eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 🗓 🌹 حسن بادرام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💔🥀 🍃جاده زندگے ام... بدجور بہ پیچ و خم افتاده! دلم محتاج نیــم‌نگاهے از شماست؛ ...🥀🕊️ اجابت ڪن دل خستہ ام را...💔 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📌یه شب رفتیم توی خانه هایی که شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون و ملحفه توی خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ... 📌علیرضا آماده شد بریم ... توی راه یکی از بچه ها بهش آجیل تعارف کرد . علیرضا گفت: من فقط بادام می خورم، می خوام وقتی حمله کرد، کم نیارم... علیرضا قلی پور 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹🌹🌹🌹🌹: *داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * راننده پایین می پرد و با صدای بلند می گوید: لشکر امام زمان عقب نمونه ..بجنب که غذا سرد شد. و بعد که حاجی را می‌بیند بهصدایش قوت می دهد: «برای سلامتی حاج مهدی صلوات» صدای صلوات بچه‌ها در اطراف می پیچد. حاجی به راننده نزدیک می شود و با لبخند می گوید: «مومن رعایت حال بچه ها را بکن امشب عملیاته! نکنه این بنده خدا ها را گرسنه بفرستی جلو. آیا تا فردا ظهر چیزی برای خوردن پیدا نشه» _حاجی جون نگران نباش این ها زرنگ تر از اونی هستند که فکر میکنید. آخه خودت بگو کسی که عراقی ها حریفش نشن ،یک بشقاب غذا حریفش میشه ؟ حاجی باز می خندد: _تو دیگه چرا..!!؟ تویی که چند وعده غذا هم سیرت نمی کنه..! راننده بابا لطفی عرق پیشانی اش را پاک میکند دست از کار می‌کشد و به حاجی نگاه می‌کند: _دیدی حاجی ..شاهد از غیب رسید ..ایناهاش! هنوز حرف راننده تمام نشده بود که صدای مهیب انفجاری آرامش فضا را در هم می پیچد.نوجوان بسیجی چفیه برگردن فریاد میزند و به طرف اسکله میرود. «ماهی گیر افتاد توی آب.. برسید بهشت کمک کنید» حاجی درنگ نمی‌کند و به طرف اسکله می دود. بسیجی ماهیگیر توی آب افتاده و دست و پا می‌زند.از حرکاتش معلوم است که شنا بلد است اما تجهیزاتش آنقدر سنگین است که نمی گذارد روی آب بماند.حاجی با شتاب کلاه و اسلحه اش را به گوشه پرت میکند.می‌خواهد در آب بپرد که یکی پیش دستی می کند و خود را در آب می اندازد. حاجی روی اسکله ایستاده. خون توی صورتش می رود. خود را میخورد و دست تکان میدهد. ولی سر و صدای او در ازدحام نیروها گم می شود. یک مرتبه طنابی از بالای سر بچه ها داخل آب پرتاب می شود. همه سکوت میکنند.دست ها به طرف طناب می رود و بسیجی ماهیگیر به کنار ساحل کشیده می شود. از آب بیرونش می آورند. به سختی نفس میکشد . دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷خبر عملیات کربلای 8 که رسید با عصا خودم را به منطقه رساندم. با اصرار "حاج مجید سپاسی" را راضی کردم تا نقطه رهایی گردان ها بروم. عملیات که شروع شد، عراق زمین و آسمان را با آتش بهم دوخت. همان جا "خانمیرزا استواری" یار قدیم جبهه ام به سمتم آمد. به سختی من را در آغوشش گرفت. چیزی مثل التماس در نگاهش بود که برگرد عقب. شهادت را به عینه در چشمانش می دیدم و دلم می خواست او را تنگ تنگ در بغلم بگیرم ولی نمی توانستم. لحظه وداع سختی بود و از آن سخت تر این جمله اش بود که گفت: از این مدافعه بی فتح بر نمی گردیم... مگر که مرکب ما بی سوار برگردد... از لبه ي خاکریز خودش را بالا کشید و شروع به دویدن کرد. پشت بیسیم نشستم و شروع کردم با جلو تماس گرفتن. هرچی می گفتم خانمیرزا رسید، می گفتن نه! بچه ها می گفتن وقتی به سمت ما می آمد چند تا خمپاره کنارش به زمین خورد، ترکش تو گردنش فرو رفته و خون زیادی از دست داده بود، اما با دُو خودش را به ما رساند و افتاد... 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت حاج مهدی رسولی از کسی که حاج قاسم را دفن کرده و ایشان را در خواب می‌بیند و از ایشان سوالاتی میکنن که مهم ترین سوال ایشان از این بود که لحظه انفجار چه حالی داشتی حاجی؟ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔰 | 🔻امام‌ خامنه‌ای:دشمنان میخواهند  یاد شهدا احیا نشود برای اینکه جاده شهادت کور بشود. تجربه کرده‌اند که وقتی نام شهدا با عظمت برده میشود، جوان امروز که نه دوره جنگ را دیده و نه دوره امام را وقتی میفهمد که یکجایی در آنطرف منطقه دارند با دشمنان میجنگند، پا میشود میرود حلب، بوکمال، زینبیه، بنا میکند جنگیدن و به شهادت هم میرسد.»  ۱۳۹۷/۱۲/۰۶ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙 🗓 🌹 جعفر عباسی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
کدام ؟🕊️ ... هرشهیدی را که دوستش داری...❤️ 🌱کوچه دلت را به نامش کن.... یقین بدان در کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم دنیا تنهایت نمےگذارد!!👌 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🔹گرامیداشت سالگرد شهادت شهید محمد علی فرهادیان فرد🔹 🎙سخنران: *حجت الاسلام پور ابراهیم* برادر *کربلایی مجتبی نادرزاده* 💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۸ اردیبهشت / از ساعت ۱۷.۴۵* ⬇️⬇️⬇️⬇️ 🚨👈 *مراسم طبق دستورالعمل ستاد استانی کرونادر و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار می‌شود* 🔺🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹یادی از شهید محمد علی فرهادیان فرد 🔹به مناسبت ایام شهادت شهید.... 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * حاجی به بسیجی زل می‌زند و با پشت دست عرق پیشانی اش را می‌گیرد: «اگر تمام ماهگیر ها بعد از ماهی نگرفتن خودشان را توی آب می انداختند که از این جماعت کسی روی زمین باقی نمی ماند» همه میزنند زیر خنده . بسیجی ماهیگیر تا حاجی را می‌بیند بلند می‌شود و به طرف او می‌رود. حاجی دست هایش را محکم دور کمر او حلقه می کند.اشک ناخواسته در چشمان حاجی بازی می کند. بسیجی به آسمان نگاه می کند لب های بسته می شود. «حاجی شرمنده نکن.. ما که قابل این کارا نیستیم.. یه جون بی ارزش داریم اونم فدای دوست» حاجی دست روی سانحه بسیجی می‌گذارد و به مسئول تدارکات گردان می‌گوید: «حالا وقتشه یک دست لباس نو بیاری» بعد نگاهی به بسیجی می‌کند: «راستی کمپوت هم یادت نره رفیق من بد جوری از حال رفته» یکی از بسیجی ها با شوخی می گوید:«خدا شانس بده کاش ما توی آب افتاده بودیم» و باز شلیک خنده بچه ها بلند میشود.هادی اشاره می‌کند و دو نفر از بچه‌ها دست و پایش را می گیرند بلندش می کنند و به طرف اسکله می برند تا او را هم به آب بیندازند. او داد می کشد و می خندد: «بابا ما حالا یه حرفی زدیم.. برای چی باورتون شدم!.ما آدم قانعی هستیم. همون کمپوت بسه.. لباس نو مال خودتون» بچه ها می خندند و او را روی زمین می‌گذارند. 🌱ساعت ۱۰ شب است.لحظاتی بعد فرمان آغاز عملیات والفجر ۸ صادر خواهد شد. قایق ها باید از آبگیر خارج شوند. و خود را به اروند برسانند. حاجی که صدایش با خنده آمیخته است بلند می گوید: «به اروند که رسیدیم اگه کسی افتاد تو آب سهم کمپوت و لباس ما را تو بهشت بذاره کنار..» خنده بچه ها با صدای حرکت آرام قایق ها در هم می پیچد. سطح آب کاملاً تیره است و لبها به زلزله و ذکر مشغول است. ماهیگیر به فرو رفتن در بغل حاج‌مهدی بیشتر از فرو رفتن در آب می اندیشد. دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷شهید کوشکی تازه به شهادت رسیده بود، که با خانمیرزا رفتیم گلزار شهداء. گلزار پر بود از قبرهای تازه حفر شده و تپه های کوچک خاک که کنار این قبرها ایجاد شده بود. خانمیرزا با گام بلند از کنار مزار شهید کوشکی شروع کرد به پریدن از روی این قبرها و تپه های کوچک خاک. پرید و پرید تا چندین متر جلوتر از قبر هایی که حفر شده بود، ایستاد. من هم آرام و قدم زنان دنبالش میرفتم. به کنارش که رسیدم به زمین زیر پایش اشاره کرد و گفت: «رمضان، اینجا جای من است!» یک سالی از آن جریان می گذشت. روزی که برای خاکسپاری رفتیم، دیدم قبری را که برای خان¬میرزا آماده کرده اند، همان جایی است که آن روز ایستاده و به من نشان می داد! سال ، 55 در هفده سالگی، جایی نوشته بود: «نمی نشینم که مرگ در غفلت وابستگی به دنیا مرا به نیستی بسپارد، به یاری پروردگارم می خروشم تا مرگ را به نیستی بسپارم و جاوید بمانم.» این جمله ي دست نوشته اش، شد نوشته ي سنگ قبرش. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 دستخط سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔻 امروز پیچیده‌ترین و حساس‌ترین دوره فلسطین است. فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام است. از خداوند سبحان برای مجاهدین صحنه فلسطین موفقیت و پیروزی و اجر الهی را خواستارم. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 🗓 🌹 محمد مسرور 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✨در امتداد نگاهت قدس پیداست! اهل مکتب خمینی که باشی برای رهایی قدس جان میگذاری🥀 وباورداری جهاد را..... حتی اگر جایی آنسوی مرزها باشد در نمیتوان از حاج احمد متوسایان یاد نکرد..... اللّهم فُکَ کُلَ اَسیر🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
🔰 🔻امام خامنه ای: روز_جهانی_قدس است؛ به فضل الهی امروز جمعه، بار دیگر فریاد یکپارچه‌ی دفاع از مردم مظلوم فلسطین در سراسر ایران و دنیای اسلام بلند خواهد شد و امت اسلامی به فریضه‌ی مهم دفاع از مظلوم عمل خواهد کرد. 💠دست خدا مردم را در گرمای روز قدس با دهان روزه به خیابان می‌آورد بنده به حرکت عمومی اعتماد دارم؛ معتقدم «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة»؛ اعتقاد دارم دست خدا است که دارد کار میکند؛ روز_قدس را نگاه کنید، در آن گرما با آن دهان روزه؛ چه کسی مردم را می‌آورد در این خیابانها؟ چه گیرشان می‌آید از آمدن در این خیابانها؟ این دست خدا است؛ خدا را می‌بینیم، اعتماد میکنیم به این حرکت مردمی، به این احساس مردمی، به این صدق و بصیرت مردمی اعتماد میکنیم. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * ⁦✔️⁩به روایت ناصر نصیرزاده همرزم شهید هرگاه به یاد حاج مهدی می‌افتم بی‌درنگ به تابلوی فکر می‌کنم که سال ۶۱ در دشت عباس نزدیکی‌های مقر تیپ امام سجاد نصب شده بود. حس می کنم هنوز حاج مهدی با آن چهره نورانی کنار تابلو ایستاده و لبخند میزند.من می خواهم از او عکس یادگاری بگیرم تابلوی که کلماتش در چشمان حاجی جا خوش کرده بود سخنی از امام باخطی خوش :«خدا عمل خالص میخواهد» آن روزها را با آن که مسئول تبلیغات تیپ بودم و برای انجام وظایف مهم برنامه‌های زیادی داشتم. اما وقتی حاجی رهنمود می داد همه چیز را فراموش می کردم.تمام همتم را می گذاشتم پای رهنمود حاجی چون به او ایمان داشتم و به اندیشه و اخلاصش. حالا هم پس از گذشت سال‌ها حرف هایش روی گوشم است و دل تنگ راهنمایی هایش هستم. در مورد تابلو می گفت:سخن از این زیباتر ندیدم این را باید بارها نوشتم و در بین راه ها نصب کرد. این جمله امام تکان دهنده است .امر به تحرک و جوشش می‌دهد .آدم را از رفتار و اعمال خود شرمنده می‌کند یک دنیا تفسیر و معنا دارد. حاج مهدی خود مفسر آیه های اخلاص و حرکت می کرد برای رضای خدا بود و غیر از خدا نمی اندیشید.با محبت و صمیمی بود اگر یکبار فقط یکبار با او همسفر یا هم صحبت می شدی برای همیشه توی دلت جا میشد. کسی در لشکر نبود که نداند حاج مهدی از بسیجی ترین فرماندهان است،خالص وبی ریا و بی تکلف. با آن همه شهرت یک داشت اگر کسی نمی گفتن نداشت بفهمی فرمانده این گردان یا تیپ چه کسی است که همیشه سر به زیر بود و متواضع. مهر و اخلاص همه را مرید او کرده بود. نه امر و نهی اش. بیش از ۵ سال هر جا که می‌رفت،سید محمد کدخدا رهایش نمی کرد و هر مسئولیتی که به سید می دادند قبول نمی کرد و می گفت: من صفای حاج‌مهدی را با هیچ چیز عوض نمیکنم برای همین هم پس از شهادت حاجی دو هفته بیشتر بر خاک نماند و در پی او تا ستیغ قله های شرف پرکشید. نماز شب های طولانی حاج مهدی که در آن شب های من آور و باران و سرب انجام می‌شد،راهی به دیدگان تمنا نداشت.او چنان آرام قدم بر می داشت به گوشه‌ای از دید که خود شب هم خبر دار نمیشد. به یاد دارم آن روزی که در عین خوش به من گفت: اگر صلاح می دانی پیش از اذان صبح تلاوت قرآن را با صوت آرام از بلندگو پخش کن» وقتی علتش را پرسیدم،گفت: چاووشیان قافله شب را خواب در بر نگیرد» گفتم :حاجی هر کس می‌خواهد بیدار می شود. گفت آنها می خواهند فقط از تو توقع دارند که کمی کمک کنی. با این حال هر طور صلاح می دانی عمل کن. دارد...