eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🕊🍃 بی‌گمان چشم خبر می‌دهد از سر درون ورنه چشم این‌همه آرام نبود... 🥀💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢 ماجرای عجیب آخرین روز و شهادت یک شهید استان فارسی 🔻 🔹یکی گفت: امروز تولد رضاست. اکبر کوثری ، سفره ای آماده کرد و داخل آن چراغ بادی ، فشنگ،کمپوت،کنسرو،آیینه و مقداری میوه گذاشت.گفت : « رضا جان،من امروز شهید می شوم،میخوام جشن تولد برات بگیرم» بعد دوربین عکاسی را آورد، جشن خاطره انگیزی شد. آوای اذان بلندشد. اکبر گفت: «بچه ها من میخوام آخرین نمازم رو به جماعت بخونم.»📿 بعد نماز کاغذ و خودکار برداشت و نامه نوشت.یک ده ریالی را داخل پاکت گذاشت.تا برادرای کوچکش وقتی نامه ی به دستشون میرسه،شکلات بخرن و بخورن.😢 یک روحانی با ضبط صوت به سنگر آمد.مشغول ضبط کردن خاطرات بچه ها شد. ناگهان خمپاره ای به در سنگر خورد و همه جا پر از گرد و غبار شد. یه ترکش خورد به سینه اکبر. رو به قبله نشست و گفت: «السلام علیک یا ابا عبدالله. السلام علیک یا فاطمة الزهرا.السلام علیک یا صاحب الزمان» و آرام پرکشید.* 🕊 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی منم ده سالی داشتم .خیلی خوشحال بودم که داریم نقل مکان کنیم؛ چون خواهر و برادرم رو به خاطر مریضی و کمبود امکانات روستا از دست داده بودیم .پدرم قرار بود توی شهرداری مشغول به کار بشه مادرمم خوشحال بود و این کار جور شدن برای پدرم رو از پا قدم کرامت میدونست کرامت روز به روز بزرگتر میشد و من بیشتر بهش وابسته میشدم و اون هم زیاد به من وابسته شده بود هر مشکلی تو مدرسه براش پیش میومد انگار که من پدرش بودم با من در میان میگذاشت و از من کمک میخواست دوتا خواهر دیگه ام معصومه و ناهید رو خیلی دوست داشت؛ ولی بیشتر به خودم وابسته بود و اگه براش مشکلی پیش میومد از خودم کمک میخواست یه روز عصر که اومدم خونه کرامت مشغول انجام تکلیفش و نوشتن مشقهاش بود رفتم بالای سرش و گفتم: _اوضاع درس و مشقت چه طوره؟ مشکلی نداری؟ سرش رو بالا کرد و گفت: _نه خوبه از تو اتاق اومدم بیرون و رفتم تو حیاط که دیدم پشت سرم اومد. - يوسف... يوسف...... _بله کاری داری کرامت؟ _راستش..... _چیه؟ تو درست مشکل داری؟ خب _نه امروز خانم معلم از دستم عصبانی شد و گفت: فردا به بابات بگو بیاد ..مدرسه. - مگه چیکار کردی؟ چی گفتی؟ - هیچی رو درس میخوندم که عصبانی شد. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
31.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفقا؛ نبودید تو بمب بارون‌ها، توی خونه نشسته بودیم و موشک میخورد... اگه کسی ازت پرسید تا حالا خاطرخواه داشتی؟؟! می‌تونی این ویدئو رو براش بفرستی 🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌹به مناسبت هفته نیروی انتظامی و یادواره شهدای نیروی انتظامی، فردا، در 🔹شهید عین اله محمدی در محیط کار در فضای سخت و پر از تشنج و درگیری نیروی انتظامی و مبارزه با مواد مخدر فردی خوش رفتار و مهربان بود طوری که سایر کارمندان و زیر دستان ترجیح می دادند در ماموریتها با او همراه باشند. 🔹 هیچ گاه مسئولیت خود را بر دوش دیگر زیردستان نمی گذاشتند و درتمام ماموریت ها پیش قدم بود. احترام به حقوق دیگران و به خصوص خانواده و زن و فرزندان بی گناه افراد مجرم را وظیفه خود می دانست و به سایر نیروها نیز تذکر می داد که مواظب رفتار خود باشند. 🔹الاخره در سال 1388 در ماموریتی در کوههای استهبان در درگیری با اشرار بعد از حدود 4-5 ساعت مقابله مسلحانه و نبرد به فیض شهادت نائل شد عین الله محمدی 🌱🍃🌷🌱🍃🌷🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
19.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥺مادر است دیگر ..‌ تنگ است...😭 تنگ شیرمردش ... 💢 💢 ،یادواره شهدای نیروی انتظامی، . 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 در وصــــف شما هرچه بخواهیم بدانیم باید که فقط سوره والشمس بخوانیم آرامش این لحظه‌ی ما لطف شماهاست رفتید که ما راحت وآسوده بمانیم پنجشنبه ویاد شهدا با ذکر 🌸 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢به مناسبت روز نیروی انتظامی و گرامیداشت شهدای نیروی انتظامی، در گلزارشهدای شیراز 🔹مهربانی و عطوفت وی با سایر همکاران مخصوصا کارکنان زیر دست،زبانزده همگان بود و با کبر و غرور میانه ای نداشت. 🔹وقتی می دید برای کسی مشکلی پیش اومده گویا برای خودش مشکلی حادث شده و تا رفع آن از پای نمی نشست 🔹بنا به نقل قول از خانواده و همکاران وی،مصطفی از ظواهر دل فریب دنیا دل کنده بود،بخش عمده ای از درامدش را صرف کمک به نیازمندان می کرد و از اینکه میدید با سختی و زحمت خود می تواند آسایش و رضایت دیگران را فراهم کند خرسند می شد مصطفی فعال پور 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی کلی اضطراب داشت و به بابا هم نگفته بود که تو مدرسه خواستنش. یک راست اومد به خودم گفت. _طوری نیست .ناراحت نباش فردا مییام ببینم چی شده! فردا صبح رفتم مدرسه. ما تو قاآنی نو می نشستیم و مدرسه اش تو خیابون شمس بود. رفتم دفتر مدرسه و گفتم :پیغام داده بودید ولی کرامت بیاد من ولی اش هستم. مدیر مدرسه به نگاهی به من انداخت و با تعجب قیافه من رو وارسی کرد و گفت: _بشینید تا معلمش بگم بیاد رفت و معلم کرامت رو صدا کرد و اومد. با خانم معلمش احوال پرسی کردم و گفت: - مگه شما پدرش هستی؟ - نه خانم من برادرش هستم ولی شما هرچی میخواهید بفرمایید بگید من جای پدرشم فرقی نداره. من خودم معلم هستم اون وقتا تا سوم راهنمایی که درس میخوندی میرفتی دانشسرا و دوره های معلمی میگذروندی و به اصطلاح میگفتن سپاه دانش - ببینید آقای غلامی، این برادر شما تو کلاس خیلی شیطنت میکنه. شما که خودتون معلم هستید میدونید ما نمیتونیم یه بچه کلاس سوم دبستانی رو به امان خودش بذاریم تا بقیه هم یاد بگیرند. شما به هر حال باید به عنوان خانواده اش نصیحتش کنید. خدایا این خانم چی میگه؟ کرامت و شیطنت اونم تو کلاس باورم نمیشه _خانم شما بفرمایید چه شیطنتی میکنه تا من خودم تنبیه اش کنم. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*