eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
199 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 اي دختر عزيزم جگر گوشه بابا خيال نكن من بيخيال تو بودم ، بدان كه بابا تو را بينهايت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكليف بود و احساس مسئوليت داشتم بابا لحظه اي از ياد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگي در ياد تو خواهم بود ولي اگر دوست داري بابا هم از تو راضي و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر ديني است و اگر روزي حافظ قرآن شدي به ياد من هم باش و براي شادي روح من قرآن تلاوت كن و همچون شب ها كه براي من آيه الكرسي مي خواندي بيا سر قبر بابا بخوان . کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹💐🕊🥀🕊💐🌹 می گفتی آمده ایم که محقق مولامون بشویم . اگر بگوییم و برای آماده نشویم ، آخرالزمانیم . خوشا به احوالت تو هم زندگی ات و هم رفتنت برای مولا بود . کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 جملۀ دختر یک در یک مدرسه ابتدایی به عنوان زیباترین جمله انتخاب شد . مدرسه المهدی (ع) لبنان با برگزاری یک مسابقه از دانش آموزان خود خواسته بود تا یک جمله ۸ کلمه‌ای در وصف رزمنده بنویسند . «فاطمه دقیق» دختر خردسال «علی دقیق» رزمنده مفقود الاثر حزب الله و دانش آموز این مدرسه ابتدایی با نوشتن جمله ای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت. وی در وصف رزمنده نوشته است : اگر شما گُلی را در صحرای حلب دیدید خاک آن را ببوسید ممکن است آنجا دفن شده باشد . سلامتی بازماندگان کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد و هر جوانی که نماز اول وقت را درحد توان شروع کند ، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا می کنم ، باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد ... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹💐🕊🌹🕊💐🌹 از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که نائب بر حق است ... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
‍ شهیدی که به سید اتمی منطقه معروف بود 🔹سید مصطفی صادقی در سال ۱۳۹۴ عزم جهاد و از پدر کسب اجازه کرد ولی پدر راضی نمی‌شد. به همین خاطر دختر شش ساله شهید پیش پدر بزرگ وساطت کرد. او به پدربزرگ گفت که بابا مصطفی برای رفتن به سوریه نذر کرده و از خانه در اسلامشهر تا قم پیاده رفته است و به من گفته که به جز او دیگر پسری ندارید و همین حساسیت باعث شده رضایت ندهید. بابا از من خواست بیایم و واسطه شوم. پدر شهید هم که اصرار‌ها و صحبت‌های نوه را می‌شنود، قبول کرده و رضایت می‌دهد که سید مصطفی مدافع حرم حضرت زینب (س) شود. 🔹به سید‌مصطفی در منطقه، سید اتمی می‌گفتند. مصطفی مسئول پشتیبانی و لجستیک بوده و مهمات به دست بچه‌ها می‌رسانده است، روز شهادت مصطفی مهمات‌ها را می‌رساند و همکارش از او می‌خواهد سریع از محل دور شود گویا گروه تروریستی النصره به بچه‌ها مسلط بودند. سید‌مصطفی سمت ماشین می‌رود، اما نمی‌تواند بچه‌ها را در آن شرایط تنها بگذارد. در هنگام جابجایی نیروها به پشت خط بیسیم سید می‌افتد، تا خم می‌شود که بیسیم را بردارد، دو ترکش به ایشان اصابت می‌کند. سید هم همانجا می‌افتد. تروریست‌ها منطقه را گرفتند و نیرو‌ها نتوانستند پیکر‌ها را به عقب بیاورند. دو سه هفته بعد که منطقه به دست نیرو‌های خودی افتاد، برای بازگرداندن پیکر‌ها رفتند، اما پیکر سید مصطفی را پیدا نکردند. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 فرازی از وصیت نامه ... وصیت نامه من همان وصیت حاج همت است : باخدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره ی خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم . کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 توی سن پانزده سالگی بود ، برای کمک به ، جمعه شبها می رفت بهشت زهرا ، تو سن نوجوانی و غرور ! وقتی بهش می گفتم اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، می گفت مامان خیلی لذت داره گدایی کردن . ازهمان درحال خودسازی بود و خیلی زجر کشید و اجرش رو دید . امیدوارم اون دنیا دست مارو هم بگیره ان شاالله را به می دند قیمتی دارد بالاتر از ! برای اینکه خود بشود بهای تو راوی : صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 eitaa.com/shohadasafadasht
🌺🌹💐🥀💐🌹🌺 موقع پرو لباس مجلسی یواشکی بهم گفت : هنوز ! تا بپسندی بر‌می‌گردم . رفت و با سینی آب هویچ بستنی برگشت . برای همه خریده بود جز خودش . گفت میل ندارم . وقتی خیلی اصرار کردیم مادرش لو داد که گرفته است . ازش پرسیدم : حالا چرا امروز ؟ گفت : می‌خواستم گرهی تو کارمون نیفته و راحت بهت برسم . 📚 سربلند صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌺🌹💐🥀💐🌹🌺 eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 توی سن پانزده سالگی بود ، برای کمک به ، جمعه شبها می رفت بهشت زهرا ، تو سن نوجوانی و غرور ! وقتی بهش می گفتم اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، می گفت مامان خیلی لذت داره گدایی کردن . از همان در حال خودسازی بود و خیلی زجر کشید و اجرش رو دید . امیدوارم اون دنیا دست مارو هم بگیره ان شاءالله را به می دهند قیمتی دارد بالاتر از ! برای اینکه خودش بشود بهای تو راوی : کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 خبر شهادتش را روز شنیدم، خونه بودم یکی از رفقا زنگ زد و پرسید "جواد کجاست؟" گفتم "چند شب پیش باهم بودیم؛ فرداش بازم رفت..." گفت "خبری ازش داری؟" گفتم نه گفت " انگار شده " خندیدم... گفتم: "جواد و ؟ " ظهر بود، خوابیده بودم، وقتی بیدار شدم، دیدم حسن محسن مسلم محمد .... ۸ نفر زنگ زدن تعجب کردم! زنگ زدم به مسلم پرسیدم : "چه خبر شده؟" گفت: پرید... گفتم: "مگه کفتره که بپره؟" گفت: " شد " وا رفتم... از خونه رفتم بیرون، اما اصلا نفهمیدم چطوری رفتم خونه حج اقا، دیدم همه نشستن... شب شد... رفتیم کوه سفید، جزءخوانی با قرآن گذاشتیم با گریه برداشتیم کلا دیوانه بودیم تا حدود بیست روز هم که نبود نمیومد تو این چند روز که نبودش حالمان خوش نبود... عصبی بودیم، می گفتم نمیاد دیگه تا بیاد، مُردیم و زنده شدم دیگه ببین خانوادش چی کشیدن؟!!! بیقرارےها بود.... تا اینکه اومد ، می گفت: " نترس حواسم بهت هست" دلم به همین حرفش خوشه ، فقط همین... راوی : شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🇮🇷❤️🇮🇷🌹 🌹سید اسماعیل سیرت‌نیا 🕊 روزمان را با یاد و نام شهدا آغاز می کنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 روبروی ضریح ده پانزده روزی می‌شد که نیروها وارد سوریه شده‌ بودند. از آن‌روز این‌چندمین بار است که سیداسماعیل مداحی می‌کند. از همان روزی که وارد زینبیه شدند و سید درست روبروی حرم یک گوشه ایستاد و دست‌هایش را روبروی ضریح گرفته و شروع کرد به زمزمه کردن: «بی‌بی‌جان چه به سرت آمد؟ بی‌بی‌جان چه شد؟» زمزمه می‌کرد و آرام آرام صدایش بالاتر می‌رفت، تا جایی که همه دور سید جمع شدند. او دم گرفته بود و بچه‌ها هم گریه می‌کردند. سید گریه می‌کرد. می‌گفت بی‌بی ما آمدیم، خیالت راحت. بعد هم ذکر مصیبت می‌خواند از روز‌های اسارت حضرت زینب در دمشق. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌷💐🌷🕊🥀 روی سنگ جز این چیزی ننویسید: "تنها پر تقدیم به پیشگاه حق تعالی ..." چون من از روی پر نور خجالت می‌کشم ... 🌹 🌹 شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
لحظه‌ای که سر سفره نشسته بودم ، این باور قلبی را داشتم که روزی به می‌رسد ولی به خودم می‌گفتم هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد با آنکه خیلی‌ها برگشتند به من گفتند چهره چقدر به می‌خورد ما زندگی‌مان را شروع کردیم هر دو داشتیم هرچه مهریه کمتر باشد ثواب آن بیشتر است و با اشتیاق، هر دو دوست داشتیم به نیت 14 معصوم 14 سکه باشد. صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
شهیدی که حامی ایتام بود 🔹همسر شهید محمدحسین عطری از او می‌گوید: " زمانی که دخترم کوچک بود همسرم بیشتر در مأموریت بود و ما تنها بودیم و همین مسئله حتی سبب شده بود که دخترم شهید عطری را نشناسد و به جای پدر او را عمو خطاب می‌کرد. اما زمانی که مأموریت‌های او کمتر شد ارتباط خوبی با دخترمان داشت و برای او وقت می‌گذاشت." 🔹شهید عطری بسیار دغدغه‌مند دوران خود بود. توجه کردن به یتیمان یکی از شاخصه‌های اخلاقی شهید بود. وی با وجود حقوق پایین خود و تمام مشکلاتی که وجود داشت، سرپرستی یک یتیم را قبول کرده بود و این در حالی بود که هیچ کس از این قضیه تا بعد از شهادتش با خبر نبود. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌷🌼🌺🌸🌺🌼🌷 یک اتفاق عجیب در تدفین فرمانده مدافع حرم: می‌دانم زنده‌ای! با تو زندگی می‌کنم، خیلی‌ها نمی‌توانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور را حس می‌کنم . قابل گفتن نیست، شاید خیلی‌ها نتوانند این موضوع را درک کنند، حتی شاید برای برخی خنده‌دار باشد اما من حضور را حس می‌کنم. خودش این را به من نشان داد، این موضوع را با بسته شدن چشم‌ها و دهانش در ثانیه‌های آخری که مراسم تدفین و تلقین تمام شده بود، به من نشان داد. نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه می‌شود، اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت، مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند، با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن مهیا شود. اولین باری که پدرش را دید خیلی به چهره‌اش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود . خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبه‌ها را خارج کنند و مهیای دیدن شود. وقتی خانواده از زمان آقا تعریف می‌کردند، گفتند که چون مقداری بی‌تابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیه‌های آخر کنار باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود، همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی را نشانم می‌دهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر بمانم. سعی کردم که خیلی محکم باشم ، وقتی که می‌خواستند را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم، از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری را دیدم . یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه : می‌خواستی نشانم دهی که زنده‌اند؟ همه اینها را می‌دانم . من با تو زندگی می‌کنم همیشه به من می‌گفت که او را از زیر رد کنم، تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر رد کنم، وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی که داخل قبر بود دادم، گفتم که این را روی صورت بگذارند و بردارند، به محض اینکه را روی صورت گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم بسته شد . همانجا گفتم : می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم . راوی : کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🌷🌺🌷🕊🌹 علاقه بسیاری به رهبر انقلاب داشتن و قبل از به من سفارش کرده بودند: «اگر من شدم و از شما پرسیدن چه چیزی می‌خواهید، بگو دیدار ». ایشان بارها تأکید کرده بودن «اگر من در مسیر سپاه نبودم نمی‌توانستم به چنین درکی از برسم». هر شب صد آیه از قرآن را در خانه تلاوت می‌کرد و می‌گفت که می‌خوام نور بشه به در و دیوار خانه بتابد برای زمان‌هایی که من نیستم، تا از شما مراقبت کند. زندگی من و سرشار از آرامش و امنیت بود، هرگز بین ما بحثی پیش نیامد. معتقد بود که زن از ارزش و جایگاه بسیار بالایی برخوردار است. من و در کنار هم یک "ما" کامل بودیم. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 از همه ی عزیزم و از همه ی امت می خواهم روز به روز خود را تقویت کنید ، مبادا تار مویی از شما نظر را به خود جلب کند ، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود ، مبادا را کنار بگذارید ... همیشه الگوی خود را و اهل بیت قرار دهید ، همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید : آن زمانی که سلام الله خطاب به پدرش فرمودند : غصه ی من را نخوری باباجان ، سوخته اما به هست هنوز ... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 اي دختر عزيزم جگر گوشه بابا خيال نكن من بيخيال تو بودم ، بدان كه بابا تو را بينهايت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكليف بود و احساس مسئوليت داشتم بابا لحظه اي از ياد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگي در ياد تو خواهم بود ولي اگر دوست داري بابا هم از تو راضي و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر ديني است و اگر روزي حافظ قرآن شدي به ياد من هم باش و براي شادي روح من قرآن تلاوت كن و همچون شب ها كه براي من آيه الكرسي مي خواندي بيا سر قبر بابا بخوان . صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 دشمنان نمی دانند و نمی فهمند ڪہ ما برای مسابقہ می‌دهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این است ڪہ ازسوی خدا آمدہ‌ایم و بہ سوی او می رویم کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 هجدهم مرداد روز بزرگداشت و یاد و خاطره بیش از 2000 گرامی باد . شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 🌹 شهادت 🌹 فرازهایی از وصیتنامه شهید: از غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که نائب بر حق است از همه خواهران عزیزم و از همه‌ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود، مبادا را کنار بگذارید. همیشه الگوی خود را قرار دهید از همه‌ی مردان امت رسول الله می خواهم همواره علی ابن ابیطالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از درس بگیرید... خودتان را برای آماده کنید. همیشه برای خدا، بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه‌ی شما ختم به خیر می‌شود ... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت eitaa.com/shohadasafadasht
دلتنگی مادر شهید در فراق فرزندانش 🔹مادر شهید محمدرضا دهقان امیری می‌گوید: " وقتی برای دلتنگی محمدرضا گریه می کردم، تنها بودم و هیچکس نبود. دخترم به منزلش رفت و همسرم هم به محل کار. خودم در تنهاییِ خودم شکستم. گریه‌ای که موقع رفتن محمدرضا نکردم را اینجا جبران کردم. هیچکس هم متوجه نشد که من چه حالی داشتم. دو سه روز که گذشت، به همسرم گفتم دیگر منتظر محمدرضا نباش! می گفت: این چه حرفی است می زنی؟ تو باید دعا کنی محمدرضا بیاید. گفتم: من دعا می کنم اما محمدرضا دیگر نمی‌آید و شهید می‌شود." کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
پدر جان ! حداقل تا عروس شدنم بمان 🔹زینب دختر شهید انصاری راضی نبود پدرش به سوریه برود. زینب طاقت نیاورد. گفت: بابا نرو. حداقل تا عروس شدن من بمان. دخترش آن زمان زیاد خواستگار داشت، اما چون پدرش نبود، خانواده منتظر شدند تا برگردد. پدرش رو به زینب گفت: «داعش خیلی نامروت است. سر جنین زن باردار شرط می‌بندد. شکمش را با چاقو می‌برد تا ببیند شرط را برده است یا نه. بعد بچه را داخل آتش می‌اندازد.» 🔹همسر شهید انصاری می‌گوید: " پسرم هنگام رفتن پدرش گفت: بابا داری می‌روی، شب عید هم که نمی‌آیی، پس تولد من چه می‌شود؟ رو به من کرد و گفت: مامانش! یک تولد خوب برای حسین بگیر. من هم کادویش را کنار می‌گذارم. بعد همسرم مرا کنار کشید و گفت: زندگی‌ام را به تو می‌سپرم. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
💐🍀🌼🌺🌼🍀💐 و آن ... صبحی که موعود دلها می رسد از راه من بی‌قدر هم در جمع یارانم؟ نمی دانم! چگونه می شود اینقدر ... بود؟ بود؟ نمی فهمم! نمی فهمم! نمی دانم! نمی دانم! ... سلامتی و تعجیل در فرج کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🌷🌺🌷🕊🌹 علاقه بسیاری به رهبر انقلاب داشتن و قبل از به من سفارش کرده بودند: «اگر من شدم و از شما پرسیدن چه چیزی می‌خواهید، بگو دیدار ». ایشان بارها تأکید می‌کردند «اگر من در مسیر سپاه نبودم نمی‌توانستم به چنین درکی از برسم». هر شب صد آیه از قرآن را در خانه تلاوت می‌کرد و می‌گفت که می‌خوام نور بشه به در و دیوار خانه بتابه برای زمان‌هایی که من نیستم، تا از شما مراقبت کند. زندگی من و سرشار از آرامش و امنیت بود، هرگز بین ما بحثی پیش نیامد. معتقد بود که زن از ارزش و جایگاه بسیار بالایی برخوردار است. من و در کنار هم یک "ما" کامل بودیم. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 🌴 خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آن‌ها آگاه هستم عمل کنم ولی در این دنیای فانی به ‌قدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمی‌دانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟ 🍀 خدایا گناه‌های من را ببخش، اشتباهاتم را با رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتی‌که مرا نبخشیدی از این دنیا مبر. 🌴 خدایا تا وقتی ‌که راهم راه حق هست مرا بمیران. 🍀 خدایا کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان بدهم. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌹💐🕊🥀🕊💐🌹 می‌گفتی آمده‌ایم که محقق مولامون بشویم . اگر بگوییم و برای آماده نشویم، آخرالزمانیم. خوشا به احوالت تو هم زندگی‌ات و هم رفتنت برای مولا بود. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 جملۀ دختر یک در یک مدرسه ابتدایی به عنوان زیباترین جمله انتخاب شد. مدرسه المهدی (ع) لبنان با برگزاری یک مسابقه از دانش آموزان خود خواسته بود تا یک جمله ۸ کلمه‌ای در وصف رزمنده بنویسند. «فاطمه دقیق» دختر خردسال «علی دقیق» رزمنده مفقودالاثر حزب‌الله و دانش آموز این مدرسه ابتدایی با نوشتن جمله ای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت. وی در وصف رزمنده نوشته است: اگر شما گُلی را در صحرای حلب دیدید خاک آن را ببوسید ممکن است آنجا دفن شده باشد. سلامتی بازماندگان کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد و هر جوانی که نماز اول وقت را درحد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا می کنم، باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht