*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_بیستم*
🎤 به روایت محسن ریاضت
......خطی را که باید شناسایی میکردیم دست بچههای ژاندارمری بود. یک شب تیمی برداشتیم و رفتیم.رسیدیم به کمین های دشمن. کمین ها را خیلی زود پشت سر گذاشتیم و بعد از آن باید از میدان مین و بعد ۱۰ حلقه توپی خاردار عبور میکردیم. قبل از ما چند مورد رفته بودیم و موفق نشده بودیم. آن شب هاشم را بردیم که گره را باز کند . پشت کمین ها و قبل از شروع موانع تعدادی تامین گذاشتیم. من و هاشم رفتیم از میدان مین عبور کردیم. عراقیها مین والمر زیادی را کار گذاشته بودند. رسیدیم پای توپی های خاردار که دیدم هاشم زد به پشتم و گفت :«محسن صبر بده که من نیاز به دستشویی دارم»
فکر کردم مثل همیشه شوخی اش گرفته. دیدم انگار که تو بر روی بیابان های اطراف شیراز باشد و قمقمه را بازکرد.بعد رفت برای دستشویی. یک مقدار رفتم جلو تا رسیدیم به توپی سیم خاردار سرک کشیدم و دنبال نگهبان عراقی گشتم. دقیق جای هر شبش ایستاده و پاس میداد. نگهبان سنگر فرماندهی هم بود. دقیقاً در لحظه که من او را دیدم او هم مشکوک شد و یک منور زانویی شلیک کرد.
نگاهم افتاد به هاشم همانجا دمر پهن شده بود روی زمین. من هم کنار همان توپی، خزیدم پایین.نگهبان منور دوم را هم زد و بعد با سر و صدا دوید طرف سنگر که بقیه را بیدار کند.
دیگر نباید میماندیم. پنهان کاری را گذاشتیم کنار و باهاشم دوتایی دویدیم.حالا دیگر هاشم جلوتر از من می دوید یک وقت دیدم رسیده به مین والمر.
گفتم:هاشم ..مین!
از روی من پرید من هم پریدم و رفتیم رسیدیم به تامین ها. هنوز کمین ها سر راهمان بودند منتهی میفهمیدیم که عراقیها وارد میدان نمیشوند. آمدن تو آنجایی که به حساب خود مشکوک شده بودند یک مشت چراغ قوه و تیراندازی پراکنده کردند و بعد هم رفتند خوابیدند.
جالب بود زمانی که رسیدیم تامین ها هاشم نفس نفس میزد و هنوز بالای شلوارش توی مشتش بود.
گفتم :دیدی گفتم نمیشه از این مسیر وارد شد؟!
همانطور که در شلوارش را مرتب میکرد و فانسقه اش را می بست خیلی سرسری گفت: نه اینا فقط مشکوک شده بودند.
زدم پس کله اش و گفتم: به خدا تا آخر همه ما را به کشتن میدی!
از رو نمی رفت .من نظرم این بود که برگردیم .اما هاشم گفت: نه چی رو برگردیم؟! الان باید یه فکری براش بکنیم.
از ما اصرار و از هاشم همان سماجت همیشگی. دست آخر گفت: تو با یک نفر از شیار سمت چپ برید من و باباحسن از سمت راست وارد میشم ببینیم چه خبره!
من که میفهمیدم از شیار سمت چپ امکان وارد شدن نیست. با این حال حرفش را قبول کردم .باباحسن را که خدا بیامرز بچه گراش بود و دل و جان بازی خوبی هم داشت با خودش برد.
نیم ساعت بعد که برگشتند خیلی خوشحال بود. گفت: نگفتم میشه راه پیدا کرد!
باورم نمیشد به بابا حسن نگاه کردم و او هم حرفش را تایید کرد. هاشم اصرار داشت که همان شب بقیه کار شناسایی را دنبال کنیم.اما من زیر بار نرفتم و گفتم همین قدر که باباحسن را توجیه کرده باشید کفایت میکند که اینها را رد کردیم و برگشتیم عقب.
به هر حال هاشم آن شب یک بار دیگر با سماجتش به ما حالی کرد که کار نشد وجود ندارد.بعد از جنگ که رفتیم دنبال اجساد سه نفر از بچه های شناسایی ، توی روز روشن که آن صحنه ها را می دیدم بیشتر می ترسیدم.
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لقبی که خداوند به امیرالمؤمنین(ع) داد
10 روز مانده به #غدیر
#فقط_به_عشق_علی
#مبلغ_غدیرباشیم
🌱🎊🌱🎊
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷منصور خانه نيمه تمامي داشت که آن را فروخت و با آن دو فيش حج خريد، یکی برای
خودش یکی برای من. مدير کاروان، آقای عرب از دوستان آقا منصور بود. گفت: آقا منصور بهتر است يکي را به اسم پدر و يکي را به اسم مادرتان بنويسيد.
چشم حاجي پر از اشک شده و چشم در چشم او گفت: من خودم مشکل دارم، من خودم مشکل دارم، من خودم مشکل دارم. مادرم سال دیگر زنده است و ان شاالله خودش به حج مي رود! (حاج منصور چند ماه بعد از حج شهيد شد و مادرش سال بعد به حج مشرف شد.)
زير بار نمي رفت. قبول نمي کرد که ديگر نمي تواند به اندازه يک شخص سالم راه برود، بدود. هر روز مي رفت حرم و طواف مي کرد، آن هم هفت دور کامل بدون کمک يا ويلچر. آنقدر رفت تا قسمتي از پايش که روي پاي مصنوعي سوار مي شد، زخم شد. ...
راوی حاج ابراهیم خادم صادق( پدر شهید)
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
توصیـــه یک شهیـــد به مسئــولین👆
شمـــا با خون صدها #شــهید ، معلول و مجــروح و جانباز روی کــار آمده اید پس....😞
🌹🌷🌹🌷
#شهیــد علے محمد ابوالوردی
#شهداےشیراز
#سالگردشهادت
🌹🌷🌹
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f7
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#مراسم_دعای_عرفه با شهدا
به صورت مجازی و حضوری
🤲🤲🤲
#بامداحی: حاج حسن حقیقی
#زمان: سه شنبه ۲۹ تیرماه از ساعت ۱۸
#مکان:دارالرحمه_شیراز/ قطعه شهدای گمنام
🔹🔹🔹🔹
مراسم در #فضای_باز و با رعایت پروتکل های بهداشتی برگزار می شود
🚨زائرین محترم لطفا کتاب دعا، آب آشامیدنی همراه داشته باشند
🌹🍃🌹🍃
پخش آنلاین از لینک زیر:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🌷🍃🌷🍃
#هیئت_شهداےگمنام_شیــراز
شهادت🌷
🕊️ پروازرویاهاست،
چه خیال خامی !
برای من که پر پرواز ندارم ...💔
رسیدن به تــــ♡ـــو ❣
که ان همه بالایی...
ࢪویاست...
ڪمڪم ڪن دلاوࢪ...❤️
🕊️✨شهید مجید سپاسی🌷
#صبحتون _ شهدایی
🌷🌿🌷🌱🌷🌱🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
9⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است..
✅ مَعاشِرَ النّاسِ، الْقُرْآنُ یُعَرِّفُكُمْ اَنَّ الْاَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَ عَرَّفْتُكُمْ اِنَّهُمْ مِنّى وَ مِنْهُ
وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِیَةً
✅هان مردمان! قرآن برشما روشن می کند که امامان پس از علی، فرزندان اویند ومن به شما معرفی کردم که آنان از او و از من اند؛ چرا که خداوند در کتاب خود می گوید؛ امامت را فرمانی پایدار در نسل او قرار داد.
(زخرف/28)
📚فرازی از بخش دهم خطبه شریف غدیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌺 #اﻫﻤﻴت_ﻋﺮﻓﻪ...
