👋 سلام رزمنده!👋❤️
و سلام به اون روزایی که وقتی لب خاکریز گلنگدن میکشیدیم با صدای فشنگگیرکرده تو خشاب ژ۳ و گاهی کلاش، که البته بیشتر شبیه غرغر پیرمردی بود که میگفت «جون ندارم، بذار بمیرم!» مواجه میشدیم و نا امید بسمت آرپیجی میرفتیم تا حال گشتیهای دشمن رو بگیریم.
یادش بخیر که چقدر اون روز خندیدیم، 😂 همون موقع که یهنفر گلوله اورد، یکی خرج موشک اورد، یکی عقبه قبضه رو خالی کرد، کسی آسیب نبینه، یکی کمرش رو گرفت تکون نخوره و بعد از کلی قلقگیری، فقط با یه «تق!» قبضه اعلام کرد که: « امروز، نه... شاید فردا!» 😂😂
جالب این بود که وقتی رفتیم سراغ تیربار زبونبسته.
تیربار هم دو تیر زد و ایستاد، و با زبون بی زبونی ناله کرد: «با من نباید شلیک کرد، منو باید دعا کرد!😫»
و اما افتخارآمیزترین سلاح خاکریز چیزی نبود جز،
🟢 لوله آفتابه!
باور کنید با همون، بیشتر اسیر گرفتیم تا با کل تجهیزات زوار در رفته روسی و سلاحهای سوسولی چینی.
تازه وقتی بخت برگشته بعثی میدید فقط با لوله آفتابه اسیر شده از خجالت آب 💦 میشد و وا میرفت و میگفت: «این دیگه جنگ روانیه... که تسلیم شدم!» 😆
خلاصه تجهیزات اون روزا،
هم ما رو بیچاره کرده بود، هم دشمن رو
#شوخی_با_جوونهای_قدیم
#یادش_بخیر #طنز_جبهه
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
#کانال کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
10.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺فریاد خشم و وجدان جهانی از گلوی خبرنگار آمریکایی؛ دیگر بس است این همه شرارت!
🔹آنا گاسپارین، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی: اجازه نمیدهم بحث را منحرف کنید. شما ظاهرا با این که سربازان ارتش اسرائیل به سوی مردم ناامیدی که در انتظار کمکهای بشردوستانه هستند شلیک کنند و آنها را بکشند، مشکلی ندارید.این برای من به شدت غیرقابل باور و شرورانه است.
🔹این موضوع وجدان و روحم را به لرزه درمیآورد که چنین افرادی با این درجه از شرارت در جهان وجود دارند. تماشای این تصاویر، دیدن این ویدئوها، مشاهده کودکانی که ناامید، گرسنه، بیسرپرست و گرفتار در غزه هستند.
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
🔹تلاوت نور به ارواح مطهرامام حسين(ع) ویاران با وفایش، امام خمینی(ره)،شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل و آمریکای جهانخوار کودک کُش ،شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، و شهدای اولین هفته مرداد ماه شهرستان مبارکه
شهيدان:
کاظم نقی زاده
عباس رنجکش
نبی اله صادقی
ابراهيم ریزی
رسول زینلی
خدا بخش کیانی
حمید اکبری
علی احمد پور
علی رضا مختاری
🌹🌹🌹
🔹 قاری قرآن جناب آقای حاج حسين پیراکه
🔹 ادامه سوره مبارکه یوسف صفحه ۲۳۷، ادامه آيه ۱۵
🔹 زمان جمعه ۳،مرداد ۱۴۰۴، سی دقیقه قبل از شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه
🔹 مکان مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال امر به معروف و نهی از منکر 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
#دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🔹خاطرات حاج ابراهیم باقری، بر اساس کتاب اروند در آتش،نوشته قاسمعلی درویشی
🔹قسمت هفتم
دوسال دردبستان توکّلی دارگان درس خواندم، دراین مدّت دوچیزباعث شد که در امور مذهبی و دینی بیشتر وارد شوم.
1- نمازجماعت درمسجد وامام جماعت شدن
آقای قدمی رئیس مدرسه دارگان فردی بسیارمذهبی، متدیّن وانقلابی بود. ازکارهای زیبا وتأثیرگذارش این بود که بچّه های کلاس سوم و چهارم را موقع نمازظهربه مسجد می برد. مقیّد بود که حتماً بچّه های این دوکلاس باید نمازبخوانند، آن هم درمسجد وبا جماعت. حضوروغیابش سرصف نمازبود. برای اینکه بچّه ها با نماز وجماعت بیشتر آشنا شوند، گاهی مرا که هم ازنظر جسمی بزرگتر بودم وهم حمد و سوره ام بهتر ازدیگران بود، پیش نمازقرار می داد و نمازجماعت را بر پا می کرد.البتّه بچّه های دیگررا نیز امام جماعت می کرد. این بها دادن به نماز وشخصیت دادن به ما، خیلی در روحیه مذهبی من اثر مثبت داشت.
2- مصاحبت باخانم معلّم مذهبی
درآن دو سال، گاهی مرحومه خانم موسوی نسب در راه مدرسه، ازهراتمه تا دارگان با ما هم مسیرمی شد. خانم موسوی نسب زنی مسنّ، که مادر مرحوم شیخ میرزا باقرشریفی روحانی محلّ بود. خانم موسوی نسب سواد مکتب خانه قدیم را داشت. درس حوزه هم خوانده بود. درس دینی وقرآن تعلیم می داد. هفته ای دو روزدردبستان هراتمه، دو روزدردبستان سهروفیروزان ودو روزهم دردبستان دارگان. دو روزی که به دبستان دارگان می آمد، درراه مدرسه با ما هم مسیر بود. کیفش سنگین بود. به خاطرکهولت سن کیف را به من می داد وتا دبستان برایش می بردم. داخل کیفش یک جلد قرآن،یک جلد نهج البلاغه وکتاب های دینی مدرسه را می گذاشت. بانویی بود بزرگوار ومحترم. اودر بین راه حمد و سوره ما را می پرسید.غلط هایمان را اصلاح می کرد. گاهی مسائل نماز، اصول دین، شکّیات نماز و... را به زبان ساده به ما یاد می داد. هم کلامی وهم مسیری ام با ایشان، نقش بسیارمؤثّری درشخصیت مذهبی من داشت.روحش شاد.
کتک خوردن بخاطرنماز
طبق شرطی که قبلاً برای تحصیل درمدرسه دارگان پذیرفته بودیم، باید درگروه سرود پیشاهنگی شرکت می کردیم. درگروه های پیشاهنگی معمولاً دانش آموزان بصورت مختلط به اجرای سرود و فعّالیت های فرهنگی دیگرمی پرداختند. لباس وفرم مخصوص هم داشتند. به پدرم گفتم:«بابا، مرا مجبورکرده اند در گروه سرود کنار دخترا قراربگیرم» تا آن موقع با خواندن کلاس ششم تصدیق می دادند.ولی آن سال کلاس ششم برداشته شد وازآن ببعد با اتمام کلاس پنجم تصدیق می دادند.
بعد ازامتحانات ثلث آخر(نهایی)سال پنجم،اعضاء گروه پیشاهنگی را برای گذراندن یک اردوی چند روزه به اردوگاه باغ ابریشم اصفهان بردند.از شهرهای دیگراستان هم دانش آموزان پیش آهنگ آمده بودند. برپائی اردوهای مختلط پیشاهنگی از طرف آموزش و پرورش رژیم شاه توطئه ای بود برای پیاده کردن فرهنگ مبتذل غربی دربین دانش آموزان وبه فساد کشاندن آنها ازهمان ابتدای نوجوانی. دراردوگاه ساختمان نبود.برای اسکان دانش آموزان چادرهای هشت نفره برپا کرده ودرهرچادری چهارپسر وچهاردختراسکان دادند وباید مختلط با هم بسرمی بردند.
ظهرهمان روزاوّل اردو، من طبق عادت هرروز وضو گرفتم.نمی دانستم نمازم را شکسته بخوانم یا تمام. ازیکی معلّم ها پرسیدم «اینجا چطور نمازبخونم شکسته یا تمام؟»عصبانی شد.لگد محکمی به من زد و گفت:«پسر مسخره کردی؟ می خواهی نماز بخونی؟»تعجب کردم.انتظارِاین برخورد رانداشتم. ناراحت شدم ودیدم مثل اینکه اینجا جای من نیست. ساکم را برداشته و یواشکی، دورازچشم معلّمان ودانش آموزان، ازیک گوشه اطراف اردوگاه که مقداری سیم خاردارش بازبود، فرار کردم.همه مشغول عیش ونوش بودند. کسی متوجّه فرارمن نشد. باهرسختی ومشقّتی بود، فاصله بین «باغ ابریشم» تا روستای جوشان را پیاده طی کردم. حدود14 کیلومتری می شد. به منزل که رسیدم پدرم گفت:فرارکردی ؟ گفتم آره. گفت برای چی فرارکردی؟ گفتم اونجا خوب نبود.پدرم فهمید برای چی بوده. گفت:«طوری نیست» وعذرم را پذیرفت.
ادامه دارد...
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
#امر به معروف و نهی از منکر 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🔸سالگرد عملیات مرصاد
حمید دهدار حسنی، از اعضای قدیمی و جداشده سازمان منافقین، در خاطراتش از عملیات فروغ جاویدان چنین میگوید:
🔸 رجوی با لباس نظامی وارد سالن مقر شد، کنار نقشه ایران ایستاد و گفت:
«ایران یک قاره است. هر کس آن را داشته باشد ابرقدرت است. عملیات سرنگونی را شروع میکنیم. نامش را گذاشتم فروغ جاویدان.»
فضا پر از کف زدن شد. همه تصور میکردند تا چند روز دیگر در میدان آزادی جشن خواهند گرفت.
🔸 اما روایت دهدار از شب عملیات چیز دیگری بود:
«در مسیر کرمانشاه، فضا پر از شوق و انتظار بود. اما در تنگه چهارزبر، صحنه کاملاً عوض شد—بمباران هوایی، آتش سنگین، اجساد پراکنده، و فرماندهانی که پیشاپیش عقبنشینی کرده بودند. ستونها از هم پاشیدند. از تهران فقط نامی باقی ماند.»
🔸 گفتهای از رجوی در نشست توجیهی پیش از عملیات: «اگر برای رسیدن من به قدرت، نصف مردم ایران هم کشته شوند، ارزش دارد.»
او تأکید داشت که فرصت تاریخی نباید از دست برود، حتی اگر قیمتش جان هزاران نفر باشد.
🔸 روایتهایی از اسلامآباد غرب حاکیاند که:
سازمان به اعضا دستور داده بود هیچ اسیری نگیرد. مجروحان نیروهای خودی و غیرخودی را از بیمارستان بیرون کشیده و اعدام کردند. یکی از اعضا گفته بود:
«ما مأمور بودیم که حتی اگر کسی نفس بکشد، تیر خلاص بزنیم. در چشمان فرماندهان، انسان فقط ابزار بود.
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
🔸 روایت شهید سپهبد
علی صیاد شیرازی،
از عملیات مرصاد
🔸 با شنیدن خبر پیشروی سریع دشمن، از محور سرپلذهاب به سمت کرمانشاه، بلافاصله با هواپیما به منطقه رفتم و با صحنهای عجیب مواجه شدم
🔸 «وقتی رسیدیم به گردنه چهارزبر، دیدم پشت خاکریز، تانکها و نفربرهای دشمن صف کشیدهاند. به خلبانها گفتم: اینها را بزنید. اما برگشتند و گفتند: اینها هم خودیاند! گفتم: نه بابا، اینها منافقاند. مسئولیت با منه، بزنید.»
🔸 اما خلبانها تردید داشتند. تا اینکه یکی از تانکهای دشمن به سمت هلیکوپتر شلیک کرد.
«همان لحظه خوشحال شدم! چون حالا دیگر برای خلبانها ثابت شد که اینها خودی نیستند. دستور دادم حمله کنند. اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان و مثل آتشفشان منفجر شد.»
🔸 «اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند. با تراکتور و ماشین آمده بودند وسط جاده و راه را بسته بودند.»
🔸 «بعد از ۲۴ ساعت، آنها چه عذابی دیدند... بعضیها فرار کردند به شیارهای کوه، اما راه نداشت. وقتی رفتیم، دیدیم مردهاند. همه سیانور خورده بودند.
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
#بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مبارکه
🌷ارواح مطهر شهدا صلوات🌷
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُم
خاطرات حاج ابراهیم باقری بر اساس کتاب اروند در آتش،نوشته قاسمعلی درویشی
🔸قسمت هشتم
وقفه تحصیلی وکمک به مبارزان انقلابی بجای تحصیل
بعداز گرفتن تصدیق پنجم، برای ادامه تحصیل در دوره راهنمائی دچار مشکل شدم. چرا که مدرسه راهنمایی درنزدیکی ما وجود نداشت. ازطرفی لازم بود من به عنوان نیروی کار، کمک حال پدرباشم. راه مدرسه راهنمایی خیلی دوربود و وسیله ایاب وذهاب هم به ندرت پیدا می شد. البتّه بیشتردانش آموزان در روستا با این مشکل مواجه بودند. یکی از اقوام که در اصفهان زندگی می کرد، به پدرم پیشنهاد کرد برای ادامه تحصیل همراهش به اصفهان بروم. امّا پدرم به این دلیل که روی دینداری بچّه هایش حسّاس بود ومدارس شهرهای بزرگ درآن زمان وضعیت فرهنگی خوبی نداشت، قبول نکرد. به همین سبب من اجباراً سه سال ترک تحصیل کردم. یعنی سال های 1352 تا 1354 .
درسال هائی که به مدرسه نمی رفتم، از 13تا 15 سالگی درکارکشاورزی وبخصوص دامداری کمک کارپدرم بودم. یادم هست گاهی برخی از روحانیون انقلابی که بعد ازفرارازدست ساواک، به منطقه ما می آمدند، توسّط مرحوم سیّدباقرهاشمی به پدرم معرّفی شده و او برای شناسائی نشدن آنها، لباس های طلبگی شان را گرفته، و با لباس چوپانی به همراه گله گوسفند به بیرون ازمنطقه می فرستاد. تابستان ها درمنطقه کوهرنگِ چهارمحال وبختیاری و زمستان ها درمنطقه شرق اصفهان. البتّه تهیه آذوقه وخورد وخوراکشان با ما بود.
یکی از روحانیون مبارزی که از طرف حکومت شاه حکم اعدامش هم صادر شده بود، شخصی به نام «شیخ حسین صدّیقی»اهل تربت حیدریه وساکن مشهد بود.الآن ازاو خبری ندارم. جثّه کوچکی داشت.من وپسرعمو وعمّه ها،گاهی شب ها برای سرگرمی دورهم جمع شده با هم کشتی می گرفتیم. من وحاج آقا صدّیقی هم سن بودیم. با او کشتی گرفته و زمینش می زدم. پدرم می آمد واعتراض می کرد می گفت چکارش دارید؟
ایشان با لباس مبدل چوپانی، تا نزدیکی پیروزی انقلاب روزها درکنارمن گله چرانی می کرد وشب ها به اتّفاق همدیگرسوار برالاغ به روستاهای اطراف منطقه شرق اصفهان مثل حسین آباد، کلچه، ماچه، جوزان و...می رفتیم. او درمساجد روستاها برای مردم به سخنرانی انقلابی می پرداخت و آنها را با ظلم وستم شاه آشنا می کرد. برای لونرفتن، هرشب به یک روستا می رفتیم تا به دست ساواکی ها نیفتیم. بعد از پیروزی انقلاب شنیدم ایشان مسئول سپاه تربت حیدریه شده است.
یک روزبه پدرم گفتم:«بابا می خوام ادامه تحصیل بدم». پدرم می دانست به درس خواندن علاقه دارم.گفت:«اگه می تونی هم درس بخونی هم چوپانی وکشاورزی کنی ادامه تحصیل بده اشکالی ندارد». آن زمان درپیربکران تازه مدرسه راهنمائی شبانه دایر شده بود. من از صبح تا عصر چوپان گلّه بودم. سپس باتعدادی دوستانم از روستای جوشان واطراف، به مدرسه پیربکران می رفتیم. تاساعت 9شب سرکلاس بودیم. بعدازآن خسته و بی رمق مسافت 6کیلومتری تا خانه را طی می کردیم. آن زمان جاده پیربکران تاروستا خاکی بود. زمستان ها که باران می آمد آب درچاله چوله ها جمع می شد. درتاریکی نمی دانستیم درآب راه می رویم یا درخشکی. گاهی پایمان درچاله وگودال های پرآب فرو می رفت. به خانه که می رسیدیم صدای مادرم بلند می شد که چکارکردید باخودتان؟ بعضی مواقع به ندرت ماشین وانتی پیدا می شد. پشت آن سواروتا روستا می آمدیم.
رفتارمتقابل پدران وفرزندان وحفظ احترام
در آن زمان خانواده های روستائی عموماً پرجمعیت ودرخانواده هم بیشترپدرسالاری بود. فرزندان چه دختر وچه پسرازهمان کودکی باید کارمی کردند. پسران عصای دست پدردرکشاورزی ودامداری بودند. دختران هم عصای دست مادر در پخت وپز، خانه داری ، قالی بافی ، جاجیم بافی و دوشیدن شیر حیوانات و... به همین دلیل دخترها درسنّ بالاترهر کدام یک کد بانوی تمام عیارشده ومی توانستند یک زندگی رابه خوبی اداره کنند. پسرها نیزهرکدام برای خودشان مردی شده بودند. با وجود برخورد تند وتحکّم آمیزبزرگترها که گهگاهی صورت می گرفت، ولی کوچکترها احترام آنها را داشته وازآنها حساب می بردند. بی احترامی هم نمی کردند. یادم می آید پدرم به ما می گفت:«بیرون که می روید به بزرگترها سلام کنید. می خواهم بدانند که شما بچّه های حاج مهدی هستید».
خاطره های ماندنی عیدنوروز وسیزده بدر
عید نوروزدرآن سال های کودکی ونوجوانی برای من خیلی خاطره انگیزبود. ما بچّه ها یکسال منتظر می ماندیم تا عید بیاید وبرای خودمان کفش و لباس نو بخریم. آن زمان مردم روستا برای خرید معمولاً به اصفهان می رفتند.
ادامه دارد...
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
#امر به معروف و نهی از منکر 👆
#کانال کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
18.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زدیم ودقیق هم زدیم.......
بی خود نیست اینقدر دردشان آمده توصیه می شود تا انتها ببینید.
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
#امر به معروف و نهی از منکر 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🔹تلاوت نور به ارواح مطهرامام حسين(ع) ویاران با وفایش، امام خمینی(ره)،شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل و آمریکای جهانخوار کودک کُش ،شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، و شهدای دومین هفته مرداد ماه شهرستان مبارکه
شهيدان:
رمضان فروغی
حمید اکبری
عباس حیدریان
محسن ناطقی
ابراهيم ریزی
رسول زینلی
خدا بخش کیانی
حمید اکبری
علی احمد پور
اسداله دلیل
احمد رضا نظری
🌹🌹🌹
🔹 قاری قرآن جناب آقای حاج اصغر سلطانی
🔹 ادامه سوره مبارکه یوسف صفحه ۲۴۱، ادامه آيه ۴۴
🔹 زمان جمعه ۱۰،مرداد ۱۴۰۴، سی دقیقه قبل از شروع خطبه های عبادی سياسی نماز جمعه
🔹 مکان مصلای نماز جمعه مسجد جامع مبارکه
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
کانال امر به معروف و نهی از منکر 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون بسیج پیشکسوتان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
#دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🔸 نکتههای دفاع مقدس ۲
در آینه تحلیل
تحلیلهای کارشناسان غربی، عربی و ترک درباره عملکرد ایران و شخص رهبری در جنگ ۱۲ روزه
🔸 کارشناسان غربی | تحسین مدیریت و اقتدار ایران
۱. رامین جهانبگلو (منتقد و فیلسوف ایرانی مقیم فرانسه):
🔹 «در جهان آشوبزده امروز، ایران تنها کشوریست که هم ساختار ملی دارد، هم قدرت بازدارنده/ نقش رهبری در کنترل بحران بینظیر بود.»
۲. نیکلاس ویلسون (کارشناس روابط بینالملل، انگلیس):
🔹 «واکنش موشکی ایران، نه صرفاً نظامی بلکه با دقت محاسباتی بود؛ رهبری ایران نشان داد توان ریسک دارد، اما نه بیمحاسبه.»
۳. اندیشکده رند (آمریکا):
🔹 «طی تنها ۱۲ روز، ایران موفق شد ساختار فرماندهی جدید ایجاد کند، پاسخ هوشمند دهد و در صحنهٔ بینالمللی پیام انسجام بفرستد. این فقط کار یک دولت نیست، بلکه حاصل اعتماد مردم به رهبریست.
🔸 کارشناسان عربی | تأیید رهبری ایران در جبهه مقاومت
۱. شهاب الاعرجی (تحلیلگر عراقی و استاد دانشگاه بغداد):
🔹 «رهبری ایران در بحران اخیر، سنگر اصلی مقاومت بود؛ بدون هیاهو، اما با تصمیمگیری قاطع. اگر رهبر ایران نبود، محور مقاومت متلاشی میشد.»
۲. محمد الجبر (روزنامهنگار لبنانی):
🔹 «وقتی حتی مخالفان داخلی ایران در تشییع شهدا ایستادند، جهان فهمید که مدیریت بحران فقط در سطح نظامی نیست، بلکه در سطح اخلاق و اقتدار ملی هم وجود دارد.»
۳. علاء الشیخ (روحانی سوری):
🔹 «رهبری ایران نه تنها فرمان داد، بلکه قلب مردم را رهبری کرد. جنگ به پایان نرسید، اما این مرحله به نفع امت تمام شد.
🔸 کارشناسان ترک | تعجب از انسجام ایران و نبوغ فرماندهی
۱. مرات آکسوی (روزنامهنگار حوزه خاورمیانه، ترکیه):
🔹 «ما فکر میکردیم ایران با ترور فرماندهانش دچار خلأ قدرت میشود؛ اما آنها ظرف چند ساعت ساختار جدید معرفی کردند. این سطح از آمادگی، حتی در ناتو هم کمنظیر است.»
۲. نهال کارا (تحلیلگر ترک):
🔹 «رهبری ایران نشان داد که در لحظههای حیاتی نه فقط جنگ بلد است، بلکه حفظ تعادل داخلی را هم بلد است؛ ترکیبی از عقل و اقتدار.»
۳. بنیاد سیاست منطقهای استانبول:
🔹 «برخلاف تصور عمومی، پاسخ ایران نه ماجراجویانه بود نه منفعل؛ بلکه نشاندهنده قدرتیست که پشت آن سازوکار فکری و مدیریتی مستقر است.
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
#امر به معروف و نهی از منکر 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🔸خاطرات حاج ابراهیم باقری بر اساس کتاب اروند در آتش نوشته قاسمعلی درویشی
🔸قسمت پانزدهم درپنجم آذرسال 58 به دستور امام (ره) بسیج تشکیل شد، مرحوم محمّد شفیعی دستگردی ازطرف سپاه مبارکه به عنوان رئیس بسیج خواهران منصوب شد و پدرم را معاون او گذاشتند. پدرم به دلیل ریش سفیدی ومورد اعتماد بودن، هم نگهبان بسیج خواهران بود وهم معاون آن. وجالب اینجاست که چون خانم های بسیجی را خوب می شناخت و ازطرفی بیشترِ برادران سپاه هم مجرّد بودند، واسطه ازدواج خیلی از آنها با هم شد.
وفات مادر وپدرم
دراوایل سال 1358 من وارد سپاه شدم. برادرانم نیزهرکدام به دنبال کارخود رفتند ویا درس می خواندند. پدرم درکارکشاورزی دست تنها شد. ازطرف دیگر بخاطر مشغله زیاد دربسیج و امورفرهنگی به کشت وکارش درصحرا نمی رسید. هزینه های مالی زیادی هم قبل وبعد از انقلاب ازجیب خودش کرده بود. حدود هشتاد گوسفند برایش مانده بود. چون کسی نبود درنگهداری گله به اوکمک کند، آنها را فروخته وازپول آن برای حجّ واجب خودش ومادرم ثبت نام کرد.
بعدازآن پدرم بیشترمشغول کشاورزی شد. با شنیدن خبر رحلت حضرت امام بخاطرعلاقه شدیدی که به ایشان داشت، از لحاظ روحی خیلی متأثّر شد. یادم هست آن زمان من مسئول خودکفایی سپاه بودم. درپادگان امام علی(ع) مشغول برنج کاری وسه روز بود به منزل نرفته بودم. ازهمه جا هم بی خبر.درحال کارکردن دیدم موتورسواری شتابان به طرف بالای پادگان می آید. نزدیک که شد دیدم پدرم وشبانعلی مرادی است. پدرم درحال گریه بود. ترسیدم.گفتم چه شده؟ گفت حضرت امام رحلت کرده. گریه امانش رابریده بود. من هم ازشدّت ناراحتی زانوانم سست وروی زمین نشستم. پدرم به تهران رفت ودرتشیع جنازه امام(ره) شرکت کرد. پس ازآن مجلس ترحیم و بزرگداشتی درمسجد روستا برای امام(ره) برگزارنمود.
مادرمبارز وانقلابی ام درتاریخ 8/1/1378 بعد ازیک دوره بیماری سخت ولاعلاج، روح پاکش به عرش اعلا پروازکرد. وپدرم یاردیرین و باوفای خود را ازدست داد. سختی فراق وهجران یار، براو سنگین آمد.بعد ازتنهایی دچارافسردگی وخانه نشینی شد. زمین هایش را بین فرزندان تقسیم ودرهمان خانه قدیمی خودش تنها زندگی می کرد. ما فرزندان هم به او سر می زدیم وهر کاری ازدستمان برمی آمد برایش انجام می دادیم.گاهی هم به منازل فرزندان خود سرمی زد وچند روزی درمنزل هرکدام می ماند. من بخاطربردن وسایل کشاورزی ازخانه پدرم هرروزهم به اوسرمی زدم. درسوّم اردیبهشت سال 1389 بعد ازعمری تلاش و خدمت مخلصانه، دارفانی را وداع گفت و به رحمت حق پیوست.
دعای مستجاب ونصیحت مهم وبه یادماندنی پدرم
ادامه دارد...
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
#امر به معروف و نهی از منکر 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه
🔸 جنگ عراق و ایران از دیدگاه
فرماندهان صدام
● سپهبد عبيد محمد الكعبي
ترجمه: عبدالمجید حیدری
▪︎ وودز: خطوط دفاعی ایرانیان شبیه خطوط استتار (Screen Lines) نیروی زمینی بود. برای آغاز عملیات، ابتدا باید این خطوط را میشکستید تا بتوانید از امالقصر خارج شوید، درست است؟
کعبی: بله، و این کار بسیار دشوار بود. در همین دوره، ایرانیان به پایانه شمالی خور الامیه حمله کرده و آن را برای مدت کوتاهی اشغال کردند، اما پایانه جنوبی همچنان در اختیار ما باقی ماند. البته پایانه شمالی نیز تنها ۴۸ ساعت در اشغال آنان بود و ما موفق به بازپسگیری آن شدیم.
وودز: خطوط استتاری ایرانیان عمدتاً از قایقها و کرجیهای کوچک مجهز به راکتهای آرپیجی و تیربار تشکیل شده بود. آیا تاکتیکی خاص برای شکستن این خطوط داشتید؟
کعبی: تنها راه عبور از این موانع، جنگیدن بود. چارهای جز غلبه بر آنها نداشتیم.
وودز: پیش از تسخیر فاو توسط ایرانیان در سال ۱۹۸۶ (اواخر ۱۳۶۴)، آیا نیروی دریایی شما عملیاتهای کوماندویی و تکاوری در امتداد ساحل عراق برای اختلال در گشتیها و ایستگاههای راداری ایران انجام میداد؟
کعبی: در آن دوره، بیشتر به بالگردها و موشکهای کرم ابریشم وابسته بودیم که پوشش مناسبی برای منطقه فراهم میکردند.
وودز: آیا نیروهای غواص یا تفنگداران دریاییتان را به سواحل شمالی ایران اعزام میکردید؟
کعبی: خیر.
وودز: آیا ایرانیان در امالقصر نیز تلاشهایی برای اجرای عملیات نفوذی یا حملات کوماندویی دریایی داشتند؟
کعبی: خیر، هیچگونه عملیات از این نوع انجام ندادند. تلفات ناوگان ایرانی در حمله به فاو شامل یک ناو محافظ، چهار ناوچه، یک ناو پشتیبانی آمادی، ۱۵ فروند مینروب و قایق گشتی، شش فروند هواناو (هاورکرافت) و چندین ناو پشتیبانی کوچک بود.
مورای: اما شما پایگاه موشکی کرم ابریشم و سامانههای راداریتان را در شبهجزیره فاو از دست دادید.
کعبی: خیر، ما موفق شدیم پایگاه موشکی کرم ابریشم را به امالقصر منتقل کنیم. گرچه برد عملیاتی آن کاهش یافت، اما همچنان بخشی از منطقه اولیه را پوشش میداد.
وودز: برخی فرماندهان نیروی زمینی عراق گفتهاند که فرماندهی عالی کشور از عملیات فاو غافلگیر شده بود. شما چگونه آن را پیشبینی کرده و موشکهای کرم ابریشم را از فاو خارج کردید؟
کعبی: ما تمرینات آموزشی ماهیانهای داشتیم که بر اساس احتمال حمله ایرانیان به شبهجزیره فاو طراحی شده بود. نیروها و کارشناسان ما کاملاً آموزشدیده بودند.
وودز: یعنی طرح تخلیه تجهیزات را بهطور کامل تمرین کرده بودند؟
کعبی: دقیقاً. به فرمانده منطقه گفتم که در صورت حمله دشمن، باید تجهیزات را عقب بکشد—even اگر مشخص شود که منطقهاش هدف عملیات نیست، باز هم باید تمرین تخلیه را انجام دهد.
وودز: و این توصیه کاملاً مؤثر واقع شد، درست است؟
کعبی: بله، جز سیمهای رابط موشکهای کرم ابریشم، هیچیک از تجهیزات را از دست ندادیم. سیمها زیر زمین کار گذاشته شده بودند و بیرون آوردنشان دشوار بود، اما یدک آنها را در انبارها داشتیم.
مورای: حملات عراق به جزیره خارک و کشتیهای ایرانی در جنوب خلیج فارس نشان میدهد که همکاری نیروی هوایی با شما آغاز شده بود.
کعبی: در آن مقطع، عراق هواپیماهای میراژ F1 را دریافت کرده بود که به موشکهای اگزوسه مجهز بودند. این هواپیماها در حمله به نفتکشها مشارکت داشتند، اما به سامانههای کشف راداری ما وابسته بودند. پس از کشف هدف، ابتدا طرح حمله تهیه میشد و موقعیت بعدی کشتی برآورد میگردید. سپس هواپیماهای میراژ، هدف را در موقعیت تقریبیاش مورد حمله قرار میدادند.
@shohadamobareke
کانال شهدای شهرستان مبارکه 👆
https://eitaa.com/joinchat/3729195051Cf4b67228b8
مسجدی ها 👆👆
@mobsetad
#امر به معروف و نهی از منکر 👆
@setad_mobarakeh👈
کانال ستاد برگزاری نماز جمعه مبارکه
#کانال کانون وابستگان و بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت شهرستان مبارکه👇👇👇
@pishkesvatanemobarakeh
#بنياد شهید و امورایثارگران شهرستان مبارکه
# دفتر ثبت خاطرات دفاع مقدس شهرستان مبارکه