباره #شهید پس از #شهادتش/ عجیب و ا
📞 الو "سلام علیکم. بفرمایید.....
علیکم سلام می خواستم بگویم شما می توانید برای رفع این به ظاهر مشکل، از صناعات داستانی برای پرداختن به خاطرات استفاده کنید و جای دست بردن در آن کاری کنید که خواندنی تر شود؟؟.
😧 حیرت زده شده بودم. او چه کسی است که ذهن من را می خواند؟!!
شما؟
من زنگی آبادی هستم.
ببخشید. کی؟!
🌷یونس زنگی آبادی.
😳خشکم زده بود. سریع گوشی را گذاشتم. با 😳چشمانی از حدقه در آمده به پنجره خیره شده بودم. زل زده بودم به دو چشم که در میان تاریکی هویدا شده بود. دو چشم پر فروغ و مهربان در طرح محوی از یک سر. دو چشم پر از لطافت و لبخند.🌷 حسی که داشتم حیرت بود نه ترس. فضا بسیار دوستانه بود. ☎️دوباره زنگ تلفن به صدا در آمد. بی اختیار گوشی را برداشتم. من خوابم یا بیدار؟
🌷دوباره همان صدا بود. سر تا پا گوش شده بودم.".....
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
📞 الو "سلام علیکم. بفرمایید..... علیکم سلام می خواستم بگویم شما می توانید برای رفع این به ظاهر
🌷..... برای ترساندنت نیامده ام. بلکه برای ادای حقی که بر ذمه توست آمدم. هر عباسی یک حسین دارد و هر حسینی یک زینب و هر زینبی ، شمشیری است در نیام که باید برآید. من این شمشیر را در دست تو می گذارم. زیرا از خدا خواستم که یک بار چون عباس شوم و یک بار چون حسین. به وقت عباس شدن بی دست شدم و به وقت حسین شدن بی سر. مرا از پاهایم شناختند. این ها را می دانی......؟؟؟ خوانده ای ...؟؟؟
🤔یعنی من انتخاب شده ام؟!!
🌷گفت : ما خود را تحمیل نمی کنیم. بلکه در دل ها جا می کنیم.
گفتم: باید چه کنم؟
🌷گفت: حق را ادا کن .حق این اثر آن است که مرا طوری در یادها برانگیزد که در قیامت برانگیخته می شوم. کامل، نه شرحه شرحه، آن طور که در دنیا شدم. اگر حسین را سر بریدند و عباس را دست، آنان قیامت نه با سر و دست بریده که با اندام کامل خویش برانگیخته خواهند شد و من نیز که مرید آنان بوده ام، چنینم. پس تو خاطرات مرا که چون جسم دنیایی ام شرحه شرحه است، همچون جسمی که در قیامت برانگیخته می شود، به اندام کن. با سر و دست . بخواهی می توانی .
گفتم می خواهم . پس حتماً می توانم.
🌷گفت: مرا نه ناظر خود، که خواننده ای فرض کن که با کلمه به کلمه تو پیش می آید. به هر جمله ات قد می کشد. اگر کتاب تو جسم باشد، من روح آنم .🌷
گفتم: من مفتخرم .
🌷گفت: از تعارف کم کن.
گفتم: حرف دلم را زدم .🥺
🌷گفت: برای آن که به مکان مسلط شوی ،به روستای زنگی آباد برو ...
آیا ارتباط یک طرفه است ؟
همین طور تلفنی ؟
تو اراده کن من می آیم. به هر صورتی که بخواهم. من اذن از خدا دارم . من برای زینب شدن اجازه گرفته ام......
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
🌷..... برای ترساندنت نیامده ام. بلکه برای ادای حقی که بر ذمه توست آمدم. هر عباسی یک حسین دارد و هر ح
😮 ..... ناگهان تلفن شروع کرد به بوق ممتد زدن. گوشی را گذاشتم.
حجمی از سوالات به من حمله ور شد. یعنی خواب می دیدم؟ واقعاً او سردار #شهیدحاج یونس زنگی آبادی بود؟🤔 درباره این واقعیت با چه کسانی مشورت کنم؟ 🤔چه کسی باور می کند #شهید با من تماس تلفنی داشته است؟ چه کسی باور می کند خیره شدن من به دو چشم مهربان و خندان او را؟ به هرکسی توضیح بدهم باید برایش قسم جلاله بخورم. آخر باور کردنی نیست. باید اولین کاری که می کنم از مخابرات پیگیر تماس شوم.
تمام شب واقعه را مرور می کردم. صبح اولین کاری که کردم پیگیر تماس شدم. حتی در حوالی آن ساعت
😧هیچ تماسی ثبت نشده بود.! از طرفی 25 مرتبه زنگ خوردن گوشی اتفاقی غیرممکن بود. از نظر قانونی اگر زیر 25 مرتبه تماسی گرفته شود و پاسخ ندهیم. گوشی اشغال شده و قطع می شود.
🥺عقل و عشق حکم می کرد به اتفاقات آن شب اعتماد کنم. فصول کتاب در حال تکمیل است. 🚌 با اتوبوس راهی روستای زنگی آباد شدم. روستایی در 20 کیلومتری کرمان. در جاده زرند.
به روستا که رسیدم یک لحظه دوباره شک شیطانی به سراغم آمد. این چه کاری ست که من کردم. شاید خیال بوده شاید..... هنوز شاید ها کامل نشده بود که 🚲دوچرخه سواری جلوی من ایستاد.
سلام علیکم. آقای صفایی؟
علیکم سلام. بله شما؟
🥺چشمانش پر از اشک شد و گفت: من مرتضی هستم. برادر #شهید حاج یونس زنگی آبادی. از دوچرخه پیاده شد و من را در آغوش کشید و گفت: بفرمایید برویم منزل. شما مهمان حاج یونس هستید. قدمتان سر چشم. #دیش_حاج_یونس🌷 به خوابم آمد و گفت: که این ساعت به پیشواز شما بیایم!......
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
😮 ..... ناگهان تلفن شروع کرد به بوق ممتد زدن. گوشی را گذاشتم. حجمی از سوالات به من حمله ور شد. یعنی
.... دیگر تمام اتفاقات عجیب داشت برایم عادی می شد. مطمئن بودم عجیب تر هم خواهد شد. مهمان همسر و فرزندان #شهید شدم. مصطفی و فاطمه فرزندان #شهید بودند. وقتی فهمیده بودند فرستاده ای از طرف پدر می آید برای دیدنم لحظه شماری کرده بودند. اکنون در فضای گرم و صمیمی حیاط منزل در کنار برادر #شهید و دو فرزند #شهید بودم. سر صحبت را با فرزندان #شهید باز کردم. 🕊پرواز کبوتری که روی دیوار حیاط نشست توجه همه ما را به خود جلب کرد. با خود فکر کردم شاید حاج یونس این بار در کسوت کبوتری ظاهر شده. مصطفی و فاطمه همزمان گفتند: 🕊چه کبوتر قشنگی!. مصطفی سه ساله بود و فاطمه ده ماهه که پدر #شهید شد. این جمله را مصطفی آنچنان با حسرت و سوزناک گفت که فاطمه زد زیر گریه. برای این که دختر #شهید را آرام کنم، گفتم: پدر شما #شهید است. #شهداء زنده اند. دست پدران شما بسیار باز است. می توانند هر حاجتی که داشته باشید را برآورده کنند. ناگهان فاطمه وسط حرفم دوید و گفت: هر حاجتی؟ یکه خوردم. گفتم: تا آن جایی که بتوانند. البته بستگی به حاجت دارد. فاطمه گفت: تنها آرزوی من دیدن پدرم هست. ناگهان 🕊کبوتر پرواز کرد و روی شانه فاطمه نشست و نوکش را به گونه های فاطمه کشید.🥰 همه تعجب کرده بودیم.😳 ولی من یقین داشتم که این کبوتر، سفیر #شهید است.
🔹خبر در روستا زود می پیچد. خبر ورود نویسنده ای که به زنگی آباد آمده تا درباره حاج یونس کتاب بنویسد. آقا مرتضی گفت: که خبر از اینجا به کرمان هم رسیده و عده ای از دوستان و همرزمان حاج یونس پیغام داده اند که امشب بعد از شام می آیند اینجا برای شب نشینی، و نقل مجلسمان هم حاج یونس خواهد بود. گفتم عالی است و با وجود آنها جای خالی خاطراتی که درباره حاجی خوانده ام، پر می شود. حضور همرزمان حاج یونس برای پی بردن به وجوه نظامی شخصیت او بسیار ضروری است.
دارم کلافه می شوم که چرا در این همه فصولی که از سر گذرانده ام، حاج یونس خودی نشان نداده است؟ آیا در این همه اشتباهی وجود ندارد که او تصحیح کند؟ حاجی جان، با تایید کار تا اینجا به من برای ادامه قوت قلب می دهی؟ پس چرا خودی به من نمی نمایی؟ تویی که به جسم کبوتری در می آیی تا ....
ناگهان برحاشیه دستنوشته من این خطوط پدیدار شد :...... 👇
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
.... دیگر تمام اتفاقات عجیب داشت برایم عادی می شد. مطمئن بودم عجیب تر هم خواهد شد. مهمان همسر و فرزن
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
۱_اگر شما انتخاب شده اید، به دلیل روش تحلیلی کار شماست. پس انتخاب شما همان تایید کار شماست.
۲_اشتباهی صورت نگرفته است که مجبور به دخالت شوم جز آنکه شفای مادرم بیشتر از آنکه رحمت خداوند بر من و برادرم مرتضی باشد ، بر پدرم بوده است، زیرا خداوند نمی خواست زندگی بر او بیشتر از آن سخت شود. مرگ همدم در طاقت او نبود و چون فردی صالح بود، خداوند بر او این رنج را نپذیرفت.
۳_درست است که پس از مرگ پدرم ، من مرد اول خانه شدم ، اما مادرم قوی تر از آن بود که به من متکی باشد.
۴_مبادا حق مرتضی ضایع شود. او در بیشتر کارها پس از مرگ پدرم همراه و کمک من بود.
۵_ در نوشتن محکم باشید و جز به رضای خدا نیندیشید ، زیرا بسیاری از دقایق در زندگی من وجود دارد که متأسفانه به رضای دیگران اندیشیده ام که رضای خدا در آن نبوده است. پس شما به حذف آن دقایق همت کنید،هر چند خداوند مهربان از هر آنچه قصور در زندگی من بوده است در گذشته است . والسلام
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ۱_اگر شما انتخاب شده اید، به دلیل روش تحلیلی کار شماست. پس ا
...... از شدت هیجان چنان می لرزیدم که ترسیدم قلبم تاب نیاورد. آقا مرتضی را صدا کردم و با چشمانی اشکبار دستخط حاج یونس را نشانش دادم و گفتم : این دستخط را می شناسید؟
با دقت نگاه کرد و ناباور به من خیره شد. گفت: خط حاج یونس است! و حیران به خط نگاه کرد و باز به من.
پرسید: این را از کجا آورده اید؟
او پس از شنیدن توضیح من آنقدر هیجان زده شد که نوشته #شهید را با خود برد و لحظاتی بعد صدای گریه و فریاد زن ها و بچه ها بلند شد😭 . همسرش نام او را صدا می زد و فرزندانش بابا بابا 😭 می کردند. من که قادر به حفظ اشک هایم نبودم،😭
به این فکر می کردم که چرا حاج یونس برای ارتباط برقرار کردن با من از روش های غیر معمول استفاده می کند؟
آمدن به خواب امری طبیعی تلقی می شود ، اما ☎️تلفن زدن و بر ✍📃کاغذ نوشتن و در جسم یک 🕊کبوتر حلول کردن هر چقدر هم که ملموس باشد و به چشم خود ببینی و به گوش خود بشنوی ، باز هم باورش برای کسی که ندیده است، سخت است. ناگهان صدای حاج یونس را شنیدم. نه از روبرو یا از پشت سر، که از همه جهات. به هر سو که می چرخیدم ، در وضوح صدا تغییری احساس نمی کردم:
بستگان و دوستان را به همان خوابشان رفتن کفایت است، اما تو که راوی منی، باید حضور مرا احساس کنی و لمس کنی و دریابی که آنچه نامش عِندَ رَبــِّهــِم یــُرزَقُون است، چیست؟ که اذن خداوند به #شهید تا به کجاست؟ که #شهید عزیز کرده خداوند است و هر #شهید بنا به درجه اش نزد حق تعالی می تواند تا آنجا پیش رود که علاوه بر حضور در خواب به حضور در بیداری نیز اقدام کند تا مایه عبرت غافلان گردد. تا این دنیای فانی را که کفی بر دهان ابدیت است، به هیچ گیرد و بداند آنچه حقیقی است؛ نه دنیا، که آخرت است. پس تو روایت کن مرا، آنچنان که به قدرت لایزال حق تعالی دنیا را در مشت دارم و دلم برای دنیا زدگان سخت می سوزد که غافلانند....
