شهدای غریب شیراز
#ﺷﻬﻴﺪﺑﺎﻗﺮﻱﺯاﺩﻩ #ﺷﻬﺪاﻱ_فارس
🌷#شهداےامام_رضایےفارس🌷
چنـد روز قبـل از شهــادت به یکے از دوستانـش گفت :
"خیلی دلــم پر میزند برای امام رضا(علیه السلام) ، دوست دارم بروم زیارت "😭
بعــد از شهـادت، جنـازه ابراهیــم اشتباها" توسـط تعـاون به سمـت مشهـد رفـت و طبـق رسم مشهــدی ها دور حـرم طـواف داده شـد ....
بعدا" که پیکـر ابراهیـم شنـاسایے شد به شیـراز و بعـد ڪازرون منتقـل شد و پیکر پاڪش در ڪنار شهداے دیگر آرمید.
#شهیــدابراهیــم_باقری_زاده
#شهداےفارس
🍀🍀🍀🍀
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز
ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺮاﺳﻢ ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﻴﻢ
﷽
#ﻃــﺮﺡ_ﺁﻣـــﺎﺩﮔـےﺑــﺮاے_ﻣﻴﻬـﻤﺎنے_ﺷﻬـــﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘہ #قرائت ﺩﺳﺘــہ ﺟﻤﻌــے ﺫﻛــﺮ:
#ﺻﻠﻮاﺕ ﺑﺎ ﻭﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
#هدیـــہ ﺑﻪ ائـــمہ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و ﺑﺨﺼﻮﺹ اﺑﺎﻋﺒﺪاﻟﻠﻪ اﻟﺤﺴﻴﻦ ع و #اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ(ﺭﻩ ) و ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و
و #ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ و
اﻣــﻮاﺕ و ﮔﺬﺷﺘــﮕﺎﻥ و...
ﻫــﺮﻛﺲ ﺑہ ﻫﺮ ﺗﻌــﺪاﺩ ﺑﻪ مےﺗﻮاﻧـﺪ ﺩﺭ ﺧﺘــﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮﺷــﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨــﺪ
👆👆👆
#وداع_محرم_و_صفر
طلب مزد نداریم همین ما را بس
اگر از مادر تو چند دعایی برسد.....
#ﺷﺐ_ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ_ﺣﺴﻴﻦ ع
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز
#ﺷﻬﻴﺪﻓﺨﺎﺭ #شهدای_فارس
🌷#شهداےامام_رضایےاستان_فارس🌷
علاقه وعشق عجیبے به حضـرت ثامن الحجج علے بن موسے الرضا(ع)داشت. یڪے از آروزهای او بودکه پس از شهادت بدنش حول حرم مطهر امام رضا(ع)طواف داده شود. لیکن این امر بواسطه فراموشی خانواده ونیز وضعیت بحرانے روحے بازماندگان پس از شهادت او غیرممکن مے نمود.
پس از شهادت او ، بعلت اشتباهے که (به خواست خداوند) درتقسیم شهدا پیش آمده بود، بدن مطـهراو را بعـنوان یڪے ازشهداے دیارخراسان به مشهدمقدس فرستـاند. زمانے این اشتباه کشف شدکه طی سنت دیرینه ، او را به دورقبلـه دل ومـزار امـامش طواف داده بودند.
بدن شهید،به مشهـد رفت وپـس از زیـارت امـام رضا(ع)به استان فارس و شهر کازرون بازگشت ودفن شد...
#شهیــدصمــدفخــار
#شهداےفارس
🌷🌷🌷🌷
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
🌷#شهداےامام_رضایےفارس🌷
شهیدعلے رضا اسدزاده در روز میلاد حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) چشم به دنیا گشود و به همین خاطر نام او را علیرضا نهادند
. در نوجوانی با صدای دلنشینی که داشت مداح اهل بیت(ع) و قاری قرآن بود.
پایان زندگیش نیز با شهادت و در شب شهادت امام رضا(ع) و در عملیات کربلای 4 رقم خورد.
#شهیــدعلیرضا_اسدزاده
#تولــد:روزتولدامام رضا ع
#شهــادت:شب_شهادت_امام رضاع
#شهــداےفارس
🍀🍀🍀🍀
نقش سربند سرش
ثارالله ستـــــ
یعنے ڪہ سرش
نذر #اباعبدالله ستـــــ
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ
🌺🍀🌺🍀🌺🍀
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز
#ﺷﻬﻴﺪﺣﺒﻴﺐ_ﺭﻭﺯﻳﻂﻠﺐ #شهداےفارس #سالگردشهادت
🌸در اوج عملیات محرم بودیم. حاج نبی، فرمانده تیپ، من را به بُنه تدارکاتی فرستاد تا برای نیروهای خط مهمات بیاورم. خودم را به بُنه رساندم. تا بچه ها ماشین مهمات را پُر کنند، شنیدم حبیب دنبال من می گردد. دوزاری ام افتاد که می خواهد به خط بیاید. گفتم: من کاری با حبیب ندارم. هر که با من جلو آمد خورد، من هم کسی که همه رویش حساس هستند را جلو نمی برم.
بچه های بنه، مقاومت می کردند که حبیب جلو نرود و او را از اینجا هم عقب تر بفرستند، حبیب هم می دانست که اگر کسی بتواند او را به جلو ببرد من هستم، روی همین حساب خیلی در دیدش نمی رفتم.
بلاخره پیدایم کرد. گفت: سید مشکل من فقط به دست تو حل میشه!
- اگر بیای بر نمی گردی ها؟
- برای همین بر نگشتن می خواهم بیام!
- چی گیر من میاد؟
- شفاعتت می کنم!
- این جور زبونی نمیشه، به کی قسم می خوری؟
- به جدت فاطمه الزهرا!
- پس یا علی، آماده باش، ماشین مهمات پر شد حرکت می کنیم.
تا خبر به شیخ اسدالله حجازی فرمانده حبیب رسید، خودش را به من رساند و گفت: هر که را می خواهی ببر، جز حبیب.
- نه، وعده ای به من داد که خط نمی رم، مگر با حبیب.
به هر ترتیب غروب با مهمات به شرهانی رفتیم. من باز باید بر می گشتم، گفتم: حبیب بیا بریم.
گفت: نه، من قرارم با تو این بود که بیایم، نه اینکه برگردم.
من برگشتم و یک بار مهمات دیگر به خط آوردم. صبح به سمت تپه 175 رفتیم. حاج نبی گفت برو یک مهمات دیگر بیار.
- اگر من نرم؟
- کس دیگه ای غیر از تو نمی ره.
رفتم به سمت حبیب و گفتم: حبیب بیا بریم.
- نه، من دیگه به آرزو هام رسیدم.
- تمام؟
- تمام.
رفتم مهمات را آوردم. وقتی پای تپه رسیدم، دیدم [شهید] حاج مهدی زارع داره می آید و دست تکان می دهد که نیا.
وقتی رسید گفت: برگرد که تپه سقوط کرد.
- کو حبیب؟
- حبیب همان جا خورد و ماند.
- راهی نیست برش گردانیم؟
- نه، فقط برو که مهمات دست عراقی ها نیافتد.
من ماندم و وعده شفاعتی که سال ها برایم از حبیب به یادگار مانده است.
👆به روایت سید محی الدین خادم
🌸🌷🌸
#شهیدحبیب_روزیطلب
#شهداےفارس
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🍃
👇 ۱۹ آبان، سالروز شهادت، عارف الی الله شهید مفقود الجسد حبیب روزی طلب
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونگے خبردادن "شهادت پدر" به پسر ڪوچڪش
امیرعلے گفت: باباے من قهرمان بود
موقع دیدن عڪس پدر، از دور پدرش را بوس مےڪرد.
#پیشنهاد_دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌹 #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز
#ﺷﻬﻴﺪﺳﻌﻴﺪاﺑﻮاﻻﺣﺮاﺭ #شهداےفارس #سالگردشهادت
🌷
✋ ۲۰ آبان سالروز شهادت شهید سعید ابوالاحرار
🌸خبر شهادت سعید آمده بود، جنازه اش نه. چند روز گذشت، خبری نشد. یک روز در بسیج نشسته بودم و به سعید فکر می کردم، دیدم بهتر است به جای دست روی دست گذاشتن پیگیر جنازه اش شوم. شماره معراج شهدای اهواز را پیدا کردم و زنگ زدم. تمام روز تلاش کردم تا بلاخره توانستم آنجا را بگیرم. گفتم: شهید ما چند روز است نیامده!
اسمش را پرسید. گفتم سعید ابوالاحرار.
محل و تاریخ شهادتش را گفتم. چند دقیقه ای دفترش را زیر و رو کرد و گفت: فلان روز فرستادیم تهران!
گفتم: تهران، چرا تهران.
گفت: خوب مربوط به منطقه شمال کشور بود!
با خودم گفتم: تهران برای چی؟
شماره معراج شهدای تهران را پیدا کردم و شروع به گرفتن شماره کردم. یک روز هم طول کشید تا بلاخره معراج شهدای تهران را گرفتم و با سختی جواب شنیدم جنازه رفته مشهد!
روز بعد متعجبانه شروع به گرفتن شماره معراج شهدا مشهد کردم. اینجا جواب دادند بعد از طواف حرف فرستادیم سبزوار!
تا اسم سبزوار آمد، تنم یخ کرد و خاطرات سعید در ذهنم زنده شد. برایم از سفری که با حبیب به سبزوار و مزینان رفته بود گفت. می گفت: دیدم گوشه به گوشه این شهر مسجد است و مردم بسیار متدینی دارد. می گفت: برای خرید به مغازه ای رفتم و جنسی را طلب کردم که قیمتش دو تومان بود. مغازه دار، پول خورد نداشت، بی آنکه پول آن جنس را از من طلب کند آن را به من داد. هر چه خواستم پس بدهم، قبول نکرد و به من گفت: ما مغازه را برای رفع حواج مردم باز می کنیم.
می گفت آن منطقه مردمان دینداری دارد و من حتماً باز سری به آنجا می زنم.
حالا دیگر خیالم راحت شده بود که جنازه سعید در سبزوار است. یکی دو روز به بنیاد شهید و سپاه مشهد زنگ می زدم تا سعید را برایم پیدا کنند. بلاخره پیدا شد. از روی رنگ جورابش، قد بلندش و سبیل های تراشیده و کوتاهش پیکر سعید را شناسایی کرده و بلاخره بعد از حدود ده روز تلفنی ایشان را به شیراز برگرداندم.
وقتی که تابوت سعید رسید. دیدم کسی که روی تابوت مشخصات سعید را نوشته، بسیار بد خط نوشته بود اعزامی از شیراز، به نحوی که شیراز به شکل سبزوار خوانده می شد. بعد از دو هفته هیچ آثار تعفن و ماندگی و سیاه شدگی در پیکر سعید که معمولاً در جنازه ها دیده می شد، نبود.
🌸🌷🌸
#ﺷﻬﻴﺪسعید ابوالاحرار
#شهداےفارس
🌺🍀🍀🍀🍀🌺
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
1_32804261.mp3
2.35M
🎼 پادكست "شب عاشقی"
🔹روايتي متفاوت از حاج حسین یکتا
#پیشنهاد_دانلود
🌹 #ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
حسیــــــن وار جنگیدن
یعنے دست از همہ چیز ڪشیدن در زندگے ...
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
#ﺭﻭﺯﺗﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ🌺
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
1_34219710.mp3
5.43M
🎵رزق_ﺷﻬﺪاﻳﻲ
⁉️ #مرگ_میخوای_یا_شهادت
🎤🎤 #حاج_حسین_یکتا
🍃🌹🍃🌹
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﺪ:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شهدای غریب شیراز
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺤﻤﻮﺩﻓﻮﻻﺩﻱ #شهداےفارس
🌹🌹🌹🌹
پنج, شش سال از حضور در جبهه مي گذشت،
گفتم محمود این چه کاریه تو داری, منتظری خط را بشکنن, همه چی که تموم شد میری خاکریز میزنی!
بهش برخورد. از مهندسی رفت اطلاعات عملیات و شد غواص. شب اول کربلای ۵ بود. یکی از بچه ها گفت دیدم محمود رو زمین دراز کشیده, گفت پاهام رو بزار رو به قبله. این سرنیزه و ساعت غواصیم رو باز کن, ممکنه بره زیر دست و پای بچه ها یا دست دشمن بیافته, حیفه بیت الماله...
گفتم شوخی نکن. رفتم، برگشتم شهید شده بود.
#شهید_محمود_فولادی
#شهداي_فارس
🌹🌹🌹🌹🌹
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
دنیــازدہ ها را ببینید!
در سـادگـے
اخـلاص
ایـمان
شجاعت
غرق شدہ بودند!
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ
🌷🌹🌷🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز
#ﺷﻬﻴﺪﺷﻴﺮﻋﻠﻲ ﺳﻠﻂﺎﻧﻲ #شهداي_فارس
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
#دعایےباصداےحاج_صادق_و_شیرعلے
💗💗💗💗💗💗💗💗
در بّستان مشغول خواندن دعای کمیل بودم،
وقتی به این فراز از دعا رسیدم: «یا رب ارحم ضعف بدنی»، ناگهان صدایی از عقب جمعیت باعث مکث من شد. نگاه کردم، دیدم یک نفر که نزدیک درب حسینیه است، با صدای دل نشینی شروع کردبه خواندن نوحه ی: «مهدی ای مهدی دلها پر از خون شد»
او چنان صدای رسا و گیرایی داشت که تمام جمعیت را بدون بلندگو تحت پوشش قرار داده بود.
صدایش به دلم نشست، با خودم گفتم: «خدایا! این برادر چه زنگ صدای قشنگی دارد.»
نزدیکش هم نبودم که بلندگو را در اختیارش بگذارم. حدود پنج دقیقهای خواند و همه فیض بردند.
دعا که تمام شد پیگیری کردم تا او را پیدا کنم و بالاخره موفق شدم.
نامش « #شیرعلےسلطانے» و از مداحان شیراز بود. تا دیدمش با او روبوسی گرمی کردم و گفتم: «به به عجب صدای خوشی داشتین.»
معذرت خواهی کرد و گفت: «نه، شما باید منو ببخشید، حال مجلس طوری بود که من رو گرفت و نتونستم خودم رو کنترل کنم، بلند شدم تا فیضی از این مجلس الهی برده باشم اما معذرت میخوام که برنامه شما رو به هم زدم.»
گفتم: «نه اتفاقا هم خیلی خوشحال شدم، هم استفاده کردم، حیف که پیشم نبودی تا بلندگو رو بهت بدم و با این صدای خوشت بقیه دعا رو بخونی.» همان جا از شیرعلی برای اجرای برنامه در نماز جمعه اهواز دعوت کردم و او قبول کرد.
کتاب شعری هم داشت که سرودههای خودش بود، آن را امضا کرد و به من هدیه داد....
روایت #شهیدشیرعلےسلطانی 🌷
راوی : حاج صادق آهنگران .🌷
🍀🍀🍀🍀
#ڪانـال_ﺷﻬـــﺪاے_غریــب_ﺷﻴــﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
@shohadaye_shiraz
🍃 همسر شهید باکری فرمانده دلاور لشکر 31 عاشورا تعریف می کند 🍃
روزی در حالی که آقا مهدی
از خانه بیرون می رفت
به او گفتم
چیزهایی را که لازم داریم بخر...☺️
گفت : بنویس...❤️
خواستم با خودکاری که در جیبش بود بنویسم...😯
با شتاب و هراس گفت : مال بیت المال است و استفاده شخصی از آن ممنوع است.... 🖐
وحتی اجازه نداد چند کلمه با آن بنویسم...🍃☝️
#حق_الناس
#بیت_المال