🌸حضرت اﻣﺎﻡ خامنهای:
«روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛
لحظهلحظهی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛
اینها را با غفلت نگذرانیم.
۹۴/۶/۲۵
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
و ﭼﻪ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻟﺤﻆﺎﺕ اﻣﺮﻭﺯ, ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻋﺎﻱ ﻋﺎﻟﻢ ﺭا ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺳﻮﺯ ﺩﻝ و اﺿﻂﺮاﺭ ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ....
🤲اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج🤲
🌹🌷🌹🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_بیست_و_یکم*
🎤 به روایت مجتبی مینایی فرد
هاشم تا درگیر شناسایی بود که هیچ وقتی که کار شناسایی تمام میشد هم یک جا بند نمی شد . مثلاً می گفتیم که توی محور شلمچه باشد یک مرتبه خبر میدادند که هاشم امروز جزیره مجنون بود .خیلی پر تحرک و فعال بود هر وقت من با هاشم دعوایم میشد روی همین قضایای این شکلی بود .
گاهی نشد که هاشم مسئولیت شناسایی اش را بد انجام داده باشد و ما دعوایش کرده باشیم. اتفاقاً آنجا حرفش با عمل است یکی بود. جواب سر بالا هم نمی داد فقط همان دنده پهنی و خندیدنش کفر ما را در می آورد.
از آن طرف یک خصلت خوبی که داشت ، اهل یادداشت برداری بود. یعنی علیرغم اینکه سواد زیادی هم نداشت و با همان خط خرچنگ قورباغه ای اش همه چیز را یادداشت میکرد .
برخی جاها که عملیات میشد و خط دشمن تصرف می شد ما می رفتیم توی دیدگاههای عراقی که رها شده بود و با وضعیت کمین ها و نوع پدافند شان آشنا میشدیم.
هاشم دقیق توی سنگر و رو به جبهه خودی قرار می گرفت و رو به بچه ها می گفت :« نگاه کنید مردیکه عراقی از اینجا تا کجا را می دیده ؟!»
بعد هم این را یادداشت میکرد .دوباره دقت میکرد و میگفت: «نگاه پشت اون شیاره رو نمیده ، اگه اطلاعات جبهه خودی از اون معبر وارد شده بود ، این خط با تلفات کمتری شکسته میشد»
همه اینها را یادداشت میکرد و به عنوان تجربه نگه می داشت . به خاطر همین تجربیات هم بود که خیلی زود موفق می شد.
اعتقاد داشت که اگر سرگروه شناسایی ، یک معبر درستی انتخاب کند ، این خودش میتواند جان چند نفر را نجات دهد . خودش هم واقعاً این کار را میکرد . به قدری به کار خودش ایمان داشت که شب عملیات هم میافتاد جلوی گردان و همه را تا پای خاکریز دشمن همراهی میکرد . آنجا هم فقط لازم بود کمین زده میشد. این کار را خیلی از مواقع خودش انجام می داد. در چند مورد دچار مجروحیت شدید شد.
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷
مسئله ای پیش آمد و قرار شد کاروان حج ما در دو نوبت به ایران برگردد. من با گروه اول
برگشتم، قرار شد گروه دوم که حاج منصور هم در آن بود، روز بعد برگردند. همان شب برگشت بود. خواب دیدم، حاج منصور، در کنار جمعی از شهیدان ایستاده است که فقط شهید محمد هادی آسمانی را شناختم. به حاج منصور گفتم: مگه شما نمی خواهی برگردید؟
خندید و گفت: من هنوز اینجا کار دارم!
چند روز بعد به حاج منصور زنگ زدم و حالش را پرسیدم و جریان خواب را گفتم و گفتم: نکنه می خواهی شهید بشی!
خندید و گفت: هر چی خدا بخواهد، ان شاالله خیر است.
ظاهراً برای تکمیل عبادتش یک ماهی هم مقیم مشهد شده بود و بعد از برگشت به آنچه آرزویش بود رسید...
راوی دکتر محمودیان
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
2683815_854.pdf
1.82M
⏰ #قرار_عاشقی
💥متن دعای #عرفه
👈همراه با ترجمه عربی و فارسی
📥 فایل PDF
التماس دعای فرج
🌹🌱🌹🌱
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚨آنلاین شوید ...
پخش مستقیم دعای عرفه از گلزارشهدای شیراز
⬇️⬇️⬇️⬇️
http://heyatonline.ir/heyat/120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 راز غروب روز عرفه
🎤 حجه الاسلام پناهیان
#التماس_دعای_فرج
🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 راز غروب روز عرفه
🎤 حجه الاسلام پناهیان
#التماس_دعای_فرج
🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبیک_آسمانی
در سفر مكه همراه حاج مهدي بودم. به هر مقام كه ميرسيديم، حاج مهدي در عبادت و نماز کم نمی گذاشت و مشوّق و همراه خوبي برای ما بود.
رسم است زمان احرام بستن، حاجي بايد لباسهايش را با حولهی سفيد عوض كند و لبيك بگويد تا مُحرم شود. همه اين كار را با خوشحالي و سرعت انجام ميدادند، اما حاج مهدي حال عجيبي داشت. حوله را پوشيده بود، اما لبيك نميگفت. حدود نيم ساعت فقط گريه ميكرد و نماز ميخواند. گفتم: «حاجي سريع لبيك را بگو تا حركت كنيم، دير شد.»
گفت: «من نمي توانم دروغ بگويم. لبيك كه ميگويم، بايد از ته قلب باشد و من هنوز آمادگي آن را پيدا نكردهام.»
نيم ساعتي گذشت تا بالاخره راضي شد و گفت: «لبيك، اللهم لبيك.»
#شهیدحاج_مهدی_زارع
#شهدای_فارس
🌷🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#قربانےمشارکتی_عیدقربان
#ﻧﺬﺭﻇﻬﻮﺭ_وسلامتی_ﻣﻨﺠﻲ_ﻣﻮﻋﻮﺩ(ﻋﺞ ) و سلامتی رهبر انقلاب
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و #ﺷﻬﺪا
#ﺟﻬﺖﺭﻓﻊ_ﺑﻼﻭﺑﻴﻤﺎﺭﻱ
🌷🌹🌷🌹
حضـرت رسـول (ص) :
قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این قرض را خـداوند سبحــان ادا مى کند)
🌷🌹🌷
طرح #قربانے و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ از امر فرج ✋✋ *در عید قربان*
🔻🔻🔻🔻🔻
شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد
👇◾️👇
ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ:
۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱
بانك آينده بــنام محمد پولادي
🔺▫️🔺▫️
*هییت شهداے گمنام شـــیراز*
*مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز*
🌹🌷🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✨از چراغانی چشمان تو
من جان دارم
بی تو
یک نسبت نزدیک
به باران دارم!
روشنم
از تو و آن منحنی لب هایت!
من
به لبخند پر از صبح تو
ایمان دارم...
#حاج_قاسم ❤️
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
🌟 #چهـلہ_ولایــت_باشهـــدا🌟
8 روز مانده تا عید سعید غدیر
✅ اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ بِما اَدَّیْتُ وَ اَمَرْتُ وَاغْضَبْ عَلَى الْجاحِدینَ الْكافِرینَ، وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.
✅ خداوندا! بیامرز ایمان آورندگان به آن چه را ادا کرده و فرمان دادم و بر انکار کنندگان کافر، خشم گیر!
و الحمدالله رب العالمین.
📚فرازی از بخش یازدهم خطبه شریف غدیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#ﻧﺘﻴﺠﻪ_ﺗﻬﺪﻳﺪﻳﻚ_اﻳﺮاﻧﻲ
🌷صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت:به هر جوجه کلاغ (خلبان ) ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد.
تنها ۱۵۰ دقیقه پس از این مصاحبه صدام،علی به همراه شهید عباس دوران و شهید علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند!
در یک مستند جنگی، معاون نیروی هوایی امریکا خطاب به صدام گفت: آسمان ایران عقابهایی همچون علی خسروی و عباس دوران دارند باید خیلی مواظب بود!
#ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺎﺱ_ﺩﻭﺭاﻥ
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ
#ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ 🌹
🌷🌱🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهیدان_هاشم_و_مجتبی_شیخی*
* #نویسنده_محمد_محمودی_نورآبادی*
* #قسمت_بیست_و_دوم*
🎤 به روایت جلیل عابدینی
آخرهای سال ۶۱ بود و در جبهه موسیان بودیم که هواپیماهای عراقی مقر ما را بمباران می کردند.
هرکس دنبال سوراخ جنبههای بود که خودش را یک جای مخفی کند چشمم افتاد به هاشم،ایستاده بود و راست راست هواپیماهای عراقی را نگاه می کرد. عین خیالش هم نبود که مثلاً آن همه بمب را هواپیما ها خالی می کردند. و دود و دولاغ به هوا میرفت . همانجا بود که مهرش به دلم نشست.
هیچ وقت ندیدم هاشم کلاه آهنی سرش بگذارد. همان روز اول که به واحد اطلاعات معرفی شدم دنبال یک آدم نترس بودم. اصلاً رفته بودم توی اطلاعات برای همین کار . جوان بودم و پر انرژی.
فکر میکنم همان روز بمباران موسیان بود کرد به حاج قاسم سلطان آبادی و کریم شایق گفتم فقط در گروه هاشم حاضرم کار کنم.
آنها هم قبول کردم البته گفتند که با هاشم بودن دل و جگر می خواهد و باید صبر و حوصله داشته باشی. شرط و شروط را که بسته قبول کردم و افتادم باهاشم.
از آن زمان شناسایی ها را با هم میرفتیم. همان جبهه موسیان بود که من پشت سرش بودم و آنقدر ها رفتیم تا به میدان مین دشمن رسیدیم.اسلحه نمی بردیم هر کدام چند تا نارنجک با یک سر نیزه داشتیم. پشت سیم خاردار دیدم هاشم نشست و با سرنیزه دنبال چیزی میگشت. بعد یک مین گوجه ای را داد دست من و توی گوشم گفت: هر مینی که دادم دستت چاشنی را باز کن.
راستش کمی جا مینا دیده که نبودیم .اما توی دل تاریکی و بیخ گوش دشمن این کار سخت به نظر می رسید .
از طرفی نباید در همان شب اول شناسایی کم می آوردم و جا میزدم.به خدا توکل کردم و کاری را که هاشم گفت انجام دادم هاشم مین های دیگری به من داد تا چاشنی شان را در بیاورم.بعد من گفت که حواسم باشد جای چاشنیها را بلد باشم که توی برگشت چاشنی ها را ببندیم و وضعیت را به حالت قبل برگردانیم. این مورد را من حواسم بود.
مسیر را که برای عبور باز کرد و رفتیم وارد منطقه دشمن شدیم. من تا آن شب فقط از شجاعت هاشم شنیده بودم.اما آنجا با چشمهای خودم جسارت های او را می دیدم که چطور دردل سنگرهای دشمن نفوذ میکرد تا از همه چیز سر در بیاورد.
به هر حال شناسایی پرماجرای ما در آن شب تمام شد. بوی برگشت در میدانم این کار بستن چاشنی ها را به من سپرد .خود از وقت از دستم نمی گرفت و سر جای قرارشان میداد تا عراقی ها از اینکه گروه شناسایی وارد منطقه شده بودند.پس هاشم ضمن اینکه یکی را با خودش به شناسایی میبرد و آموزش هم می داد.حتی فردای آن شب از من خواست که خودم گزارش شناسایی آن شب را بنویسم. خیلی به زیردستانش بها می داد.بعد از آن همه جا با هم بود تا مرخصی ها را هم تنظیم کرده بودیم که با هم باشیم.
#ادامه_دارد ..
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
✍بخشی از دست نوشته #شهید عباس دوران در تاریح هشتم تیرماه سال 60
👇👇
🌸...دلم نمی خواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم.
دلم می خواهد وقتی خانه می روم جز شادی و خنده چیزی با خودم نبرم؛ نه کسل باشم، نه بی حوصله و خواب آلود تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کرده ام. معده ام درد می کند.
دکتر می گوید فقط ضعف اعصاب است. چطور می توانم عصبانی نشوم؟
آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را در چشم های همسرم دیدم.
خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم.
ولی همین که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم.
حواله زمین راپاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر می کنند ما پرواز می کنیم و می جنگیم تا شجاعت های ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند؟😔
باید بازبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران، یعنی مرگ من...😞
چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است...
🌺🌱🌺
#ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺎﺱ_ﺩﻭﺭاﻥ
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت 🌷
🌺🌹🌺🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷 چند روزی از شهادت حاج منصور می گذشت. سردار یداللهی تعریف کرد، چند روز پیش، قبل از شهادت حاجی یکی از بسیجی ها پیش من آمد و گفت: در خواب ديدم با حاج منصور در بياباني ايستاده ايم. ناگهان 4 فرشته، با پارچه اي سفيد که گویی طبقی نورانی بود روی زمین فرود آمدند. به سمت حاج منصور آمدند، یکی از آنها دست چپ حاج منصور را گرفت دیگری دست چپش را، یکی هم جلو و یکی هم پشت سر حاج منصور ایستادند و ایشان را تا روی طبق نورانی هدایت کردند. من هم به سمت آنها دویدم که مانع من شدند و گفتند: فقط ايشان را خواسته اند نه شما را.
بعد هم آن طبق نورانی به سمت آسمان بالا رفت.
راوی سید محمد عاطفه مند
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹روایت بسیار شنیدنی
از اسطوره قهرمان پرواز
#شهیدعباس_دوران
👌یاد قهرمان ملی ایران در سالروز شهادتش #صلوات
#شهدای_فارس
🌷🍃🌷🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🛑 #گــزارش 🛑
#کمک_مومنانه
#طرح_قربانی_اشتراکی عید قربان
۳۰ تیرماه ۱۴۰۰
🔹جهت سلامتی و ظهور امام عصر عج و
#ﺑﻪ_ﻧﻴﺎﺑﺖ_اﻣﺎﻡﺯﻣﺎﻥﻋﺞ و ﺷﻬﺪا
➖🔻➖🔻➖
ﺑﻪ ﺣﻤﺪاﻟﻠﻪ و ﺑﺎ ﻋﻨـﺎﻳﺖ صاحب الزمان عج , در روز عید قربان ﺗﻌﺪاﺩ ۵ ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ در یوم جاری ﺫﺑﺢ و توسط خادمین شهدا در مناطق فقیرنشین شیراز و بین ۱۳۲ نیازمندان شناسایی شده با همکاری خیریه های محلی ،در حال توزیع می باشد
انشاءالله خداوند این امر خیر ، سبب سلامتی و ظهور منجی موعود امامـ زمان عج و رفع بلا و مصیبت و بیماری از همه عالم شود
شادے روح امام و شهدا و اموات بانیان خیر #صلوات
🌷▫️🌷▫️
#ﻫﻴﻴﺖﺷﻬــﺪاےﮔﻤﻨﺎﻡ_ﺷﻴــﺮاﺯ
#مرکز_نیکوکاری_شهدای_گمنام شیراز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌸[•🕊•]🌸
وقتی برایِ دنیایِ بقیه
از دنیات گذشتے
میشی دنیایِ یه دنیا آدم✨
#صبحتون_شهدایے
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz