#برات_شهادت....
🏴یادشهدای حسینی ...
🌷حاج شير علي سلطانی خاطره اي را از حضورش با حاج خسرو بيان مي کند:
شبي حاج خسرو نگهبان بودیم.
سنگر مادرمحلي بود که مثل نقل و نبات خمپاره، روي سرمان ريخته مي شد.
ترکش هااز بغل گوش ما رد مي شدند، اما چيزي از آنها نصيب ما نمي شد.
حاج خسرو شروع کرد به خواند #مصيبت_حضرت_رقيه(س) در آن دل شب، هر دو تا توانستيم گريه کرديم.😭
همان شب با حاج خسرو با خدا عهد بستيم. گفتيم خدايا، ما به عهدمان وفا مي کنيم تو هم به عهدت وفا کن و ما را به آرزويمان برسان.
آن شب سپري شد...
وقتي براي نماز بيدار شديم، حاج خسرو گفت من ديشب خواب عجيبي ديدم، من هم خواب عجيبي ديده بودم، خواب هايي که نويد هايي بودبراي شهادت ما...
🍃🌷🍃🌷
#شهید حاج خسرو آزادی
#شهید حاج شیر سلطانی
#ﺷﻬﺪاﻱ_فارس
#حضرت_رقیه (س)
#شهدای_حسینی
#روز_سوم_محرم
🌱🍃🌷🍃🌷🌱
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_شمس_الدین_غازی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_دوازدهم
🎙️به روایت زهره غازی
در حالی که خانه ی ما کاملاً محاصره بود، یکی از آجانها که سرکرده ی آنها به نظر می آمد جلو آمد و سرنیزه را گذاشت زیرگلوی شمس.
- مگه نگفتم کسی حق بیرون رفتن نداره؟ میخوای بگی خیلی
شجاعی؟ حالا کدوم گوری میری؟
_میرم دفتر بخرم
_گم شو ولی حق نداری برگردی.
همین طور که راه افتاد برود ,زد زیر دست فرمانده و با حالت غضبناک
گفت : بر می گردم خوبم برمیگردم اینجا خونه ی ماست .باید برگردم.
فرماندهی یگان ضربت راست گفت. واقعاً شمس شجاع بود در آن اوضاع و احوال که مردم زیادی به ویژه کسانی که سابقه ای در مبارزه و خرابکاری علیه رژیم شاه داشتند و پاسگاه اردکان گزارش آنها را داده بود به خانه ی ما پناه آورده بودند، این شمس بود که تک و تنها و در عین جوانی و کم سن و سالی آن هم از راه پنجره از خانه بیرون زد و صاف از جلو آجانها رد شد تا ببیند چه کاره اند. وقتی هم که برگشت بهش گفتم :چی شد ؟!
گفت:هیچی،جرأت ندارند کاری بکنند اینها مترسکی بیشتر نیستند.
پرسیدم :حالا واقعاً رفتی دفتر بخری؟ گفت: نه بابا رفتم باروت تهیه کنم برای شب.
سپیدان و اردکان در آن سالها شهر کوچکی بود و حضور گروه ضربت در آن حساسیت دستگاه و خطرناک بودن موقعیت را میرساند و آنها هم یک راست آمده بودند سراغ خانه ما .روحانی بودن جدمان که از همکلاسیها و هم مباحثه ای پدر شهید سید عبدالحسین دستغیب بود، دلیل عمده ی این کار به حساب می آمد .از طرف دیگر مرحوم ،پدرم سابقه ی مبارزه ی سیاسی داشت و در کودتای ۲۸ مرداد و ماجرای دکتر محمد مصدق، تیرخورده بود و به نوعی جانباز انقلاب اسلامی محسوب میشد این بود که گروه ضربت به محض ورود به اردکان خانه ما را محاصره کرد معمول هم این بود که هر گاه حادثه ای واقعه ای یا موضوع مهمی پیش می آمد، مردم به خانه ی ما می آمدند و به نوعی مرکز تجمع به حساب میآمد .
در حوادث انقلاب هم این گونه بود و تعداد قابل توجهی از مردم از همسایه ها و اقوام گرفته تا جوانان انقلابی و نیز کسانی که از تیر و تفنگ و آجان و این جور چیزها میترسیدند به خانه ی ما پناه میآوردند و اعتقاد داشتند خانه ی «آقا» که هم سید است و هم نواده امامزاده محل امن است و امنیه ها جرأت جسارت به آن را ندارند در حالی که منزل ما پر بود از عکس و نوار و کتاب .
شاید هیچ کس در آن زمان عکس امام خمینی را نداشت؛ ولی پدر من عکس و رساله ی امام داشت.
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 روایت یک اسطوره شهید....
🎙 #امام_خامنه_ای:اگر ماجراى شهيد دوران را در كتابها خوانده بوديم يا امروز هر كس مىخواند، احتمال مىداد كه افسانه باشد...
#شهیدعباس_دوران
#قهرمان_ملی
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دق کردن دختر شهید مدافع حرم از خبر نحوه شهادت پدر 😔
🏴 بمیرم برات رقیه جان....
#پیشنهاد_دانلود👆
#ﻳﺎﺭﻗﻴﻪ( س)
#ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﻬﺪاﻳﻴﻢ...
🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📝#خاطرات_شهدا
🌹شهید مصطفی صدرزاده
💠میگفت:
#شیعهی مرتضی علی(ع) باید با رفتارش
عشقش را ثابت کند.
کسی که توی #ھیئتها فقط سینه میزند ،
خیلی کار بزرگی نمیکند،
باید رفتار و کردارمان در #زندگی
و برخورد با دیگران ثابت کند که
یک شیعهی واقعی هستیم.
پیغام شهیدان
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🏴🔹🏴🔹🏴
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃
چہ مشتاقانہ ندا سر مےدادید:
سوےدیار عاشقان
سوےخدا مےرویم
بہ ڪربلا مےرویم✨
وچہ عاشقانہ درمسیرڪربلا،سردادید!
#صبح_و_عاقبتتون_شهدایی 🕊️
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#ﻳﺎﺩﻱ_اﺯﺷﻬﺪاﻱﺣﺴﻴﻨﻲ
ﭘﺎﻫﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸــﻜﻞ ﺩاﺷﺖ.....
ﺷﺐ ﻋﻤﻠــﻴﺎﺕ چشــم هاش از گریه سرخ شده بود.😭😔
گفتم چے شــده سیـــد؟
گـفت: حتمــا" تو هـــم فــکر مے کنے, با این پاے لـنگم نمے تونــم بــیام تو عمــلیات...😞
اما مــن با همیـــن پــا,توے تمـــام آمـــوزش ها, پا به پاے بچه هـــا اومــــدم که بگـــم با یه پای علیـــل هم می شہ از کشـــور دفـــاع کرد و ﻣﻂﻤﺌنــم اگـــر شهـــید شــــدم, جدم #امـــام_حســین (ع) به خاطـــر این پــا ردم نمیکــنہ!
ﺑﺎﻻﺧــــﺮﻩ فرمانــده را راضے کرد...✅
همـــون شب با ذکـــر #یاحســین ع شـــهید شـــد!🌷
#شـــهید_سیـــد_ایاز_خردمنـــدان
#شهــداے_ﻏﺮﻳــﺐ_فارس
🌷🍃🌷🍃
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_شمس_الدین_غازی*
#نویسنده_غلامرضا_کافی*
#قسمت_سیزدهم
🎙️به روایت زهره غازی
آن روز پدرم طبق معمول وضو گرفت و نشست به ذکر گفتن و تلاوت قرآن و با آنکه شمس شیطنت کرد و ضبط را با صدای بلندِ نوار از پنجره بیرون گذاشت تا امنیه ها بشنوند، هرگز به داخل نیامدند. تنها با ایجاد رعب و وحشت قصد داشتند جلو حرکت مردم را بگیرند که موفق هم نبودند؛ زیرا مردم سپیدان در تظاهرات انقلاب همت و شجاعت بالایی از خود نشان دادند و از معدود شهرهای استان به حساب می آیند که در زمان انقلاب شهید دادند. خلاصه شمس پیش چشم ژاندارمها به بازار رفت و باروت خرید و دم دمای غروب که مأمورها حلقه ی محاصره را باز کردند و به پاسگاه برگشتند به بهانه ی نماز مغرب و زیارت امامزاده به حیاط پشت امامزاده رفت و به کمک چند نفر از دوستانش تعدادی نارنجک دستی تهیه کرد .
پرتاب این نارنجکها که با صدای مهیبی منفجر می شد، نیروهای امنیتی شاه را به شدت نگران میکرد.
وضع طوری شده بود که خیلی از امنیه ها جرأت نداشتند به اردکان بیایند و بیشتر در پاسگاه دالین اعمال قدرت میکردند. این که شمس بعدها یک تخریب چی زبردست و استاد خنثی کردن بمب های ناشناخته شد و بارها این مهارت خود را وسیله ی تأمین جانی نیروهای نظامی و مردم عادی کرد ریشه اش در همین کارهای کوچکی بود که در دوران انقلاب انجام می داد.
البته او علاقه ی وافری به ابتکار و اختراع داشت و از طرفی نبوغ و استعدادی خدادادی در کار با مواد منفجره که در نهایت از او شخصیتی قابل اعتماد و اتکا در این امر خطیر پدید آورد به مدد همین نبوغ بود که یک کلت چوبی ساخته بود و می توانست با آن شلیک کند.
در بحبوبه ی ،انقلاب کم کم دامنه ی مبارزاتی شمس الدین به شیراز کشیده شد و با آشنایی اش با گروههای حزب اللهی و مبارزان انقلابی در شیراز که زیر نظر آیت الله سید عبدالحسین دستغیب فعالیت میکردند به شیراز آمد ،ولی همچنان با اردکان در ارتباط بود خاصه این که ساخت وسایل انفجاری را در منزل و با همراهی دیگر برادرانم و پسرهای فامیل انجام میداد.
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺صحبتهای تکان دهنده همسر شهید مدافع حرم
#قولی که به شهید داد....❣😭
#شهیدمدافع_حرم
#شهیدمرتضی حسین پور
🌱🌷🌱🌷
https://eitaa.com/shohadaye_shiraz