زانو زدم و دست هایم را دراز کردم تا به دستانی که می دانستم دست دراز شده ام را رد نمی کنند، لمس شوم. شروع کردم به گریه کردنی سخت و به صدایی بلند که تاب نگه داشتن نفس را در سینه نداشتم. گفتم: حاجی جان، شفاعت ما یادت نرود... و سر بر سجده گذاشتم و نالیدم : دریغا....😭😭
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
...... از شدت هیجان چنان می لرزیدم که ترسیدم قلبم تاب نیاورد. آقا مرتضی را صدا کردم و با چشمانی اشکب
...... "بعد از شام مجلس را با حضور حاج قاسم سلیمانی، آقای خوشی، محمد زنگی آبادی و نجف زنگی آبادی آغاز کردیم. همرزمان حاج یونس حامل سلام از خیل دوستانی بودند که نتوانسته بودند در این جلسه حضور یابند. من توضیح دادم که اداره جلسه با خود #شهید است. تمامی تصمیم گیری ها با خود اوست. در واقع او خود؛ نویسنده خاطراتش است.
آقای خوشی گفت: اگر دستخط حاج یونس را ندیده بودم و اگر جوهرش به این تر و تازگی نبود هیچکدام از این اتفاقات را باور نمی کردم. اما حالا هر چه بگویید باور می کنم . اگر بگویید اینجاست، شک نمی کنم. اگر بگویید الان ظاهر می شود و خود را به ما که آرزوی دیدارش را داریم، نشان می دهد. باور می کنم و به احترام حضو رش می ایستم و منتظر می مانم تا ظاهر شود. آنچه آقای خوشی گفت، مرا لرزاند و آن طور که آماده ایستاد که انگار قرار است حاج یونس ظاهر شود. به نظرم آمد که شدنی است. می شود. باور حضور فیزیکی #شهید آن قدر جدی شد که همه بر خواستند. حاج قاسم گفت: ما شک نداریم. نجف آقا گفت: دیدن چنین چیزی کم نیست. محمد آقا گفت: معجزه است.
شانه های آقای خوشی از شدت گریه😭 بی صدا تکان می خورد. .صدای گریه زنها که از اتاق دیگر برمی خواست😭 ،او هم صدای گریه اش را رها کرد. همه بی اختیار نام #شهید را صدا می زدیم. من می گفتم: حاجی ...حاج یونس عزیز. نجف آقا فریاد می زد: :یونس جان ... آقا مرتضی می گفت: برادر. حاج قاسم او را حاجی جان می خواند. صدای همسر #شهید که او را حاج آقا خطاب می کرد اتمام حجتی بود بر باوری که تبدیل به یقین شده بود. و حالا فرزندان معصوم #شهید پدر را صدا می زدند. فاطمه حین دویدن به سمت اتاق زن ها با چشمانی گریان😭 می گفت: بابا...بابا... 😭
و مطصفی با دستهایش اشکهایش را پاک می کرد و زمزمه می کرد: بابا جان... بابا جان.... دیگر گریه زنان، شیون شده بود و صداهای ما فریاد.😭😭
من فریاد زدم :حاجی ...تو را به #شهادتت قسم که اگر اذن داری، خودت را برما نمایان کن. حتی یک لحظه. که ببینیمت ...لمست کنیم ...متبرک شویم ..."
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
...... "بعد از شام مجلس را با حضور حاج قاسم سلیمانی، آقای خوشی، محمد زنگی آبادی و نجف زنگی آبادی آغا
"ناگهان 💡چراغ پر نور شد و خاموش شد. همه جا ظلمات شد. فقط صدای😭 شیون و فریاد به نام حاج یونس بلند بود. آن همه تاریکی به ظهور نوری ملایم، روشن شد و بیشتر و بیشتر رنگ گرفت تا به رنگ طلایی حضور #شهید متوقف شد. در هیبت یک آدم ، رشید بود. 🌷🌷در برابر چشمان حیران ما و زیر فشار خرد کنند صدای قلب ما شروع به چرخش کرد و برابر هر یک از ما ایستاد و ما را مورد تفقد قرار داد🥰. با مهربانی از ما گذشت و سپس به اتاق دیگر رفت. ما ایستاده بودیم و یونس یونس از زبانمان نمی افتاد. دیگر همه طاقت از دست داده بودیم و افتادیم 😭. و من در این اندیشه بودم که مگر قلم خود #شهید بتواند این ظهور را بنویسد. حاج یونس در هیبت نوری طلایی به اتاق باز آمد و به همان ملایمتی که ظاهر شده بود، محو شد. دلم نمی خواست چراغ روشن شود. دلم می خواست درآن ظلمات روشن تر از نور، سر به سجده سایم و فریاد زنم: عـِندَ رَبــِّهـِم یـُرزْقـُون.".....
⬇️⬇️⬇️
🕊🌷کانال شهدا زنده اند 🌷🕊
"ناگهان 💡چراغ پر نور شد و خاموش شد. همه جا ظلمات شد. فقط صدای😭 شیون و فریاد به نام حاج یونس بلند بود
« حاج یونس زنگی آبادی در سال ۱۳۴٠ در خانواده ای مستضعف و متدین در روستای« زنگی آباد» کرمان به دنیا آمد. پدرش، ملاحسین، مردی مومن و عاشق اهل بیت بود. سنگ صبور یونس در سن هفتاد و پنج سالگی از دنیا رفت، یونس دوازده سال بیشتر نداشت که یتیم شد. پس از پدر؛ مادر خانواده، قمر خانوم، با سختی و مشقت برای تامین معاش زندگی همت کرد. یونس نیز برای کمک به خانواده بعد از مدرسه یا به جالیز خیار کربلایی احمد می رود یا سری به جالیز هندوانه مشهدی عباس می زند، یا به پسته تکانی می رود و یا در شخم زدن زمین و برداشت محصول به اهالی کمک می کند. او حتی به کار سخت خشت مالی می پردازد تا از نظر مالی در تنگنا نباشند. ارادت او به خانواده و مادرش در سال های بعد نیز تداوم دارد. آنجا که وقتی مادر سکته می کند ودست، پا و زبانش سنگین می شود. حاج یونس، یک ماه، علیرغم زخم ها و جراحت های سخت ناحیه شکم، خودش مادر را به دوش میگیرد و برای مداوا به کرمان می برد. و حتی زمانی که همسرش از او می خواهد تا این کار را به او بسپارد می گوید: این وظیفه من است.
حاج یونس با پیروزی انقلاب اسلامی به کردستان رفت و در سال۱۳۶٠ لباس سبز پاسداری را رسماً به تن کرد. تدبیر، اخلاص و شجاعت او در عملیاتهایی چون فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر باعث شد تا سردار قاسم سلیمانی، فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان، حاج یونس ۲۳ ساله را به فرماندهی تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان برگزیند. با شکوه ترین فراز زندگی او در روز بیست و پنجم دی ماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه رقم خورد. او با تأسی از مولایش حسین(ع) و همچون علمدار کربلا ، شهد شیرین #شهادت را نوشید و مصداق آیه «عـــِندَ رَبــِّهـِم یـُرزّقُون» شد. 🌷😭
در مورد #شهید حاج یونس زنگی آبادی همین بس که سردار قاسم سلیمانی در باره اش گفت: وقتی حاج یونس در خط بود، انگار نه یک لشکر که چند لشکر در خط بود. او در هر خطی بود احساس می کردم امکان ندارد آن خط شکسته شود.
«سایر فیلمهای مرتبط با شهید زنگی آبادی به شرح ذیل است:⬇️
اگر حال و اتصالی حاصل شد التماس دعای #شهادت 🙏😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«سخنان #شهـــــیدحاج قاسم سلیمانی در مورد #شهیــــــدحاج یونس زنگی آبادی🌷
التماس دعا 🙏🌸
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی به فاطمه الزهرا 💔
به اضطرار قلب کودکان غزه
به مادران داغ دیده
به پدران کمرخمیده
برسان مولایمان را🤲
برسان منجی موعود را🤲
که حرمله های پیکان بدست در حال دریدن طفلان هستند😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲💐
برای آزادی مردم مظلوم غزه دعا کنیم 🤲😔🥀
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
💠بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ💠
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا ﴿۲۳﴾
از ميان مؤمنان مردانى هستند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به #شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند (۲۳)
«سوره احزاب»
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
#هفته_وحدت_گرامی_باد ✋💐
🍃به رسم هر روز صبح با سلام برسرورآزادگان وسالارشهيدان روز مون را شروع کنیم
💠بسمﷲ الرحمن الرحیم💠
🌴اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
؛ذكرروزسه شنبه صدمرتبه"ياارحم الراحمين"
التماس دعا...
💐با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
🌿🌾الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌾🌿
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
•••••✾•🌿🌺🌿•✾••••
❤️بِــسم رَبِ المــہدے ••
✋سلام امام زمانم❣️
سَلامٌ عَلَىٰ آلِ یس،
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا داعِیَ اللّٰهِ وَرَبَّانِیَّ آیاتِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بابَ اللّٰهِ وَدَیَّانَ دِینِهِ....
مولای مهربانم....❤️
روی هر لب نام زیبای شما
وقتی بشکفد زندگی گل میدهد
عطر نفس های شما غوغا میکند
آقاجان شـما بیایید دنیا گلستان میشود 🙏
🌤اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ🌤
#اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ🤲
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر آقا🌸🍃
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
❤️✧❥꧁یازهرا꧂❥✧❤️
.
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهیدان اخیر میرجاوه که در حادثه تروریستی پنج شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۳ #بشهادت رسیدند 🌷🌷🌷
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
🔴 #برادری
با آمریکا؟!
🔵 #نه، ممنون؛
ما با #آمریکا
🔴 #پدرکشتگی
داریم.....
آقای رئیس جمهور باز هم با آمریکا برادری ⁉️😭😭😭
این داغ هرگز فراموش شدنی نیست 😭😭😭😭
#مــــــــرگ_بر_آمریکا 👊👊👊
#مـــــــــرگ_بر_اسرائیل👊👊👊
هرگز فراموش نخواهد شد
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
💔چه دادیم چه گرفتیم
لعنت برتو چرخ گردون 😔😔😔
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷﷽شهدازنده اند ﷽🌷
✨معلوم بود که تو مناطره ها به حاج قاسم موی دماغ امریکایی ها گفتن اشتباه لُپی نبود؛ نخیر آقای پزشکیان ما به خون آمریکایی ها تشنه ایم، پدر کشته را کی بُود آشتی؟
#فتنه_اکبر
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
🌷﷽شهدازنده اند ﷽🌷
🗣آقای مسعود پزشکیان اگر نمیدانی بدان.....
⛔️ما با آمریکا پدر کُشتگی داریم…
⚠️آمریکا حرامزاده ای بیش نیست…
⚠️آمریکا را برادر ایران خطاب نکن😡❗️
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکشنبه که سالروز مرگ #مهسا_امینی بود #دختران_انقلاب رفتند سراغ دختران کشف حجاب و....
#آرمان_علی_وردی❤️🌷😭
#سیدروحﷲعجمیان❤️🌷😭
#شهــــــــدای_امنیت🌷😭
#جهادتبیین✌️🇮🇷
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 رهبر انقلاب در حاشیه دیدار امروز خطاب به صادق بیتسیاح: انشاءالله که خود جناب امالبنین عوضتان بدهد
🔹️دلجویی رهبر انقلاب از صادق بیتسیاح قهرمان پرتاب نیزه بازیهای پارالمپیک پاریس که مدال او به دلیل عرض ارادت به پرچم حضرت امالبنین علیهاالسلام پس گرفته شد.
۱۴۰۳/۶/۲۷
#ایرانقوی✌️🇮🇷
#ورزشقوی✌️🇮🇷
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
#کلام_شهید
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
انسان یکی از سه زوایای #غیرت را باید داشته باشد؛ یا غیرت دینی، یا غیرت انسانی، یا غیرت ملی. نمیشود کسی نام انسان برخود بگذارد فاقد این سه عنصر باشد.
#مکتب_حاج_قاسم
🌴نثار روح مطهر #حاج_قاسم_شهید "صلوات"
🌿🌾الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌾🌿
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫جناب رئیس جمهــــــور
✓اسلام
✓قرآن
✓انقلاب
✓نهج البلاغه
👌صادرکننده مخصوص به خودش رو داره
🔹صدور انقلاب کار بزدلان و کاسه لیسان و ملتمسین کدخدا چون پزشکیان و ظریف نبوده و نیست و نخواهد بود
🌴نثار ارواح مطهر شهیدان "صلوات"
🌿🌾الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌾🌿
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷﷽شهدازنده اند ﷽🌷
#پیامی_از_شهیدان🌷😔
#شهید گفت: من فقط برای حجاب زن ها اومدم...!!!
📎روز قیامت جلوی تک تکتان را می گیرم!!!!
#حتماتاآخرببینید🙏
#حجـــاب_خونبهای_شهیدان_است🌷
🌴نثار ارواح مطهر شهیدان "صلوات"
🌿🌾الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌾🌿
╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮
@Shohada_zende_313
╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🤲اِلٰهیِ بِدِمٰاءِ شُهَدٰائِنٰا؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجـْــ⛅️
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈•