و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود و مقام معظم رهبري، ارتش را آماده ساخت كه براي اولين بار دست به يك حمله خطرناك و حماسه آفرين و نابرابر بزنند و خود نيز نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران را در كنار ارتش سازمان دهي كرد و با نظامي نو و شيوه اي جديد از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن يورش بردند.
شهيد چمران پيشاپيش يارانش، به شوق كمك و ديدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوي اين شهر مي شتافت كه در محاصره تانكهاي دشمن قرار گرفت. او ساير رزمندگان را به سوي ديگري فرستاد تا نجات يابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در اين هنگام بود كه نبرد سختي در گرفت؛ نيروهاي كماندوي دشمن از پشت تانكها به او حمله كردند و او نيز در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطه اي به نقطه ديگر و از سنگري به سنگرديگر مي رفت. كماندوهاي دشمن او را به زير رگبار گلوله هاي خود گرفته بودند، تانكها به سوي او تير اندازي مي كردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شديد آنها سريع، چابك، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغيير مي داد.
در اين درگيري همرزم چمران به شهادت رسيد و اويك تنه به نبرد خود ادامه مي داد و به سوي دشمن حمله مي برد. تا آنكه در حين « رقصي چنين در ميانه ميدان» از دوقسمت پاي چپ زخمي شد. با پاي زخمي بر يك كاميون عراقي حمله برد و به غنيمت گرفت . او به كمك جوان چابك ديگري كه خود را به مهلكه رسانده بود به داخل كاميون نشست واز دايره محاصره خارج شد.
دكتر چمران با همان كاميون خود را به بيمارستاني در اهواز رسانيد و بستري شد. اما بيش از يك شب در بيمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهاي نا منظم رفت و دوباره با پاي زخمي و دردمند به كار خود پرداخت. حتي در همان شبي كه در بيمارستان بستري بود، جلسه مشورتي فرماندهان نظامي (تيمسار شهيد فلاحي، فرمانده لشگر92، شهيد كلاهدوز، مسئولين سپاه و سرهنگ محمد سليمي كه رئيس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماينده امام در سپاه پاسداران (شهيد محلاتي) در كنار تخت او در بيمارستان تشكيل شد .او در همان حال و همان شب پيشنهاد حمله به ارتفاعات الله اكبر را مطرح كرد.
شهيد چمران به رغم اسرار و پيشنهاد مسئولين و دوستانش ، حاضر به ترك اهواز و ستاد جنگهاي نا منظم و حركت به تهران براي معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در كنار بسترش و در مقابلش نقشه هاي نظامي منطقه، مقدار پيشروي دشمن و حركت نيروهاي خودي نصب شده بود و او كه قدرت و ياراي به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها مي نگريست و مرتب طرحهاي جالب و پيشنهاد هاي سازنده در زمينه هاي مختلف نظامي، مهندسي و حتي فرهنگي ارائه مي داد.
چمران پس از زخمي شدن، اولين بار براي ديدار با امام امت و بيان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسيد و حوادثي را كه اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عمليات و پيشنهادهاي خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نيز پدرانه و با ملاطفت خاصي رهنمودهاي لازم را ارائه مي داد.
دكتر چمران از سكون و عدم تحركي كه در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج مي برد و تلاش مي كرد كه باارائه پيشنهادها و برنامه هاي ابتكاري حركتي بوجود آورد. او اصرار داشت كه هرچه زودتر به تپه هاي الله اكبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه كه نزديكي مرز است رسانده تا ارتباطات شمالي و جنوبي نيروهاي عراقي و مرز پيوسته آنان قطع شود. به گزارش مهر بالاخره در سي و يكم ارديبهشت ماه 1360، با يك حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اكبر فتح شد كه پس از پيروزي سوسنگرد بزرگ ترين پيروزي تا آن زمان بود.
شهيد چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولين كساني بود كه پا به ارتفاعات الله اكبر گذاشت؛ در حالي كه دشمن هنوز در نقاطي مقاومت مي كرد او و فرمانده شجاعش ايرج رستمي، دو روز بعد با تعدادي از ياران خود توانستند با فدا كاري و قدرت تمام تپه هاي شحيطيه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند.
پس از پيروزي ارتفاعات الله اكبر، چمران اصرار داشت نيروهاي ايراني هرچه زودتر، قبل از اين كه دشمن بتواند استحكاماتي براي خود ايجاد كند، بسوي بستان سرازير شوند كه اين كار عملي نشد و خود او طرح تسخير دهلاويه را با ايثار و گذشت و فداكاري رزمندگان جان بر كف ستاد جنگهاي نا منظم و به فرماندهي ايرج رستمي عملي ساخت.
شهادت :
در سي ام خرداد ماه 1360 يعني يك ماه پس از پيروزي ارتفاعات الله اكبر، چمران در جلسه فوق العاده شوراي عالي دفاع در اهواز با حضور مرحوم آيت الله اشراقي شركت و از عدم تحرك و سكون نيروهاانتقاد كرد و پيشنهاد هاي نظامي خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. اين آخرين جلسه شوراي عالي دفاع بود كه در آن شركت داشت و فرداي آن روز، روز غم انگيز و بسيار سخت و هولناكي بود.
در سحر گاه سي و يكم خرداد 1360 ، ايرج رستمي فرمانده منطقه دهلاويه به شهادت رسيد و شهيد
دكتر چمران بشدت از اين حادثه افسرده و ناراحت بود. غمي مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمي را فرا گرفته بود. شهيد چمران، يكي ديگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاويه به جاي رستمي معرفي كند . در لحظه حركت، يكي از رزمندگان با سادگي و زيبايي گفت: « همانند روز عاشورا كه يكايك ياران حسين (ع) به شهادت رسيدند، عباس علمدار او(رستمي) هم به شهادت رسيد و اينك خود او آماده حركت به جبهه است.»
بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بين راه مرحوم آيت الله اشراقي و شهيد تيمسار فلاحي را ملاقات كرد. براي آخرين بار همديگر را ديدند وبه حركت ادامه دادند تا اينكه به قربانگاه رسيدند .
چمران همه رزمندگان را در كانالي پشت دهلاويه جمع كرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبريك و تسليت گفت و با صدايي محزون و گرفته از غم فقدان رستمي، ولي نگاهي عميق و پر نور و چهره اي نوراني و دلي مالا مال از عشق به شهادت و شوق ديدار پروردگار گفت: «خدا رستمي را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، مي برد».
شهد شهادت
دکتر چمران پس از معرفي فرماندهِ جديد منطقه دهلاويه به همه سنگرها سرکشي، و با همه رزمندگان ديداري تازه مي کند ودر خط مقدم در نزديک ترين نقطه به دشمن پشت خاکريزي مي ايستد و نکاتي را به رزمندگان يادآور مي شود و تاکيد مي کند که از اين نقطه که دشمن با چشم غيرمسلح ديده مي شود کسي جلوتر نرود. در همين حين آتش خمپاره باريدن مي گيرد. شهيد چمران دستور متفرق شدن و پناه گرفتن مي دهد و خود در حال پناه گرفتن بود که ترکش خمپاره اي به پشت سرش اصابت مي کند به دنبال اين واقعه غم انگيز آه و شيون اطرافيان او از صحنه جانکاهي که ناظر آن بودند بلند مي شود. تلاش هم رزمان وي در رساندن او به بيمارستان بي ثمر مي ماند. وقتي جسم او به اهواز مي رسد که روح ملکوتي او به آسمان ها پرکشيده بود.
قسمتي از پيام امام (ره )در شهادت دکتر چمران
«چمران عزيز با عقيده پاک، خالص [و [غير وابسته به دستجات و گروه هاي سياسي و عقيده به هدف بزرگ الهي، جهاد در راه آن را از آغاز زندگي شروع و [زندگي خود را] با آن ختم کرد... او با سرافرازي زيست و با سرافرازي شهيد شد و به حق رسيد. هنر آن است که بي هياهوهاي سياسي و خودنمايي هاي شيطاني براي خدا به جهاد برخيزد و خود را فداي هدف کند و اين هنر مردان خداست. او در پيشگاه خداي بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و يادش به خير».
@shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #شنبه برابر است با :
✨ 31 خرداد 1399 ه.ش
✨ 28 شوال 1441 ه.ق
✨ 20 ژوئن 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_رب_العالمین
ای پروردگار جهانیان
#ختم_قرآن
🔸صفحه 47
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
@shohadasafadasht
🌹🕊🌸🌷🌸🕊🌹
#مکتب_شهدا
#تلنگر
تاریخ تمام قد به احترام مردی می ایستد که گفت :
توی کوچه پیرمردی دیدم که روی
زمین سرد خوابیده بود.
