🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#هفتم_تیر
*#ترور_شهید_بهشتی*
*#و_72_یار_انقلابی_ایشان*
#قسمت_اول
ساعت ۲۰/۳۰ دقیقه روز یكشنبه ۷ تیر ۱۳۶۰، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیأت دولت و … به تدریج به سالن اجتماعات دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی ایران واقع در سرچشمه ی تهران وارد شدند.
نوای ملكوتی قرآن كریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعده ی الهی می داد.
پس از پایان قرائت قرآن كریم و اعلام برنامه، #دکتر_بهشتی آغاز سخن نمود. بحث درباره ی تورم بود، اما عده ای از اعضا خواسته بودند كه راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. #دكتر_بهشتی سخنانش را آغاز كرد .
*ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، #استعمارگران برای ما مهره سازی كنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش كنیم كسانی را كه #متعهد به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به #بازی نمی گیرند، انتخاب شوند.*
این كلمات كه از لبان حقگوی #دکتر_بهشتی بیرون تراوید. *ناگهان #برقی جهید و #نوری خیره كننده و صدایی #مهیب برخاست. زمین تكان سختی خورد و دیوارها به شدّت لرزید. در كمتر از #ثانیه_ای از سالن جز تلی از خاك چیزی باقی نماند.*
در نخستین ساعت پس از #انفجار، صدها نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانسها بیامان در رفت و آمد بودند.
*سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر #انفجار بمب به کلی فرو ریخته بود و #دهها نفر زیر آوار مدفون شده بودند.*
*اکثر #مجروحین_و_شهدا که به آمبولانسها حمل میشدند، غرق در #خون بودند و به هیچ وجه شناخته نمیشدند.*
کلیه بیمارستانهایی که #شهدا_و_مجروحین این حادثه به آنها انتقال یافته بود، به شدت از طرف مامورین #کمیتهها کنترل میشد.
ساعت ۲۲/۳۰ دقیقه از بیمارستان طرفه خبر رسید: تا این ساعت هشت #شهید که پیکر آنها به کلی متلاشی شده به این بیمارستان برده شدهاند و یکی از #شهدا آقای طباطبایی نماینده مجلس شورای اسلامی است و هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است.
در این بیمارستان همچنین ۲۰ #مجروح بستری است که حال مزاجی هشت نفر از آنان وخیم است.
در فاصله ساعت ۲۳ تا ۲۴ ، بیست و چهار #جسد از زیر آور خارج شدند و ساعت ۲۴ در حالی که نیروهای امدادگر مرکب از ارتش، سپاه، پلیس و کمیته در محل حادثه بودند ، محوطه دفتر حزب پر از افرادی بود که برای امداد و کمک رسانی از لحظات اول حادثه خود را به محل رسانده بودند و این ازدحام سبب ناهماهنگی هایی در امر کمک رسانی شده بود.
*ساعت ۲۴ با اعلام نیاز به #خون از سوی بیمارستانهای تهران که #مصدومین_و_مجروحین را پذیرفته بودند، عدهای از مردم در مقابل بیمارستانها اجتماع کردند تا #خون اهداء کنند.*
در عملیات نجات #مجروحین_و_مصدومین، اورژانس تهران حدود #یکصد_نفر از مجروحین را به بیمارستانهای سینا،انقلاب، طرفه و فیروزگر انتقال داد و نیز عدهای توسط سایر ارگانها به دیگر بیمارستانها انتقال یافتند.
عدهای از #مجروحین هم به بیمارستانهای دیگری چون جرجانی، نجمیه، بازرگانان، شفا، یحیائیان، سوانح شماره ۵ و امیراعلم انتقال داده شدند.
ساعت نیم بامداد #هشتم_تیر_ماه، دهها تن از ماموران کمیتههای انقلاب اسلامی ۹ و ۱۰، سپاه پاسداران، ارتش، دژبان و ماموران نجات و امداد آتش نشانی به همراه گروهی از مردم با تلاش زیادی و با بیل و کلنگ و حتی دست، مشغول کنار زدن خروارهاخاک و تیرآهن و تکههای بتون و آسفالت سقف بودند تا اجساد #شهیدان راه انقلاب اسلامی و #مجروهان را بیرون بیاورند.
*ضمن این تلاش کسانی که مربوط به ارگانها و نهادهای مختلف بودند، سعی میکردند که بتوانند #دکتر_بهشتی را پیدا کنند.*
*خیلیها برای اطلاع از سرنوشت این مرد بزرگ، بیتاب بودند. حتی آنها که #مجروح بودند و تنشان زیر آوار بود، در همان حال اولین سوالشان از کسانی که به کمک آنها آمده بودند، وضعیت #دکتر_بهشتی بود.*
#ادامه_دارد
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#بزرگ_مردان_کوچک
#نوجوان_شهید
#سید_مهدی_رضوی
#قسمت_اول
در روزهای پایانی 8 سال دفاع مقدس و پس از قبول قطع نامه 598 شورای امنیت توسط ایران، گروهک منافقین با ادعای اینکه 48 ساعته به تهران می رسند، عملیاتی نظامی را آغاز کردند که حاصل آن، شکست مفتضحانه شان توسط نیروهای نظامی و مردمی ایران بود. حاصل شکست منافقین در عملیات مرصاد که در روز 5 مرداد سال 67 صورت گرفت, کشته شدن بیش از 2 هزار نفر از نیروهایش بود اما منافقین در همان حملات خود برای جبران شکست خود در این عملیات, رزمندگان ایرانی را به بدترین شکل ممکن به شهادت رساندند که شهید سید مهدی رضوی یکی از این شهدا بود.
او متولد سال 1350 بود که از سال 66 به جبهه های نبرد میرود و در نهایت ششم مرداد 67 در عملیات مرصاد به فیض شهادت نائل میشود.
مادر شهید رضوی در خصوص ویژگی ها و سرگذشت فرزندش میگوید: سید مهدی در سال 50 به دینا آمد.
زمانی که انقلاب پیروز شد به بسیج مسجد الرحمن رفت و در آنجا فعالیت می کرد.
یادم میآید زمانی که 11 سالش بود, یک روز بلند شد و پتویش را زیر بغلش گرفت ، گفتم «چرا پتو رو زیر بغلت گرفتی؟» گفت «می خواهم به جبهه بفرستمش»، گفتم «پس خودت چی» گفت «رزمندگانی که در جبهه هستند و در سرما دارند برای در سختی برای ما میجنگند، آن وقت من باید راحت باشم؟» ما به او پول دادیم و یک پتو خرید و خیلی خوشحال شد .
#ادامه_دارد...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#بزرگ_مردان_کوچک
#نوجوان_شهید
#سید_مهدی_رضوی
#قسمت_دوم
14 ساله که بود همش می گفت «مادر میخواهم بروم جبهه» اما به خاطر سن پایینش او را نمی بردند.
دوره راهنمایی اش که تمام شد به خاطر مشکلات مالی که پدرش داشت مدرسه نرفت و به سر کار رفت و در فرش فروشی کار می کرد.
حقوقی که می گرفت، عیناً همان را به پدرش می داد و مقداری که پدرش به او پس می داد را به صندوق جنگ می ریخت و به جبهه کمک می کرد.
صاحب کارش که پدر شهید بود واسطه شد تا رضایت ما را برای جبهه رفتن سید مهدی بگیرید چون اگر ما رضایت می دادیم و نمیدادیم او هوای دفاع از کشور و انقلاب را در سر داشت و میرفت،ما هم رضایت دادیم.
شب آن روز که رضایت دادیم تا به جبهه برود خیلی خوشحال به خانه آمد و یک جعبه شیرینی گرفت و صورت من و پدرش را بوسید و تشکر کرد.
گفت اگر رضایت نمیدادین من خیلی ناراحت می شدم اما الان با خیال راحت و آسوده می روم تا از انقلاب و کشورم دفاع کنم.
اواخر سال 66 بود رفت به جبهه و در طی این مدت دو بار به مرخصی آمد.
هر وقت زنگ می زد می گفتم «چرا نمی آیی مرخصی» می گفت «هر وقت می آیم مرخصی شما می گویید نرو.
من اینجا از قفس آزاد شدم.
من اینجا عاشق شدم».
دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده.
وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش.
به سید مهدی گفتم «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم» .
گفتم «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمی گردد گفت «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما! »
#ادامه_دارد...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_اول
#سیدعلی در هفتمین روز از مهرماه 1328 در محله دوگاهه پایینبازار رودبار به #دنیا آمد.
پس از گذراندن دوران #کودکی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دبیرستان امیرکبیر به ادامه تحصیل پرداخت و توانست از این دبیرستان مدرک تحصیلی #دیپلم را اخذ کند.
#اقبالی_دوگاهه در سال 1346 به استخدام #نیروی_هوایی درآمد و پس از طی آموزشهای نظامی و #موفقیت در آزمونهای زبان انگلیسی، مهارتهای #فنی و #تخصصی ، انجام دورههای #پرواز و #پرواز مقدماتی با #هواپیمای پاپ و اف-33 در دانشکده #پرواز در مرداد 1347برای تکمیل دوره #خلبانی و #پرواز با #هواپیماهای پیشرفته #جت شکاری به همراه دو نفر از دانشجویان به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکا اعزام شد.
وی پس از بازگشت از این دوره آموزشی در سال 1348 به عنوان افسر #خلبان_شکاری تاکتیکی فعالیت خود را آغاز کرد .
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_دوم
#شهید_اقبالی عاشق #پرواز بود و با توجه به مسئولیتهای مهمی که به عهده داشت هرگز از فعالیتهای #پروازی دور نشد و جرأت و جسارت در #پروازهای عملیاتی از وی استادی #ماهر و برجسته ساخته بود.
#اقبالی_دوگاهه #جوانترین_استاد_خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که در سن 25 سالگی #استاد_خلبان جنگنده F-5 و در 27 سالگی با درجه #سرگردی جزو #افسران_ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد.
#سیدعلی به دلیل آگاهیهای بالای علمی، مهارت فنی و تخصصی در #پروازهای تاکتیکی و عملیاتی در کمترین زمان توانست به سطح #لیدری ارتقا یابد .
او مسئولیتهایی در #پایگاههای بوشهر، دزفول، تبریز و ستاد نیروی هوایی تهران داشت و سرپرست و صاحب پستهای راهبردی معلم خلبانی، رئیس شعبه اطلاعات و عملیات فرماندهی گردان 23 شکاری و افسر ناظر اجرای طرحهای عملیاتی معاونت طرح و برنامه نهاجا بود .
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_سوم
با آغاز #جنگ عراق علیه ایران داوطلبانه به نیروی هوایی بازگشت و با انجام #پروازهای شناسایی و آموزشی فعالیتهای خود را آغاز کرد.
وی یکی از #جوانترین استادان #خلبان شکاری در عملیات 140 فروندی بود و در آغاز جنگ، #لیدر دسته پروازی چهار فروندی به شمار میرفت .
#شهید_اقبالی در یکم آبانماه 1359 زمانی که #لیدر یک دسته دو فروندی هواپیمای اف-5 را به عهده داشت، در یک ماموریت برونمرزی با هدف #بمباران یکی از سایتهای راداری #موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف ، بلافاصله به سمت هدف ثانویه که #پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی #کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی #هدف ظاهر شد و در پایان این #عملیات موفقیتآمیز، رادار راهبردی دشمن #پرنده آهنین #شهید_اقبالی را نشانه رفت و هواپیمای وی به شدت مورد #اصابت موشک قرار گرفت .
#پرنده_زخمی که خلبان #جوان آن را به زحمت به 30 کیلومتری شرق موصل نزدیک #مرز_ایران رسانده بود، سقوط کرد و #اقبالی_دوگاهه با چتر نجات ، هواپیما را ترک کرد و به #اسارت دشمن بعثی درآمد.
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
گذری کوتاه بر زندگی
#شهید_والامقام
#آیت_الله_حسین_غفاری
#قسمت_اول
در سال 1335 به تهران آمد و در «مسجد الهادی » فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را آغاز کرد.
از جمله اولین اقدامات اجتماعی او در تهران می توان به تعطیلی «باغ شارق» که به مرکز فسق و فجور اشرار تبدیل شده بود اشاره کرد.
همچنین احیای مسجد « شیخ فضلالله نوری » در پشت ساختمان شهرداری تهران از دیگر اقدامات وی در این مدت به شمار می رفت .
مبارزات سیاسی #آیت_الله_حسین_غفاری از نیمه دوم سال 1341 هجری شمسی آغاز شد.
در جریان نهضت عمومی علما در این سال، ایشان نیز در مسجد الهادی ( که امامت آن را برعهده داشت ) سخنرانی هایی را علیه تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی ایراد کرد.
پس از آن که محمدرضا پهلوی با طرح «انقلاب سفید» اصلاحات آمریکایی خود را آغاز و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاریکرد، علما و مراجع به رهبری #امام_خمینی_ره عید نوروز سال 1342 را تحریم کردند و در این میان #آیت_الله_غفاری نیز اعلامیهای را در حمایت از این تحریم صادر کرد.
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
#انفجار!
#آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش ۴۵ درجهای به طرف چپ جایگاه افتادند.
اولین محافظ خودش را بالای سر #آقا رساند.
مسجد کوچک بود و همان یک محافظ، به تنهایی تلاش کرد که #آقا را بیاورد بیرون.
امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یک #ضبط صوت افتاد که مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جدارهی داخلی ضبط شکسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند
« عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی »
بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند.
سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد.
محافظها بلیزر سفید را انگار که ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور میراندند.
در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش میآمدند، زیر لب زمزمهای میکردند؛ #شهادتین میگفتند. لبها و چشمها تکان میخوردند؛ خیلی کم البته.
در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید.
پنج نفر آدم با قیافهی خونآلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و #آقا را روی دست این طرف و آن طرف بردند.
با آن صورت خونآلود، کسی #امام_جمعهی شهر را نشناخت.
دکتری ضربان #قلب را گرفت: «نمیشود کاری کرد.» محافظها با سرعت به سمت در خروجی رفتند.
پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند؟ دارند تمام میکنند» اسم #آقای_خامنهای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.»
انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید.
کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اکسیژن و پایهی آهنی چرخدار را نمیشد برد توی ماشین. پایههای کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر #آقا. در تمام راه، ماسک اکسیژن را روی صورت #آقا نگه داشت و به همه دلداری داد.
یکی از محافظها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: #بیمارستان_بهارلو ، پل جوادیه.
ماشین انگار ترمز نداشت.
محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز ۵۰ _ ۵۰ »؛ این رمزِ آمادهباش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده.
کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه.
محافظ یکدفعه توی بیسیم گفت:
با مجلس تماس بگیر ، اسم دکتر فیاضبخش و چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند #بیمارستان_بهارلو.»
ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه.
برانکارد آورند و #آقا را رساندند پشت در اتاق عمل.
دکتر محجوبی از همدان آمده بود #بیمارستان_بهارلو .
تازه جراحیش را تمام کرده بود.
داشت دستش را میشست که از اتاق عمل خارج شود.
#آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند.
سمت راست بدن پر از #ترکش بود و قطعات #ضبط_صوت .
قسمتی از #سینه کاملاً سوخته بود.
#دست_راست از کار افتاده بود و ورم کرده بود.
استخوانهای #کتف_و_سینه به راحتی دیده میشد.
۳۷ واحد #خون و فراوردههای خونی به #آقا زدند.
این همه #خون، واکنشهای انعقادی را مختل کرد.
دو سه بار #نبض افتاد.
چند بار مجبور شدند #پانسمان را باز کنند و دوباره رگها را مسدود کنند.
کیسههای #خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن #تزریق میکردند، اما باز هم #خونریزی ادامه داشت.
#ادامه_دارد
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یکدفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکشش را درآورد و گفت: «دیگر تمام شد.»
بیراه نمیگفت؛ فشار تقریباً صفر بود.
یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که چرا کشیدی کنار؟
فشار کمکم بالا آمد و دوباره شروع کردند.
دکتر منافی، همان طور که میآمد #بیمارستان_بهارلو، تلفن زده بود که دکتر سهراب شیبانی، جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند.
#شهید_بهشتی هم دکتر زرگر را خبر کرده بود.
دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: «نگران نباش، من خونریزی را بند آوردهام.»
عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمیشد درمان را آنجا ادامه داد.
کنترل امنیتی #بیمارستان_بهارلو مشکل بود.
تنها #بیمارستانی هم که میشد بعد از عمل مراقبتهای لازم را به عمل آورد، #بیمارستان_قلب بود.
آن موقع رئیس #بیمارستان_قلب دکتر میلانینیا بود.
چند ماه بعد، نام همین #بیمارستان را گذاشتند : #بیمارستان_قلب_شهید_رجایی
هلیکوپتر خبر کردند.
نمیتوانستند بیمار را از میان ازدحام #مردم_نگران بیرون ببرند.
محافظ پشت بیسیم گفته بود که #قلب ایشان صدمه دیده؛ رادیو هم همین را اعلام کرده بود.
مردم نگران بودند که نکند #قلب ایشان از کار افتاده باشد، آمده بودند و میگفتند « #قلب ما را بردارید و به #ایشان بدهید.»
با هزار ترفند، هلیکوپتر را وسط میدان #بیمارستان نشاندند. تا برسند به #بیمارستان_قلب، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد.
دکترها میگفتند #آقا چند مرتبه تا مرز #شهادت رفته و برگشته.
یکبار همان #انفجار بمب بود، یکبار #خونریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یکبار هم جمع شدن پروتئینها در #ریه و حالت #خفگی.
#ادامه_دارد
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#هفتم_تیر
#ترور_شهید_بهشتی
#و_72_یار_انقلابی_ایشان
#قسمت_اول
ساعت ۲۰/۳۰ دقیقه روز یكشنبه ۷ تیر ۱۳۶۰، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیأت دولت و …) به تدریج به سالن اجتماعات دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی ایران واقع در سرچشمه ی تهران وارد شدند.
نوای ملكوتی قرآن كریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعده ی الهی می داد.
پس از پایان قرائت قرآن كریم و اعلام برنامه، #دکتر_بهشتی آغاز سخن نمود. بحث درباره ی تورم بود، اما عده ای از اعضا خواسته بودند كه راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. #دكتر_بهشتی سخنانش را آغاز كرد .
ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، #استعمارگران برای ما مهره سازی كنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند.
تلاش كنیم كسانی را كه #متعهد به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به #بازی نمی گیرند، انتخاب شوند.
این كلمات كه از لبان حقگوی #دکتر_بهشتی بیرون تراوید. ناگهان #برقی جهید و #نوری خیره كننده و صدایی #مهیب برخاست.
زمین تكان سختی خورد و دیوارها به شدّت لرزید.
در كمتر از #ثانیه_ای از سالن جز تلی از خاك چیزی باقی نماند.
در نخستین ساعت پس از #انفجار، صدها نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانسها بیامان در رفت و آمد بودند.
سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر #انفجار بمب به کلی فرو ریخته بود و #دهها نفر زیر آوار مدفون شده بودند.
اکثر #مجروحین_و_شهدا که به آمبولانسها حمل میشدند، غرق در #خون بودند و به هیچ وجه شناخته نمیشدند.
#ادامه_دارد
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#قسمت_دوم
کلیه بیمارستانهایی که #شهدا_و_مجروحین این حادثه به آنها انتقال یافته بود، به شدت از طرف مامورین #کمیتهها کنترل میشد.
ساعت ۲۲/۳۰ دقیقه از بیمارستان طرفه خبر رسید: تا این ساعت هشت #شهید که پیکر آنها به کلی متلاشی شده به این بیمارستان برده شدهاند و یکی از #شهدا آقای طباطبایی نماینده مجلس شورای اسلامی است و هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است.
در این بیمارستان همچنین ۲۰ #مجروح بستری است که حال مزاجی هشت نفر از آنان وخیم است.
در فاصله ساعت ۲۳ تا ۲۴ ، بیست و چهار #جسد از زیر آور خارج شدند و ساعت ۲۴ در حالی که نیروهای امدادگر مرکب از ارتش، سپاه، پلیس و کمیته در محل حادثه بودند ، محوطه دفتر حزب پر از افرادی بود که برای امداد و کمک رسانی از لحظات اول حادثه خود را به محل رسانده بودند و این ازدحام سبب ناهماهنگی هایی در امر کمک رسانی شده بود.
ساعت ۲۴ با اعلام نیاز به #خون از سوی بیمارستانهای تهران که #مصدومین_و_مجروحین را پذیرفته بودند، عدهای از مردم در مقابل بیمارستانها اجتماع کردند تا #خون اهداء کنند.
در عملیات نجات #مجروحین_و_مصدومین، اورژانس تهران حدود #یکصد_نفر از مجروحین را به بیمارستانهای سینا،انقلاب، طرفه و فیروزگر انتقال داد و نیز عدهای توسط سایر ارگانها به دیگر بیمارستانها انتقال یافتند.
عدهای از #مجروحین هم به بیمارستانهای دیگری چون جرجانی، نجمیه، بازرگانان، شفا، یحیائیان، سوانح شماره ۵ و امیراعلم انتقال داده شدند.
ساعت نیم بامداد #هشتم_تیر_ماه، دهها تن از ماموران کمیتههای انقلاب اسلامی ۹ و ۱۰، سپاه پاسداران، ارتش، دژبان و ماموران نجات و امداد آتش نشانی به همراه گروهی از مردم با تلاش زیادی و با بیل و کلنگ و حتی دست، مشغول کنار زدن خروارهاخاک و تیرآهن و تکههای بتون و آسفالت سقف بودند تا اجساد #شهیدان راه انقلاب اسلامی و #مجروهان را بیرون بیاورند.
ضمن این تلاش کسانی که مربوط به ارگانها و نهادهای مختلف بودند، سعی میکردند که بتوانند #دکتر_بهشتی را پیدا کنند.
خیلیها برای اطلاع از سرنوشت این مرد بزرگ، بیتاب بودند.
حتی آنها که #مجروح بودند و تنشان زیر آوار بود، در همان حال اولین سوالشان از کسانی که به کمک آنها آمده بودند، وضعیت #دکتر_بهشتی بود.
#ادامه_دارد
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#قسمت_سوم
با تمام تلاشی که شده بود تا ساعت ۱/۳۰ دقیقه بامداد #هشتم_تیر، اطلاعی از وضعیت #آیتالله_بهشتی در دست نبود.
عدهای میگفتند ایشان جان سالم به در برده است و فقط قسمتی از سرشان مجروح شده که به بیمارستان منتقل شده است و عدهای عقیده داشتند که ایشان قبل از انفجار از محل سالن خارج شده است، اما #هشت صبح، رادیو خبر #شهادت_آیتالله_بهشتی را اعلام کرد.
مردم تهران در ساعت #هشت صبح، پزشکی قانونی را چون نگینی در میان گرفته بودند . پاسداران و افراد کمیتهها حفاظت از پزشکی قانونی را به عهده داشتند و کنترل عبور و مرور خیابانهای اطراف را زیر نظر داشتند.
جمعیت انبوه نوحه خوان و سینه زنان شعار میدادند که
« عزا، عزاست، امروز – روز عزاست امروز – خمینی بت شکن، صاحب عزاست امروز».
« میکُشیم، میکشیم، آنکه برادرم کشت»،
«مرگ بر آمریکا،مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق».
ساعت ۹ صبح #هشتم تیرماه اطراف پزشکی قانونی تا میدان سپه و از خیابان امیرکبیر تا میدان بهارستان مملو از مردمی بود که ناباورانه رادیوهای ترانزیستوری خود را به گوش چسبانده و یا گروه گروه دور یک روزنامه صبح حلقه زده و مشغول شنیدن و یا خواندن خبر این فاجعه #دلخراش بودند.
روز سهشنبه #نهم_تیرماه_۱۳۶۰ ، مراسم تشییع پیکرهای پاک #شهدای واقعه بمب گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی از مقابل مجلس شورای اسلامی آغاز شد.
دیوارهای مجلس با پارچه سیاه پوشیده شده بود و مزین به شعار و تصاویر #شهدا و #امام_خمینی بود.
از نخستین ساعات بامداد جمعیت عزادار در مقابل مجلس گرد آمده و این عمل غیرانسانی مزدوران آمریکایی را محکوم کردند.
انبوه مردم به حدی بود که گذر به سوی مجلس امکان نداشت و تعدادی از وزراء و نمایندگان که میخواستند به مجلس بروند، موفق نشدند .
مراسم #تشییع آغاز شد. دسته موزیک که از قبل در جلوی مجلس قرار گرفته بود، شروع به نواختن مارش #عزا کرد و جمعیت گریهکنان و بر سر زنان شروع به شعار دادن کردند و جمعیت #داغدار همراه آمبولانسها رهسپار #بهشت_زهرا_س شدند.
#ادامه_دارد
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
گذری بر واقعه سقوط هواپیمای مسافربری ایران در آبهای خلیج فارس توسط ناو آمریکایی و #شهادت تمامی مسافرین هواپیما
#قسمت_اول
در دوازدهم تيرماه 1367 شمسي برابر با سوم ژوئيه 1988 ميلادي، هواپيماي مسافري ايرباس ايران که از بندرعباس عازم دُبي بود، بر فراز آب هاي خليج فارس و در نزديکي جزيره "هنگام" مورد هجوم يگان هاي دريايي متجاوز آمريکايي مستقر در آب هاي خليج فارس قرار گرفت و سقوط کرد.
اين هواپيما در زمانی که ایران در نبرد با متجاوزین بعثی که مورد حمایت شرق و غرب قرار داشت با موشک ناو جنگي وينسنس مورد حمله عمدي نيروهاي تجاوزگر و جنايت پيشه شيطان بزرگ قرار گرفت حامل 290 مسافر و خدمه بود که تمامي آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع اين جنايت فجيع به #شهادت رسيدند.
در ميان سرنشينان هواپيما، 66 کودک زير 13 سال ، 53 زن بوده اند .
ساقط کردن هواپيماي مسافربري جمهوری اسلامی ايران از سوي جنايتکاران آمريکايي، در حقيقت يکي ديگر از مراحل رويارويي استکبار جهاني با ملت بزرگ ایران براي تقويت متجاوزان عراقي در جبهه هاي جنگ بود .
#ادامه_دارد
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#شهدا
#ماه_محرم
دلنوشته #شهید_محسن_حججی در ماه محرم سال 1395
به مناسبت #سالروز_شهادت
#قسمت_اول
خدایا، تو را به مُحرَم حسین علیهالسلام مرا هم مَحرَم کن...
یا ربالحسین علیهالسلام
خدایا؛ چندیست عقدۀ دل پیشت باز نکردهام و باز به لطف شما فرصتی مهیا شد...
خدایا؛ محرم حسین علیهالسلام رسید... تاسوعا رسید... عاشورا رسید... محرم رو به اتمام است و من هنوز...
خدایا؛ چه شده است؟ مگر چه کردهام که اینگونه باید رنج و فراق بکشم؟
خدایا؛ میدانم... میدانم روسیاهم، پرگناهم...اما... تو را به حسین علیهالسلام... تو را به زینب سلاماللهعلیها... تو را به عباس علیهالسلام...
خدایا... دیگر بس است... اصلاً بگذار اینگونه بگویم... غلط کردم.
خدایا... بگذر... بگذر از گذشتهام.
ببخش... باور ندارم در عالم کبریایی تو گنهکاران را راهی نباشد.
ببخش آن گناهانی را که از روی جهالت انجام دادهام.
ببخش آن خطاهایی را که دیدی و حیا نکردم.
خدایا، تو را به مُحرَم حسین علیهالسلام مرا هم مَحرَم کن... این غلام روسیاه پرگناه بیپناه را هم پناه بده...
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_اول
#سیدعلی در هفتمین روز از مهرماه 1328 در محله دوگاهه پایینبازار رودبار به #دنیا آمد.
پس از گذراندن دوران #کودکی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دبیرستان امیرکبیر به ادامه تحصیل پرداخت و توانست از این دبیرستان مدرک تحصیلی #دیپلم را اخذ کند.
#اقبالی_دوگاهه در سال 1346 به استخدام #نیروی_هوایی درآمد و پس از طی آموزشهای نظامی و #موفقیت در آزمونهای زبان انگلیسی، مهارتهای #فنی و #تخصصی ، انجام دورههای #پرواز و #پرواز مقدماتی با #هواپیمای پاپ و اف-33 در دانشکده #پرواز در مرداد 1347برای تکمیل دوره #خلبانی و #پرواز با #هواپیماهای پیشرفته #جت شکاری به همراه دو نفر از دانشجویان به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکا اعزام شد.
وی پس از بازگشت از این دوره آموزشی در سال 1348 به عنوان افسر #خلبان_شکاری تاکتیکی فعالیت خود را آغاز کرد .
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_دوم
#شهید_اقبالی عاشق #پرواز بود و با توجه به مسئولیتهای مهمی که به عهده داشت هرگز از فعالیتهای #پروازی دور نشد و جرأت و جسارت در #پروازهای عملیاتی از وی استادی #ماهر و برجسته ساخته بود.
#اقبالی_دوگاهه #جوانترین_استاد_خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که در سن 25 سالگی #استاد_خلبان جنگنده F-5 و در 27 سالگی با درجه #سرگردی جزو #افسران_ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد.
#سیدعلی به دلیل آگاهیهای بالای علمی، مهارت فنی و تخصصی در #پروازهای تاکتیکی و عملیاتی در کمترین زمان توانست به سطح #لیدری ارتقا یابد .
او مسئولیتهایی در #پایگاههای بوشهر، دزفول، تبریز و ستاد نیروی هوایی تهران داشت و سرپرست و صاحب پستهای راهبردی معلم خلبانی، رئیس شعبه اطلاعات و عملیات فرماندهی گردان 23 شکاری و افسر ناظر اجرای طرحهای عملیاتی معاونت طرح و برنامه نهاجا بود .
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_سوم
با آغاز #جنگ عراق علیه ایران داوطلبانه به نیروی هوایی بازگشت و با انجام #پروازهای شناسایی و آموزشی فعالیتهای خود را آغاز کرد.
وی یکی از #جوانترین استادان #خلبان شکاری در عملیات 140 فروندی بود و در آغاز جنگ، #لیدر دسته پروازی چهار فروندی به شمار میرفت .
#شهید_اقبالی در یکم آبانماه 1359 زمانی که #لیدر یک دسته دو فروندی هواپیمای اف-5 را به عهده داشت، در یک ماموریت برونمرزی با هدف #بمباران یکی از سایتهای راداری #موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف ، بلافاصله به سمت هدف ثانویه که #پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی #کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی #هدف ظاهر شد و در پایان این #عملیات موفقیتآمیز، رادار راهبردی دشمن #پرنده آهنین #شهید_اقبالی را نشانه رفت و هواپیمای وی به شدت مورد #اصابت موشک قرار گرفت .
#پرنده_زخمی که خلبان #جوان آن را به زحمت به 30 کیلومتری شرق موصل نزدیک #مرز_ایران رسانده بود، سقوط کرد و #اقبالی_دوگاهه با چتر نجات ، هواپیما را ترک کرد و به #اسارت دشمن بعثی درآمد.
#ادامه_دارد ...
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊
#حکایت_آن_روزها
#شانزدهم_آذرماه1332
#دانشگاه_تهران
به روایت
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#دکتر_مصطفی_چمران
#قسمت_اول
صبح شانزده آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده وقوع حادثهای را پیش بینی میکردند.
نقشه پلید هیات حاکمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی الامکان سعی میکردند که به هیچ وجه بهانهای به دست بهانه جویان ندهند، از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس رفتند و سربازان به راهنمایی عدهای کارآگاه به راه افتادند.
ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانهای به دست آنان نیامد به داخل دانشکدهها هجوم آوردند.
آنها نقشه کشتن و شقه کردن دانشجویان را کشیده بودند و این دستور از مقامات بالاتری به آنها داده شده بود.
سرکردگان اجرای این دستور و کشتار ناجونمردانه عدهای از گروهبانان و سربازان «دسته جانباز» بودند که اختصاصاً برای اجرای آن مأوریت در آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند.
در ساعت 10 صبح دسته جانباز به همراه سربازان معمولی به دانشکده فنی رفتند.
در این ساعت دانشجویان در سر کلاسهای درس حاضر بودند و به خاطر شرایط ویژه دانشگاه و حضور گسترده نظامیان، از هر اقدامی که بوی اعتراض و تظاهرات دهد، اجتناب میکردند.
#ادامه_دارد...
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
گذری بر زندگی
#حر_انقلاب_اسلامی
#شهید_والامقام
#شاهرخ_ضرغام
#قسمت_اول (مقدمه)
🍁 نوشتن متن كتاب تمام شــده بود . ميخواستم مقدمه را بنويسم . به دنبال شعر يــا مطلبي از بــزرگان بودم كه در آغاز مقدمه بياورم . آخر شــب ، مشغول خواندن قرآن بودم . دوباره به فكر مقدمه كتاب افتادم .
🍁 به ناگاه آيات آخر سوره فرقان بهترين جمله را به من نشان داد :
"كســي كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايســته انجام دهد ، اينها كســانی هســتند كه خدا بديهايشــان را به خوبيها تبديل ميكند و خداوند آمرزنده و مهربان است"
🍁 آري #شــاهرخ را به راستي ميتوان مصداقي کامل براي اين آيه قرآن معرفی كرد . چرا که او مدتي را در "جهالت "سپري كرد . اما خدا خواست که او برگردد . داستان زندگي او ،
ماجراي"حُر" در کربلا را تداعي مي کند .
🍁 بسياري از مورخينّ براي حُر گذشته زيبائي ترسيم نمي کنند . اما کشتي نجات آقا ابا عبدالله ( ع ) او را از ورطه ظلمات نجات داد و براي هميشه تاريخ نام او را زنده کرد . مشــعل هدايت ســالارشهيدان راه را به #شاهرخ داســتان ما نشان داد و کشتي نجات ايشــان ، او را از ورطه ظلمات رهائي بخشيد . #شــاهرخ پس از توبه ديگر به ســمت گناهان گذشته نرفت .
🍁 براي کسي هم از گذشــته ســياهش نمي گفت . هر زماني هم که يادي از آن ايام ميشــد ، با حسرت و اندوه مي گفت : غافل بودم . معصيت کردم . اما خدا دستم را گرفت . لذا اگر در قســمت هائي از گذشــتها ياد ميکنيم ، نمی خواهيم زشــتي گنــاه و نافرماني پروردگار را عادي جلوه دهيم . بلکه فقــط مي خواهيم او را آنچنان که بوده توصيف نمائيم .
#ادامه_دارد...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
گذری بر زندگی
#حر_انقلاب_اسلامی
#شهید_والامقام
#شاهرخ_ضرغام
#قسمت_دوم
نام : شاهرخ
شهرت : ضرغام
تولد : ۱۳۲۸ تهران
شهادت : آبادان ۵۹/۹/۱۷
🍁 اينها مشخصات شناسنامه اي اوست . کسي که در سي و يک سال عمر خود زندگي عجيبي را رقم زد . از همان دوران کودکي با آن جثه درشت و قوی خود ، نشان داد که خلق و خوي پهلوانان را دارد #شاهرخ هيچ گاه زير بار حرف زور و ناحق نميرفت . دشمن ظالم و يار مظلوم بود .
🍁 دوازده سالگي طعم تلخ يتيمي را چشيد . از آن پس با سختي روزگار را سپري کرد . در جواني به سراغ کشتي رفت . سنگين وزن کشتي مي گرفت . چه خوب پاه هاي ترقي را يکي پس از ديگري طي مي کرد . قهرمان جوانان ، نايب قهرمان بزرگسالان ، کشتي فرنگي . همراهي تيم المپيک ايران و ...
🍁 اما اينها همه ماجرا نبود . قدرت بدني ، شجاعت ، نبود راهنما ، رفقاي نا اهل و... همه دست به دست هم داد . انساني بوجود آمد که کسي جلو دارش نبود . هر شب کاباره ، دعوا ، چاقوکشي و ... پدر نداشت . از کسي هم حساب نمي برد .
🍁 مادر پيرش هم کاري نمي توانست بکند الا دعا ! اشک مي ريخت و براي فرزندش دعا مي کرد . خدايا پسرم را ببخش ، عاقبت به خيرش کن . خدايا پسرم را از سربازان #امام_زمان_عج قرار بده . ديگران به او مي خنديدند . اما او مي دانست که سلاح مؤمن دعاست .
🍁 کاری نميتوانست بکند الا دعا . هميشه مي گفت : خدايا فرزند مرا به تو سپردم . خدايا همه چيز به دست توست . پسرم را نجات بده ! زندگي #شاهرخ در غفلت و گمراهي ادامه داشت . تا اينكه دعاهاي مادر پيرش اثر كرد . مسيحا نفسي آمد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و امام به وطن بازگشت و از انفاس خوش او مسير زندگي #شاهرخ تغيير كرد .
#ادامه_دارد...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
گذری کوتاه بر زندگی
#شهید_والامقام
#آیت_الله_حسین_غفاری
#قسمت_اول
در سال 1335 به تهران آمد و در «مسجد الهادی » فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را آغاز کرد.
از جمله اولین اقدامات اجتماعی او در تهران می توان به تعطیلی «باغ شارق» که به مرکز فسق و فجور اشرار تبدیل شده بود اشاره کرد.
همچنین احیای مسجد « شیخ فضلالله نوری » در پشت ساختمان شهرداری تهران از دیگر اقدامات وی در این مدت به شمار می رفت .
مبارزات سیاسی #آیت_الله_حسین_غفاری از نیمه دوم سال 1341 هجری شمسی آغاز شد.
در جریان نهضت عمومی علما در این سال، ایشان نیز در مسجد الهادی ( که امامت آن را برعهده داشت ) سخنرانی هایی را علیه تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی ایراد کرد.
پس از آن که محمدرضا پهلوی با طرح «انقلاب سفید» اصلاحات آمریکایی خود را آغاز و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاریکرد، علما و مراجع به رهبری #امام_خمینی_ره عید نوروز سال 1342 را تحریم کردند و در این میان #آیت_الله_غفاری نیز اعلامیهای را در حمایت از این تحریم صادر کرد.
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#دمی_با_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدرضا_شفیعی
#قسمت_دوم
وقتی 14 ساله شد، دلش هوای جبهه رفتن کرد. چون هنوز 15 ساله نشده بود اجازه اعزام به او نمیدادند و از این بابت ناراحت بود. مادر به او میگفت: "صبر کن سال بعد انشاءالله قبولت میکنند." ولی صبر نداشت و میگفت: "آنقدر میروم و میآیم تا بالاخره دلشان به حالم بسوزد." بالاخره شناسنامهاش را گرفت و دستکاری کرد و یک سال به سن خود اضافه کرد. به مادرش گفته بود هزار تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم تا قبولم کنند. با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد. خوشحال بود و سر از پا نمی شناخت تا خودش را به جبهه رساند.
مادر محمدرضا میگوید: وقتی از جبهه برمیگشت خیلی مهربان میشد، نمیگذاشت من یک تشک زیرش بیندازم، میگفت: «مادر اگر ببینی رزمندگان شبها کجا میخوابند! من چطور روی تشک بخوابم؟» اگر میگفتم آب میخواهم فوری تهیه میکرد. خرید میکرد. مرا میبرد حرم حضرت معصومه(س). میگفت: «نکند غصه بخورید، من دارم به اسلام خدمت میکنم، خدا عوضش را به شما می دهد. خدا یار بی کسان است.»
راوی :
#مادر_شهید
#ادامه_دارد...
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#دمی_با_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدرضا_شفیعی
#قسمت_سوم
حدوداً از سال 60 تا 65 در جبهه حضور داشت. هر بار که بر میگشت از قصههای خودش برایم تعریف میکرد. یکبار میگفت: «سوار قاطر بودم و داشتم از کمر تپه بالا میرفتم که قاطر را زدند. سرش جدا شد ولی یک ترکش ریز هم سراغ من نیامد.» میگفت: «یکبار دیگر داشتم با ماشین برای بچهها غذا میبردم، محاصره شدیم هزار تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم، نجات پیدا کردیم.» موج انفجار او را گرفته بود اما ناراحت بود که چرا فیض شهادت نصیبش نشده است. هر بار که مرخصی میآمد فقط به فکر مقابله با ضدانقلاب و اشرار بود. هر شب از خانه بیرون می رفت و قبل از نماز صبح می آمد.
من به عنوان مادر، بعد از دو سال فهمیدم به سپاه رفته و پاسدار شده است، یک روز یک دست لباس سبز به خانه آورد، به من گفت که شلوارش را کمی تنگ کنم، بعد از سؤالهای زیادی که کردم فهمیدم پاسدار شده و دوست داشت کسی از این موضوع با خبر نشود. در مورد ازدواج که با او صحبت می کردند با خنده جواب می داد: «خدا یار بی کسان است. زنم یک تفنگ است و همینطور خانه ام یک متر بیشتر نیست، ساخته و آماده نه آهن می خواهد و نه بنا!»
راوی :
#مادر_شهید
#ادامه_دارد...
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
گذری بر واقعه سقوط هواپیمای مسافربری ایران در آبهای خلیج فارس توسط ناو آمریکایی و #شهادت تمامی مسافرین هواپیما
#قسمت_اول
در دوازدهم تيرماه 1367 شمسي برابر با سوم ژوئيه 1988 ميلادي، هواپيماي مسافري ايرباس ايران که از بندرعباس عازم دُبي بود، بر فراز آب هاي خليج فارس و در نزديکي جزيره "هنگام" مورد هجوم يگان هاي دريايي متجاوز آمريکايي مستقر در آب هاي خليج فارس قرار گرفت و سقوط کرد.
اين هواپيما در زمانی که ایران در نبرد با متجاوزین بعثی که مورد حمایت شرق و غرب قرار داشت با موشک ناو جنگي وينسنس مورد حمله عمدي نيروهاي تجاوزگر و جنايت پيشه شيطان بزرگ قرار گرفت حامل 290 مسافر و خدمه بود که تمامي آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع اين جنايت فجيع به #شهادت رسيدند.
در ميان سرنشينان هواپيما، 66 کودک زير 13 سال ، 53 زن بوده اند .
ساقط کردن هواپيماي مسافربري جمهوری اسلامی ايران از سوي جنايتکاران آمريکايي، در حقيقت يکي ديگر از مراحل رويارويي استکبار جهاني با ملت بزرگ ایران براي تقويت متجاوزان عراقي در جبهه هاي جنگ بود .
#ادامه_دارد
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی قهرمان وطن
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سیدعلی_اقبالیدوگاهه
#قسمت_اول
#سیدعلی در هفتمین روز از مهرماه 1328 در محله دوگاهه پایین بازار رودبار به #دنیا آمد.
پس از گذراندن دوران #کودکی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دبیرستان امیرکبیر به ادامه تحصیل پرداخت و توانست از این دبیرستان مدرک تحصیلی #دیپلم را اخذ کند.
#اقبالیدوگاهه در سال 1346 به استخدام #نیروی_هوایی درآمد و پس از طی آموزشهای نظامی و #موفقیت در آزمونهای زبان انگلیسی، مهارتهای #فنی و #تخصصی، انجام دورههای #پرواز و #پرواز مقدماتی با #هواپیمای پاپ و اف-33 در دانشکده پرواز، در مرداد 1347 برای تکمیل دوره #خلبانی و #پرواز با #هواپیماهای پیشرفته #جت شکاری به همراه دو نفر از دانشجویان به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکا اعزام شد.
وی پس از بازگشت از این دوره آموزشی در سال 1348 به عنوان افسر #خلبان_شکاری تاکتیکی فعالیت خود را آغاز کرد .
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#قسمت_دوم
#شهید_اقبالی عاشق #پرواز بود و با توجه به مسئولیتهای مهمی که بر عهده داشت هرگز از فعالیتهای #پروازی دور نشد و جرأت و جسارت در #پروازهای عملیاتی از وی استادی #ماهر و برجسته ساخته بود.
#اقبالیدوگاهه #جوانترین_استاد_خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که در سن 25 سالگی #استاد_خلبان جنگنده F-5 و در 27 سالگی با درجه #سرگردی جزو #افسران_ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد.
#سیدعلی به دلیل آگاهیهای بالای علمی، مهارت فنی و تخصصی در #پروازهای تاکتیکی و عملیاتی در کمترین زمان توانست به سطح #لیدری ارتقا یابد.
او مسئولیتهایی در #پایگاههای بوشهر، دزفول، تبریز و ستاد نیروی هوایی تهران داشت و سرپرست و صاحب پستهای راهبردی معلم خلبانی، رئیس شعبه اطلاعات و عملیات، فرماندهی گردان 23 شکاری و افسر ناظر اجرای طرحهای عملیاتی معاونت طرح و برنامه نهاجا بود.
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#قسمت_سوم
با آغاز #جنگ عراق علیه ایران داوطلبانه به نیروی هوایی بازگشت و با انجام #پروازهای شناسایی و آموزشی فعالیتهای خود را آغاز کرد.
وی یکی از #جوانترین استادان #خلبان شکاری در عملیات 140 فروندی بود و در آغاز جنگ، #لیدر دسته پروازی چهار فروندی به شمار میرفت.
#شهید_اقبالی در یکم آبانماه 1359 زمانیکه #لیدر یک دسته دو فروندی هواپیمای اف-5 را به عهده داشت، در یک ماموریت برونمرزی با هدف #بمباران یکی از سایتهای راداری #موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف، بلافاصله به سمت هدف ثانویه که #پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی #کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی #هدف ظاهر شد و در پایان این #عملیات موفقیتآمیز، رادار راهبردی دشمن #پرنده آهنین #شهید_اقبالی را نشانه رفت و هواپیمای وی به شدت مورد #اصابت موشک قرار گرفت.
#پرندهی_زخمی که خلبان #جوان آن را به زحمت به 30 کیلومتری شرق موصل نزدیک #مرز_ایران رسانده بود، سقوط کرد و #اقبالیدوگاهه با چتر نجات، هواپیما را ترک کرد و به #اسارت دشمن بعثی درآمد.
#ادامه_دارد ...
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊
#حکایت_آن_روزها
#شانزدهم_آذرماه1332
#دانشگاه_تهران
به روایت
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#دکتر_مصطفی_چمران
#قسمت_اول
صبح شانزده آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوقالعاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده وقوع حادثهای را پیش بینی میکردند.
نقشه پلید هیات حاکمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی الامکان سعی میکردند که به هیچ وجه بهانهای به دست بهانه جویان ندهند، از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس رفتند و سربازان به راهنمایی عدهای کارآگاه به راه افتادند.
ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانهای به دست آنان نیامد به داخل دانشکدهها هجوم آوردند.
آنها نقشه کشتن و شقه کردن دانشجویان را کشیده بودند و این دستور از مقامات بالاتری به آنها داده شده بود.
سرکردگان اجرای این دستور و کشتار ناجونمردانه عدهای از گروهبانان و سربازان «دسته جانباز» بودند که اختصاصاً برای اجرای آن مأموریت در آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند.
در ساعت 10 صبح دسته جانباز به همراه سربازان معمولی به دانشکده فنی رفتند.
در این ساعت دانشجویان در سر کلاسهای درس حاضر بودند و به خاطر شرایط ویژه دانشگاه و حضور گسترده نظامیان، از هر اقدامی که بوی اعتراض و تظاهرات دهد، اجتناب میکردند.
#ادامه_دارد...
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
گذری بر زندگی
#حر_انقلاب_اسلامی
#شهید_والامقام
#شاهرخ_ضرغام
#قسمت_اول (مقدمه)
🍁 نوشتن متن كتاب تمام شــده بود. ميخواستم مقدمه را بنويسم. به دنبال شعر يــا مطلبي از بــزرگان بودم كه در آغاز مقدمه بياورم. آخر شــب، مشغول خواندن قرآن بودم. دوباره به فكر مقدمه كتاب افتادم.
🍁 به ناگاه آيات آخر سوره فرقان بهترين جمله را به من نشان داد:
"كســي كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايســته انجام دهد، اينها كســانی هســتند كه خدا بديهايشــان را به خوبيها تبديل ميكند و خداوند آمرزنده و مهربان است".
🍁 آري #شــاهرخ را به راستي ميتوان مصداقي کامل براي اين آيه قرآن معرفی كرد. چرا که او مدتي را در "جهالت "سپري كرد. اما خدا خواست که او برگردد. داستان زندگي او ماجراي"حُر" در کربلا را تداعي مي کند.
🍁 بسياري از مورخينّ براي حُر گذشته زيبائي ترسيم نمي کنند. اما کشتي نجات آقا اباعبدالله (ع) او را از ورطه ظلمات نجات داد و براي هميشه تاريخ نام او را زنده کرد. مشــعل هدايت ســالارشهيدان راه را به #شاهرخ داســتان ما نشان داد و کشتي نجات ايشــان، او را از ورطه ظلمات رهائي بخشيد، #شــاهرخ پس از توبه ديگر به ســمت گناهان گذشته نرفت.
🍁 براي کسي هم از گذشــته ســياهش نمي گفت. هر زماني هم که يادي از آن ايام ميشــد، با حسرت و اندوه مي گفت: غافل بودم. معصيت کردم. اما خدا دستم را گرفت. لذا اگر در قســمت هائي از گذشــتها ياد ميکنيم، نمی خواهيم زشــتي گنــاه و نافرماني پروردگار را عادي جلوه دهيم. بلکه فقــط مي خواهيم او را آنچنان که بوده توصيف نمائيم.
#ادامه_دارد...
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
گذری کوتاه بر زندگی
#شهید_والامقام
#آیتالله_حسین_غفاری
#قسمت_اول
در سال 1335 به تهران آمد و در «مسجد الهادی» فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را آغاز کرد.
از جمله اولین اقدامات اجتماعی او در تهران می توان به تعطیلی «باغ شارق» که به مرکز فسق و فجور اشرار تبدیل شده بود اشاره کرد.
همچنین احیای مسجد «شیخ فضلالله نوری» در پشت ساختمان شهرداری تهران از دیگر اقدامات وی در این مدت به شمار می رود.
مبارزات سیاسی #آیتالله_حسین_غفاری از نیمه دوم سال 1341 هجری شمسی آغاز شد.
در جریان نهضت عمومی علما در این سال، ایشان نیز در مسجد الهادی (که امامت آن را برعهده داشت) سخنرانی هایی را علیه تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی ایراد کرد.
پس از آن که محمدرضا پهلوی با طرح «انقلاب سفید» اصلاحات آمریکایی خود را آغاز و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاری کرد، علما و مراجع به رهبری #امام_خمینی_ره عید نوروز سال 1342 را تحریم کردند و در این میان #آیتالله_غفاری نیز اعلامیهای را در حمایت از این تحریم صادر کرد.
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