eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💠چند ماه قبل از شهادت، نورالدین برای اولین بار توانست راهی کربلا شود. وقتی به کربلا رسید، با من تماس گرفت و گفت: داداش آمدم تا از امام حسین (ع) اذن شهادتم را بگیرم. می‌توانست خیلی پیش از این‌ها برود، اما انگار قسمتش همین بود که این بار برود برای طلب شهادت و آرزویی که پای ضریح امام حسین (ع) اجابت شد. وقتی گفت آمدم اذن شهادت را بگیرم، به دلم افتاد که او زودتر از من به شهادت می‌رسد. 💠 نورالدین به بیت‌المال خیلی حساس بود. در مورد امورات جهادی هم که انجام می‌داد، باز بیت‌المال برایش مهم بود. سعی می‌کرد از آنچه خودش دارد برای بیت‌المال هزینه کند، اما از بیت‌المال برای امورات شخصی و حتی جهادی استفاده نکند. با ماشینش دائم در اختیار سازمان بود و برای کار‌های سازمان استفاده می‌کرد. 💠چند روز قبل شهادت یک یادواره شهدا برپا کرد،دوستانش می‌گفتند نورالدین از ابتدا تا انتهای یادواره سکوت کرده و در خودش بود. این رفتارش برای بچه‌ها عجیب بود، چون نورالدین آدم پرحرفی بود. از همان جا هم به مأموریت رفت و شهادت نصیبش شد.» نورالدین جنگجو : ۲۲ مهرماه ۱۴۰۱، در اغتشاشات 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی - ننه من طاقت ندارم بچه ام ازم دور بشه _این حرفا چیه مادر همه میرن سربازی اشکالی نداره که! مادرم به کرامت خیلی وابسته بود. دوتاشون همدیگه رو خیلی دوست داشتن. خلاصه اصرارهای خانواده نتیجه ای نداد و کرامت رفت سربازی. دوره آموزشیش صفر ۵ کرمان افتاد و بعدش هم اصفهان. مرتب نامه میداد و جویای احوال ما به خصوص مادرم میشد. چندماهی از خدمتش تو اصفهان میگذشت و چند باری مرخصی اومده بود. - یوسف ،ننه الآن چندوقته که برادرت نیومده. فکر کنم از سه ماه بیشتر هست. _نه مادرجون هنوز دو ماه نشده حواست کجاست؟ اون که مرتب نامه میده دیگه چرا اینقدر شور میزنی؟! - مادر چیکار کنم دلتنگش هستم چندروزی از صحبت مادرم نگذشته بود که پدرم فوت کرد. سال ۵۸! حالا بیتابی مادرم بیشتر شده بود. تلفن زدیم به کرامت گفتیم بیاد، ولی بهش نگفتیم که بابا فوت کرده، گفتیم بیا که دلتنگت هستیم و یه خورده کار داریم. آخه اگه تلفن میزدیم که بیا و فلان کار رو کمکون انجام بده هر جور بود خودش رو میرسوند. به همین بهانه گفتیم مرخصی بگیر و بیا کرامت همین که رسیده بود تو کوچه ، پارچه سیاه رو دیده بود شده بود، دیگه همه چی رو متوجه شد. وارد حیاط که شد ساکش رو همون دم در گذاشت و اومد طرف مادرم. تا چشم مادرم به کرامت افتاد، بلند بلند شروع کرد به گریه کردن و حالا کرامت رو هم بغل گرفته بود و دوتایی گریه میکردند .کرامت ده روزی مرخصی گرفته بود و تو این چند روز کارش قرآن خوندن و گریه کردن بود .هرچی هم بهش دلداری میدادیم فایده نداشت. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💠 ادب یکی از خصوصیات بارز این شهید عزیز است. پدرش می گوید: «من چهار پسر داشتم که در میان آنها احمدرضا از همه مظلوم تر بود. از بچگی هم تمام انرژی بچگی اش در راه مراسمات مذهبی و بسیج صرف می شد. من و احمدرضا با هم حریمی داشتیم. برای همین اگر می خواستم موضوعی را به او تذکر بدهم به مادرش می گفتم به او اطلاع بدهد. اما گاهی هم که خودم با او صحبت می کردم سرش را بالا نمی آورد و در چشمان من نگاه نمی کرد.» 💠احمدرضا هر وقت که برای دیدن خانواده به لارستان می آمد، دستش برای نوجوانان آنجا نیز پر بود. او علاقه خاصی به شهید ابراهیم هادی داشت و سعی می کرد کتاب زندگی نامه و عکس های این شهید را تهیه و بین بچه ها پخش کند. او دوست داشت علاوه بر کارهای عمرانی در بخش فرهنگی نیز کارهای جهادی انجام دهد. احمدرضا(هادی)عرفانی نیا 🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️ 🌹حاج منوچهر در مورد شهید جعفر عوض پور می گفت: کربلای 5 مجروح شده بود. خبر عملیات کربلای 8 را که شنید، با تن زخمی خودش را به منطقه رساند.نمی خواستم بااین وضعیت در عملیات شرکت کند اسم او را نبردم.دستش را بالا برد و گفت: اقا منوچهر چیزی فراموش نکردی؟ گفتم : فکر نکنم! گفت: یادت رفت بگی من باید چی کار کنم! گفتم: شما همین جا باش، بعد عملیات بیا، کار زیاده، بهت احتیاج دارم! گفت: من این همه راه نیامدم که اینجا بمانم، برای شرکت در عملیات آمده ام! آنقدر محکم و پرصلابت گفت احساس کردم می داند قرار است در این عملیات شهید شود. نتوانستم جلویش مقاومت کنم. گفتم شما جانشین آقای امینی باش! شب عملیات وقتی گروهان آقای امینی وارد شد سراغ جعفر را گرفتم. گفت: خودرو آنها خمپاره خورد. جعفر هم دوباره مجروح شد بردنش عقب! وقتی خودم در این عملیات مجروح و در اهواز بستری شدم سراغ جعفر را از معاونم شهید حسین فولاد فر گرفتم. گفت: جعفر شهید شد! این خبر ناگهانی خیلی در من اثر گذاشت. جا خوردم. بچه ها گفتند: این چه وضع خبر دادنه! حسین گفت: من مث خودش خبر دادم! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بی‌تفاوت نباشیم... 🎙 حجت‌الاسلام استاد محمدرضا عابدینی 🔖 امداد الهی به همین اتحاد دلهاست و شکست یهود و صهیونیسم در این برهه، ظهور را نزدیک می‌کند. 🔰 دعا فراموش نشود! 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 پـرواز تنها بـہ داشتـن دو بـال نیست! بلکہ بـہ دلے آسمـانے است کـہ بیکران را در خـود مےگنجـانـد..، آسمـانے کـہ قلمـرو کبـوتـرانےست از جنـس وفـادارے! از جنـس شهـ🕊ادت 💔🥀 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔹به مناسبت سالگرد شهادت 🔻 🔺صادق،یکی از مهمترین نیرو های حاضر در منطقه جنوب بود که با چند نفر دیگر از فرماندهان جهادی حاضر در منطقه، افراد امین قرارگاه مرکزی خاتم الأنبیا بودند واز ماه ها، قبل از شروع عملیات والفجر۸ از محل شروع عملیات اطلاع داشتند و منطقه را برای حمله گسترده آماده می‌کردند. 🔹 تمام کارهای آنجا باید در سری‌ترین حالت ممکن اتفاق می‌افتاد. فرماندهان مطلع، طوری کارشان را انجام داده بودند که عملیات والفجر ۸ به موفق‌ترین عملیات هجومی ما در تاریخ جنگ تبدیل شد. 🔸 ساخت آن همه جاده دسترسی ،خاکریز، سکوی تانک، مقر توپخانه،کانال،پل،اسکله و دکل دیده‌بانی آن هم در اختفای کامل، کاری بود کارستان که فقط مردان خستگی ناپذیر و صبوری چون صادق دشتی از پس آن،بر می آمدند. «برگرفته از کتاب آقا صادق» خاطرات 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی به مادرم نگاه میکرد و گریه میکرد. بعد از رفتن کرامت به اصفهان دوستش که با هم تو اصفهان همدوره ای بودن اومد مرخصی و یه سر اومد خونۀ ما _آقای غلامی، کرامت تو سربازی خیلی بهش سخت میگذره _چرا؟ چی شده مگه؟ مشکلی هست؟ کمبودی دارید؟ مادرم شروع کرد به اشک ریختن - الهی بمیرم برا کرامتم - مادر نمیگم که مشکلی هست فقط از وقتی پدر کرامت الله فوت کرده دائم گریه می کنه و می گه دلم برا مادرم که تنها شده میسوزه .ما هم هر کاری میکنیم آروم نمیشه. خواستم بگم مادر شما تلفن بزن و نامه بنویس تا دلش آروم بشه. شما نارحتیتون نشون ندید تا اونم ناراحت نباشه. تو شهر غریب به آدم سخت میگذره. تا این حرف رو ،زد گریه های مادرم بیشتر شد. - ننه بنده خدا این حرف رو نزد که شما بیشتر گریه کنید میگه بهش روحیه بدید خلاصه همین طور به برادرم دلداری دادیم تا اینکه خدمتش تموم شد و اومد شیراز . تو ستاد ارکان و چند نوبت هم که مهمات بردن جبهه هوایی شد و بوی سپاه از اونجا به مشامش رسید .کرامت فکر لباس سبز سپاه پوشیدن رو در سر می پروراند و مادر هم فکر لباس دامادی به تنش کردن را ... *** این گونه بود که درخت وجود کرامت سبز شد و بر و بار گرفت و به عنوان اولین مأموریت به غرب کشور رفت...... - ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬خاطره ای از شهید حسین خرازی ما هنوز اسلحه داریم.... ✍پ.ن:این روزها مردم فلسطین خیلی به دعای مسلمانان نیاز دارند ..🤲 خدا را به مادر سادات قسم دهیم که سختی ها بر این مردم هر چه زودتر تمام شود ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️ 🌹حاج‌منوچهر در مورد شهید نظام دانشور می‌گفت: نظام جوان رشيد ،مؤمن ،شجاع وعاشق شهادت بود ،ازتك تيراندازى در گردان شروع كرده بود ،به خاطر شجاعت ورشادت بى نظير تا جانشين گروهان پيش امده بود ،بارها مجروح شده بود و در گردان معروف بود به خالو نظام. در عملیات کربلای8،‌ فاصله ما تا خاکریز دشمن ‌500 متر میدان مین بود که چندین تیربار روی آن مداوم آتش می ریخت. پشت خاکریز منتظر بودم تا بچه های تخریب خبر باز شدند معبر را بدهند. نظام کنارم مثل تیری که در چله کمان کشیده شده و آماده شلیک است مرتب می گفت بروم... بروم! تا بچه ها خبر باز شدن معبر را دادند،‌ گفتم خالو شروع كن و انشاءالله تمامش كن! چشمى گفت و به اتفاق محسن شجاعی گروهان را حركت داد. زير نور منورهامی دیدم كه چطور زير آن آتش شديد، نظام جلودار نيروهايش جهت شكستن خط می رفت. چيزى نگذشت كه توسط محسن خبر شكستن خط و شهادت خالو نظام كه از مدتى پيش انتظارش را مى كشيد به من داده شد. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🏷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: ▫️ما هیچ شبی نمیخوابیم مگر اینکه به نابودی دشمنان فکر می کنیم ما به تلاش برای پیروزی مقاومت شبانه روز ادامه خواهیم داد تا اینکه زمین و آسمان و دریا برای صهیونیستها تبدیل به جهنم شود. ‏🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
(ﻋﺞ ) و از مردم مظلوم فلسطین و نابودی اسرائیل 🔻🔻🔻🔻 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روزاول ماه ربیع الثانی (سه شنبه ۲۵ مهرماه)ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ 🚨🚨 اما مطلب مهم و نیتی که این ماه میخواهیم به نیت های خوب قبلی اضافه بشود ، قربانی و صدقه به نیت رفع بلا و سختی از مردم مظلوم فلسطین و نابودی اسرائیل می باشد 📣👈 انشاالله همه مشارکت کنند به دیگران هم اطلاع دهید لطفا✋ 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ:
6037997950252222
بــنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام (با زدن روی شماره کپی کنید) 🔺🔺🔺 هیئت شهدای گمنام شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 بی عشق پلید می شوی باور کن... با عشق سعید می شوی باور کن خـود را که شبیه شهـدا گردانی... یک روز شهید می شوی باور کن ❤️ 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یادی از شهدای حمله هوایی ۲۳ مهر۱۳۶۵ به فرودگاه خداداد اسماعیلی از کارکنان پلیس فرودگاه، محمد کاظم تقوی از کارکنان آتش نشانی و هدایت زمینی هواپیما غلامعباس سلیمی از کارکنان، سپاه حفاظت فرودگاه 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی هنوز تیپ امام سجاد و لشکر فجر شکل نگرفته بود و محل خدمت کرامت کردستان بود مرخصی که اومد، ازش پرسیدم: _کرامت تو کردستان چیکار میکنید؟ خندید و گفت: _خدمت دیگه بسیجی چیکار میکنه؟ جبهه هست و جنگ.... _میدونم میگم مسئولیتت اونجا هم آموزش میدی؟ - یوسف جان فعلاً شما بیا یه کم برق کشی و کارهای مربوط به برق رو به من یاد بده اونجا لازمم میشه و به دردم میخوره . _باشه بذار سر فرصت بهت یاد میدم یعنی اونجا برق کشی دارید؟ خندید و گفت: _اونجا این قدر کار زیاد هست .از جان پناه درست کردن تا برق کشی و کارهای دیگه.... کرامت عادت نداشت از سختی های جبهه و جنگ بگه .بعدها که سرهنگ محمد علی کدخدایی رو دیدم بهش گفتم: _آقای کدخدایی وضعیت کردستان چه طوره؟ اونجا چه کارهایی می کردید؟ دوست دارم از شرایط کردستان برام بگید -- آقای غلامی ما که با آقاکرامت با هم بودیم. _نه ایشون اصلاً از شرایط اونجا چیزی نمیگه - آقاکرامت بیشتر از همه اونجا سختی میکشید تو اون برفها و سرما کلنگ میزد و جان پناه برای رزمنده ها درست میکرد. آقای غلامی ما چهارتا پتو چهار لا میکردیم و میپیچیدیم به خودمون و با قاطر مهمات می بردیم. - ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💠مختار از طرف جبهه به عنوان تشویقی به حج مشرف شده بود. همه خانواده منتظر بازگشت ایشان بودند. قرار بود زمانی که به شیراز رسید خبر بدهد تا همه اقوام برای استقبال ایشان از داراب به شیراز برویم. 💠آن شب ساعت حدود نه بود که صدایی از داخل حیاط به گوشمان رسید. تا وارد حیاط شدیم، دیدم حاج مختار است که از روی دیوار داخل حیاط پریده است. داشت در را باز می کرد تا ساک و وسایلش را داخل بیاورد. با خوشحالی او را در آغوش کشیدیم و گفتیم چرا بی خبر! با خنده زیبایی گفت: همین جور بهتره، رسیدنم را خبر می دادم همه شما به زحمت می افتادید و من مدیون می شدم. 💠چند روز بعد عازم جبهه شد، دیگر برنگشت تا اینکه جنازه اش آمد. چه زیبا حاجت روا شده بود.... از زیارت خانه خدا تا زیارت خدایش، چهل روز نشد.😞 مختار اشرف فارس 🌱🌷🌱🌷 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️ 🌹حاج‌منوچهر در مورد شهید محمدکاوه می‌گفت: محمد آشپز بود ، در شیراز آش فروشی داشت و از مبارزین قبل از انقلاب بود. بعد از انقلاب جذب سپاه شد. در کارهای نظامی, اعتقاد به کارهای نامنظم داشت, برای همین معروف شد به چریک. نخستین روزهای جنگ بود که با هم رفتیم منطقه فارسیات. هنوز راه و رسم جنگیدن بلد نبودیم. چریک گفت بچه بیاید یه کاری کنیم, فقط شرطش این است سؤال نکنید. گفتیم باشه. گفت شروع کنید به کندن زمین. چند روز طول کشید تا یک غار درست کردیم. همه به ما که مشغول کندن بودیم می خندیدند و مسخره می کردند! اما وقتی اتش عراقی ها سنگین شد ما جان پناهی داشتیم که انها نداشتند. یک روز برای ضربه زدن به عراقی ها به ان سوی کارون رفتیم که متوجه شدند و ما را به رگبار بستند. در حین فرار چریک مرتبط روی زمین می پرید.(خیز پنج ثانیه می رفت) گفتیم این چه کاریه, می گفت شما هیچ کاری بلد نیستید, این کارو نکنید تیر می خورید! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 💢و گرامیداشت سالگرد شهادت سردار شهید حاج منصور خادم صادق 🔹با خانواده‌ معزز شهید 💢 : حاج یحیی خادم صادق (برادر بزرگوار شهید) 💢 : کربلایی حسین باقری : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۷ مهرماه/ از ساعت ۱۶ 🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃 این جمله از شهید را دوست دارم که فرمود: ما از فرزندان مکتبی هستیم که از دشمن امان نامه نمی گیریم. 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🔺خیلی کم و در حد دو سه روز به مرخصی می آمد.اما همان دو سه روز هم به خودش سخنی میداد.روزها روزه قضا می‌گرفت و شب ها هم روی موکت،بدون تشک و پتو می‌خوابید. 🔹هرچه اصرار میکردیم که حد اقل یک ملحفه روی خودش بیندازد قبول نمی‌کرد و میگفت:«بچه ها در جبهه در همین وضعیت وبا همین امکانات می‌خوابند.من حق ندارم در جای گرم و نرم استراحت کنم. 🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎙️به روایت محمدیوسف غلامی . آقای کدخدایی یک ساعتی نشست و از فعالیتها و اخلاق خوب کرامت تو جبهه برام تعریف کرد .چند روزی بود که با خانواده اومده بودیم شیراز برای دیدنی . آخه پست من افتاده بود میناب و اونجا تدریس میکردم. آماده شدیم بریم میناب که کرامت زنگ زد و گفت :یوسف میخوایم بریم به دورۀ آموزشی _خیره ،ایشالا کجا میخواید برید حالا؟ - يوسف میدونی که بحث جنگ کشیده شده به سمت عملیاتهای آبی _خاکی. قرارگاه نوح هم تشکیل شده و من و عبدالله رودکی و حمیدرضا و محمدرضا فرخی با خلیل رحمتی داریم میریم سد استقلال میناب به دوره آموزشی داشته باشیم. _کرامت خوب موقعی زنگ زدی ما هم امروز داریم راه می افتیم که بریم میناب. اومدی اونجا زنگ بزن و بیا خونه _چشم اگه تونستم مییام چند روزی شد که دیدم خبری از کرامت نشد. همین طور منتظر بودم که زنگ بزنه و بگم پس چرا یه سر نمییای منزل؟ بچه ها منتظرت هستند . شب بود که کرامت زنگ زد همین که گوشی رو جواب دادم شروع کردم به دعوا که - الآن چند روزه اینجایی و یه خبر نمیدی که سالمی یا نه و ما رو از نگرانی در بیاری؟ ما که چند روزه مردیم از بس انتظار کشیدیم - خندید و :گفت نگران چی؟ من که حالم خوبه .الآن زنگ زدم حالتون بپرسم . _کرامت همین فردا پاشو یه سر بیا اینجا که منتظرت هستیم... _نه داداش نمیتونم بیام _ آخه چرا؟ - ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙خاطراتی از سردار دل ها از زبان خودشان❣ ✍چقدر دلمان این روزها تنگ حاج قاسم شده!😭 بین این همه ظلم و مظلوم کشی یاد شهید سلیمانی، دلمان را آرام می کند... 🌹 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یاد شهدا در کلام سردار شهیدحاج منوچهر(محمدباقر) رنجبر⭐️ 🌹حاج‌منوچهر در مورد شهید محمدکاوه(چریک) می‌گفت: چريك عادت به سيگار داشت وزياد هم مى كشيد. البته ادب او و رعايت حال ديگران به او اجازه نمى داد در ميان بچه ها اين كار را بكند،فكر نمى كنم كسى در محيط سر بسته او را در حال سيگار كشيدن ديده باشد. من خيلى باايشان خودمانى بودم به او مى گفتم: چريك سيگار نكش يا كمترش كن . يك روز چريك باحال خندان به من گفت :برادر من ديگر سيگار نمى كشم. گفتم: بارك الله چطورى؟ پيراهن خاكى نظاميش را زد بالا، روى زیر پیراهنش نوشته بود، مرد سيگار نكش! يك ماهى گذشت. چریک را در كنارى در حال سيگار كشيدن ديدم،گفتم: چريك چى شد سيگار مى كشى ! پیراهنش را بالا زد و گفت: برادر ... نگاه كن با هزار مكافات پاكش كردم ،خيلى سخت است. انشاءالله یک روز ترك می کنم. خیلی ازش خندیدم. خدا روحش را شاد کند. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔴جنایتی دیگر از سازمان منافقين در ۲۵ مهر ماه سال ۶۰ در شیراز 💠روز شنبه 25 مهر مصادف با روز عيد غدير خم، سازمان منافقين جنايت ديگري در پرونده خود ثبت كرد. در اين جنايت ، اتوبوس خط يك شركت واحد شيراز هنگامي كه در روز عيد غدير، مقارن ساعت 4 بعد از ظهر با بيش از 30 مسافر به سمت ميدان شهدا در حركت بود، توسط دو دختر منافق سرنشين اتوبوس به آتش كشيده شد. در جريان اين آتش‌سوزي بيش از 15 مسافر اتوبوس مجروح شدند و دو كودك خردسال نيز به شهادت رسيدند. يكي از شهدا به نام ليلا نوربخش بود و از شهيد ديگر تنها قطعه ذغالي به جا مانده است. 😭 دو ساله لیلا نوربخش 🌱🌷🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
شهدای غریب شیراز
#قربانےاول_ماه_قمرے #ﻧﺬﺭﻇﻬﻮﺭ_وسلامتی_ﻣﻨﺠﻲ_ﻣﻮﻋﻮﺩ(ﻋﺞ ) #ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و #ﺷﻬﺪا #رفع_بلا از مردم
در روز جاری مصادف با اول ربیع الثانی دو راس گوسفند جمعا بمبلغ ۲۲/۷۰۰/۰۰۰ تومان خریداری و ذبح گردید ان شاءالله طی چند روز اینده بین خانواده های نیازمند تحت پوشش توزیع خواهد شد 🚨ضمنا مبلغ ۴میلیون و ۸۰۰ بدهکاریم اگر کسی هنوز مشارکت نکرده فرصت همچنان هست خدا از بانیان خیر قبول بفرماید 🌷🙏