سنّ و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم .
اون شب رختخواب آزارم می داد و خوابم نمی برد از فکر پیرمرد ..
رختخوابم را جمع کردم و روی زمین سرد،
خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد
شریک باشم ، اون شب سرما توی بدنم
نفوذ کرد و مریض شدم..
امّا روحم #شفا پیدا کرد
چه مریضی لذّت بخشی ...
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_مصطفی_چمران
#سالروز_شهادت
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
@shohadasafadasht
آنان که به من بدی کردند، مرا هشیار کردند
آنان که از من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند
آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند
و آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا و دوستی آموختند
پس خدایا به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا بفرما
۳۱ خرداد سالروز شهادت چریک دانشمند، شهید #مصطفی_چمران
روحش شاد و یادش گرامی 🥀
@shohadasafadasht
💐🕊🌷🥀🌷🕊💐
#پیام_امام_راحل
به مناسبت #شهادت_شهید_چمران
آیا ما میتوانیم مانند #چمران باشیم؟
بسم اللّه الرحمن الرحیم
اناللّه و انا الیه راجعون
#شهادت انسان ساز سردار پر افتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملأ اعلی، #دکتر_مصطفی_چمران را به پیشگاه #ولی_عصر ـ ارواحنا فداه ـ تسلیت و تبریک عرض میکنم.
تسلیت از آنرو که ملت #شهیدپرور ما #سربازی را از دست داد که در جبهههای نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران #حماسه میآفرید و سرلوحۀ مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود. او #جنگجویی_پرهیزکار و #معلمی_متعهد بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. و تبریک از آنرو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملتها و تودههای مستضعف میکند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش میدهد. مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است.
#چمران عزیز با عقیدۀ پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی #شهید شد و به حق رسید.
#هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و #خودنماییهای_شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این #هنر_مردان_خداست.
او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر. و اما، ما میتوانیم چنین #هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملتهای مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض میکنم و از خداوند تعالی رحمت برای او و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم.
روحاللّه الموسوی الخمینی
۱۳۶۰/۰۴/۰۱
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐🕊🌷🥀🌷🥀🌷🕊💐
@shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #یکشنبه برابر است با :
✨ 1 تیر 1399 ه.ش
✨ 29 شوال 1441 ه.ق
✨ 21 ژوئن 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_ذالجلال_و_الاکرام
ای صاحب جلال و بزرگواری
#ختم_قرآن
🔸صفحه 48
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
@shohadasafadasht
🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻
#حدیث_روز
#امام_علی_ع
مِن اَحَبِّ السُبُلَّ اِلَی الله قَطرتانِ قطرهُ دُموع فی جَوفِ اللّیلِ وَ قطرَهُ فی سَبیلِ الله
یکی از محبوب ترین راه ها به سوی خدا دوقطره است قطره اشکی در دل شب وقطره خونی که در راه خدا ریخته می شود.
📚 تحف العقول ، ص ۲۲۰
@shohadasafadasht
🌷🕊🥀💐🥀🕊🌷
#مناجات_نامه
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_مصطفی_چمران
خدایا! از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم
و به خاطر فداکاری های خود بر تو فخر نمی فروشم .
آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسر نمودی، همه استعدادهای من، همه قدرت های من، همه وجود من، زاده اراده تو است.
من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم،
خدایا! هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من، در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد...
تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نور می تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی،
تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شب های تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی، در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی...
خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم...
🌷🕊🥀💐🕊🥀💐🥀🕊
@shohadasafadasht
فکر میکردم
#قهرمانها، چهار شانه و ورزشکارند...
اما پیرمردی را دیدم که نه چهارشانه بود و نه ورزشکار ...
او فقط #مرد بود...
@shohadasafadasht
لعنت بر من و شاه که باعث جدا شدن بحرین از ایران شدیم
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
🔹اردشیر زاهدی، داماد شاه مخلوع و معدوم و وزیر خارجه و سفیر او در آمریکا، در تازهترین توئیت خود به رفتار حکومت بحرین واکنش نشان داد.
🔹او نوشت: «هربار که مواضع ضدایرانی بحرین را میبینم، خود را لعنت میکنم! هم اعلیحضرت و مشاورانش و هم منی که بهخاطر روابطم با شاه به استقلال بحرین کمک کردیم خیانتکاریم. ایکاش ذرهای از وجود سلیمانی در ما بود تا امروز نبینیم کشوری که اندازه رباطکریم هم نمیشود برای ما .... زیادی تناول میکند.
@shohadasafadasht
سرلشکر سلامی : دشمنان دیگر هوس راه انداختن جنگ نظامی با ما را نمیکنند
فرمانده کل سپاه در آیین تکریم و معارفه سردار نجات جانشین قرارگاه ثارالله سپاه:
🔹دشمنان دیگر هوس راه انداختن جنگ نظامی با ما را نمیکنند و دلیل آن آمادگی ها، رشد قدرت دفاعی و اعتبار این قدرت است.
🔹در اوج نبرد همه جانبه و تمام عیار با دشمنان قرار داریم.
🔹جغرافیای جنگ دیگر سرزمین نیست، بلکه ذهن و قلب انسانها است، امروز امنیت ملی تنها امنیت سرزمینی را شامل نمی شود، بلکه امنیت خاطر انسان ها و تاثیرگذاری بر آرامش درونی آنها است.
🔹دشمنان با در نظر گرفتن این مهم ، معیشت و اقتصاد را رکن مسلم راهبرد خصمانه خود علیه ملت ایران قرار دادهاند.
🔹تهران پناهگاه مظلومان عالم و بیرق دار جهاد جهانی علیه استکبار است و ما باید برای امنیت تهران با شعاع تاثیر جهانی بکوشیم.
@shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #دوشنبه برابر است با :
✨ 2 تیر 1399 ه.ش
✨ 30 شوال 1441 ه.ق
✨ 22 ژوئن 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_قاضی_الحاجات
ای برآورنده ی حاجت ها
#ختم_قرآن
🔸صفحه 49
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
@shohadasafadasht
پیکرهای مطهر ۱۹۲ #شهید_دفاع_مقدس به همراه پیکر مطهر شهید #نسیم_افغانی امروز از مرز شلمچه وارد خاک کشور عزیزمان شد.به علت رعایت بهداشت، این مراسم بدون استقبال مردم برگزار شد. به دستور #مقام_معظم_رهبری پیکر مطهر شهید نسیم افغانی در حرم مطهر #رضوی بخاک سپرده خواهد شد.
لازم به ذکر است بعد از تفحص و پیدا شدن این پیکر مطهر، متأسفانه علیرغم پیگیریها، اطلاعی از خانواده شهید در دست نیست.
#روحشان_شاد_یادشان_گرامی_باد.
@shohadasafadasht
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
سالروز تولد حضرت معصومه سلام الله علیه مبارک باد.
🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸
@shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #سه_شنبه برابر است با :
✨ 3 تیر 1399 ه.ش
✨ 1 ذی القعده 1441 ه.ق
✨ 23 ژوئن 2020 میلادی
🌺 روز خجسته میلاد مسعود حضرت فاطمه معصومه سلام الله و روز دختر گرامی باد. 💐
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_ارحم_الراحمین
ای مهربانترین مهربانان
#ختم_قرآن
🔸صفحه 50
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
@shohadasafadasht
💐🍀🌸🌺🌸🍀💐
#حدیث_روز
#امام_رضا_عليه_السّلام
من زارَها بِقُم كَمَن زارَني
هر كس #حضرت_معصومه_ع را در #قم زيارت كند ، چنان است كه #مرا زيارت كرده است .
📚 كامل الزيارات، صفحه 536
💐🍀🌸🌺🌸🍀💐
سالروز ولادت دختر حضرت موسی بن جعفر (ع) ، خواهر آقا علی بن موسی الرضا (ع) ، #حضرت_فاطمه_معصومه_س و همچنین #روز_دختر ، مبارک باد .
💐🍀🌸🌺🍀🌸🌺🌸🍀💐
@shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #چهارشنبه برابر است با :
✨ 4 تیر 1399 ه.ش
✨ 2 ذی القعده 1441 ه.ق
✨ 24 ژوئن 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_حی_یا_قیوم
ای زنده ، ای پاینده
#ختم_قرآن
🔸صفحه 51
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
@shohadasafadasht
#حدیث_روز
#امام_حسین_علیه_السلام
به یقین ، شیعیان ما آنانند که دلهایشان از هر نوع فریبکاری ، کینه و دشمنی پاک و سالم باشد.
📚 بحارالانوار ، جلد ۶۸ ، صفحه ۱۵۶
@shohadasafadasht
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
شهوت پنهان
👈یکی ازعلمای اهل بصره می گوید: روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم، تا جایی که من و همسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردم و در نهایت تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
همین جور که داشتم بی هدف در شهر راه می رفتم در راه یکی از دوستانم به اسم ابا نصر را دیدم و او را از گرسنگی خود و خانواده ام و قصد فروش خانه باخبر ساختم. او دو عدد نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت : این را فعلا به خانواده ات بده تا بعد.
به طرف خانه به راه افتادم ...
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم. زن به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت :
این پسر، یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم!
گفتم: این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد.بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه بر می گشتم.
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابو نصر را دیدم که ازخوشحالی گویا پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای ! در خانه ات خیر و ثروت فراوانی هست..
گفتم: سبحان الله... از کجا ای ابانصر؟
گفت: مردی از خراسان آمده است و دنبال تو و پدرت می گردد، و همراهش ثروت فراونی است.
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزد او به امانت گذاشت، اما وی بی پول و ورشکست شد و پس از آن بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و در آنجا کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را به پدرت یا بازماندگانش پس بدهد. همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده است!
خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بی نیاز ساختم.
ثروتم را سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم. مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم. از ثروتم کاسته که نمی شد زیاد هم می شد.
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسنات و کارهای نیک خود پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه الهی بودم!
شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمعند. مردم را دیدم که گناهان شان را چون باری بر پشت خود حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند.
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند ...گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند. کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد...
سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه "شهوت پنهانی" وجود داشت؛ شهوت ها و انگیزه های نفسانی مانند ریاء و خودنمایی، غرور، دوست داشتن تعریف و تمجید مردم و ...
چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم: آیا چیزی برایش باقی نمانده است؟
گفتند: این برایش باقی مانده ...
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم.
سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم در کفه حسناتم قرار دادند، کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی که صدایی آمد و گفت :
نجات یافت!
نتیجه: خداوند هیچ عبادت و عمل صالحی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد،
پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کارخیری را خالصانه وصرفا برای الله تعالی انجام دهیم.
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا
ﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ، ﺑﻪ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻭ ﻳﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻴﺮ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ .(انسان/٨)
إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا
[ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ]ﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻃﻌﺎم ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻫﻴﭻ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺳﭙﺎﺳﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ .(انسان/٩)
إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا
ﻣﺎ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺒﻮﺱ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻫﻮﻟﻨﺎﻛﻲ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻴﻢ .
@shohadasafadasht
بندگی خدا...
.
آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به «گناباد» میرفتیم.
وقت نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کاروان دار گفت:
بیبی! دو ساعت دیگر به فلان روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت: نه!
میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
کارواندار گفت: نه مادر. الان نگه نمیدارم. مادرم گفت: نگهدار.
او گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم. مادرم گفت: بگذار و برو.
من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
من هستم ومادرم. دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا میرسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزهی آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید.
کنار جاده ایستاد و گفت: بیبی کجا میروی؟ مادرم گفت: گناباد.
او گفت: ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده بود. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم.
سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است.
بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت:
من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم!
در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم.
خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت! آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم.
عزیزان...
اگر انسان بندهٔ خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند.
«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶
@shohadasafadasht
🏴 انا لله و انا الیه راجعون
🏴 با خبر شدیم پدر گرانقدر شهید والامقام زکریا جان محمدی، مرحوم مغفور شادروان حاج غیبعلی جان محمدی دارفانی را وداع گفته است.
مردان عرصههای نبرد حق علیه باطل که لیاقت خانواده شهید نصیب آنها شد بزرگوارانی هستند که بهشت رضوان الهی گوارای وجود شهیدان والامقام و پدر و مادرشان باد.
مصیبت فقدان پدر شهید والامقام زکریا جان محمدی، حاج غیبعلی جان محمدی را به خانواده محترم شهید تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال رحمت و مغفرت الهی برای آن مرحوم و صبر و شکیبایی برای بازماندگان را مسئلت می نماییم.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
@shohadasafadasht
🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸
🌹السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه🌹
🌹السلام علیکم یا اصفیاءالله و اودائه🌹
🌹السلام علیکم یا انصار دین الله 🌹
🌹السلام علیکم یا انصار رسول الله🌹
🌹السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله🌹
🌹سلام بر شهیدان راه حق 🌹
🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس 🌹
🌹سلام بر شهیدان بخش صفادشت🌹
🌹سلام بر شهید عزیز 🌹
🍀 #یوسف_قوجالو 🍀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🍀🌸 #پنجم_تیر 🌸🍀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌸❤️ #سالروز_تولد ❤️🌸
🌸❤️ #آسمان_نشین_شهرمان
💎 افتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و بخش صفادشت
🌹 #شهید_والامقام 🌹
❤️ #یوسف_قوجالو❤️ را گرامی می داریم و این روز خجسته را به خانواده محترم شهید تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
به ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهدای عزیز صفادشت مخصوصا این شهید عزیز درود و سلام می فرستیم و از درگاه خداوند متعال تقاضای علو درجات برای آنها مسئلت می نماییم.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@shohadasafadasht
🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸
🌹السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه🌹
🌹السلام علیکم یا اصفیاءالله و اودائه🌹
🌹السلام علیکم یا انصار دین الله 🌹
🌹السلام علیکم یا انصار رسول الله🌹
🌹السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله🌹
🌹سلام بر شهیدان راه حق 🌹
🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس 🌹
🌹سلام بر شهیدان بخش صفادشت🌹
🌹سلام بر شهیدان عزیز نورافکن 🌹
🌹سلام بر شهید عزیز 🌹
🍀 #محمدقاسم_نورافکن 🍀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🍀🌸 #پنجم_تیر 🌸🍀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌸❤️ #سالروز_تولد ❤️🌸
🌸❤️ #آسمان_نشین_شهرمان
💎 افتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و بخش صفادشت
🌹 #شهید_والامقام 🌹
❤️ #محمدقاسم_نورافکن❤️ را گرامی می داریم و این روز خجسته را به خانواده محترم شهید تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
به ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهدای عزیز صفادشت مخصوصا این شهید عزیز درود و سلام می فرستیم و از درگاه خداوند متعال تقاضای علو درجات برای آنها مسئلت می نماییم.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@shohadasafadasht
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
سال 1340 بود که در محله عامری اهواز فرزندی به دنیا آمد که بعدها مایه افتخار خانواده و میهنش شد.
خانواده هاشمی که از سادات اهواز بودند، نام پسرشان را به یاد بزرگمرد تاریخ اسلام علی گذاشتند.
چند روزی از تولد علی کوچک قصه ما می گذشت که متوجه مشکل پای نوزاد شدند. دکترها گفتند برای درمانش باید پاهایش را شکست و گچ گرفت و تا یک سال همین وضعیت ادامه داشت و هر ماه گچ پاهایش را عوض می کردند.
علی اولین فرزند این خانواده بود و پدر و مادر جوان که در تنگنای معاش بودند به دلیل شغل پدر، مجبور به مهاجرت به شمال کشور شدند و این دوران هجرت و سختی و دوری از خانواده سه سالی گذشت و خواهر 14 روزه علی در آن منطقه به علت سردی هوا از دنیا رفت.
شاید همین مسئله باعث شد که آنها دوباره راهی اهواز شوند و این بار خانه ای در محله حصیرآباد اهواز گرفتند.
روزگار گذشت و علی در کوچه های حصیر آباد رشد کرد و قد کشید و با اینکه هنوز نوجوان بود و هیکلی کوچک داشت،
ادامه 👇
اما در ساخت خانه پابه پای بزرگترها کار می کرد و آجر روی آجر می گذاشت و همین رفتارهای مسئولانه اش تکیه گاه مطمئنی برای اهالی خانه بود.
علی نماز می خواند و در آن آفتاب طاقت فرسای جنوب و با اینکه هنوز چند سالی به تکلیفش مانده بود، روزه می گرفت و آنقدر متین و مودب بود و مسئول که امینی برای اطرافیانش شده بود و همه به پاس مهربانی هایش به او احترام می گذاشتند.
غروب که می شد به مسجد می رفت و دوستانش را نیز با خود راهی می کرد و بعد از رفتن همه هنوز آنجا بود، تا مسجد را آب و جارو کند که برای اقامه نماز جماعت فردا آماده باشد.
نوجوانی های علی یا در مسجد گذشت یا در زمین فوتبال و علی خودش شده بود یکی از بازیکنان اصلی تیم شهباز.
علی که خود یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود، بخشی از وقتش را برای تدریس به دیگر بچه های هم سن و سالش گذاشته بود.
فاصله خانه تا مدرسه بسیار طولانی بود اما علی هر روز این راه را پیاده می رفت و برمی گشت و پولی را که برای رفت و آمدش به او می دادند پس انداز می کرد و آن وقت هر گاه که مادر نیاز به پول داشت علی می رفت و آن را می آورد و با لبخندی به مادر می گفت بفرمایید مامان جان این پول را خرج کنید.
علی بزرگ و بزرگتر می شد که فعالیت های سیاسی مردم علیه رژیم شاه بالاتر گرفت و او نیز مثل خیلی از همشهری هایش در این فعالیت ها شرکت کرد و اعلامیه های امام را پخش کرد؛ چند باری هم ساواک او را دستگیر کرد.
ایام مبارزه گذشت و انقلاب به پیروزی رسید و او و دوستانش کمیته انقلاب اسلامی شهر را تشکیل دادند و وقتی سپاه در آن منطقه شکل گرفت علی از کمیته به سپاه رفت.
او نقشی اساسی در مهار فتنه های ضد انقلاب در مرزها و شهرهای جنوبی کشور داشت و از تحرکات دشمن زنگ خطر جنگ را احساس می کرد.
در همین ایام بود که علی در رشته پزشکی دانشگاه مشهد پذیرفته شد و خود را برای امتحان بورسیه دانشگاه های امریکا آماده می کرد که جرقه های جنگ زده شد و او ترجیح داد که بماند و مدافع سرزمین و دینش باشد.
حالا او و جمعی از دوستانش دست به تشکیل سپاه حمیدیه زدند و جوانان انقلابی دشت آزادگان را به آن جذب کردند که این گروه در برقراری امنیت و آرامش منطقه در روزهای پیش از شروع جنگ بسیار سنجیده عمل کرد.
نظرآقایی که شهید شد او به عنوان فرمانده سپاه حمیدیه منصوب شد.
یگان های رزم سپاه که شکل گرفت او نیز مامور تشکیل تیپ 37 نور شد و در روزهای اولیه جنگ مسئولیت سختی بر عهده او و یارانش گذاشته شد. آنها باید در محور کرخه کور با رهاسازی آب کانال سلمان به سمت نیروهای بعثی از پیشروی آنها به سمت خوزستان پیشگیری می کردند و با این کار وقتی که بعثی ها به سمت حمیدیه آمدند از سقوط این شهر که دروازه سقوط اهواز هم بود جلوگیری کردند.
سید پس از این عملیات که به نام شهیدان رجایی و باهنر مزین شده بود نام کرخه کور را کرخه نور گذاشت.
اگر آن روز سید و یارانش جلوی بعثی ها نایستاده بودند، خرمشهر که هیچ شهرهای دیگری هم یکی یکی سقوط می کردند.
تیپ 37 نور به فرماندهی سید در عملیات بیت المقدس بسیار نقش آفرینی کرد و پس از این عملیات بود که او فرمانده سپاه سوسنگرد شد.
جنگ وارد سومین سال خود شده بود که علی به عنوان فرمانده سرّی ترین قرارگاه جنگ که نامش نصرت بود انتخاب شد. این قرارگاه سرّی ترین عملیات ها را بر عهده داشت و... .
چند سالی از جنگ گذشته بود و تقویم سال 1363 را نشان می داد که علی ازدوج کرد و ثمره زندگی مشترک چهارساله اش دو دسته گل به نام های زینب و علی هستند.
سال 65 او را به عنوان فرمانده سپاه ششم امام جعفر صادق علیه السلام انتخاب کردند که از سپاه استان های خوزستان، لرستان، لشکر 5 نصر و سایر یگان ها تشکیل شده بود.
روزهای علی پیوسته در مجاهده در راه خدا گذشت تا چهارمین روز از تیرماه سال 67 یعنی چند روز تا پایان جنگ که این مردآشنای هور برای نجات چندین هزار نیرو جان خود و چند تن از یارانش را به خطر انداخت و در گمنامی به شهادت رسید و از آنجا که نمی دانستند او شهید شده یا به اسارت نیروهای بعثی در آمده است، شهادتش سال ها در پرده ابهام باقی ماند.
@shohadasafadasht