eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده⭐️ 🌹نیمه شب از خواب پریدم، دیدم حاج موسی نماز شب می خواند. تمام سال های زندگی مشترکمان ندیده بودم نماز شبش ترک شود. نمازش که تمام شد دست بالا کشید و گفت: خدایا شهادت را نصیبم کن! گفتم: چی می گی؟ شهادت را نصیبم کن یعنی چی؟ به سمتم چرخید و گفت: ببخشید بیدارت کردم. گفتم: تو فکر زن و هشت تا فرزندت نیستی که می گی خدایا شهادت نصیبم کن! فکر من نیستی که بدون تو چطور هشت تا بچه را بزرگ کنم! گفت: حالا من گفتم ، کی لیاقت شهادت دارم. عصبانی گفتم: حق نداری چنین چیزی را بخواهی! سجاده اش را جمع کرد و گفت: خانم من تصادف کنم بمیرم خوبه، یا سکته کنم تو رختخواب بمیرم. من می گم خدا وقت مرگم که رسید به جای مرگ عادی، شهادت نصیبم کن. این حرف بدیه!!! حرفش منطقی بود، آرام شدم و دیگر اعتراض نکردم. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🏴 میهمانی لاله های زهرایی 💢و گرامیداشت شهدای نیروی انتظامی، شهیدان رنجبر، قاسمی، فعال پور ، محمدی ، جوادی 🔹با خانواده‌ معزز شهدا 💢با : حجت الاسلام گودرزی 💢 : کربلایی مجتبی نادری زاده : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۱۳ مهرماه/ از ساعت ۱۶ 🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃 بی‌گمان چشم خبر می‌دهد از سر درون ورنه چشم این‌همه آرام نبود... 🥀💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢 ماجرای عجیب آخرین روز و شهادت یک شهید استان فارسی 🔻 🔹یکی گفت: امروز تولد رضاست. اکبر کوثری ، سفره ای آماده کرد و داخل آن چراغ بادی ، فشنگ،کمپوت،کنسرو،آیینه و مقداری میوه گذاشت.گفت : « رضا جان،من امروز شهید می شوم،میخوام جشن تولد برات بگیرم» بعد دوربین عکاسی را آورد، جشن خاطره انگیزی شد. آوای اذان بلندشد. اکبر گفت: «بچه ها من میخوام آخرین نمازم رو به جماعت بخونم.»📿 بعد نماز کاغذ و خودکار برداشت و نامه نوشت.یک ده ریالی را داخل پاکت گذاشت.تا برادرای کوچکش وقتی نامه ی به دستشون میرسه،شکلات بخرن و بخورن.😢 یک روحانی با ضبط صوت به سنگر آمد.مشغول ضبط کردن خاطرات بچه ها شد. ناگهان خمپاره ای به در سنگر خورد و همه جا پر از گرد و غبار شد. یه ترکش خورد به سینه اکبر. رو به قبله نشست و گفت: «السلام علیک یا ابا عبدالله. السلام علیک یا فاطمة الزهرا.السلام علیک یا صاحب الزمان» و آرام پرکشید.* 🕊 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی منم ده سالی داشتم .خیلی خوشحال بودم که داریم نقل مکان کنیم؛ چون خواهر و برادرم رو به خاطر مریضی و کمبود امکانات روستا از دست داده بودیم .پدرم قرار بود توی شهرداری مشغول به کار بشه مادرمم خوشحال بود و این کار جور شدن برای پدرم رو از پا قدم کرامت میدونست کرامت روز به روز بزرگتر میشد و من بیشتر بهش وابسته میشدم و اون هم زیاد به من وابسته شده بود هر مشکلی تو مدرسه براش پیش میومد انگار که من پدرش بودم با من در میان میگذاشت و از من کمک میخواست دوتا خواهر دیگه ام معصومه و ناهید رو خیلی دوست داشت؛ ولی بیشتر به خودم وابسته بود و اگه براش مشکلی پیش میومد از خودم کمک میخواست یه روز عصر که اومدم خونه کرامت مشغول انجام تکلیفش و نوشتن مشقهاش بود رفتم بالای سرش و گفتم: _اوضاع درس و مشقت چه طوره؟ مشکلی نداری؟ سرش رو بالا کرد و گفت: _نه خوبه از تو اتاق اومدم بیرون و رفتم تو حیاط که دیدم پشت سرم اومد. - يوسف... يوسف...... _بله کاری داری کرامت؟ _راستش..... _چیه؟ تو درست مشکل داری؟ خب _نه امروز خانم معلم از دستم عصبانی شد و گفت: فردا به بابات بگو بیاد ..مدرسه. - مگه چیکار کردی؟ چی گفتی؟ - هیچی رو درس میخوندم که عصبانی شد. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
31.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفقا؛ نبودید تو بمب بارون‌ها، توی خونه نشسته بودیم و موشک میخورد... اگه کسی ازت پرسید تا حالا خاطرخواه داشتی؟؟! می‌تونی این ویدئو رو براش بفرستی 🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🌹به مناسبت هفته نیروی انتظامی و یادواره شهدای نیروی انتظامی، فردا، در 🔹شهید عین اله محمدی در محیط کار در فضای سخت و پر از تشنج و درگیری نیروی انتظامی و مبارزه با مواد مخدر فردی خوش رفتار و مهربان بود طوری که سایر کارمندان و زیر دستان ترجیح می دادند در ماموریتها با او همراه باشند. 🔹 هیچ گاه مسئولیت خود را بر دوش دیگر زیردستان نمی گذاشتند و درتمام ماموریت ها پیش قدم بود. احترام به حقوق دیگران و به خصوص خانواده و زن و فرزندان بی گناه افراد مجرم را وظیفه خود می دانست و به سایر نیروها نیز تذکر می داد که مواظب رفتار خود باشند. 🔹الاخره در سال 1388 در ماموریتی در کوههای استهبان در درگیری با اشرار بعد از حدود 4-5 ساعت مقابله مسلحانه و نبرد به فیض شهادت نائل شد عین الله محمدی 🌱🍃🌷🌱🍃🌷🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 در وصــــف شما هرچه بخواهیم بدانیم باید که فقط سوره والشمس بخوانیم آرامش این لحظه‌ی ما لطف شماهاست رفتید که ما راحت وآسوده بمانیم پنجشنبه ویاد شهدا با ذکر 🌸 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢به مناسبت روز نیروی انتظامی و گرامیداشت شهدای نیروی انتظامی، در گلزارشهدای شیراز 🔹مهربانی و عطوفت وی با سایر همکاران مخصوصا کارکنان زیر دست،زبانزده همگان بود و با کبر و غرور میانه ای نداشت. 🔹وقتی می دید برای کسی مشکلی پیش اومده گویا برای خودش مشکلی حادث شده و تا رفع آن از پای نمی نشست 🔹بنا به نقل قول از خانواده و همکاران وی،مصطفی از ظواهر دل فریب دنیا دل کنده بود،بخش عمده ای از درامدش را صرف کمک به نیازمندان می کرد و از اینکه میدید با سختی و زحمت خود می تواند آسایش و رضایت دیگران را فراهم کند خرسند می شد مصطفی فعال پور 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی کلی اضطراب داشت و به بابا هم نگفته بود که تو مدرسه خواستنش. یک راست اومد به خودم گفت. _طوری نیست .ناراحت نباش فردا مییام ببینم چی شده! فردا صبح رفتم مدرسه. ما تو قاآنی نو می نشستیم و مدرسه اش تو خیابون شمس بود. رفتم دفتر مدرسه و گفتم :پیغام داده بودید ولی کرامت بیاد من ولی اش هستم. مدیر مدرسه به نگاهی به من انداخت و با تعجب قیافه من رو وارسی کرد و گفت: _بشینید تا معلمش بگم بیاد رفت و معلم کرامت رو صدا کرد و اومد. با خانم معلمش احوال پرسی کردم و گفت: - مگه شما پدرش هستی؟ - نه خانم من برادرش هستم ولی شما هرچی میخواهید بفرمایید بگید من جای پدرشم فرقی نداره. من خودم معلم هستم اون وقتا تا سوم راهنمایی که درس میخوندی میرفتی دانشسرا و دوره های معلمی میگذروندی و به اصطلاح میگفتن سپاه دانش - ببینید آقای غلامی، این برادر شما تو کلاس خیلی شیطنت میکنه. شما که خودتون معلم هستید میدونید ما نمیتونیم یه بچه کلاس سوم دبستانی رو به امان خودش بذاریم تا بقیه هم یاد بگیرند. شما به هر حال باید به عنوان خانواده اش نصیحتش کنید. خدایا این خانم چی میگه؟ کرامت و شیطنت اونم تو کلاس باورم نمیشه _خانم شما بفرمایید چه شیطنتی میکنه تا من خودم تنبیه اش کنم. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده⭐️ 🌹به اتفاق حاج موسی رفتیم سرکشی چند خانواده شهید. رفتیم منزل شهید علی اکبر رحمانیان، با اینکه زمان زیادی از شهادت ایشان نمی گذشت، همسرش چادری سفید پوشیده بود، می گفت همسرش وصیت کرده است در شهادتش مشکی نپوشیم. بعد رفتیم منزل شهید حاج محمود ستوده، با اینکه بیش از یک سال از شهادتش می گذشت، همسرش هنوز سیاه به تن داشت و غمگین بود. وقت برگشت حاج موسی گفت به نظرت کدام زیباتر بود. گفتم: کار خانم ستوده، چون همسرش را از دست داده. گفت: یعنی همسر شهید رحمانیان کار بدی کرده بود سفید پوشیده بود. گفتم: نه چون به وصیت شوهرش عمل کرده بود. گفت پس منم وصیت می کنم که بعد از شهادتم کسی لباس سیاه نپوشد. سکوت کردم. بعد ها فهمیدم همان روز در وصیت نامه اش این سفارش را اضافه کرده بود. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
لطفی بنما که خاک پایت گردم دامن بتکان که تا گدایت گردم دلتنگ زیارت توام اربابم من را به حرم ببر فدایت گردم 🌷 🌙 کربلا میخواهم... 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
💚 چه‌خوش‌است‌صبح‌🌤جمعه زکناربیت‌کعبه‌🕋 به‌تمام‌اهل‌عالم برسد‌صدای‌مهدی 🌤الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💚 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💢یادی از شهدای نیروی انتظامی 💠من توی آگاهی شیراز شعبه سرقت مسلحانه بودم، وقتی مسئوال پرونده‌ای بودم و متهمانی رو که می‌گرفتیم، تحقیق می‌کردم که چی باعث شده این جوون‌ها برن به سمت خلاف. به این نتیجه رسیدم همه از طریق مواد مخدر به این راه‌ها کشیده میشن. روزی که رفتم بندرعباس قسم خوردم که اجازه ندم حتی یه گرم مواد مخدر از اون مرز وارد کشور بشه. هر جوونی که توی این مملکت معتاد می‌شه، یک پدر و مادر بدبخت می‌شن. یک خانواده نابود می‌شه. از همه مهمتر یک زن یا دختر به خاطر اینکه یه برادر یا شوهر معتاد دارن به فساد و فحشا کشیده می‌شن. اولین مقصر تمام این اتفاقات منه پلیسی هستم که چشمام رو به این مسئله می‌بندم. من نمی‌خوام هیچوقت چشمام رو ببندم. برای همین اون قسم رو خوردم. من برای مردم این کارو می‌کنم و تا پای جونم می‌ایستم. اصلا برای من جونم مهم نیست. برای من مهم اینه که باعث بدبختی و نابودی و از هم پاشیدگی یه خانواده نشم!» قسمتی از خاطرات بهنام امیری 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی - من سر کلاس به شعر از فروغ فرخزاد خوندم و کرامت سر یه کلمه شیطنت میکنه و میگه اینطور نیست - خب اون شعر چی هست؟ میشه یه بار بخونید ببینم کرامت چرا شیطنت کرده! - شما این مصرع شعر رو بخونید ببینم این شعر چیه؟ مصرع شعر داد دستم و من خوندم - جگرم از هُرم آتش سوخت.... - خب کرامت هم که همینطور میخونه .آقای ،غلامی این هَرم هست.... - نه خانم این هُرم هست به معنی گرمی و داغی _مطمئنی آقای غلامی؟! - بله غیر از این نیست. _آفرین به کرامت پس ایشون شیطنت نمی کرده دیدم که اصرار داره این هُرم ..هست میدونستم کرامت اهل شیطنت .نیست آخه تو خونه به همه خیلی احترام میذاشت و سرش همش به کتاب و درساش بود خلاصه خداحافظی کردم و از مدرسه اومدم .بیرون خیلی خوشحال بودم که یه بچۀ نه ساله سوادش بالا هست و به معلمش گفته که این کلمه نمیتونه این باشه . همیشه با خودم فکر میکردم که کرامت باید معلم بشه و حالا دیگه با این اتفاق مطمئن شدم که کرامت میتونه تو شغل معلمی موفق بشه و اطلاعاتشم که خدا رو شکر از همین الآن بالاست... کرامت خیلی کنجکاو بود و دائم سوال میپرسید محال بود یه سؤال ذهنش رو مشغول کنه و نپرسه که این جوابش چی هست.... یوسف چرا اینجا نقطه چین گذاشته؟ ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
⭐️یادی از سردار شهید حاج موسی رضا زاده⭐️ 🌹یک مینی بوس آماده کرد و همه خانواده را برد مشهد، در بین راه همه کارها را هم خودش می کرد، می گفت می خواهم به زائران امام رضا خدمت کنم! در مشهد هم بیشتر وقتش را در حرم می گذراند. یک شب با چشمان سرخ از اشک برگشت. مادرم برایش چایی آورد و گفت: حاج موسی چی از امام رضا می خواهی که از حرم دل نمی کنی؟ حاج موسی گفت: نمی دانی؟ مادر گفت: می دانم، اما چرا فقط شهادت می خواهی، بمان و به اسلام خدمت کن، ثواب خدمت هم کم از شهادت نیست. حاج موسی آهی کشید و گفت: یک آتش سوزنده ای توی دل من هست که فقط با شهید شدنم خاموش میشه! همیشه بزرگترین آرزوی من این بوده که با شهادت از این دنیا برم! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💠 ابراهیم هادی میگفت: چادر یادگار حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، ایمان یک زن وقتی کامل میشود که حجاب را کامل رعایت کند. 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا