🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹
#ماجرای_رسول_و_قبرهای_مقر_الوارثین_در_فکه
#شهید_مدافع_حرم_رسول_خلیلی
#مقر_گردان_تخریب_لشگر_10
#موقعیت_الوارثین
✍️ راوی: #حاج_رمضان_خلیلی
پدر شهید عزیز رسول خلیلی
من در زمان جنگ مدام در منطقه بودم و پس از #صدور_قطعنامه که جنگ تمام شد آن موقع #راهیان_نور مرسوم نبود و ما هر سال با گردان خودمان میرفتیم بازدید جبهه .
یک مقری داریم بنام #الوارثین در فکه،
اولین سالی که #رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود.
به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که #بچههای_تخریب شب ها میآمدند در این قبرها راز و نیاز میکردند و نماز شب میخواندند و برای هر کس که شهید میشد ما یک قبر سمبلیک درست میکردیم،
خلاصه رسول را توجیه کردم. من و مادرش برای #نماز_ظهر_و_عصر به طرف خرابه های #حسینیه_الوارثین رفتیم و رسول هم با بچه های هم سنش مشغول گشت و گزار در اطراف مقر الوارثین شد....
نماز که تمام شد اکثر بچه های هم سن و سالش اطراف حسینیه بودند و از رسول خبری نبود ...
من و مادرش نگران شدیم و با هم دور تا دور #مقر_الوارثین رو وارسی کردیم. تا اینکه منظره ای من رو در جا میخکوب کرد...
دیدم نوجوانی به حال سجده داخل یکی از قبرها چفیه روی سر کشیده و مشغول مناجاته...
#دیدم_خودشه...
#رسول_داخل_قبر به حال سجده افتاده و چفیه به سر کشیده ...
من و مادرش حالش رو به هم نزدیم فقط من در اون حال یک عکس از رسول گرفتم ...
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹
#ماجرای_رسول_و_قبرهای_مقر_الوارثین_در_فکه
#شهید_مدافع_حرم_رسول_خلیلی
#مقر_گردان_تخریب_لشگر_10
#موقعیت_الوارثین
راوی: #حاج_رمضان_خلیلی
من مدام در زمان جنگ در منطقه بودم و پس از #صدور_قطعنامه جنگ تمام شد آن موقع #راهیان_نور مرسوم نبود و ما هرسال با گردان خودمان میرفتیم بازدید جبهه .
یک مقری داریم بنام #الوارثین در فکه،
اولین سالی که #رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود.
به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که #بچههای_تخریب شب ها میآمدند در این قبرها راز و نیاز میکردند و نماز شب میخواندند و برای هر شهیدی هم که شهید میشد ما یک قبر سمبلیک درست میکردیم،
خلاصه رسول را توجیه کردم. من و مادرش برای #نماز_ظهر_و_عصر به طرف خرابه های #حسینیه_الوارثین رفتیم و رسول هم با بچه های هم سنش مشغول گشت و گزار در اطراف مقر الوارثین شد....
نماز که تموم شد اکثر بچه های هم سن وسالش اطراف حسینیه بودند و از رسول خبری نبود ...
من و مادرش نگران شدیم و با هم دور تا دور #مقر_الوارثین رو وارسی کردیم تا اینکه منظره ای من رو در جا میخکوب کرد... دیدم نوجوانی به حال سجده داخل یکی از قبرها چفیه روی سر کشیده ومشغول مناجاته...
#دیدم_خودشه...
#رسول_داخل_قبر به حال سجده افتاده و چفیه به سر کشیده ...
من و مادرش حالش رو به هم نزدیم فقط من در اون حال یک عکس از رسول گرفتم ...
🌹
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
#ماموریت_بچههای_تخریب
#عملیات_کربلای۴
4 دیماه 1365
#منطقه_مقابل_خرمشهر
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیهالسلام
راوی: #جعفر_طهماسبی
ماموریت #بچههای_تخریب که به گردان ها مامور میشدند علاوه بر #باز_کردن_معابر_و_موانع. ماموریت انفجار در طول مسیر عبور گردان ها رو هم داشتند. به جهت اینکه ماموریت #لشگر_سیدالشهداء(ع) عبور از حد #لشگر41 ثارالله و حمله به #شهر_ابوالخصیب بود باید از منطقهای رد میشدند که نخلستانهای پر حجم و آبراه های عریض و طویل وجود داشت و تدبیر شده بود که برای سریع رد شدن نیروها، با انفجار نخل ها پلی رو آبراه ها قرار بگیرد و قبل از اینکه دشمن خودش رو پیدا کند به او حمله کنیم.
تیمهای مامور شده به گردانها #کمربندهای_انفجاری رو حمل میکردند که داخل آن با #خرج_انفجاری پودرآذر پر شده بود و در موقع نیاز باید مواد رو دور نخل می بستند و منفجر می کردند.
#بچههای_تخریب برای عملیات کربلای۴ آمادگی خوبی کسب کرده بودند و از همه جهت توجیه شده بودند.
قبل از مامور شدن تیم های تخریب به گردان ها #شهید_حاج_سیدمحمد_زینالحسینی فرمانده تخریب لشکر 10 همه مسوول تیمها رو در زیر پل "هفتی هشتی" جمع کرد و آخرین مطالب رو یادآوری نمود و روی #نقشه_هوایی که روی زمین پهن بود نقطهای را توی #شهر_ابوالخصیب عراق نشون داد. ظاهر منبع آب بود و فرمود فردا صبح اونهایی که زنده و سالم موندن در این نقطه همدیگه رو میبینیم و تعهد شرعی از بچه ها گرفت که بعد از انجام ماموریت واگذار شده دنبال درگیری با دشمن نروند و در محل مورد نظر حضور پیدا کنند.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌺🌹
#خبرنگار_تخریبچی
#شهید_علیاکبر_طحانی
تخریبچی لشگر10
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
اون اهل شهریار بود و معلم آموزش و پرورش.
متاهل هم بود. دوتا فرزند داشت
#خبرنگار_افتخاری روزنانه #کیهان هم بود
همیشه یه ساک کوچولو دنبالش بود که توش یه دفترچه چهل برگ کاهی و یک عدد دوربین 135 میلمتری بود که روش برچسب موسسه کیهان خورده بود. عکس هم که میگرفت سیاه سفید بود
هرکجا میرفتیم آخر روز مینشست و خاطراتش رو مینوشت.
مثل #خبرنگاراها خیلی تند و خرچنگ قورباغه مینوشت که حتی بعد از نوشتن، خط خودش رو به سختی میخوند.
سال 67 داشت تحویل میشد و ما داشتیم از منطقه #نودشه وارد #شهر_بیاره عراق میشدیم که کنار آبشاری ساکش رو باز کرد و دفترچه کاهیش رو درآورد و شروع کرد تند تند نوشتن.
"الان وارد بیاره عراق شدیم و کنار آبشاری توقف کردیم تا هم ناهار بخوریم و هم دعای سال تحویل رو بخونیم".
گفتم برادر بگذار غروب مینوسی.
گفت معلوم نیست تا غروب باشیم..
آخه توی مسیر که میومدیم وارد خاک عراق بشیم یه چوپان با گوسفنداش وارد #میدون_مین کنار جاده شده بودن و گوسفندان روی مین های #والمری رفته بودند وتکه های بدنشون در اطراف جاده پراکنده بود. منظره عجیبی بود و عجیب به هم ریخت.
چند روز به #عملیات_بیتالمقدس۴ مونده بود که دیدم اخم هاش تو همه.. گفتم برادر چی شده. مگه کشتی هات غرق شده.
با عصبانیت گفت: دوربینم توی ساک نیست.
