eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
203 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.2هزار ویدیو
5 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
سوم متوسطه را سپری کند. ✅شهید محرمعلی همانند دیگر نوجوانان و جوانان روستا در اولین روزهای تشکیل بسیج وارد مدرسه عشق شد و از همان دوران نوجوانی پشتکار عجیبی داشت و در کارها و انجام وظایف بسیار مصمم ، پرتلاش و ساعی بود. ✅سال ۱۳۶۱ شانزده ساله بود که اولین اعزام و حضور در جبهه کردستان منطقه بوکان را تجربه کرد. ✅پس از اولین حضورش در جبهه که چهارماه بطول انجامیده بود ، حالا کوههای سر به فلک کشیده کردستان و جبهه غرب که در ان مقطع کانون مبارزه با کومله و دمکرات بود از ان نوجوان شانزده ساله یک مرد دیگری ساخته بود در ظاهر امر او نوجوان شانزده ساله ای بیش نبود اما در باطن چنان تحولی در او ایجاد شده بود که خانواده و نزدیکان متحیر از این نوجوان شانزده ساله شده بودند حقیقتا که فضای معنوی جبهه ها دانشگاه خودسازی و انسان سازی ‌بود. ✅عید همان سال ۱۳۶۱ با اندک پس انداز خود پدر و مادر را به پا بوسی امام غریبمان اقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام مهمان کرد. ✅ همانجا بود که با توسل‌ به ائمه اطهار ع رضایت پدر و مادر و برات حضور دائمی خود را در جبهه ها گرفت. ✅سال ۱۳۶۲ در سن ۱۷ سالگی لباس سبز و مقدس سپاه را بر تن کرد و دیگر جبهه منزل همیشگی و دائمی شهید محرمعلی یزدی شده بود. ✅رمز موففقیت و در واقع رمز رستگاری شهید عبودیت و بندگی خالصانه او بود. ✅بسیار مهربان، خوش اخلاق، محجوب و یک تبسم همیشگی بر لبانش داشت. یاد لبخندهای محرمعلی بخیر که لبخند شهادت بود. ✅اقوام، همرزمان، همسنگران، بچه محلها و عزیزانی که شهید یزدی را می شناختند خوب یادشان هست که چقدر به غیبت کردن دیگران حساس بود و همیشه دوستان را به تقوای الهی و پرهیز از غیبت و گناه توصیه‌ و سفارش می کرد. ✅ شهید یزدی خود را مطیع مکتب و دستگاه سیدالشهدا علیه السلام کرده بود و به قرائت زیارت عاشورا و نماز شب اهتمام ویژه ای داشت و دائم الوضو بودن مصداق بارز شهید بود و به گواه و شهادت همرزمان و همسنگران محرم به جرات می توان گفت هیچگاه نماز شب و زیارت عاشورای شهید تا زمان شهادت ترک نگردید. ( و در این باب خاطرات بسیاری از شهید به یادگار مانده است ) ✅محرم بهترین حضور در جبهه و خاطرات خود را دورانی می دانست که در اردوگاه قلاجه گردان سلمان فارسی به فرماندهی سردار شهید سید محمد اینانلو با رفقا و همسنگران شهید و بچه محلهای خود سپری کرده بود. ✅شهید یزدی سال‌ ۱۳۶۲ در عملیات پیروزمندانه والفجر ۴ در پنجوین عراق بر اثر اصابت تیر به دست و کمر، سخت مجروح شده بود و علی رغم توصیه پزشکان برای استراحت مطلق، ایشان با احساس مسئولیت و تکلیف، مجدد به جبهه های حق علیه برگشت و مجروحیت و جانبازی نتوانست مانع حضور او در جبهه ها شود، لذا ایمان و اخلاص و اعتقاد راسخ شهید بود که ایشان را ترغیب و تشویق به دفاع از خاک و ناموس و نظام و قران کند. ✅حضور مداوم و طولانی مدت در جبهه ها، و آموزش و کسب مهارتهای نظامی روز به روز به تجربه و کمالات معنوی شهید افزوده بود. ✅ سال ۱۳۶۳‌ با جمعی از پاسداران لشکر ۲۷ حضرت رسول ص آموزش فرماندهی را در جبهه سپری و در گردانهای مقداد و انصار الرسول ص به انتقال تجربیات و اموخته های خود به دیگر رزمندگان مشغول بود.
✅سرانجام در تاریخ ۲۷ مهرماه سال ۱۳۶۴ در سن ۱۹ سالگی در گردان انصار بعنوان مسول تیم شناسایی در خاک عراق وارد می شود و بعلت انفجار مین تله ای دشمن و اصابت ترکش به گلوی محرمعلی، سرانجام پس از یک عمر تلاش و مجاهدت، شایستگی مقام شهادت را کسب می نماید. و به آرزوی دیرینه اش، به درجه رفیع شهادت نائل می آیند. و ندای ملکوتی رب العالمین نیز شامل حال او میشود که میفرمایند: ✨"یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیته المرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" و چه زیبا امام عزیز خمینی کبیر ره در وصف حال یاران با وفایش فرمودند: ✨شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی" پروردگارند. و تپه های قلاویزان نردبانی شد برای عروج شهید محرمعلی یزدی. ✨خصوصیات ویژه اخلاقی شهید ✨ ✅ یکی از بارزترین خصوصیات شهید؛ اخلاص و عشق به امام حسین ع و شب زنده داری او بود به نحوی که هیچگاه نماز شب و زیارت عاشورای آن عزیز اسمانی ترک نگردید. تا همانند مولایش ابا عبدالله الحسین ع گلوی مبارکش بر اثر اصابت ترکش بریده شد. . 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 با تشکر از تهیه و تدوین کننده محترم برادر گرامی و فرهیخته شهید، حاج محمد یزدی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 ✨بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان✨ ✳️خاطره ای که قصد نقل ان را دارم از میدان نبرد و جبهه و جنگ و عملیات نیست. ✅باید بپذیریم اخلاص و تقوا و ایمان رزمندگان مختص جبهه ها نبود هر چند فضای معنوی جبهه ها باعث شده بود به این درجه از تقوای الهی برسند. ✅ اخلاص و ایمان راسخ ان عزیزان در پشت جبهه هم نمود داشت و این حالات و فداکاری رزمندگان که معطر و متبرک به صفا و نور معنویت بود تاثیر بسزایی در جوانان و نوجوانان می گذاشت و ماندگار بود. ... ✅بهار سال ۱۳۶۳ یک ماهی بود که پدر کشاورز و زحمت کشمان به رحمت خدا رفته بودند و اخوی شهيدمان در نامه عنوان کرده بودند که انشاءالله به مراسم اربعین پدر خواهم رسید و خانواده بویژه مادر خدابیامرزمان بی صبرانه منتظر حضور فرزند دلبندش در مراسم پدر بود. . ✅چند روز به مراسم اربعین پدر مانده بود. فصل بهار و اوایل اردیبهشت ماه بود که شهید به مرخصی آمدند و نوید حضور چند تن از رزمندگان و همسنگران خود را از جبهه در مراسم پدر دادند. ✅ بنده خوشحال و سر از پا نمیشناختم زیرا در نامه های ارسالی مختصر آشنایی صورت گرفته بود و چهره نورانی و دوست داشتنی عزيزان را در آلبوم عکسها دیده بودم و بسیار مشتاق به زیارت آنها از نزدیک بودم. ✅ بنده که سه سالی از شهید کوچکتر بودم سفارش و تاکید کردند بعد از اتمام مراسم پدر، دوستان را به باغ خواهم آورد و شما قبلا پذیرایی از عزیزان را در باغ فراهم کنید. .. ✅در آن مقطع امکانات مثل حالا حاضر نبود آن هم در روستا‌ ولی صفا و مهربانی و محبت و مهمان نوازی در وجود انها موج می زد. ✅ بنده با اشتیاق فراوان وسایل پذیرایی را در حد و اندازه و وسع خودمان فراهم کردم. ✅ فصل بهار و اب و هوای مطبوع در روستا و باغ حاکم بود ولی سردرختیها و چاقاله و گوجه سبزها قابل خوردن نبودند تازه از گل در امده و بسیار ریز بودند. ✅لذا چای آتشی و نان خانگی و مقداری گوشت و جگر ردیف کردم و آماده پذیرایی از بهترین بندگان خدا و رفقا و همسنگران داداش که پذیرایی از انها افتخار بزرگی برای حقیر محسوب میشد محیا کردم و دوست داشتم در پذیرایی سنگ تمام بگزارم. ✅ بعد از فراهم کردن وسایل پذیرایی مقابل باغ چشم به جاده خاکی معروف به دامنه کوه که مشرف به روستا بود دوخته و منتظر حضور عزيزان شدم. .. ✅چند تن از عزیزان که بچه محل بودند شهید علی تزم و جانباز دلاور حاج مرتضی نصرالهی و شهید والامقام کمال تاجیک که از شهریار امده بودند و دیگر عزیزان حاج آقا مددی، حاج آقا سیدآبادی،‌ حاج‌اقا غلامزاده و شهید احمدی نسب، شهید بهرامی و شهید اسماعیلی که از تهران تشریف اورده و با یک پیکان چراغ بنزی که برادر محمدرضا سیدآبادی رانندگی ان را بر عهده داشتند را از دور‌ مشاهده کردم. ✅ با مشاهده عزیزان بال در آوردم و خوشحال از اینکه ساعتی در جوار آنها خواهم بود. ... ✅باغ ما فاقد هر گونه در و دیوار و نزدیک دامنه کوه بود.... ✅شهید یزدی و شهید تاجیک و برادر نصرالهی که با موتور سیکلت بودند زودتر رسیدند و به اتفاق منتظر عزیزان بودیم که شهید علی تزم بچه محل ما بعنوان راهنما با خودروی آنها بود .... ✅به محض رسیدن مقابل باغ با تواضع و فروتنی و تقدیر و تشکر بنده را مورد تفقد و لطف و محبت خود قرار دادند ولی از ورود به باغ خودداری کردند ..... ✅ حالا از شهید یزدی اصرار و تمنا و خواهش و از آنها پوزش و عذرخواهی که اجازه بدید ما مرخص بشیم. ... ✅تعجب و شوک عجیبی به بنده دست داده بود هاج و واج فقط نگاه می کردم آخه چرا چی شده !؟ کلی تدارک دیده بودیم... ✅ از خودرو پیاده شدند با شهید یزدی همرزم و رفیق خود صحبتی کردن و خیلی زود شهید یزدی هم قانع شد و رضایت به خداحافظی آنها داد. ✅ بنده مات و مبهوت مانده بودم خدایا چی شده؟ اتفاقی افتاده که حتی از ورود به باغ هم امتناع می کنند. ... ✅ با دلخوری به شهید عرض کردم آخه داداش من کلی لوازم تهیه کردم و کلی تدارک دیدم ایشان فرمودند باشه بعدا توضیح می دهم. ... ✅خلاصه در مسیر از شهید عزیز علی تزم سوالاتی در خصوص خانواده و فوت پدر کرده بودند شهید تزم هم توضیحاتی داده بودند مبنی بر اینکه هنوز سهم الارث فرزندان مشخص و تقسیم نشده است ✅ انها نیز احتمال داده بودند که شاید احیانا فرزندی رضایت نداشته باشد ... ✅ لذا آنها بقدری مقید به امور و رعایت حق الناس بودند که حتی وارد باغ هم نشدند با اینکه می دانستند شهید خود از این باغ سهم دارند و ارث میبرند چون موضوع سهم الارث مشخص و تقسیم نشده بود حتی وارد محدوده باغ هم نشدند... ✅ و این اهتمام و توجه ویژه رزمندگان به حق الناس ان روز ضمن شرمندگی درس بزرگی به حقیر داد و بیش از پیش شیفته مرام و منش رزمندگان و بندگان صالح خدا شدم. درود و سلام بر شهداء و رزمندگان اسلام. با تشکر از برادر شهید حاج محمد یزدی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
✅ این چهار نوجوان بسیجی با هم از مدرسه قرار می گزارند به جبهه بروند و از روستا و زادگاه خود به نیت اعزام حرکت می کنند به دلایلی ان روز اعزام به تعویق می افتد.. ✅ از بیم اینکه به منزل مراجعه کنند و خانواده ها مخالفت و مانع بشوند تصمیم می گیرند ان شب را هر کدام در کرج منزل یکی از اقوام و بستگان بمانند و فردا سر قرار باشند.. ✅حاج اقا توسلی تعریف می کردند بنده به منزل یکی از بستگان رفتم و حاج اقا ناصری به منزل عمه خود در کرج رفته بودند و شهید شادفرسا نیز به ماهدشت منزل یکی اقوام خود رفته بود و شهید یزدی ان شب مظلومانه در گوشه ای از خیابانهای کرج تا صبح به انتظار نشسته بود و روش نشده بود به رفقای خود بگوید من جایی را برای ماندن امشب ندارم. ایستاده از راست: حاج ولی اله توسلی. شهید ابراهیم شادفرسا. شهید محرمعلی یزدی و نشسته حاج اقا شیخ اسماعیل ناصری. با تشکر از تهیه و تدوین کننده محترم برادر شهید حاج محمد یزدی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹 ✨سخنی با براداران بسیجی: سلام علیکم ✅خداوند در آسمان فرشته ها را دارد و در زمین بسیجیها را ، بسیج محل خودسازی و محل عبادت است بسیج جایگاه سربازان امام زمان عج و جای شهداست. ✅ برادران بسیجی شما امید امام و انقلاب هستید و شما بسیجیها سرمایه انقلاب و فرزند انقلاب هستید که باید پیام این شهيدان را به همه برسانید. ✅ برادران گرامی سعی کنید هر عملی را با نیت خالص و فقط به رضای خداوند انجام دهید و نگذارید جای ما در بسیج خالی بماند بسیج را پر کنید و این محل مقدس را با اعمال خوب و اخلاق حسنه عطرآگین کنید. ✅سعی کنید در پشت جبهه با منافقین مبارزه کنید انشاءالله خداوند شما بسیجیها را حفظ کند. ... فرازی از وصیت نامه پاسدار شهید محرمعلی یزدی . کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹🥀 ✨ نیایش عارفانه و عاشقانه شهید ✨ ✅ گوشه حیات منزل پدری و خشت و گل ما در روستا مطبخی وجود داشت که محل نان پختن بود. ✅محرم وقتی مرخصی می امدند دور از چشم اعضای خانواده نیمه های شب از ان محل برای مناجات با خدا و راز و نیازهای عارفانه استفاده میکردند. ✅ تا زمانی که در مرخصی بودند شب زنده داری و بندگی خالصانه او کار‌ هر شبش بود. ✅ مادر خدابیامرزمان تعریف می کردند بعد از شهادتش هنوز گریه ها و نجواهای نیمه شب جگر‌گوشه ام و العف العف گفتن فرزند شهیدم در گوشم طنین انداز است... ارسالی از آقای حاج محمد یزدی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
✨اهمیت نماز شب در نظر شهید گرانقدر محرمعلی یزدی ✨ ✅بعد از شهادتش جمعی از همسنگران و همرزمان شهید جهت دیدار و عیادت از مادر و خانواده از تهران تشریف اورده بودند. ✅ کاملا معلوم بود تازه از جبهه رسیده اند و قبل از دیدار با خانواده خود نیت کرده بودند دل مادر شهیدی را شاد کنند و بعنوان هدیه یک جلد کلام الله مجید نیز همراه داشتند.. ✅ هر کدام از رزمندگان خاطره ای از ویژگیها و خصوصیات شهید بیان کردند. ✅ یکی از همرزمان شهید برادر صید ابادی فرمودند ان شب در اردوگاه کرخه رزم شبانه داشتیم و شهید یزدی قرار بود نیروها را برای اموزش و امادگی بیشتر به اطراف اردوگاه ببرند. ✅ به جهت طولانی شدن رفت و امد انها اذان صبح بود که به مقر رسیدند و نماز صبح را در حسینیه گردان به جماعت خواندیم. ✅بعد از نماز صبح دیدم شهید یزدی قضای نماز شبش را که برای اولین بار بود نتوانسته بود بموقع ادا کند میخواند... با تشکر از برادر گرامی جناب آقای حاج محمد یزدی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
✨خاطره ای از شهیدان شاهد ✨ ✅وقتی داشتیم این عکس را‌ می گرفتیم شهید والامقام حسین زارعین که با پیراهن ابی رنگ در تصویر مشخص است فرمودند: "عزیزانی که دست دور گردنشان می اندازم شهید خواهند شد". ✅وقتی شهید یزدی بعد از عملیات با تنی مجروح از بیمارستان ترخیص شدند با مشاهده این عکس خاطره ان روز را تعریف کردند ما با خوشحالی گفتیم خدا را شکر که شما زنده اید. ✅شهید یزدی پاسخ دادند: شهید هیچوقت بی دلیل حرف نمیزند. ✅بعدها که محرم شهید شد. پی به حقیقت سخن شهید بردیم و راز حرف ان روز شهید را فهمیدیم. خاطره از برادر شهید جناب آقای محمد یزدی کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
🌹سلام بر شهیدان راه حق 🌹 🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس 🌹 🌹سلام بر شهیدان بخش صفادشت🌹 🌹سلام بر شهید محرمعلی یزدی🌹 🌸 سراسر نور و محبت شهید والامقام مقدس جمهوری اسلامی ایران اکنون در جلو دیدگان ماست از شهدا بیاموزیم چگونه زیستن و چگونه رفتن را. این راه را همه می روند و همه هم روزی به انتها خواهند رسید اما مهم آن است که در پایان راه ، چقدر توشه برای آخرت جمع کرده ایم ؟!. روح شهدا و امام شهدا صلوات کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
✨ بسم رب الشهداءو الصدقين ✨ 🌹وصيتنامه شهيد محرمعلي يزدي🌹 🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۷/۲۷🕊 🌹محل شهادت: مهران قلاویزان🕊 « من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا. اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان الائمه المعصومين حجج الله و نائب الامام روح الله قائدنا و سيدنا الحمدلله الذي هدانا لهذا و ما کنا لنهتدي لو لا ان هدانا الله. ✅ من به يگانگي پروردگار بي همتا و خاتميت پيامبر گرامي اسلام و ولايت چهارده معصوم پاك شهادت مي دهم و تصديق مي كنم حضرت امام خميني نائب بر حق ولي عصر (عج) مي باشد. برادران و خواهران اين چند تذكر را از اين بنده حقير خدا قبول نماييد. ✅ اليوم عمل بلا حساب و غداَ حساب بلا عمل: امروز عمل است بدون حساب و فردا حساب بدون عمل. ✅ خدا و مرگ را فراموش نكنيد، همانطور كه حضرت علي«ع» مي فرمايد: دنيا خانه عبور و آخرت خانه اقامت است و آخرت است كه دنيا را معني مي دهد. پس براداران عزيز دنيا جاي كار و عمل است و آخرت مكان نتيجه گيري و حساب پس دادن. ما همه در حال كوچ كردن هستيم. دير يا زود، پس قبل از اينكه مرگ به سراغمان بيايد تا مي توانيم اعمال صالح انجام دهيم و كوله باري كه براي خودمان بسته ايم نظر كنيم و بينيم چه داريم، براي جواب يك قدري به تاريكي و فشار قبر و روز قيامت فكر كنيم. نكند كه اين دنيای فاني و بي ارزش ما را گول بزند و در محضر خداوند و ائمه عليه السلام رو سياه شويم. برادران زندگي گذرا است آنچه كه باقي است اعمال ماست پس به واجبات شرعي خود عمل كنيم و سعي كنيم نماز را در اول وقت بخوانيم و خداوند متعال را ناظر اعمال خودمان قرار بدهيم و اگر تا به امروز گناه مي كرديم توبه كنيم و در راه خداوند قدم برداريم كه خداوند بخشنده و مهربان است. ✅ اي برادران و خواهران! روزهایي را بياد بياوريد كه در منجلاب فساد غوطه ور بوديم و هر روز بيشتر در اين مرداب فرو مي رفتيم. مردم! خدا را شکر کنید كه ما را توسط پسري پاك از نسل حسين بن علي «ع» نجات داد. مبادا شكر اين نعمت را فراموش كنيد. برادران! زمان خود سازي و آزمايش و امتحان واقعي؛ در اين جنگ است، جنگ بهترين فرصت براي آزمايش كردن ملت اسلامي و به ثمر رساندن انقلاب اسلامي است و مرحله آن رسيده كه خودمان را امتحان كنيم و راه خودمان را انتخاب كنيم. ما باید امروز ثابت كنيم كه امت محمد «ص» هستيم و امروز راه امام همان راه انبياست و ياري امام ياري ائمه و اسلام است. سعي كنيم به سخنان امام عزيز با جان و دل عمل كنيم. ✅ سخني با مادر عزيزم: مادر جان سلام عليكم؛ مادر جان شما امروز ثابت كرديد كه پيرو فاطمه «ع» هستي، مادر مهربانم عشق به خدا و ائمه «ع» شيرين است آنقدر شيرين و لذت بخش كه هر انسان را ديوانه مي كند. مادر جان! از شما مي خواهم كه اين فرزند كوچكت را ببخشي و از من راضي باشي چون رضايت شما رضايت خداوند است. مادر عزيزم! من كه نمي توانم از شما قدرداني كنم از خداوند مي خواهم كه به شما صبر بدهد و در برابر رنجها و مشقتها شما را ياري كند و اميدوارم كه هر چه زودتر به زيارت پيشواي شهيدان حسين«ع» برويد. مادر مهربانم! نمي گويم گريه نكن ، گريه كن ولي به سالار شهيدان حسين«ع» ؛ و برايم دعا كن. مادر مهربانم! برای من گريه نكن بلكه خوشحال باش. ✅ سخني با برادران وخواهرانم برادران عزيزم! اول تقوا را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد و به خاطر من برادر مهربانم گريه نكن بلكه خوشحال باش. و بخاطر رضاي خدا زندگي كنيد و سعي كنيد كه در دعاي كميل و توسل شركت كنيد و به سخنان امام عزيزمان با صميم قلب گوش كنيد و بعد عمل كنيد و راه امام ، راه رسيدن به خداست. ✅ خواهران عزيزم! از شما مي خواهم كه صبر كنيد و فرزندان خود را براي اسلام تربيت كنيد. ✅ در آخر از دوستان و آشنايان تقاضا دارم اگر از اين بنده حقير ناراحتي دارند به خاطر رضاي خداوند، مرا ببخشند. «السلام عليك يا ابا عبدالله» چه معامله اي بهتر از اين كه خون بدهي و خونبهايت خدا باشد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي «عج» خميني را نگهدار محرمعلی یزدی بسيج يوسف آباد قوام - پايگاه شهداء ارسالی از آقای حاج محمد یزدی برادر عزیز و فرهیخته ی شهید کانال شهدا و ایثارگران صفادشت ✅👉 @shohadasafadasht
🌷🍃🌷🍃🌷 مسئول موقعیت بودم ، یه روز رفته بودم سرکشی از نیروهای موقعیت ، وقتی برگشتم دیدم خودرو فرماندهی کنار سنگره و یکی از که اونجا کاشته بودیم عقب ماشینه ، برداشتم و رفتم توی سنگر (من فکر کردم ایشون این کارو کردن که بعدا معلوم شد که این کار رو راننده ایشون انجام داده ) خلاصه رفتم توی سنگر و رو بریدم و گذاشتم جلوی ایشون و گفتم چون را بچه ها زحمت کشیدن و کاشتن ، شما نمی تونید ببرید ولی می تونید توی خوردنش با دوستان شریک بشین ... نگاهی عمیق به من کرد و بعد از خوردن از پیش ما رفتند . بعد از رفتن ایشون ، بچه ها به من گفتن خدا به دادت برسه ، می دونی کی بود؟ ( من یک ماه بود به آن منطقه اعزام شده بودم و ایشون رو نمی شناختم ) گفتم : کی بود؟ گفتند: بود . منتظر باش که احضارت کنند ، چند روز بعد من رو خواستند، پیش خودم گفتم کارم در اومد، رفتم دفتر مدیریت . گفتن تو چیکار کردی که از طرف فرماندهی احضار شدی ؟ رفتم داخل اتاق ، ایشون گفتن : از امروز شما فرماندهی هستید . چند وقتی گذشت، یه روز از ایشون پرسیدم : چرا حقیر رو برای این کار در نظر گرفتید، ایشون گفتند: چون به فکر بودی . تا وقتی که در ایشون بودم هیچ وقت اجازه ندادن غذا بخورم ، می گفتن باید سر یک با هم غذا بخوریم . راوی : همرزم شهید
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺 🍀 🍀 امروز برابر است با : ✨ 28 مهر 1399 ه.ش ✨ 2 ربیع الاول 1441ه.ق ✨ 19 اکتبر 2020 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای برآورنده ی حاجت ها 🔸صفحه 168 🔸جزء 9 جهت سلامتی و و هدیه به روح 🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