گفتم شاید اشتباهی جابجا شده.
گفت: برای بیت المال بود از این عصبانیم که در نگهداریش سهل انگاری کردم.
گفتم انشاءالله پیدا میشه. مواظب دفترچهات باش.
روز 11فروردین 67 یه تعداد #بچههای_تخریب برای مین گذاری مقابل دشمن وارد #منطقه_شاخ_شمیران شدند. و ایشون هم همراهشون بود.
اونجا هم دنبال خبر و گزارش بود و خیلی از مسائلی که برای ما عادی بود و از کنارش بی توجه رد میشدیم اون به دقت بررسی میکرد.
دشمن از صبح علی الطلوع آتش سنگینی برای پس گرفتن مواضعش از ما میریخت و همه رو کلافه کرده بود به طوریکه جرات خارج شدن از سنگر رو نداشتیم. احتمال تلفات بالا بود و فرماندههان تصمیم گرفتند بچه های تخریب عقب بیان ودر یک فرصت دیگه ماموریتشون رو انجام بدهند.
تازه #بچه_های_تخریب به مقر عقبه اومده بودند. وقت ظهر بود که هواپیماهای دشمن سر و کله شون پیدا شد.
برای بمباران عقبه واحدها و گردانها اومده بودند که یه #راکت_شیمیایی هم نصیب چادرهای #بچههای_تخریب لشکر10سیدالشهداء(ع) شد و #معلم و #خبرنگار #شهید_علیاکبر_طحانی شهید دوم خانواده طحانی پرکشید.
بعد از شهادت علیاکبر نه دوربین پیدا شد و نه دفترچه های چهلبرگ که گزارش ها و خاطراتش رو نوشته بود.
هرکسی از اون دفترچه و دوربین خبر داره به ما اطلاع بده.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht
#ماموریت_بچههای_تخریب
#عملیات_کربلای۴
4 دیماه 1365
#منطقه_مقابل_خرمشهر
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیهالسلام
راوی: #جعفر_طهماسبی
ماموریت #بچههای_تخریب که به گردان ها مامور میشدند علاوه بر #باز_کردن_معابر_و_موانع. ماموریت انفجار در طول مسیر عبور گردان ها رو هم داشتند. به جهت اینکه ماموریت #لشگر_سیدالشهداء(ع) عبور از حد #لشگر41 ثارالله و حمله به #شهر_ابوالخصیب بود باید از منطقهای رد میشدند که نخلستانهای پر حجم و آبراه های عریض و طویل وجود داشت و تدبیر شده بود که برای سریع رد شدن نیروها، با انفجار نخل ها پلی رو آبراه ها قرار بگیرد و قبل از اینکه دشمن خودش رو پیدا کند به او حمله کنیم.
تیمهای مامور شده به گردانها #کمربندهای_انفجاری رو حمل میکردند که داخل آن با #خرج_انفجاری پودرآذر پر شده بود و در موقع نیاز باید مواد رو دور نخل می بستند و منفجر می کردند.
#بچههای_تخریب برای عملیات کربلای۴ آمادگی خوبی کسب کرده بودند و از همه جهت توجیه شده بودند.
قبل از مامور شدن تیم های تخریب به گردان ها #شهید_حاج_سیدمحمد_زینالحسینی فرمانده تخریب لشکر 10 همه مسوول تیمها رو در زیر پل "هفتی هشتی" جمع کرد و آخرین مطالب رو یادآوری نمود و روی #نقشه_هوایی که روی زمین پهن بود نقطهای را توی #شهر_ابوالخصیب عراق نشون داد. ظاهر منبع آب بود و فرمود فردا صبح اونهایی که زنده و سالم موندن در این نقطه همدیگه رو میبینیم و تعهد شرعی از بچه ها گرفت که بعد از انجام ماموریت واگذار شده دنبال درگیری با دشمن نروند و در محل مورد نظر حضور پیدا کنند.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht